مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت گذشته و فعلی ملی گرایی در آمریکا

اشتراک

گلناز سعيدي

استاد دانشگاه

مركز بين المللي مطالعت صلح-ipsc

 

چکیده

ملی گرایی و احساسات میهن دوستانه از جمله گرایش ها و انگاره هایی است که از دیرباز با شدت و ضعف گوناگون در کشورها وجود داشته و در برخی برهه های زمانی زمینه ساز تحولات مهمی بوده است.

ملی گرایی از عوامل اصلی پایداری نظام های سیاسی و اجتماعی است. لذا یکی از اهداف و حوزه های اصلی جامعه پذیری سیاسی، در همه نظام های سیاسی تقویت ملی گرایی است. البته این امر مستلزم شناخت و ارزیابی دقیق وضعیت ملت در هر نظام اجتماعی است. 

البته برخی از نویسندگان ملی گرایی را به عنوان ناسیونالیسم قلمداد می کنند. ناسیونالیسم، پدیده ای کاملا مدرن است و ملی گرایی، در قالب یک نظام اعتقادی، یک ایدئولوژی و یا در چهارچوب جنبش سیاسی، از جمله روندهای تلوینی دنیای معاصر بوده است. هرچند، اختلافی در بین متفکران و مکاتب برسر مسئله ی ملت وجود دارد. دراین مقاله سعی شده نخست به تاریخچه ملی گرایی آمریکا،ناسیونالیسم آمریکایی، انواع ملی گرایی آمریکایی و پیامدهای آن  و سپس به ملی گرایی فعلی در مورد ترامپ پرداخته شود و در پایان نتیجه گیری شود.

 

مقدمه

ملی‌گرایی یکی از قوی‌ترین نیروهای دنیای مدرن است. ملی‌گرایی به عنوان یک ایدئولوژی و جنبش، تاثیر زیادی بر انقلاب‌های امریکا و فرانسه گذاشت، اما تا اواسط قرن نوزدهم مورد مطالعه‌ی تاریخی قرار نگرفت، از 1960 به بعد بود که این موضوع به طور جدی مورد تحقیق قرار گرفت. پدیده‌های ملی‌گرایانه شامل رشد ملت‌ها و دولت ملی، هویت و اجتماع قومی و دارای حوزه‌ای گسترده است. در ملی‌گرایی برخی موضوعات از جمله نژاد و نژادگرایی، تحول زبانی، اجتماع‌گرایی، حقوق بین‌الملل، اقلیت‌ها، مهاجرت و نسل‌کشی‌ها بررسی می‌شوند.

اگر ملی گرایی را بتوان دلبستگی و وفاداری افراد به نمادها و عناصر تشکیل دهنده یک ملت همانند نژاد؛ زبان، تاریخ، فرهنگ تعریف کرد، آمریکا در شروع تاریخ سیاسی خود با یک مشکل اساسی روبرو بود. این مشکل از آنجا نشات می گرفت که امریکا در بدو تاسیس از یک گروه افراد مهاجری که رابطه تاریخی؛ فرهنگی؛ زبانی و نژادی کمی با هم داشتند؛ شکل گرفت. بنابراین، آمریکا با توجه به تنوع نژادی؛ فرهنگی؛ زبانی و مذهبی حاکم در بین خود به وحدت سیاسی رسید. پس ملی گرایی امریکایی ریشه در خاک ندارد؛ بلکه پذیرش یک رشته ایده های مشترک که هیچ گونه ربطی به قومیت؛ نژاد و یا مذهب ندارد این ملی گرایی را بوجود آورده و کم و بیش باعث وحدت بین امریکاییان از زمان تاسیس آن کشور تا زمان روی کار آمدن ترامپ شده است.

 

ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم (به فرانسوی Nationalisme): یک ایده و جنبش است که هدف آن ترقی بخشیدن منافع یک ملت است . ملی‌گرایی نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آن را «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به‌طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌آمیز از آن‌ها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌ها می‌شود. پرچم ملی، سرود ملی و دیگر نمادهای هویت ملی، نشان‌هایی بسیار مهم از جوامع ملی‌گرا است. 

