مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نگاه جدید اروپا به آسیای مرکزی 

اشتراک

دکتر علی بمان اقبالی زارچ 

کارشناس ارشد اورآسیا

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

کشورهای آسیای مرکزی همواره نقش مهمی در منطقه اورآسیا و تعاملات دو قاره کهن آسیا و اروپا داشته و یکی از کریدورهای حیاتی تبادلات تجاری شرق آسیا و جهان بوده اند. بحران اوکراین فصل جدیدی را در تحولات این منطقه موجب شده است و رهبران 5 کشور منطقه  در امتناع خود از حمایت از تهاجم به اوکراین نسبتاً همگرا بوده و رویکرد یکسان داشته اند و اگرچه آنها سعی کردند از هرگونه انتقادی از روسیه جلوگیری کنند ولی هیچ یک از رهبران علناً حمایت خود را از جنگ ولادیمیر پوتین اعلام نکردند.

علاوه بر این، هیچ یک از پنج کشور به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت تهاجم به اوکراین رای منفی ندادند و برخی از آنها از این هم فراتر رفتند و ضمن ارسال کمک های بشردوستانه به اوکراین، اعتراضات ضد جنگ و ضد روسیه را مجاز دانستند و اطلاعات مبهم  کرملین را تصحیح کردند، اما اتفاقی مهم این بود که قاسم جومارت توکایف، رئیس جمهور قزاقستان، پنج ماه پس از فراخواندن نیروهای روسی به قزاقستان به عنوان بخشی از یک معاهده، به طرز شگفت انگیزی، در حضور ولادیمیر پوتین از به رسمیت شناختن استقلال به اصطلاح جمهوری های خلق دونتسک و لوهانسک امتناع کرد. 

تحلیلگران اروپایی معتقدند یک تغییر غیرقابل انکار در منطقه رخ داده است که به ویژه به غرب و اروپا فرصتی نادر ارائه می دهد، لذا در ماه‌ها و سال‌های آینده، اتحادیه اروپا می‌تواند گام‌های بزرگی در جهت همه اهداف سیاست خارجی بردارد چرا که تعمیق روابط با ملت های آسیای مرکزی به سرعت استقلال و امنیت منطقه را در مقابل نفوذ دول قدرتمند منطقه نظیر روسیه و ایران را  تقویت خواهد کرد. در بروکسل این اعتقاد وجود دارد که اگر اروپا واقعاً بتواند نفوذی کلیدی در منطقه داشته باشد، روند فعلی اصلاح و تغییر ادامه خواهد داشت و چنانچه وابستگی به روسیه یا چین ادامه یابد، تمامیت فرایند  اصلاحات ممکن است سرعت خود را از دست داده و قدرت های منطقه ای بویژه روسیه به فکر تقویت نفوذ خود باشند. البته سوال بزرگ این است که آیا سیاست گذاران اروپایی به جای ادامه رویکرد فعلی خود بر اساس ابتکارات فاقد محتوا، آینده نگری و اراده سیاسی برای ارتقاء ، رشد و توسعه تمام عیار و  اساسی در منطقه خواهند داشت؟ 

یکی از محورهای مهم در همکاری اروپا با این منطقه در مورد انرژی است و قاره سبز به این نتیجه رسیده که منطقه به عنوان یک تامین کننده مهم در طرح های بزرگ ژئوپلیتیکی هیچ ساختار و یا سازمان  اروپایی یا غربی جایگاهی ندارد و  هر راهبردی برای افزایش نفوذ اروپا در منطقه باید بر اساس منافع متقابل و در درجه اول از طریق مشارکت اقتصادی باشد و اروپا باید به عنوان جذاب ترین شریک برای منطقه، از منظر عمل گرایانه به موضوع نگاه کند. شکی نیست که بارزترین زمینه مورد علاقه متقابل انرژی است و در کوتاه مدت، اروپایی ها باید توانایی خود را برای واردات نفت و گاز از منطقه افزایش دهند و این منطقه می تواند به تامین کننده بالقوه ارزشمند انرژی غیرروسی تبدیل شود، البته در حال حاضر، این فرصت به دلیل وابستگی منطقه به زیرساخت های فدراسیون روسیه محدود شده است.

