مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نفوذ فرهنگ افراطی گری و تروریسم در جهان و چشم انداز آن ( بخش دوم)

اشتراک

دکتر روح اله مدبر

پژوهشگر دیپلماسی جوانان

مرکز  بین المللی مطالعات صلح – IPSC

چشم انداز افراطی گری و تروریسم پروری :

آنچه مسلم است ، افراطی گری یا از جنس عمل است یا از فلز اندیشه. افراطی گری در حوزه اندیشه سرآغاز افراطی گری در قلمرو عمل و علت آن است. به یک معنا افراطی گری در میدان اندیشه نرم افزار افراطی گری است که می تواند جلوه های فردی، گروهی و ملی داشته باشد. همانطور که اشاره کردیم از نظر ملاصدرا، افراطی گری اجتماعی از سطوح بالاتر همانند سطوح نخبگانی تولید و در سطوح پایین تر اجتماع بازتولید می شود. به عبارتی دیگر؛ نقشه مفهومی ذهن افراد بر اساس تجارب شکل می گیرد و سطح نخبگان در درازمدت در شکل گیری نقشه یاد شده مؤثرند. اندیشه، محتوایی دارد و صورتی که در هر دو محور می­ توان شاهد بروز افراطی گری بود.

از منظر ملاصدرا صورت اندیشه را می توان به سه دسته؛ بسته، باز و بسته و باز دسته بندی کرد . در صورت اندیشه­ ای بسته، شخص یا گروه در دنیای محدود ذهن شان سیر می کنند و بیرون از این دنیا را طرد و نفی می کنند و نسبت به بیرون از خود خشونت می ورزند. در صورت اندیشه ای باز، شخص یا گروه دنیاهای ذهنی دیگر را معتبر و محترم می شمرند و حالتی گشوده در قبال دیگر اندیشه ها دارند و به جای راهبرد نفی و طرد، راهبرد تسامح و پذیرش حداکثری را در دستور کار خود قرار می دهند.وقتی نخبگان جامعه ای گرفتار افراطی گردند و صورت اندیشه بسته را برگزینند و ترویج دهند گفتمان آن جامعه و فرهنگ غالب آن ترویج این اندیشه خواهد بود و موجب یار گیری و نفوذ این فرهنگ در سایر اقشار جامعه خواهد شد، به عبارتی سایر طبقات جامعه با نگاه به نخبگان خود در این مسیر با اشتیاق گام برمی دارند و موج این نفوذ به واسطه پشتوانه اندیشه ای که پیدا می کند به واسطه رشد تکنولوژی و گسترش فضای مجازی و امکان ابلاغ پیامها در اسرع وقت بدون دخل و تصرف به سراسر زمین موجب یارگیری از سایر افراد که زمینه های ذهنی و روانی دریافت فرهنگ تروریسم را دارند را پدید می آورد و مشاهده می کنیم اکنون دیگر تروریسم مرز نمی شناسد و در هر کشور از دنیا چه خاورمیانه چه اروپا و ایالات متحد آمریکا برای خود جولان داده و مرزهای نامنی را توسعه می دهد.

مروری بر عملکرد گروهک های تروریستی در مناطق تحت فعالیت و نفوذشان روشن می کند که همه این گروهک ها از یک ساختار واحد فرقه ای تبعیت می کنند و تنها با تکیه بر عنوان اسلام،اقدام به نفوذ فرهنگی و یارگیری  نموده و  اقدامات تروریستی، خشونت ها و قساوت های عجیب و غریب  و ددمنشانه خود را توجیه نموده اند.

آنچه مشهود است ، پس از دو دهه از دوران به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان ؛ پدیده ای که زنگ خطر را برای همه و به خصوص برای دولتهای غربی به صدا در آورد لاکن عدم توجه جدی به این جریان تروریستی افراطی موجب  ظهور و شکل گیری قارچ گونه انواع گروهها و گروهک هایی با آرمان «بازگشت به شریعت راستین»،  را که هر نوع خشونت، ترور و افراطی گری را مجاز دانستند رشد فزاینده ای یافته است. گروه هایی نظیر القاعده در افغانستان، جنگجوی و سپاه صحابه در پاکستان، جبهه النصره در سوریه، بوکوحرام در افریقا، جیش العدل و بالاخره در این اواخر، داعش در عراق و شام.