 

تاریخچه ملی‌گرایی

ژان ژاک روسو و مونتسکیو از نخستین نظریه پردازان ناسیونالیسم بودند. تعریف ملت و اراده ملی تا زمان انقلاب فرانسه در بوته ابهام بود. این ایده همراه با فتوحات ناپلئون در سراسر اروپا گسترش یافت از آن جا که ناسیونالیسم حتی از دموکراسی و آزادی خواهی هم زودتر به مشرق زمین صادر شد. 

قرن ۱۹ را باید عصر طلایی ملی‌گرایی نامید. جفرسون و پین ناسیونالیسم آمریکایی را پایه‌گذاری کردند. در انگلیس بنتام و گلادستون ناسیونالیسم انگلیسی را به اوج رساندند. در ایتالیا گاریبالدی و مزینی که از بزرگ‌ترین تئوریسین‌های مکتب ناسیونالیسم بودند قد علم کردند. ویکتور هوگو در فرانسه و بیسمارک در آلمان از پرچمداران بنام ملی‌گرایی بودند. 

جنگ‌های یگانگی ایتالیا و یگانگی آلمان و همچنین بحران‌های بالکان با انگیزه‌های ملی صورت گرفت و در نهایت جنگ جهانی اول را عده‌ای بحران ناسیونالیسم و پایان آن را حل این مسئله دانسته‌اند. 

 

 

ملی‌گرایی آمریکایی (به انگلیسی American nationalism): به ملی‌گرایی مردم ایالات متحده اطلاق می‌گردد. ملی‌گرایی اصطلاح مناسب و پذیرفته‌شده برای ایدئولوژی مرتبط و جنبش‌های سیاسی در زمان کنونی ایالات متحده یا در گسترۀ تاریخ آن است.

در ملی گرایی ایالات متحده ، نوعی ملی گرایی مدنی ، ملی گرایی فرهنگی ، ملی گرایی اقتصادی یا ملی گرایی قومی است . درواقع این ملی گرایی جنبه هایی را نشان می دهد که ایالات متحده را به عنوان یک جامعه سیاسی خودمختار مشخص و متمایز می کند. این اصطلاح غالباً در جهت تبیین تلاش ها برای تقویت هویت ملی و تعیین سرنوشت آن در امور ملی و بین المللی آنها است.

هر چهار شکل ملی گرایی بسته به دوره تاریخی در طول تاریخ ایالات متحده نمود پیدا کرده اند. دانشمندان آمریکایی مانند هانس کوه اظهار داشتند که دولت ایالات متحده ملیت مدنی را بر پایه مفاهیم حقوقی و عقلانی شهروندی و بر اساس مشترک زبان و سنت های فرهنگی بنا نهاد . پدران بنیانگذار ایالات متحده کشور را بر اساس اصول کلاسیک لیبرال و فردگرا بنا نهادند ، اگرچه اشکال ملی گرایی قومی نیز وجود داشت.

 

ملی گرایی در دوران معاصر ایالات متحده

ملی گرایی و آمریکاییسم همچنان در ایالات متحده مدرن مورد بحث قرار گرفته است. اصولاً ملی گرایی و احساسات میهن دوستانه از جمله گرایش ها و انگاره هایی است که از دیرباز با شدت و ضعف گوناگون در کشورها وجود داشته و در برخی برهه های زمانی زمینه ساز تحولات مهمی بوده است. برخی صاحب نظران با اشاره به زمینه های وقوع جنگ جهانی اول، رشد فزاینده احساسات ملی گرایانه در ایالات متحده را از مهمترین دلایل بروز این رخداد مهم بین المللی ابتدای سده گذشته بر می شمرند، البته به دلیل شرایط متمایز در طول تاریخ در سیاست آمریکا ، ملی گرایی توجه به وفاداری به مجموعه ای از آرمان های سیاسی لیبرال ، جهانی و مسئولیت پذیری قابل درک است. پذیرفتن برداشت از ایالات متحده به عنوان مسئول در گسترش تغییرات لیبرالی و ارتقا دموکراسی در سراسر سیاست و حاکمیت جهان ، عملاً نشاندهنده کلیه سیاست خارجی آمریکا است. بنابراین ، ارتقا دموکراسی فقط معیار دیگری برای سیاست خارجی نیست ، بلکه بیشتر ویژگی اصلی هویت ملی و عزم سیاسی آنها است.

