دکتر روح اله مدبر
پژوهشگر دیپلماسی
مرکز بین المملی مطالعات صلح – IPSC
مقدمه:
دولت ها عموما تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی در کنش و واکنش با محیط پیرامونی خود به سر می برند، نظام هنجاری ، فکری ، فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی از عمده مسائل مورد توجه نظام حاکم بر کشورها و دولت هاست که در تعامل با دیگر واحد های سیاسی خرد و کلان انگیزه تعامل و همگرایی یا ستیزش و واگرایی را در سطح حاکمیت ملی یا نظام خرده و سطح کلان یا همان نظام بین الملل تحت شعاع خود قرار می دهد. لاکن در راستای کسب منافع ملی و بهره از امکانات بین المللی و ایجاد اتحادهای همسو و سایر موارد مشابه کشورها برای نیل به اهداف کلان خود در مسیر تشکیل سازمانهای بین المللی گام برداشتند که مهمترین آن تشکیل سازمان ملل متحد(1945) بعد از تجربه ناموفق جامعه ملل(مجمع اتفاق ملل1919) برای جلوگیری از جنگ، ترویج صلح،حقوق بشر،حقوق بشر دوستانه و موارد مشابه بود. با تشکیل سازمان ملل متحد سازمانهای بین الملی فرعی دیگری منشعب از آن با پایبندی به اهداف منشور ملل متحد همانند ،فائو،یونسکو،یونیسف،کمیساریای عالی پناهندگان و…پدید آمد، در این میان در اواخر دهه 1960 نظریه واحدی در جوامع اسلامی پدید آمد که تفرقه و پراکندگی دلیل اصلی ضعف کشورهای اسلامی به خصوص در مقابل تهدیدهای برآمده از تشکیل رژیم اشغالگر قدس است. بر این مبنی، راه اساسی رهایی از ضعف نیز ، اتحاد اسلامی و رشد همبستگی اسلامی ، در نظر گرفته شد و سازمان کنفرانس اسلامی در سال 1969 موجودیت یافت. در منشور این سازمان ارتقاء همبستگی اسلامی ، حمایت از همکاری میان کشورهای عضو در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و دیگر موارد اساسی و مشورت میان کشورهای عضو در سازمان های بین المللی ، تلاش به منظور محو تبعیض نژادی و خاتمه بخشیدن به استعمار در تمام اشکال آن و حمایت از آرمانهای فلسطین آمده است . در نظر گرفتن تدابیر لازم برای صلح و امنیت بین المللی مبتنی بر عدالت ، پشتیبانی از مبارزه ملل اسلامی در راه حفاظت از کرامت ، استقلال و حقوق ملی شان ، ارتقاء همکاری میان کشورهای اسلامی و دیگر کشورها نیز بخشی دیگر از اهداف مطرح شده است . اما در عملکرد سازمان کنفرانس اسلامی تا سال 2001 و سازمان همکاری اسلامی از 2001 به بعد کمتر نشانه ای از حرکت در جهت همبستگی و اتحاد اسلامی دیده می شود . و مسیر این سازمان که با آرمانهایی البته شعاری و دور از دسترس مانند پول واحد اسلامی، ارتش واحد اسلامی،حمایت از مردم فلسطین و سایر مسلمانان آزاده جهان و … در حد طرح در نشست های تکراری و کسل کننده که رهبران اغلب کشورهای عربی شرکت کننده در آن در حال خواب و خمیازه کشیدن بودند بر روی کاغذ ماند، لاکن فضا فقط در حد انفعال باقی نماند و با نفوذ هر چه بیشتر دولت سعودی و ترکیه در این سازمان مسیر اصلی آن بویژه از سال 2005 به بعد،کاملا منحرف و به تشکیلاتی ضد وحدت میان مسلمانان و محلی برای انتقام گیری از برخی کشورهای مستقل همانند جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.نمونه بارز آن تلاش دولت های سعودی برای تصویب بیانیه اجلاس رهبران کشورهای اسلامی علیه ایران در نشست استانبول سال 2015 و اقدام مشابه ، با رهبری مجدد سعودی در اجلاس وزراری امورخارجه کشورهای اسلامی در آبیجان پایتخت ساحل عاج (ژوئیه 2017) بود.