بر کسی پوشیده نیست که افزایش نفوذ اروپا می‌تواند به نفع کسانی باشد که خواهان تغییر غرب گونه در منطقه هستند و به زبان دیگر می تواند به اهداف اروپایی مرتبط با دموکراسی، حکمرانی خوب و آب و هوا، تشویق توسعه سریع اجتماعی کمک می‌کند. البته برخی از کشورهای منطقه از سایرین پیشرفته تر هستند. رئیس جمهور قزاقستان  برنامه گسترده اصلاحات و نقشه راه را برای اجرای چشم انداز خود از “قزاقستان جدید” دنبال می نماید و از زمان حل و فصل آشفتگی داخلی این کشور، توکایف سیستم سیاسی کشور را از طریق قانون اساسی مترقی جدید اصلاح کرده است که شامل گام های مشخصی برای کاهش قدرت رئیس جمهور، محدود کردن اختیارات دولت، تغییر و تقویت نظام عدالت کیفری و برجسته شدن حاکمیت قانون می باشد. در قرقیزستان، دولت با ارسال پیام‌های دلگرم‌کننده و پیشرفت تدریجی به سمت اصلاحات، دوران نزدیک‌شدن با غرب را رقم می‌زند، اگرچه اصلاحات قانون اساسی پیش‌بینی‌شده با اصلاحات قانون اساسی در قزاقستان کاملاً متفاوت است و هدف آن افزایش نسبی قدرت رئیس‌جمهور و ترویج محدود تمرکززدایی است. 

کشورهای آسیای مرکزی، جمهوری های شوروی سابق، همیشه منطقه نفوذ روسیه در نظر گرفته شده اند در عین  حال پکن نیز تاکید می‌کند که این منطقه برای چین نیز اهمیت حیاتی دارد. پکن اعلام کرده است که آسیای مرکزی تنها منطقه مشارکت استراتژیک در اطراف چین است و مشارکت با قزاقستان از سال 2019 کاملاً رسمی و همیشگی توصیف شده است. از طرفی روسیه از طریق سازمان پیمان امنیت جمعی تا حدودی ضامن امنیت در منطقه بوده و روابط سنتی اقتصادی نیز نقش مهمی ایفا کرده است. اما پس از حمله به اوکراین، این نقش زیر سوال رفته و اقتصاد روسیه که تحت تحریم های بی سابقه ای قرار گرفته است، دیگر چندان جذاب به نظر نمی رسد و از سوی دیگر  چین احتمالاً آینده‌نگر عمل می‌کند و تلاش می‌کند نه تنها بر رهبران فعلی جمهوری‌های آسیای مرکزی، بلکه بر کسانی که جایگزین آنها می‌شوند نیز تأثیر بگذارد. البته نسل جوان دیگر ارتباط تنگاتنگ  روسیه ندارد و در بسیاری از موارد بسیار ناسیونالیست هستند. آنها به زبان مادری خود صحبت می کنند و احتمالا بیشتر به گوش دادن به جاه طلبی های ترکیه و رئیس جمهور اردوغان تا حفظ هر نوع رابطه با روسیه علاقه مند هستند. لذا باید گفت رقابت پکن برای نفوذ در آسیای مرکزی دیگر با روسیه نیست، بلکه نفوذ سنتی و تاریخی ایران و ترکیه است. چرا که دو کشور نفوذ فرهنگی و مذهبی بسیار بیشتری نسبت به چین دارند ؛ البته چین دارای نفوذ مالی و اقتصادی غیرقابل مقایسه بیشتری است. به هر حال  با کنار گذاشتن پراگماتیسم، اثرات افزایش قدرت نرم و نفوذ اروپا می‌تواند به نفع کسانی باشد که خواهان تغییر مخملی گونه در منطقه بوده و به دیگر اهداف اروپایی مرتبط با دموکراسی، حکمرانی خوب،  آب و هوا و تشویق توسعه سریع اجتماعی کمک نماید.

واژگان کلیدی:نگاه جدید، اروپا ، آسیای مرکزی ، دکتر علی بمان اقبالی زارچ

مطالب مرتبط