انواع ملی گرایی آمریکایی

در مقاله ای که بونیکوفسکی و دی ماجیو جامعه شناس مورد بررسی قرار دادند متوجه انواع ملی گرایی محبوب آمریکایی شدند. این ملی گراها از گروه های کوچک و بزرگ تشکیل می شوند که شامل ملی گرایان مشتاقی، ملی گرایان شدید، ملی گرایان سرسخت و منزوی، ملی گرایان عقیدتی شدید می باشند. «ملی گرایان مشتاقی» که بزرگترین گروه  افراطی از بین دو گروه می باشند. اعضای این گروه که به عنوان افراد نزدیک به ایالات متحده شناخته می شدند ، به کشور خود بسیار افتخار می کردند و به شدت خود را با عوامل سرزنش ملی مرتبط می کردند. با این حال ، اگرچه آنها احساس کردند که یک “آمریکایی واقعی” باید انگلیسی صحبت کند و بیشتر زندگی خود را در آمریکا زندگی کند ، اما این عقیده را که “آمریکایی واقعی” باید مسیحی باشد که در این کشور متولد شده است ، رد کردند. دومین گروه که بونیکوفسکی و دی ماجیو آن را « ملی گرایان شدید» می دانستند ، کوچکترین گروه از بین گروه ها بودند ، زیرا افراد افتخار کمتری در نهادهای دولتی نشان می دادند و آنها خود را کاملاً امریکایی نمی شناختند. عدم افتخار آنها به دموکراسی آمریکایی ، تاریخ آمریکا ، برابری سیاسی در ایالات متحده و نفوذ سیاسی این کشور در جهان گسترش یافت. این گروه نسبت به گروه هایی که شناسایی کردند ازکمترین ملی گرایی برخوردار بودند.

سومین گروه «ملی گرایان سرسخت و منزوی» بودند. ملی گرایان محدودکننده از افتخار کمتری در آمریکا و موسسات آن برخوردار بودند، اما آنها “آمریکایی واقعی” را به روش هایی تعریف کردند که کاملا “استثنا” بود. این گروه سطح ملیت و افتخار آنها در حد متوسط ​​است، آنها از عقایدی حمایت کردند که باعث شد آنها تعریف محدودکننده ای درباره “آمریکایی های واقعی” داشته باشند ، به عنوان مثال ، تعاریف آنها غیرمسیحی است. “آخرین گروهی که شناسایی شدند «ملی گرایان عقیدتی» هستند، این گروه به ارزش های لیبرال اعتقاد داشتند ، به ایالات متحده آمریکا افتخار می کردند و اعضای آن کمترین محدودیت را در مورد اینکه چه کسی می تواند یک آمریکایی واقعی باشد ، داشتند. بونیکوفسکی و دیماجیو این گروه را “مرام” نامیدند زیرا اعتقادات آنها به طور گسترده ای دارای عقاید آمریکایی است .آنها متوجه شدند ارتباط بین اعتقاد مذهبی و هویت ملی یک رابطه قابل توجه است. این عقیده که مسیحی بودن بخشی مهمی از “آمریکایی واقعی” بودن است، مهمترین عاملی است که ناسیونالیست های عقیدتی و ملی گرایان را از قید و بند و «گروه مشتاق» جدا می کند. آنها همچنین متوجه شدند گروه بندی هایی که آنها درخصوص انواع ملی گرایی انجام دادند، مرزهای حزبی را برطرف می کند ، و همچنین به موفقیت اخیر سخنان پوپولیستی ، بومی گرایانه و نژادپرستانه در سیاست آمریکا که نمونه آن انتخاب دونالد ترامپ است، کمک می کند.

ملی گرایی ترامپ

سخنان و رفتارهای ترامپ ملی گرایی مطرح وی را منتقل می کند. سخنان ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل و از جمله ذکر اینکه”…جهانی سازی را رد می کنیم و ایدئولوژی میهن پرستی را بر می گزینیم…” این پیام را مخابره می کند که آمریکا به هر ترتیبی که شده باید ملی گرایی را دنبال کرده و دنیا را به پذیرش این مدل تشویق کند. ترامپ معتقد است که باید اولویت را به حاکمیت ملی داده و رفاه سراسری را در این کشور به ارمغان بیاورد تا نهادهای بین المللی و جهانی نتوانند در اوضاع کشورش دخالت کنند. ملی گرایی ترامپ در مقابل جهانی شدن در تمام ابعادش است. از نظر ترامپ نظم کنونی جهان که بر محور سیاست چندجانبه گرایی بنیان شده، تضمین کننده برتری آمریکا در جهان نیست.

