مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

عوامل تاثيرگذار بر مسئله ناگورنو- قره باغ و سناريوهاي قديمي و جديد حل بحران

اشتراک

فرهاد نوایی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

مقدمه:

از سال 1988 و از زمان شروع اصلاحات موسوم به پروستريكا چندين مناقشه قومي در جمهوري هاي شوروي سابق ظاهر شد. اندكي پس از رفراندوم غيرالزام آور كه در آن اكثريت ارامنه در منطقه خودمختار ناگورنو- قره باغ در درون خاك آذربايجان به الحاق به ارمنستان راي دادند طولاني ترين مناقشه قفقاز جنوبي ميان دو كشور آذربايجان و ارمنستان آغاز شد. به دنبال اعلاميه استقلال اين منطقه در سال 1991، ارمنستان هفت منطقه مجاور را اشغال كرد و همين امر نيز به جنگ ميان دو كشور منجر شد. در نهايت اين جنگ با ميانجيگري روسيه در سال 1994 با 30 هزار كشته طرفين و آواره شدن يك ميليون آذري به پايان رسيد. علاوه براين، منازعه پيامدهاي طولاني مدتي براي رونق اقتصادي و ثبات منطقه به همراه آورد. اين مناقشه از آنجا كه داراي محورهاي قومي، ژئواكونوميكي و ژئوپلتيكي، حقوقي و تاريخي است داراي اهميت وافري مي باشد. در دهه 1990 اين مسئله دليل اصلي براي وخامت روابط ميان ارمنستان و تركيه و مانع اصلي ايجاد روابط حسنه بعد از آن به حساب مي آمد. براي روسيه نيز ابزار اصلي حفظ وضعيت”بي ثباتي باثبات”  در قفقاز جنوبي از طريق بهره برداري از ضعف هاي اقتصادي و سياسي گروههاي درگير به حساب مي آمد. همچنين بهانه اي در دست مقامات آذري و ارمني بود تا با استفاده ازآن به توجيه مشكلات سياسي و اقتصادي در داخل بپردازند. مضافاً در پي سقوط شوروي منطقه خزر-قفقاز محمل تصادم سياست هاي امنيتي و خط مشي گذاري هاي با محوريت انرژي توسط گروههاي مخالف بوده است.اکنون پس از 16 سال به نظر مي رسد فرايند ايجاد صلح به مولفه هاي انرژي و توافقات ميان بازيگران خارجي و محلي بر سر آن وابسته است. امروزه سه رخداد قديمي و جديد چشم اندازهاي صلح در منطقه را تحت تاثير قرار داده است: شكست ميانجيگري معروف به گروه مينسك همراه با نقش اتحاديه اروپا و تلاشهاي آن براي حل بحران؛ دوم ميانجيگري آمريكا ميان تركيه و ارمنستان براي ايجاد روابط حسنه و به تبع آن وخامت روابط آمريكا و آذربايجان؛ در نهايت احياي مجدد روسيه در منطقه. اين فاكتورهايِ داراي برهم كنش متقابل، مي توانند به يك سناريوي منطقه اي جديدي منتج شوند كه نشانه آن ظهور يك مثلث انرژي متشكل از آذربايجان-روسيه-تركيه بوده و مي تواند بر آينده ناگورنو-قره باغ تاثير گذار باشد. با بررسي پويايي هاي اين بحران و پرداختن به سه شاخصه مورد اشاره، اين مقاله به چشم انداز حل مناقشه ناگورنو-قره باغ با رويكرد منطقه اي مي پردازد.