بقای این گروهک های افراطی، در شکل گیری نوعی مناسبات فرقه ای در آنهاست. این گروهک ها رفته رفته از صورت یک انشعاب سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی، تبدیل به کیش مستقل با جهان بینی های ویژه خود می شوند. به گونه ای که این گروهک ها دیگر با هیچ یک از تعالیم و آموزه هایی که بر بستر آنها رشد کرده اند مناسبتی نخواهند داشت. فرقه، در زبان فارسی واژه ای است که مصادیق مختلفی بر آن حمل می شود. فرقه ها به عنوان یکی از ساختارهای اجتماعی، همواره با پیچیدگی ها و رازآمیزی های خاص خود همراه بوده اند. بسته بودن فضای فرقه ها و عدم شفافیت در اطلاعات و عقاید آنها موجب می شود تا ناظران بیرونی هرگز به کنه عقاید و تعالیم یک فرقه پی نبرند و حداکثر گزارشی روتوش شده از آراء فرقه ها را بدست بیاورند. تفکر فرقه ای می تواند از کوچکترین نهاد اجتماعی ـ یعنی خانواده ـ برای رشد و گسترش طولی و عرضی خود و فرهنگ سازی در جامعه با پایه گذاری اولیه خانوادگی در جامعه بهره ببرد؛ و حتی از بزرگترین نهاد اجتماعی ـ یعنی دولت ـ برای پیشبرد اهداف خود بهره مند شود.

بنابراین در تعریف فرقه باید ابتدا متوجه این نکته باشیم که با یک «ساختار روانی» طرفیم نه صرفاً یک نهاد اجتماعی. این ساختار چنانچه در جهت منافع سودجویانه و تجاری مورد استفاده قرار بگیرد فرقه ای تجاری و اقتصادی شکل خواهد گرفت، چنانچه امور امنیتی و تروریسم را در خدمت منافع خود بگیرد تبدیل به فرقه ای تروریستی خواهد شد مانند القاعده وگروهک تروریستی مجاهدین خلق و به همین ترتیب برای نیل به اهداف خود در هر قالبی قرار بگیرد رنگ و فرم آن قالب را به خود می گیرد اما ماهیت روان شناختی آن تغییر نمی کند. حتی شاید بتوانیم در بیان بلند پروازانه بگوییم که فرهنگ سازی این تفکر فرقه ای است که از مسایل مختلف برای نیل به اهداف خود استفاده می کند و هر قالبی را که به استخدام خود در آورد آن قالب را مطابق ساختار روانی خود تغییر داده و استحاله می کند. یک فرقـه مذهبـی اگرچه از متـن و بـطن یک دین جا افتـاده برای رشد خود استفاده می کند اما در کوتاه مدت، تمام آموزه های دین پایه را به نفع خود جعل و استحاله می نماید. به طوری که آن تعالیم وقتی در فرقه مورد استفاده قرار می گیرند دیگر آن معنای اصلی و اصیل خود را ندارند بلکه مطابق تفسیر فرقه از آن کلید واژه قرائتی جدید به دست می آید که معمولا با نسخه اصلی تفاوت های زیادی نیز دارد و جالب تر آنکه این قرائات، عموما قرائت اصیل و حاق واقع نیز پنداشته می شوند.

هم‌اکنون عرصه‌ی اقدام گروه‌های تروریستی نوبنیادگرا از خاورمیانه گذشته و به اروپا ، بریتانیا، روسیه و آسیای پاسفیک رسیده است. تلاش عربستان برای حمایت از نیروهای وابسته به القاعده در کشورهای اروپایی و جمهوری‌های خودمختار روسیه، برای حضور در سوریه، عراق و لبنان (برای جنگ جهادی علیه کسانی که آن‌ها را کفار و منحرفین می‌نامند) باعث جذب این نیروها از اقصی نقاط جهان برای حضور در خاورمیانه شده است. انفجارهای سال 2017 در شهر سن پترزبورگ روسیه و یا ایجاد فضای ناامنی قبل از برگزاری المپیک زمستانی سوچی در روسیه، حمله تروریستی به کنسرت در منچستر انگلستان ، عملیات های انتحاری بدون بمب لاکن با کامیون در سوحل فرانسه و خیابان های آلمان  نشان از نفوذ فرهنگ ترویج افراطی گری و عواقب خطرناک گسترش داعش در سراسر جهان را دارد. فرهنگی که در بین افراطیون نهادینه شده و به راحتی و از طریق فضای مجازی عضو گیری می کند و عوامل انتحاری برای رسیدن به بهشت خیالی ترویج شده در اندیشه های غلطشان حتی بدون سلاح و با وسایل ابتکاری همچون کامیون ،چاقو( عملیات تروریستی در موزه لوور پاریس) و … به صفوف مردم بی گناه حمله می کنند.