بر مبنای نظریه های نقش جهانی آمریکا از سوي پاتریک کالاهان به نظر می رسد دو منطق نو انزواگرایی و واقع گرایی اساس جهت گیری های سیاست خارجی دولت ترامپ را تشکیل می دهند(سلیمان زاده، 3،1397). منطق نو انزواگرایی معتقد است که ایالات متحده باید از تعهدات دردسرساز بیرونی پرهیز کند تا به اقتصاد، جامعه و نظام حکومتی اش در داخل آسیب نرسد. منطق نو انزواگرایی با یکجانبه گرایی در ارتباط است و هر دو تا اندازه ای به محاسبات ابزاری درباره منافع و امنیت ملی مربوط می شوند. قدرت های بزرگ معمولا کمتر به چندجانبه گرایی تمایل دارند زیرا آنها چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارند و در مقابل چیزهای کمتری به دست می آورند. این منطق سعی می کند نشان دهد که تعهدات سیاست خارجی آمریکا غیر ضروری است و لذا آن کشور باید در امور بین المللی به صورت گزینشی عمل کند. پس نو انزواگرایی به معنای انفعال نیست بلکه در این رویکرد توجه بیشتری به داخل می شود تا خارج.
متناسب با منطق واقع گرایی نیز امنیت ملی عالی ترین و مهم ترین ارزش ملی است که تحت هر شرایطی باید حفظ شود. از این منظر آمریکا باید قدرت و بویژه قدرت نظامی اش را حفظ کند. قدرت نظامی اساس قدرت ملی است.

بعبارتی سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ مسیر متفاوتی از سیاست خارجی دوره اوباما را می پیماید. سیاست خارجی در دوره اوباما از منطق بین الملل گرایی لیبرال تبعیت می کرد که طرفدار اولویت دادن به اهداف بین المللی، تمرکز بر سراسر جهان، چند جانبه گرایی، ایفای نقش رهبری مشارکتی به جای رهبری ضعیف، و درگیر شدن در امور بین الملل بود. این در حالی است که ترامپ با دو رویکرد نو انزواگرایی و واقع گرایی و با دو شعار “نخست آمریکا” و ” احیای مجدد آمریکا ” سیاست خارجی متفاوتی را پیگیری کرد.
راهبرد”نخست آمریکا” بر خلاف بین الملل گرایی به دنبال اولویت دادن به اهداف ملی به جای بین المللی، ایفای نقش رهبری محدود و یک جانبه، مخالف درگیر شدن در امور بین الملل، طرفدار غیر مداخله گرایی و مخالفت با جهانی شدن بویژه در بعد اقتصادی است. این منطق خواستار پایان یا کاهش تدریجی برخی از تعهدات سیاست خارجی است اما در عین حال با تداوم برخی دیگر از آنها موافق است. به عبارتی نوعی بین الملل گرایی گزینشی است.

در این راهبرد آمریکا باید حاضر باشد تعاملاتش را با هر کسی که لازم باشد قطع کند و از زیر بار تعهدات بین المللی اضافه شانه خالی کرده و یا هزینه های آن را دریافت نماید. دولت ترامپ ضمن تلاش برای حفظ جایگاه برتر آمریکا در نظام بین الملل حاضر نیست کارویژه های دولت هژمون را انجام دهد و نمی خواهد هزینه تامین امنیت بین المللی را بپردازد. در این راستا احترامی هم برای مقررات و هنجارهای بین المللی قایل نیست و از هر پیمان ها و سازمان های بین المللی که می خواهد خارج می شود.

در حوزه اقتصادی هم اولویت با داخل آمریکاست و لذا سیاست حمایت گرایی اعمال می شود. به قول ترامپ:” آمریکایی بخرید و آمریکایی استخدام کنید”. نو انزواگرایی حمایت گرا در مخالفت با پیوندها و تعهدات اقتصادی خارجی، تجارت آزاد و فرآیند جهانی شدن عمل می کند. عضویت در نفتا، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، ترانس پاسیفیک، صندوق بین المللی پول و … آمریکا را در شبکه ای گرفتار ساخته و آزادی عمل آن کشور را محدود کرده است.