پويايي هاي بحران ناگورنو-قره باغ

مناقشه ناگورنو-قره باغ قديمي ترين منازعه منطقه اي در فضاي پس از سقوط شوروي سابق است و تاكنون چشم اندازهاي صلح نيز در افق آن قابل مشاهده نبوده است. آذربايجان با اين ادعا كه قوانين بين المللي به نفع اوست در رد مصالحه بر سر تماميت ارضي اش ثابت قديم ايستاده است. ارمنستان نيز به اشغال مناطق هفتگانه مجاور ناگورنو-قره باغ ادامه مي دهد و حاضر نيست نيروهايش را از اين مناطق خارج كند. از سال 2003 به بعد  الهام علي اف همواره متعهد به حل مسئله از طريق نظامي بوده است و تقريباً 80 درصد منابع نفتي آذري ها مصروف مخارج نظامي از جمله توپخانه سنگين بوده است. دو برنامه مدرنيزه كردن نيروهاي مسلح ارمنستان و ايجاد صنايعي با موافقت كميسيون امنيت ملي اين كشور نشان مي دهد كه ايروان علاقمند به حفظ وضع موجود به عنوان اولين و مهمترين سناريو در انتظار كسب شناسايي بين المللي است و بعلاوه خود را براي يك جنگ احتمالي آماده مي كند. در اين راستا وزير دفاع اين كشور اعلام كرد كه ارتقاي توانايي هاي دفاعي پاسخي مستقيم به تهديدات آذربايجان درباره يك جنگ مجدد در ناگورنو-قره باغ است. تداوم لفاظي هاي آذري ها در خصوص مبادرت به جنگ تا حدود زيادي مرتبط با شكست فرايند ميانجيگري غربي هاست. امروز تمام تلاشهاي بين المللي معطوف به حل بحران(گروه مينسك) و يا در سطح منطقه اي بي ثمر بوده است. معهذا در كنار جنگ به عنوان يك راه حل هميشگي، باكو مي تواند با يك كارت ديگر نيز بازي كند: انرژي و تغيير در شركاي خود در بخش هاي نفت و گاز. سه فاكتوري كه در زير مطرح مي شود مي توانند به تحقق راه حل اول كمك كنند.

بن بست گروه مينسك و نقش اندك اتحاديه اروپا در حل بحران

با نگاهي به بن بست فعلي در گفتگوهاي صلح بر سر منطقه مذكور، فرايند ايجاد صلح توسط گروه مينسك كه در سال 1994 و به رهبري روسيه، فرانسه و آمريكا آغاز شد، مي تواند فرايندي مرده به حساب آيد. در سال 2007 گروه مينسك اصول معروف به اصول مادريد را منتشر كرد كه اذعان داشت مباحثات بي پايان نشان داد كه گروههاي درگير فاقد جديت و تعهد در فرايند صلح هستند. شواهد ديگر نيز نشان از ناكارايي اين گروه در ايجاد صلح داشته است. در حالي كه اين گروه وظيفه داشت طرفين را به توافقي برساند كه بر مبناي آن هرگونه نزاع مسلحانه تا زمان تشكيل كنفرانس مينسك متوقف شود و با ارتقاي فرايند صلح زمينه صف آرايي نيروهاي چند مليتي حافظ صلح را در مرزهاي مورد مناقشه فراهم كند ولي اين گروه هيچ تلاشي براي ايجاد اين نيروها به عمل نياورد. يكي از دلايل اين امر آن بود كه اتحاديه اروپا هيچگاه نمي خواست از اين مسئله حمايت كند كه قره باغ به عنوان يك مسئله در دستورالعمل اين اتحاديه و روسيه به حساب آيد و بيشتر ترجيح مي داد كه به صورت غير مستقيم و از طريق بسته هاي كمكي به دو طرف يا برنامه هايي شبيه TRACECA يا گروه مبتني بر تشريك مساعي درياي سياه با هدف همكاري هاي منطقه اي ايفاي نقش كند. بنابراين كل فرايند ميانجيگري اتحاديه اروپا از فقدان همكاري ميان گروه مينسك و اتحاديه اروپا و نيز نبود يك استراتژي مشترك در قبال بحران ياد شده رنج مي برد. نشانه ناموفق بودن اين ميانجيگري در تشديد بحران و كشته شدن بيش از 3000 نفر در درگيري هاي متقابل از زمان شروع به كار اين گروه قابل مشاهده است. بعد از 16 سال از درگيري اين گروه در فرايند صلح بحث از اين گروه ديگر گذشته است و به موضوعي فاقد اهميت تبديل شده است.