منشاء نفوذ اندیشه نئو عثمانی و سلفی گری سعودی در سازمان همکاریهای اسلامی
گروهی از محققان علوم انسانی بر این اعتقادند که بعضی از رهبران براساس ویژگی های فردی دارای روحیه جنگ طلبی و ستیزه جویی اند و برای ارضای جاه طلبی های خویش به توسعه بحرانها ، اختلاف ها و واگرایی در عرصه بین الملل دامن می زنند. بر همین اساس بر خی از رهبران مانند ناپلئون بناپارت ، ویلهلم دوم و هیتلر که سبب جنگ های بزرگی بودند مورد سرزنش قرار می گیرند. برخی از صاحب نظران این طرز تفکر را باور ندارند و معتقد اند اگر چه نمی توان نقش برخی از رهبران را در تشدید دشمنیها و درگیریهای بین المللی مورد انکار قرار داد اساسا باید به شرایط و مقتضیاتی که سبب بروز اینگونه ستیزهاشده اند توجه کرد. برای مثال سیاست خارجی آلمان قبل از جنگ جهانی اول و دوم بدون آنکه ارتباط چندانی به افرادی چون ویلهلم دوم و هیتلر داشته باشد به روشنی زمینه های این نوع جنگ ها را تبیین می کند بر این اساس دشوار می توان جنگ های نیمه قرن هجدهم را به هر یک از رهبران ان دوران نسبت داد. با این وجود نقش رهبران کشورها در اتخاذ سیاست خارجی بسیار حائز اهمیت می باشد واگر کشور مذکور در دوره زمانی ریاست سازمان بین المللی با ساختاری اصلاح نشده و مدیریتی سنتی همچون سازمان همکاری های اسلامی را بر عهده گیرد این اعمال نفوذ در اتخاذ تصمیمات هیجانی و غیر واقع گرایانه و حتی مغایر با اهداف اصلی ذکر شده در اساسنامه سازمان مورد نظر رخ خواهد داد همانطور که اکنون در وضعیت نامناسب سازمان همکاریهای اسلامی مشاهد ه می کنیم بویژه پس از آنکه دبیر کلی این سازمان از سال 2005 برای مدت نه سال در اختیار اکمل الدین اوغلو از کشور ترکیه قرار گرفت و به بهانه به روز رسانی ساختار و استفاده بهینه از امکانات تغیراتی در برخی کمسیون ها و برنامه های سازمان صورت گرفت لاکن شاهد بودیم بویژه از سال 2010 در دوره رجب طیب اردوغان و احمد داوود اوغلو در ترکیه و طرح نظریه عمق استراتژیک اوغلو با محوریت خطرناک و تجدید نظر طلبانه نئوعثمانی مسیر سازمان همراه با حمایت های مالی و لجستیکی دولت سعودی به سمت تقویت گرایش نئوعثمانی و سلفی گری گردید، برگ برنده سعودی در مدیریت دائمی دبیرخانه سازمان در جده و امکانات مالی فراوان دولت سعودی و نیاز جدی بخش عمده ای از کشورهای فقر اسلامی به حمایت های آشکارا و پنهان سعودی ها از آنان موجب شد اندیشه نئوعثمانی و سلفی گری در سازمان از سال 2010 به بعد تقویت گردد و شعارهای نمادین همایش ها و کنفرانس های رایج آن مبنی بر مقابله با تروریسم و شکاف در وحدت جهان اسلام به حاشیه رود.
