مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

پیامدهای بحران غزه

اشتراک


طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

جنگ وخصومت میان دولت های عربی و اسرائیل به طور عام و میان فلسطین و اسرائیل به طور خاص از ویژگی پایداری و ماندگاری قابل ملاحظه ای بر خوردار بوده است که آن را از دیگر جنگ ها و خصومت ها متمایز می کند. به دنبال صلح مصر با اسرائیل و نیز پایان یافتن ساختار دو قطبی و از بین رفتن حمایت های شوروی، اکثر دولت های عربی متاثر از الزامات جدید نظام بین الملل با اسرائیل صلح کردند.اسرائیل نیز هرچند حاضر به پذیرش صلح با دولت های عربی نبود اما با دگرگونی ساختار نظام بین الملل مجبور به تغییر موضع شد. پس از پایان جنگ سرد ،ایالات متحده که به دنبال ثبات در خاورمیانه بود پروژه صلح اعراب و اسرائیل را دنبال کرد.از این رو، در دهه 1990 میلادی، مذاکرات صلح متعددی را میان طرفین اختلاف ترتیب داد.کلینتون به اجبار اسحاق شامیر،نخست وزیر راست رادیکال اسرائیل، را بر سر میز مذاکره قرار داد.  در این میان، در بین گروه های فلسطینی نیز در ارتباط با صلح با اسرائیل اختلاف نظر و شکاف جدی وجود داشت. برخی از گروه های فلسطینی با محوریت گروه فتح، در مسیر صلح با اسرائیل حرکت کردند و اسرائیل را به رسمیت شناختند و در مقابل توانستند شبه دولتی تحت عنوان تشکیلات خودگردان فلسطین برای خود داشته باشند. اما برخی دیگر از گروه های فلسطینی با محوریت حماس، حاضر به، به رسمیت شناختن اسرائیل و صلح با آن نبودند و از گزینه ی مقاومت در مقابل اسرائیل طرفداری می کردند. در سطح منطقه ای نیز جمهوری اسلامی ایران و سوریه، حماس را مورد حمایت قرار دادند و مصر و بخشی زیادی از دولت های عربی، تشکیلات خودگردان فلسطین به ریاست یاسر عرفات و سپس محمود عباس را مورد حمایت قرار دادند. در انتخاباتی که در منطقه ی غزه و در سال 2006، برگزار شد، حماس پیروز انتخابات شد و موفق شد دولت را در این منطقه تشکیل دهد. دولت حماس توسط اسرائیل، مصر تحت امر حسنی مبارک و دیگر دولت های غربی مورد شناسایی قرار نگرفت و از همان زمان غزه توسط اسرائیل و با حمایت های مصر، تحت محاصره قرار گرفت. علاوه بر این اسرائیل جنگ 22 روزه ای را نیز علیه غزه در سال 1387، آغاز کرد. این اقدام اسرائیل مورد حمایت کشورهای اروپایی و مشخصاً ایالات متحده آمریکا بود. هفته گذشته نیز اسرائیل جنگ دیگری را علیه غزه آغاز کرد که هشت روز به طول انجامید و در نهایت در روز چهار شنبه، اول آذر ماه، پیمان آتش بس میان دو طرف به امضاء رسید. این جنگ کوتاه مدت بود و برخلاف جنگ 22 روزه قبلی دولت های زیادی خواهان آتش بس فوری میان طرفین شدند. فارغ از این که علل حمله ی نظامی اسرائیل به غزه چه بوده است، واقعیت آن است که جنگ 8 روزه غزه و آتش بس متعاقب آن دارای برخی پیامدهای اساسی برای صلح فلسطین و اسرائیل به طور خاص و نیز وضعیت منطقه به طور عام می باشد که بررسی این پیامدها هدف اصلی این نوشتار است.

کلید واژگان: حمله ی نظامی اسرائیل به غزه، نوار غزه، آتش بس اسرائیل و غزه، حماس و مصر.