روابط حسنه ميان تركيه ارمنستان با ميانجيگري آمريكا و وخامت روابط كشور اخير با آذربايجان

اخيراً يك مسئله ديگر نيز مسئله قره باغ را تحت تاثير قرار داده است: از سرگيري روابط تركيه و ارمنستان. مصالحه ميان تركيه و ارمنستان تا حدود زيادي ناشي از حمايت آمريكا بوده است. معهذا گروهاي درگير اين پروتكل هاي تركيه-ارمنستان را تصويب نكردند و اين تاحدود زيادي به خاطر عدم اشتياق آمريكا به درگيرشدن كامل در فرايند ميانجيگري توسط گروه مينسك در مناقشه ناگورنو-قره باغ بوده است. آمريكا ادعا مي كند كه مسئله ژنوسايد مانع اصلي تصويب اين پروتكل هاست. از نظر طرف تركي مانع اصلي بن بست در خود قره باغ نهفته است. در واقع بعد از فروپاشي شوروي و استقلال ارمنستان، تركيه يكي از اولين كشورهايي بوده كه آن را به رسميت شناخت و مرزهايش را بروي اين كشور باز كرده و روابط ديپلماتيك و سياسي با همسايه اش برقرار كرد و مسئله ژنوسايد هم مانعي براي اين امر نبوده است. تنها زماني مرزهاي تركيه با ارمنستان بسته شد كه ارمنستان این منطقه خودمختار در آذربايجان و هفت منطقه همجوار آن را اشغال كرد. درگيرشدگي محدود آمريكا در بحران اخير نيز  تاثير منفي بر روابطش با آذربايجان گذاشت. اين واقعيت كه اوباما ازسرگيري روابط تركيه و ارمنستان را تهييج كرد بدون اينكه خود را درگير بحران ميان ارمنستان و آذربايجان كند و يا ارمنستان را به خروج از مناطق اشغالي تشويق كند از طرف آذري ها نشانه طرفداري آمريكا از ارمنستان است. استراتژي آمريكا در قبال اين مسئله تحت نفوذ لابي ارمني در ايالات متحده است كه بر اساس بخش 907 پيمان كمك خارجي مصوب 1992 به صورت دو فاكتور آمريكا را وادار كرده بود با ارمنستان متحد شود. در عين حال و متعاقب تبليغات شركت هاي نفتي آمريكايي بر عليه اين بخش، دولت بوش در ژانويه 2002 رسماً آن را ناديده گرفت. ولي با به قدرت رسيدن اوباما، فشار لابي ارمني و تمسك به بخش مذكور براي وادار كردن وي به حمايت از ارمنستان نتيجه داد. از ديد اوباما بر اساس اين پيمان(پيمان كمك خارجي كه دو كشور ارمنستان و گرجستان را به طور ويژه تحت پوشش قرار مي داد) آذربايجان مي بايست قدمهاي آشكاري براي متوقف كردن بن بست در مذاكرات بردارد و از هرگونه اقدام تهاجمي در مقابل ارمنستان دست بردارد. زماني كه در مقابل عدم كمك به ديگر مناطق جدايي طلب(آبخازيا و اوستياي جنوبي)، آمريكا يك كمك 8 ميليون دلاري سالانه را براي ناگورنو-قره باغ درنظر گرفت عصبانيت مقامات آذري بيش از پيش زياد شد. علاوه بر اينها «خانه آزادي» سازماني، كه توسط آمريكايي ها تامين مالي مي شود در گزارش سالانه خود درباره آزادي مطبوعات در سال 2009 از قره باغ به عنوان منطقه مشترك ارمنستان و آذربايجان نام برد در حاليكه آبخازيا و اوستياي جنوبي را بخشي از گرجستان دانست. تحولات ديگر نيز به بدتر شدن روابط دو كشور كمك كرد. اول اينكه در نشست سالانه مربوط به مسائل هسته اي در واشنگتن در آوريل 2010 بر خلاف ديگر رهبران منطقه مثل روساي جمهور ارمنستان و گرجستان، از الهام علي اف دعوت به عمل نيامد. در پاسخ نيز علي اف تمرين نظامي با آمريكايي ها را كه قرار بود در ماه مي برگزار شود لغو كرد. دوم، آمريكا پيمان همكاري استراتژيكي با اوكراين، گرجستان، چك و لهستان امضا كرد. اما آذربايجان و البته خود ارمنستان را نيز در اين پيمان راه نداد. در نهايت تعيين سفير جديد آمريكا در باكو ماهها به تعويق افتاد. مجموعه اين عوامل به سردي روابط دو طرف انجاميد.