سیاست تجدید نظر طلبانه دولت ها می تواند باعث بروز یک سلسله تعارضات و مناقشات بین المللی و منطقه ای شود زیرا تعقیب این استراتژی به منزله به مبارزه طلبیدن دولت هایی است که از سیاست حفظ وضع موجود و کسب منافع ملی در سایه صلح دفاع می کنند. برای نمونه اتخاذ سیاست تغییر وضع موجود از سوی آلمان نازی و نیروهای محور ، زمینه وقوع جنگ جهانی دوم را فراهم ساخت. انگیزه های تعقیب استراتژی تجدید نظر طلبانه ممکن است اقتصادی ، سیاسی ، ژئوپولیتیکی و یا ایدئولوژیک باشد. در هر صورت دولت تجدید نظر طلب بر اساس تعریفهای جدیدی که هدف ها ، منافع و به طور کلی سیاست های خارجی خویش به عمل می اورد ، خود را در تقابل با سایر واحد های سیاسی که در حدود حفظ توازن قدرت در منطقه و جهانند قرار می دهد. همین امر با اتحاد راهبردی سعودی و ترکیه و با سوء استفاده از ظرفیت سازمان همکاری های اسلامی برای فشار به برخی کشورهای مخالف با رویکرد تجدید نظرطلبانه آنان مانند( جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه و…) افزایش یافت ، در راستای تکمیل ضلع نقش الیت ترک و سعودی همراه با سیاست تجدید نظر طلبانه آنان ضلع مناقشه برای تفوق و برتری هم به میان آمد و مثلث مذکور تقویت یافت و هر روز سازمانی که برای کمک به کشورهای اسلامی و وحدت جهان اسلام تشکیل شده بود ناکارآمد تر و حتی حامی تروریسم و افراطی گری گردید. گرچه دولت ها معمولا تعارض بر سر منافع ملی را چهار چوب مسائل ملی گرایانه ، فرهنگی ، ایدئولوژیک و امثال آن توجیه می کنند ولی ممکن است انگیزه اصلی آنها برتری در منطقه و جهان باشد برای مثال می توان به حکومت ناپلئون بناپارت در فرانسه اشاره کرد که سیاست هایش در اروپا از انگیزش های توسعه طلبی و برتری جویی او ناشی می شد پس از جنگ جهانی دوم رقابت ها و ستیزش های قدرت های بزرگ در عرصه سیاست خارجی در این چهار چوب مورد تجزیه و تحلیل قرا می گیرند چرا که هر دولت به دنبال توسعه نفوذ خود برای برتری بر دیگری بود. همانطور که علنا اوغلو در نظریه عمق استراتژیک خود و بی پرده در کتابش که به عنوان سند راهبردی سیاست خارجی ترکیه هم تبدیل شد و سرآغاز تنش های خاورمیانه و عمیق تر شدن بحران سوریه و نفوذ فرهنگ تروریسم در جهان گردید اینگونه توسعه طلبی را برای ترکیه تجویز می کند :
(( هسته اصلی این دکترین را ژئوپلیتیک تشکیل می دهد و مولفه های دیگری چون تأکید بر قدرت نرم،تلاش برای میانجیگری و حل بحران های منطقه ای و بین المللی و اتخاذ راهبرد برد–برد در ارتباط با دیگر کشورها آن را تکمیل می کنند. “ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است.” به همین دلیل ترکیه در زمره کشورهای کوچکی قرار می گیرد که آنها را قدرتهای مرکزی (Central Powers) می نامد. ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقه ای در بالکان یا خاورمیانه کند؛ چرا که کشوری مرکزی است و نه منطقه ای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند؛ چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد.ترکیه به همه مناطق خاورمیانه، بالکان، قفقاز،آسیای مرکزی و خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه تعلق دارد و در همه این مناطق می تواند نقش رهبری را به عهده گرفته و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. اوغلو این ادعا را رد می کند که ترکیه پلی بین اسلام و غرب است چرا که به اعتقاد او، این امر باعث می شود ترکیه حالت منفعل به خود گرفته و بازیچه دست دیگر بازیگران شود.))