راهبرد احیای مجدد آمریکا نیز در راستای همان منطق به دنبال افزایش قدرت و امنیت ایالات متحده است. در این زمینه با رویکردی واقع گرایانه ایالات متحده به دنبال افزایش قدرت نظامی خود است تا امنیت مورد نظرش تامین شود. به عقیده ترامپ، اوباما با کاهش بودجه نظامی ، قدرت آمریکا را تضعیف کرد و کشورهای دیگر در قبال آن کشور را جسور ساخت.

پيامدهاي رويکرد ملی گرایی آمريکا عبارتند از :

۱-تقویت ملی گرایی و ملی گرایی افراطی در سایر نقاط جهان از جمله اروپا.

۲-تقویت یک جانبه گرایی افراطی و تهدید چندجانبه گرایی.

۳-ایجاد بی نظمی جدید در نظام بین الملل.

۴-ترویج نا امنی و افزایش احتمال وقوع درگیری های نظامی و جنگ در دنیا.

نتیجه گیری

تاریخ شاهد امپراتوری های بزرگی بوده است. نکته مشترک در بین بسیاری از این امپراتوری ها این است که پس از تثبیت و رسیدن به نقطه اوج سیر سراشیبی و افول خود را به علت مشکلات و نزاع های داخلی طی می کنند. این واقعیت را می توان در سقوط امپراتوری های هخامنشیان و ساسانیان در ایران؛ امپراتوری روم و انگلستان در اروپا و حتی در تاریخ معاصر در سقوط شوروی بوضوح دید. بنیانگذاران اولیه امریکا با ایجاد یک سیستم سیاسی مردم سالار؛ و متحد کردن مردم در پشت یک رشته اصول مشترک معتقد بودند، می توانند از این قانون تاریخی مسثتثی باشند. این تئوری سیاسی تا کنون کارآمد بوده و توانسته بود مهاجرین کشورهای مختلف به امریکا را جذب فرهنگ و سیستم سیاسی خود کند.

اما با ورود ترامپ به کاخ سفید، ایالات متحده و به دنبال آن کل نظام بین الملل را متاثر ساخت. رویکرد ملی گرایی آمریکایی که بر منطق نو انزواگرایی و واقع گرایی مطرح شده بود با دو دکترین نخست آمریکا و احیای مجدد آمریکا، سیاست خارجی جدیدی را در ایالات متحده به وجود آورد. 

سیاست خارجی که تمایل چندانی به ایفای نقش رهبری نظام بین الملل و پرداخت هزینه های آن را به تنهایی ندارد. به درون ایالات متحده بیشتر از بیرون توجه دارد. هنجارها و مقررات بین المللی را مداخله در حاکمیت ملی می داند و به دنبال افزایش قدرت نظامی آمریکاست و مخالف روند جهانی شدن می باشد.

رویکردهای اشاره شده بین آمریکا و متحدانش همچون اروپا شکاف ایجاد می کند. اروپا هم نگران عدم تامین امنیتش توسط آمریکاست و هم باید هزینه های بیشتری متقبل شود. مضاف بر اینکه با سرایت امواج ملی گرایی آمریکایی به داخل اروپا باید بر مشکلات ناشی از رشد دیدگاه های مشابه در داخل خود نیز مقابله کند.

اروپا چاره ای نخواهد داشت که در حدود توانایی و پتانسیل خود به اقدامات مقابله جویانه و نزدیکی به سایر قدرت ها برای مقابله با رفتارهای آمریکا روی آورد. همانطور که مکرون از امکان ایجاد ارتش واحد اروپایی سخن می گوید و مرکل خواستار توقف نفرت پراکنی ملی گرایی آمریکای ترامپ می شود و وزیر دارایی فرانسه خواستار تشکیل امپراتوری اروپایی برای مقابله با آمریکا می شود.
امپراتوری اروپایی که دوستدار صلح باشد و حاکمیت قانون را ترویج کند. گذشت زمان سرانجام این چالش ها و واکنش ها را مشخص خواهد کرد.