در این میان افزایش ثروت و رفاه در دهه‌های 1960 و 1970 میلادی در عربستان سعودی، باعث شد پادشاهی سعودی فشارهای نوگرایی محیطی را تجربه کند. ثروت رو به رشد نفت پادشاهی و نگرانی‌های امنیتی آن، سعودی‌ها را بیش از پیش درگیر مسائل عربی و جهانی کرد. از بین رفتن تدریجی انزوای اختیاری پادشاهی، فرهنگ بنیادگرایانه را به رویارویی با یک محیط جهانی سریعاً در حال تحول واداشت. این تحولات سیاسی-اجتماعی و نوسازی پادشاهی در دوران ملک فهد تسریع شد و دامنه‌ی نوسازی اقتصادی-اجتماعی این کشور به شدت گسترش یافت.طی  سالهای (2013تا2017)این کشور در ابتدا سعی کرد از طریق مداخله‌ی نظامی در بحرین و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس مانع از همه‌گیری این تحولات در حوزه‌ی نفوذش در خلیج فارس شود. همچنین با فشار به سازمان ملل برای حمله به لیبی پیش‌قدم شد. در ادامه، سعی کرد با کمک به گروه‌های جهادی و تزریق پول‌های کلان به این گروه‌ها، بی‌ثباتی را در منطقه دامن بزند. سرایت تحولات به سوریه، اوج بازیگری عربستان بود. این کشور سعی کرد بیشترین استفاده را از فضای ایجادشده ببرد و سوریه را به بهشت حضور گروه‌های جهادی از نقاط مختلف جهان تبدیل سازد. سقوط محمد مرسی و شکست اسلام اخوانی در مصر نیز برگ برنده‌ی دیگری برای سیاست آل‌سعود بود.

بر این اساس، عربستان سعودی با حمایت از گروه‌های افراطی توانست موج خیزش‌های عربی در برخی از کشورها منطقه را به جهنم افراط‌گری و خشونت جهادی‌ها تبدیل کند.

انگیزه سیاسی داشتن تروریسم و اقدامات تروریستی نیز قابل‌مناقشه است. زیرا می‌توان تصور نمود که اقدامات تروریستی با انگیزه‌های فرقه‌ای، مذهبی و یا نژادی انجام شود و در آن هیچ‌گونه انگیزه سیاسی نیز وجود نداشته باشد. با این وجود می‌توان پذیرفت که تمامی اقدامات تروریستی در چارچوب مناقشه‌های سیاسی قابل‌تبیین هستند. به بیان دیگر اقدامات تروریستی چنانچه انگیزه‌های سیاسی نیز پشت‌سر آن نباشد چنانچه در یک فرآیند، سیاسی شود، اقدام تروریستی است. برخی از کشورهایی که دولت های آنها ورشکسته هستند آن قدر از نظر سازمانی آشفته می باشند که در برخی موارد کمک نظامی و در برخی موارد مداخله نظامی، برای آنکه کشور مورد نظر تبدیل به پایگاه امن برای تروریست ها نگردد ضروری است.

نتیجه گیری:

کنش های افراطیون اغلب غریزی است. عموما در فضای انزوا می توانند موفق شوند.  در این میان آنچه حائز اهمیت است موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران در میان این آشوب منطقه ای است، البته با هوشیاری دقیق نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران، تحت رهبری حضرت آیت ا… خامنه ای ، خوشبختانه با تدابیر مهم اندیشیده شده جریانهای افراطی و تروریستی تا کنون موفق به انجام هیچ مورد ناامنی در سطح سرزمین ایران نشده اند در حالی که اغلب همسایگان ایران متاسفانه با این بحران دست و پنجه نرم می کنند و این مدل سیاسی-فرهنگی- امنیتی ایران در محار تروریسم خود می تواند قابلیت بهره گیری توسط سایر کشورها برای افزایش چتر امنیتی در کشور خودشان را داشته باشد، در حوزه دیپلماسی نیز مهار فرهنگ تروریسم بسیار حائز اهمیت است و در دستور کار دستگاه دیپلماسی ایران قرار دارد، قطعنامه پیشنهادی رییس جمهور اسلامی ایران،دکتر حسن روحانی، در سال 2011 به مجمع عمومی سازمان ملل با عنوان جهان عاری از خشونت و مبارزه با افراطی گری نمونه خوبی برای ترویج گفتمان ضد تروریسم بود که مورد استقبال همه کشور های عضو سازمان ملل متحد قرار گرفت ، توسعه مناسبات امنیتی با کشورهای محور مبارزه با تروریسم و عملیاتهای مشترک و راهبردی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه هم در مبارزه و محار تروریسم به نتایخ خوبی دست یافته لاکن با توجه به حمایتهای غیر علنی ایالات متحده آمریکا و تقسیم بندی تروریسم خوب و بد توسط دولت آمریکا از دوره اوباما و سیاست ناموزون خارجی دونالد ترامپ و فروش بی محابای سلاح به دولت سعودی بدون توجه به امکان ارسال سلاح ها برای تروریستها و سیل عظیم حمایت های مالی ،لجستیک و و نیروی انسانی بنیادگرا از سوی دولت سعودی برای جرایان تروریسم مهار این غده سرطانی را به واسطه دولتی شدن تروریسم دشوار می کند و البته خسارت این امر هم صرفا برای کشورهای خاورمیانه نیست و اکنون سراسر دنیا را درگیر نموده است.

واژگان کلیدی: نفوذ، فرهنگ  افراطی گری، تروریسم ، جهان، اسلام

مطالب مرتبط