مولفه های تشکیل دهنده دکترین عمق استراتژیک داود اوغلو را می توان چنین نام برد: 1) ترکیه باید نقش پررنگ، فعال(proactive) و متناسب با تاریخ پرشکوه گذشته و عمق جغرافیایی خود ایفا کند؛ 2) برای اجرای بهتر آن می بایست بر روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری کند. چرا که به نظر او کشورش با همه مناطق ذکر شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است؛ 3)نهادهای سیاسی داخلی این کشور می توانند الگویی برای کشوهای این مناطق باشند؛ 4)اقتصاد آن بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است؛ 5) باید در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی نقش مهمی را ایفا کند؛ 6) با همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه، نیاز به مداخله قدرتهای خارجی را از بین ببرد و 7) به جای التماس و صرف هزینه های گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا، باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند مخصوصاً کشورهایی که زمانی جزء امپراطوری عثمانی بوده اند.
برنامه ترکیه درترویج فرهنگ نئوعثمانی میان جوانان فعال در سازمان همکاریهای اسلامی
همانطور که اشاره کردیم راهبرد نئوعثمانی به عنوان استراتژی برگزیده دولت ترکیه از سال 2010 تبدیل شد، لذا داووداوغلو و دولت ترکیه برای ماندگار کردن نظریه خود به ظرفیت جوانان و گسترش این اندیشه در سایر کشورهای اسلامی و یارگیری از نخبگان جوان جهان توجه ویژه ای می نمایند و اقدام به حمایت جدی مالی و پشتیبانی از یک مجموعه غیردولتی فرعی با رویکردی غیر شفاف ، همکار با سازمان همکاری های اسلامی به نام (مجمع جوانان كنفرانس اسلامي براي گفتگو و همكاري که در سال 2004 در باکو تاسیس شده بود نموده و اقدام حمایت ویژه ، تهیه دفترثابت در استانبول (و محور نمودن این شهر به عنوان نخستین پایتخت جوانان جهان اسلام )، اختصاص بودجه مصوب سالیانه، امکانات راهبردی با حمایت دولت ترکیه و شهرداری استامبول برای آن می نمایند و به بهانه برنامه های آموزش رهبران جوان کشور های اسلامی با کپی برداری از نسخه آمریکایی طرح مذکور،آنرا در راستای قدرت نرم ترکی عثمانی که بعد ها در اهداف مجمع جوانان همکاری های اسلامی برای گفتگو و همکاری نیزثبت شد ، صورت داده و همایشهای متنوع تفریحی بویژه در مناطق خاص ساحلی توریستی برای جذب جوانان محروم و فقیر کشورهای اسلامی برای دیدن و لمس جاذبه های خاص ، تکنولوژی ،رفاه و از همه مهم تر شکل گیری برتری ترکیه به سایر کشورها در اذهان آنان( دیپلماسی نوین) را تدارک می بیند و یک مجموعه بیش از صد نفره ثابت، از جوانان کشورهای مختلف اسلامی را شناسایی، جذب و در دوره های متعدد آموزش می دهند . نگاه راهبردی دولت ترکیه بویژه در دوره ای که دبیر کلی سازمان همکاریهای اسلامی با این کشور بود به یارگیری از جوانان سایر کشورهای اسلامی و آموزش های آنان در ظاهر طرح آموزش رهبران جوان، برگزاری جشنواره ها و مسابقات سرگرمی،فیلم، موسیقی،مد لباس و.. که جذابیت ویژه ای برای جوانان نسل جدید دارد خود حاصل برنامه کلان ترویج فرهنگ نئوعثمانی به عنوان راهبرد بلند مدت این کشور در منطقه و جهان در راستای نظریه نظریه ضد امنیت منطقه ای عمق استراتژیک بودکه البته با وجود حذف اوغلو از حلقه مریدان اردوغان، هنوز این راهبرد به صورت جدی توسط اردوغان پیگیری می شود.
واژگان کلیدی: مدیریت سلفی، سعودی ، راهبرد، نئو عثمانی ، ناکارآمدی، سازمان همکاریهای اسلامی