بیان رخداد:

جنگ هشت روزه غزه، دارای برخی ویژگی های منحصر به فرد بود که این ویژگی ها سبب شکل گیری پیامدهایی خاص برای منازعه فلسطین و اسرائیل و نیز منطقه ی خاورمیانه خواهد شد که در ادامه به آنها پرداخته می شود.

  1. بازگشت مصر به مسئله ی فلسطین: از زمان کودتای افسران آزاد تا کنون، مصر به طرق مختلف درگیر مسئله ی فلسطین بوده است. تا قبل از صلح میان مصر و اسرائیل، دولت مصر بدنبال این بود که از طریق نظامی از خواسته های فلسطین حمایت کند. پس از صلح مصر و اسرائیل، دولت مصر به حمایت از آن دسته از گروه های فلسطینی پرداخت که در مسیر صلح و سازش با اسرائیل حرکت کردند. از این رو می توان گفت که مصر با این اقدام خود صرفاً نسبت به بخشی از مسائل فلسطین وارد شد و بخش دیگر فلسطین را که مخالف سازش با اسرائیل بودند، را خواسته یا ناخواسته رها کرد، به گونه ای که با کمک اسرائیل بخش فلسطینی نشین غزه را مورد محاصره قرار داد. در این مدت سیاست مصر در رابطه با فلسطین، صرفاً شامل فتح و تشکیلات خودگردان بود. با آغاز بهار عربی در مصر، بار دیگر نگاه مصر به مسئله ی فلسطین به نگاه جامعی تبدیل شد که در آن نگاه جامع، همه ی گروه های فلسطینی حضور دارند. در جنگ بیست و دو روزه، دولت مصر، عملاً و به صورت رسمی از اسرائیل حمایت کرد اما در جنگ هشت روزه ، مصر با اقدام اسرائیل مخالفت کرد و تلاش کرد که در کوتاه ترین زمان ممکن میان دو طرف، آتش بس برقرار شود. به گونه ای که میانجی گری مصر سبب آتش بس میان دو طرف شد. پس می توان گفت که مانند دوران پیش از صلح مصر با اسرائیل، دولت مصر هم اکنون بدون توجه به اختلاف گروه های فلسطینی، به مسئله ی فلسطین نگاه جامعی دارد و تلاش می کند آن را به عنوان یک کل درنظر بگیرد.
  2. ابتکار عمل مصر: زمانی که برخی از گروه های فلسطینی حاضر به صلح و سازش با اسرائیل نشدند، مصر که خود حامی سازش بود، ابتکار عمل خود را نسبت به این دسته از گروه های فلسطینی از دست داد. به عبارت دیگر، گروه هایی که حاضر به سازش با اسرائیل نبودند، دیگر حاضر به پذیرش مرجعیت مصر در مسئله ی فلسطین نبودند و از این رو مصر در ارتباط با این گروه ها، نفوذ خود را از دست داد و دیگر قادر نبود با ابتکار عمل های خود به سیاست های آنها شکل و جهت دهد. گروه های مخالف صلح با اسرائیل، به جای مصر به سوریه و ایران توجه داشتند و چون گزینه ی آنها در مقابل اسرائیل، گزینه ی نظامی و مقاومت بود و نیاز آنها توسط سوریه و جمهوری اسلامی ایران تأمین می شد، لذا مصر هیچ جایگاهی نزد آنها نداشت. چون گروه های فلسطینی مخالف صلح، اساساً گزینه های سیاسی و سازش را کنار گذاشته بودند. در جنگ هشت روزه، دولت مصر موفق شد ابتکار عمل سیاسی را در رابطه با نوار غزه به دست گیرد و این ابتکار عمل مورد حمایت دیگر کشورهای عربی و ترکیه نیز قرار گیرد. بدین ترتیب، مصر توانست بار دیگر مرجعیت سیاسی خود در ارتباط با کل فلسطین