منابع

آشوری، داریوش. دانشنامه سیاسی، چاپ دوازدهم. تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۸۴. شابک ۹۶۴-۶۰۲۶-۲۲-۲

درو،ج.فراست(۱۹۸۸)،ایجاد ناسیونالیسم کنفدراسیون: ایدئولوژی و هویت در جنگ داخلی جنوب . باتون روژ ، لوئیزیانا: انتشارات دانشگاه ایالتی لوئیزیانا.

سلیمان زاده، سعید، علی امیدی و سحر براتی(1397)،” راهبرد سیاست خارجی ترامپ: هیبرید نوانزواگرایی-واقع‌گرایی” ، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره دهم، شماره 20.

کارکنان (13 دسامبر 2016) “چقدر آمریکا در 2016 شبیه آلمان به سال 1933 است” . کارکنان رادیو عمومی بوستون

کارمندان (20 دسامبر 2005). “ضد آمریکایی گرایی فرانسه: تفاوت را تشخیص دهید” . (سپتامبر 2016) “ریشه ها و ماهیت ملی گرایی آمریکا” ، هویت های ملی نسخه 18 n.3 ص. 289312.

کرامر ، لوید اس. (2011) ملی گرایی در اروپا و آمریکا: سیاست ها ، فرهنگ ها و هویت ها از سال 1775. چاپل هیل ، کارولینای شمالی: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی . ISBN9780807872000

گلی، چارلز دبلیو و اوجین آر.ویتکف(1382)، سیاست خارجی آمریکا-الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.

لاوسن،ملیندا(۲۰۰۲)،جعل یک ملی گرایی جدید آمریکایی در جنگ داخلی شمال. لارنس ، کانزاس: انتشارات دانشگاه کانزاس.

لی ، کیونگ و مرلین بروور (2004) “آمریکایی بودن به چه معناست؟ میهن پرستی ، ملی گرایی و هویت آمریکایی پس از 11 سپتامبر.” روانشناسی سیاسی . v.25 n.5 pp. 727–39.

ماگوئیر.ی.سوسان(۲۰۱۶)،جاناتان و جان بول یک ملت را می سازند: ماهیت معاملاتی ناسیونالیسم آمریکایی در اوایل قرن نوزدهم. “هویت های ملی نسخه 18،صص ۱۷۹- ۹۸.شماره ۲.

متیل،جی.آلکساندر(۲۰۰۱)،دانشنامه ملی گرایی ، جلد دوم. مطبوعات دانشگاهی.

والدسترایچر ، دیوید (1997) در میان احزاب همیشگی: ساخت ناسیونالیسم آمریکایی ، 17761820. چاپل هیل ، کارولینای شمالی: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی.

یهوشوآ،آریلی(۱۹۶۴)،فردگرایی و ملی گرایی در ایدئولوژی آمریکایی. کمبریج ، ماساچوست: انتشارات دانشگاه هاروارد.

Birkin، Carol (2017) A Sovereign People: The Crisis of the 1790s and Birth of American Nationalism. Basic Books، ISBN978-0-465-06088-7 .

Canovan, Margaret (1996). Nationhood and Political Theory. Cheltenham, UK: Edward Elgar. ISBN 1-85278-852-6.

From America US Foreign Policy and the Formation of National Identity, 1793 – 1815. Cambridge.

Gellner, Ernest (2005). Nations and Nationalism (2nd ed.). Blackwell. ISBN 1-4051-3442-9.

Linkoln,Mickel,A. (2016) Paradox Promotion Democracy. Washington، DC: Brookings Institute. ISBN9780815727026.

Quigley، Paul (2012) Shifting Grounds: Nationalism and the South America، 1848 -1865.ISBN9780199735488.

Smith, Anthony. Nationalism: Theory, Ideology, History. Polity, 2010. pp. 9, 25–30; James, Paul (1996). Nation Formation: Towards a Theory of Abstract Community. London: Sage Publications.

Trautsch ، Jasper M. (2018) The Genesis, From America US Foreign Policy and the Formation of National Identity, 1793 – 1815. Cambridge.

Zelinsky، Wilbur (1988) Nation into State: The Shivting Symbolic Fundations of Nationalism America. Wikipedia  site:fa.isecosmetic.com.