بازخيز روسيه در منطقه

تغيير نهايي و سومين در سطح منطقه اي محصول احیای روسيه در قفقاز جنوبي است. مسكو منافع ريشه داري در منطقه دارد و خود را تنها قدرت اين سوي جهان مي داند. اين كشور با گسترش ناتو به مرزهاي جنوبي اش مخالف است و در صدد جلوگيري از دستيابي غرب به ذخائر انرژي آسياي مركزي است. هر دو تحول بالا-شكست سياستهاي گروه مينسك و بحراني شدن روابط امريكا و آذربايجان به دنبال ايجاد روابط حسنه ميان تركيه و ارمنستان- خلاء سياسي را در منطقه به وجود آورده كه روسيه با موفقيت آن را پر مي كند. از زمان جنگ روسيه و گرجستان در آگوست 2008، روسيه به عنوان حافظ بي چون و چراي صلح در منطقه مطرح شد. شناسايي استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي، نشانه كاهش قدرت غرب در آنچه كرملين منطقه نفوذش مي داند بوده است. همسو با اين تحولات و با شكست استراتژي هاي مختلف براي ايجاد صلح در منطقه ناگورنو، روسيه سلطه خود را بر فرايند صلح حفظ كرد و خود را تنها گزينه براي اين امر مي داند. اين فرصت با اثبات ناكارايي گروه مينسك و بعد از جنگ با گرجستان در سال 2008 در قالب بيانيه سه جانبه توسط روسيه-آذربايجان-ارمنستان خود را نشان داد. به نظر مي رسد اين بيانيه بيش از آنچه به فرايند ايجاد صلح بيانجامد منجر به تحكيم نفوذ روسيه در ارمنستان و گسترش آن به آذربايجان منجر شد. براي تضمين حفظ وضع موجود و جلوگيري از شروع يك جنگ مجدد توسط آذربايجان، مسكو ابتدا نفوذ خود را در ارمنستان تحكيم بخشيد. اين امر از طريق معاهده دوستانه، همكاري و كمك متقابل كه پيش بيني حمايت نظامي متقابل را مي كرد، ميسر شد. پيمان كمك متقابل در 1997 ميان طرفين(روسیه-ارمنستان) امضاء شده بود.؟؟ به علاوه ارمنستان عضو سازمان تحت سلطه روسيه موسوم به پيمان امنيت دسته جمعي(CSTO) است كه متعهد به مقابله با حمله نظامي قدرتهاي خارجي به هر يك از اعضاي خود است. مضافاً روسيه پايگاه نظامي مجهز خود درگيومري ارمنستان را  با 5000 سرباز حفظ كرده است و در همين اواخر نيز تا سال 2044 حضور نيروهاي روسي در اين كشور تمديد شد. روسيه به علاوه نفوذ خود را در آذربايجان حفظ كرده و در غياب قدرتهاي غربي يا حداقل با كاهش نفوذ آنها بيش از پيش به اين كشور نزديك شده است. روسيه در جستجوي در اختيار گرفتن انحصار انرژي آذري ها و تمامي مسيرهاي موجود يا در دست ساخت براي ارسال انرژي آنهاست و نيز در تلاش براي به بن بست كشاندن مساعي معطوف به ساخت خط لوله ناباكوست. لازم به يادآوري است كه آذربايجان به كمك غرب درصدد تنوع بخشيدن به مسيرهاي انتقال گاز انرژي خود است. اگر روسيه بتواند تعاملاتش در حوزه صادرات گاز طبيعي با تركيه را به درستي مديريت كند مي تواند كنترل تمامي مسيرهاي ترانزيتي درياي خزر را بدست گيرد.