برای خود به دست آورد. واقعیت آن است که اگر در جنگ هشت روزه، جمهوری اسلامی ایران به خاطر حمایت های نظامی و مالی از حماس، ابتکار عمل نظامی را به دست گرفته بود، مصر به واسطه ی داشتن ارتباط با اسرائیل، موفق شد ابتکار عمل سیاسی را در ارتباط با غزه به دست گیرد. از این رو، با توجه به نقش سیاسی مصر در بحران غزه و نیز تأثیر گذاری مصر بر حماس، در آینده شاهد این خواهیم بود که نقش دیپلماسی در سیاست های حماس پررنگ تر خواهد شد. بدین معنی که مصر تحت امر محمد مرسی در عین حال که معتقد به دفاع از حقوق تمامی گروه های فلسطینی می باشد، برخلاف مبارک، گزینه ی دیپلماسی و سیاسی را نیز در ارتباط با اسرائیل طرد نمی کند. از طرفی این سیاست مصر نیز چون مورد حمایت دیگر دولت های عربی و ترکیه و حتی کشورهای غربی نیز می باشد، خود سبب خواهد شد که جنبش حماس نیز به منظور جلوگیری کردن از منزوی شدن تلاش کند که مرجعیت و ابتکار عمل سیاسی مصر را در آینده ی مسائل فلسطین بپذیرد. همچنین مصر تلاش خواهد کرد که بین گروه های فتح و حماس سازش برقرار کند و مانع خط کشیدن میان گروه های فلسطینی شود.
  3. چرخش حماس به سمت مصر: زمانی که دولت مصر به واسطه ی صلح با اسرائیل و نیز تشویق دیگر دولت های عربی و گروه های فلسطینی به صلح با اسرائیل، حمایت خود را از گروه های مخالف اسرائیل قطع کرد، حماس مجبور شد که به جمهوری اسلامی ایران و دولت سوریه گرایش پیدا کند. اما به نظر می رسد که حماس در حال تغییر مسیر است و بار دیگر به سمت بازگشت و تغییر جهت به سمت مصر باشد. این امر به خاطر قدرت گرفتن اسلام گرایان در مصر از یک سو و نیز وضعیت بی ثباتی و بحران سوریه از سوی دیگر می باشد. حماس به خوبی می داند که با پذیرش دوباره ی نقش مصر در مسائل فلسطین می تواند حمایت های دیگر دولت های عربی مانند قطر و عربستان را نیز جذب کند. این وضعیت حتی ممکن است به این منجر شود که گزینه ی سیاسی نسبت به گزینه ی نظامی برای حماس پررنگ تر شود. زیرا مصر و دیگر دولت های عربی و نیز دولت های غربی، گزینه ی سیاسی را بهتر و تأثیرگذارتر می داند.

دورنمای رخداد

مردم مصر از فردای پیروزی انقلاب این کشور، نسبت به مسئله ی فلسطین حساس بوده اند و محمد مرسی رئیس جمهور این کشور نمی توانست این حساسیت را نادیده بگیرد. جنگ هشت روزه غزه این فرصت را فراهم کرد که مصر به صورت جدی تر وارد مسئله ی فلسطین شود و با به دست گرفتن ابتکار عمل سیاسی و ایفای نقش میانجی مانع تداوم بیشتر جنگ شود. از این رو با توجه به گرایش حماس به مصر، انتظار می رود که در آینده اولاً نقش مصر در تحولات فلسطین پررنگ تر شود، ثانیاً مصر در جهت وحدت و اتحاد گروه های فلسطینی تلاش کند و ثالثاً گزینه ی سیاسی و دیپلماسی در ارتباط با مسائل فلسطین پررنگ تر و برجسته تر شود. گزینه ای که مورد حمایت مصر، دولت های غربی، ترکیه و دیگر دولت های عربی غیر از سوریه می باشد.

مطالب مرتبط