منابع

آشوری، داریوش. دانشنامه سیاسی، چاپ دوازدهم. تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۸۴. شابک ‎۹۶۴-۶۰۲۶-۲۲-۲

درو،ج.فراست(۱۹۸۸)،ایجاد ناسیونالیسم کنفدراسیون: ایدئولوژی و هویت در جنگ داخلی جنوب . باتون روژ ، لوئیزیانا: انتشارات دانشگاه ایالتی لوئیزیانا.

سلیمان زاده، سعید، علی امیدی و سحر براتی(1397)،” راهبرد سیاست خارجی ترامپ: هیبرید نوانزواگرایی-واقع‌گرایی” ، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره دهم، شماره 20.

کارکنان (13 دسامبر 2016) “چقدر آمریکا در 2016 شبیه آلمان به سال 1933 است” . کارکنان رادیو عمومی بوستون

کارمندان (20 دسامبر 2005). “ضد آمریکایی گرایی فرانسه: تفاوت را تشخیص دهید” . (سپتامبر 2016) “ریشه ها و ماهیت ملی گرایی آمریکا” ، هویت های ملی نسخه 18 n.3 ص. 289–312.

کرامر ، لوید اس. (2011) ملی گرایی در اروپا و آمریکا: سیاست ها ، فرهنگ ها و هویت ها از سال 1775. چاپل هیل ، کارولینای شمالی: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی . ISBN9780807872000

گلی، چارلز دبلیو و اوجین آر.ویتکف(1382)، سیاست خارجی آمریکا-الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.

لاوسن،ملیندا(۲۰۰۲)،جعل یک ملی گرایی جدید آمریکایی در جنگ داخلی شمال. لارنس ، کانزاس: انتشارات دانشگاه کانزاس.

لی ، کیونگ و مرلین بروور (2004) “آمریکایی بودن به چه معناست؟ میهن پرستی ، ملی گرایی و هویت آمریکایی پس از 11 سپتامبر.” روانشناسی سیاسی . v.25 n.5 pp. 727–39.

ماگوئیر.ی.سوسان(۲۰۱۶)،جاناتان و جان بول یک ملت را می سازند: ماهیت معاملاتی ناسیونالیسم آمریکایی در اوایل قرن نوزدهم. “هویت های ملی نسخه 18،صص ۱۷۹- ۹۸.شماره ۲.

متیل،جی.آلکساندر(۲۰۰۱)،دانشنامه ملی گرایی ، جلد دوم. مطبوعات دانشگاهی.

والدسترایچر ، دیوید (1997) در میان احزاب همیشگی: ساخت ناسیونالیسم آمریکایی ، 1776–1820. چاپل هیل ، کارولینای شمالی: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی.

یهوشوآ،آریلی(۱۹۶۴)،فردگرایی و ملی گرایی در ایدئولوژی آمریکایی. کمبریج ، ماساچوست: انتشارات دانشگاه هاروارد.

Birkin، Carol (2017) A Sovereign People: The Crisis of the 1790s and Birth of American Nationalism. Basic Books، ISBN978-0-465-06088-7 .

Canovan, Margaret (1996). Nationhood and Political Theory. Cheltenham, UK: Edward Elgar. ISBN 1-85278-852-6.

From America US Foreign Policy and the Formation of National Identity, 1793 – 1815. Cambridge.

Gellner, Ernest (2005). Nations and Nationalism (2nd ed.). Blackwell. ISBN 1-4051-3442-9.

Linkoln,Mickel,A. (2016) Paradox Promotion Democracy. Washington، DC: Brookings Institute. ISBN9780815727026.

Quigley، Paul (2012) Shifting Grounds: Nationalism and the South America، 1848 -1865.ISBN9780199735488.

Smith, Anthony. Nationalism: Theory, Ideology, History. Polity, 2010. pp. 9, 25–30; James, Paul (1996). Nation Formation: Towards a Theory of Abstract Community. London: Sage Publications.

Trautsch ، Jasper M. (2018) The Genesis, From America US Foreign Policy and the Formation of National Identity, 1793 – 1815. Cambridge.

Zelinsky، Wilbur (1988) Nation into State: The Shivting Symbolic Fundations of Nationalism America. Wikipedia  site:fa.isecosmetic.com.

کلید واژه: ملی گرایی،نظام های سیاسی، احساسات میهن دوستانه،ناسیونالیسم،ترامپ

مطالب مرتبط