مثلث آذربايجان-روسيه-تركيه در حوزه انرژي و مسئله قره باغ

همانطوري كه به صورت مفصل در بالا مورد تشريح قرار گرفت فرايند صلح بر سر مناقشه ناگورنو قره باغ به واسطه تغييرات ژئوپلتيكي بنيادين در منطقه بويژه در حوزه انرژي متحول شده است. در سال 1994 آذربايجان “قرارداد قرن” را با طرفين غربي امضاء كرد كه بر اساس آن  به شركت هاي نفتي به ويژه تحت رهبري بريتيش پتروليوم اجازه داده شد تا در جهت اكتشاف سه زمينه نفتي خزر به منطقه وارد شوند. تمامي اين سه زمينه اصلي(باكو-تفليس-جيحان، باكو-تفليس-سوبسا و باكو-تفليس-ارزروم) كه از حوزه خزر تا تركيه با انقطاع روسيه جريان دارند تا حدود زيادي توسط آمريكا حمايت مي شوند. معهذا اكنون آذربايجان سيگنالهايي به غرب ارسال كرده كه انتخابهاي ديگر از جمله روسيه را براي صادرات گاز خود مورد بررسي قرار مي دهد. بر همين اساس در سال 2009 طيفي از توافقنامه هاي گازي امضاء شدند. پروژه جريان سفيد ميان علي اف و همتاي بلاروس اش كه بر مبناي آن گاز فشرده آذربايجان(CNG) را به اين كشور انتقال مي دهد و نيز ارسال گاز به ايران از جمله اين موافقتنامه هاست. علاوه بر آن در اكتبر 2009 گازپروم  بر سر معاهده اي با SOCAR (شركت ملي نفت و گاز آذربايجان) به توافق رسيد كه بر اساس آن 500 ميليون متر مكعب گاز آذري ها را به روسيه از طريق خط لوله نووا-باكو بفروشد. به همه ي اينها می توان پيشنهاد خريد كل گاز آذربايجان از طرف روسيه را اضافه كرد. اگرچه ميزان گاز ارسالي زياد نيست اما اين مقدار دو برابر شده است و نشانگر تحول مهمي نيز بوده است: آذربايجان براي اولين بار از يك واردكننده گاز روسيه به صادركننده به اين كشور تبديل شده است. اگر باكو بر اين سياست پافشاري كند ميزان گاز موجود براي ناباكو بيشتر كاهش مي يابد كه به طور جدي مي تواند تحقق اين پروژه را تضعيف كند. آنچه روشن است با شكست ميانجيگري غربي ها، آذربايجان به طور قاطعي به سمت مسكو گرايش پيدا كرده است كشوري كه بيش از همه در جستجوي مداخله عميق تر در فرايند صلح و احياي نقش خود در منطقه است. باكو مي تواند با در اختيار قرار دادن كل منابع گازي اش(امري كه مورد نظر مسكو نيز مي باشد) ، به ويژه فاز 2 زمينه گازي شاه دنيز، اين كشور را وادار كند تا در منازعه با ارمنستان طرف آذري ها را بگيرد و يا در منازعه احتمالي براي بازپس گيري مناطق اشغالي بي طرفي اش را تضمين كرده و يا ارمنستان را براي ورود به فرايند مصالحه تحت فشار قرار دهد. با اينحال تحقق اين پيمان بدون تركيه امكانپذير نيست. نظر به روابط گرم آنكارا و مسكو اين امر نيز دور از ذهن نيست. روابط آذربايجان با تركيه به واسطه ازسرگيري روابط كشور اخير با ارمنستان رو به وخامت گذاشته بود ولي آنكارا با تصويب پروتكل هاي الحاقي كه خود را متعهد به تلاش براي پيشرفت فرايند صلح در منطقه ناگورنو-قره باغ مي كرد از پيمان اوليه با ارمنستان عدول كرد. در حقيقت تركيه تصميم گرفت به روابط خود با آذربايجان به بهاي مصالحه با ارمنستان لطمه نزند. در عوض معامله گازي با آذربايجان به قيمت ثابت به انجام رساند و دو كشور با انعقاد پيمان مشاركت استراتژيك و كمك متقابل در آگوست 2010 و تعهد به در نظر داشتن همكاري هاي نظامي به تحكيم مناسبات في مابين پرداختند. در مورد روابط روسيه و تركيه و بالارفتن احتمال شكل گيري مثلث سه كشور حول محور انرژي، كافي است اشاره كنيم كه روسيه اكنون بزرگترين شريك تجاري تركيه محسوب مي شود. حجم واردات از روسيه براي آنكارا، 40 ميليارد دلار است كه بيشتر آن به شكل واردات انرژي از روسيه مي باشد. روسيه در تلاش براي تقويت همكاري هاي معطوف به انرژي ميان دو كشور است به اين شكل كه آنكارا انتقال دهنده گاز روسيه به بازارهاي غربي مي باشد. در اين زمينه در آوريل 2010 پوتين همتاي ترك خود، طيب اردوغان، را براي انعقاد موافقتنامه سه جانبه همراه با ايتاليا در پروژه خط لوله اي مشترك دعوت كرد. او همچنين پيوند خط لوله جريان آبي، بندر سامسون در درياي سياه را به ترمينال سيحان تصويب كرد. روابط عميق در حوزه انرژي ميان آذربايجان و روسيه از يك سو و تعميق اين روابط ميان تركيه و روسيه از سوي ديگر زمينه را براي مثلث اقتصادي-ژئوپلتيكي فراهم كرد كه با صدور پيمان همكاري و ثبات قفقاز(CSCP) توسط اردوغان بعد از جنگ آگوست 2008 ميان روسيه و گرجستان زمينه هاي آن فراهم شده بود. هدف اصلي اين پيمان حل منازعه قفقاز جنوبي از طريق همكاري هاي وسيع منطقه اي( با تكيه بر انرژي) از طريق اجماع سه كشور حوزه قفقاز جنوبي و نيز تركيه و روسيه بوده است. اين پيمان بازيگران غربي و به طور دقيق آمريكا و اتحاديه اروپا را از اين فرايند بيرون نگه مي دارد.

نتيجه گيري:

يك سناريوي جديد منطقه اي كه با مثلث انرژي ميان آذربايجان-تركيه و روسيه شناخته مي شود مي تواند سرنوشت ناگورنو-قره باغ را از طريق كشاندن روسيه به مداخله مجدد و فعالانه در فرايند صلح تغيير دهد. احتمال تحقق سناريوي پاداش آذري ها- اعطاي كنترل كامل منابع گازي در عوض كمك به بازگشت مناطق از دست رفته- اكنون بالا گرفته است. بنابراين اين سناريو يك سناريوي ممكن اگرچه سخت است. احتمال تحقق آن با اين واقعيت كه رژيم استبدادي علي اف ممكن است درصدد حفظ وضع موجود باشد كاهش مي يابد. اگرچه علي اف در طي اين سالها همواره بر ابزار نظامي براي ايجاد تماميت ارضي تاكيد كرده است هيچگاه از مرز لفاظي فراتر نرفته است. چرا كه وي به خوبي مي داند توسل به نيروي نظامي ممكن است به رويارويي مستقيم با روسيه بيانجامد. به علاوه ناگورنو-قره باغ اكنون تحت كنترل مقامات محلي است بنابراين به صورت محتمل تر علي اف بر سياست چند جانبه با محوريت انرژي تاكيد مي كند، از جمله روابط مستحكم با روسيه و تركيه در كنار آمريكا و اتحاديه اروپا. بنابراين وخامت كامل روابط آذري ها با ايالات متحده آمريكا غيرمحتمل است بويژه اينكه باكو براي حفظ توازن و تضمين تنوع بخشي به شركاي انرژي خود و جلوگيري از وابستگي كامل به روسيه، نيازمند آمريكاست. با در نظر گرفتن تمامي اين دلايل سياست حفظ وضع موجود در آينده نزديك محتمل ترين سناريو به حساب مي آيد. ولي به نظر مي رسد اين آتش بس جزم انديشانه در ناگورنو- قره باغ موقعيت كاملا فراري بوجود آورده باشد و برنامه آذربايجان در درازمدت براي بازگشت مناطق از دست رفته حول محور انرژي مي چرخد.

مطالب مرتبط