دکتر محمد مهدی مظاهری
استاد دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc
در شرایطی که پخش تصاویر جنازه های کودکان و شنیدن صدای شیونها و ناله های زنان و کودکان مجروح و هراسیده به بخش ثبات شبکه های خبری جهان تبدیل شده و افکار عمومی جهانی در حال عادت کردن به دیدن این فجایع است، نه قطعنامه محکم و الزام آوری در شورای امنیت بر علیه اسرائیل تصویب می شود، نه تحریمی علیه این رژیم جنایتکار وضع می گردد و نه کشورهای غربی و آمریکا حاضرند قدمی برای متوقف کردن اسرائیل در غزه بردارند. جنگ در غزه با شدت تمام ادامه دارد و تعداد شهدای آن از مرز 21 هزار نفر که اکثر آنان نیز کودکان، زنان و افراد غیر نظامی بیگناه هستند، فراتر رفته است، اما ظاهراً کشورهای غربی تنها دغدغه ای که دارند آزادی تجارت و کشتیرانی در دریای سرخ است!
بر این اساس طنز تلخ ماجرا این است که تنها ائتلافی که با گذشت نزدیک به سه ماه از کشتار بی وقفه غیر نظامیان در غزه شکل می گیرد، نه برای مقابله با رژیم یاغی اسرائیل جهت اجبار آن به توقف جنگ، بلکه علیه نیروهایی است که کوشیده اند نسبت به اقدامات اسرائیل بی تفاوت نباشند و هزینههای جنگ برای این رژیم و حمایت از آن برای سایر کشورها را بالا ببرند. در واقع، با شدتگرفتن محاصره فلسطینیان در نوار غزه و ممانعت اسرائیل از ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم این باریکه، ارتش ملی یمن تصمیم گرفت در اقدامی متقابل کشتیهای صهیونیستی یا کشتیهایی که به مقصد سرزمینهای اشغالی حرکت میکنند، را توقیف و نا امن کند تا اسرائیل مجبور شود راه ارسال دارو و غذا به دست مردم غزه را باز کند. در نتیجه آنها از ۱۹ نوامبر 2023 حملههای خود را به کشتیهای عازم سرزمینهای اشغالی آغاز کردند و این امری بود که به مذاق حامیان اسرائیل خوش نیامد.
در حالی که در مقطع کنونی، بخشهایی از حقوق بین الملل که به حقوق جنگ، حقوق بشر و حقوق بشردوستانه اشاره دارد، برای کشورهای اروپایی و آمریکا جذابیت چندانی ندارد، حقوق دریاها و رعایت آزادی دریانوردی برای آنها به حدی مهم است که به ایجاد ائتلاف نظامی دریایی روی آورده اند؛ ائتلافی که رهبری آن با آمریکا است و در روزهای نخست شکل گیری قرار بود 20 عضو داشته باشد و کشورهای بیشتری هم به آن بپیوندند، اما هنوز آغاز به کار نکرده بود که برخی کشورها همچون فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و استرالیا از آن خارج شدند.
هر چند این کشورها اعلام کرده اند که خود رأسا برای تأمین امنیت کشتیرانی در دریای سرخ اقدام می کنند، اما به نظر میرسد اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه به مرزی از وقاحت رسیده است که کمتر کشوری می خواهد اعتبارش را صرف حمایت از آن کند، کما اینکه برخی دیگر از کشورهای همراه شده با ائتلاف نیز نخواسته اند که نامشان افشا شود؛ چرا که هم از بی آبرویی در عرصه بین المللی نگرانند و هم از واکنشهای هزینه ساز جبهه مقاومت.
در چنین شرایطی که ائتلاف شکننده آمریکایی در دریای سرخ با گسست و خروج سریع برخی کشورهای عضو مواجه شد و این امر به نوعی به «تحقیر آمریکا» تعبیر گردید، این کشور کوشید با یک حمله هوایی به قایقهای ارتش یمن در 10 دی ماه 1402 و کشتن ۱۰ نفر از رزمندگان دریایی یمن که در حال توقیف یک کشتی تجاری بودند، به رفیقان نیمه راه خود در ائتلاف و همچنین اعضای جبهه مقاومت ثابت کند که آمریکا در تصمیم خود برای حمایت از اسرائیل و تأمین امنیت دریای سرخ مصمم است. انگلیس نیز که همواره از شرکای سنتی ایالات متحده در مداخلات نظامی بوده، اعلام کرده لندن قصد دارد با هماهنگی شرکای خود حملاتی علیه یمنیها در دریا و خشکی انجام دهد. چنین اقدامات و مواضعی احتمال گسترش دامنه جنگ در منطقه را افزایش داده است، اما آیا واقعاً با شکل گیری ائتلاف آمریکایی، شرایط منطقه به سمت جنگ تمام عیار می رود؟
در این زمینه برخی نکات قابل تأمل وجود دارد که نشان می دهد جنگ تمام عیاری در کار نخواهد بود؛ یکی از مهمترین ادله این ادعا این است که بر خلاف رویه سابق کشورهای عربی خلیج فارس که از اعضای اولیه و ثابت همه ائتلافهای نظامی به رهبری آمریکا بودند، در ائتلاف اخیر به جز بحرین که به طور رسمی به این ائتلاف پیوسته و دلیل آن نیز حضور ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در این کشور است، بقیه کشورهای مهم عربی از پیوستن به ائتلاف خودداری کرده و یا آن را منوط به تحقق شرایط خاصی نموده اند.
به طور ویژه، عربستان که مهمترین کشور عرب حوزه خلیج فارس است و تصمیمات آن می تواند جهت دهنده به عملکرد سایر کشورهای عربی باشد، با وجود اینکه ارتشی مجهز به تسلیحات آمریکایی دارد و ۳۶ درصد از واردات خود را از طریق بنادر دریای سرخ انجام میدهد، اعلام کرده که علاقهای به حضور در ائتلاف آمریکا در دریای سرخ ندارد. دلیل اتخاذ چنین رویکردی، در کنار نگرانی مقامات سعودی از تخریب وجهه و اعتبارشان در جهان اسلام به خاطر کمک به رژیم اسرائیل، این بوده است که ریاض در یک سال اخیر گامهای بلندی برای تنش زدایی و بهبود روابط با ایران و سایر کشورهای عضو محور مقاومت برداشته و به طور خاص درصدد توافقی با نیروهای انصارالله برای پایان دادن به جنگ با یمن است، بر این اساس به نظر می رسد تحلیل مقامات سعودی این بوده است که در صورت پیوستن به ائتلاف آمریکایی، تلاشهای یک سال اخیر آنها بی اثر می شود و به احتمال زیاد شهرهای عربستان بار دیگر به هدف حملات صنعا تبدیل خواهند شد. علاوه بر نکات فوق «توافق پکن» میان ایران و پادشاهی عربستان، تهران و ریاض را به عدم ایجاد تهدید علیه یکدیگر در سراسر منطقه ملزم کرده است و به نظر می رسد عربستان در مقطع کنونی نمی خواهد به این توافق لطمه بزند.
مصر نیز که از دیگر کشورهای مهم جهان عرب است و البته از زمان شروع جنگ غزه تلاشهای بسیاری برای پایان آن انجام داده و اخیراً نیز طرح صلحی برای پایان جنگ ارائه داد که مورد پذیرش دو طرف قرار نگرفت، ترجیح داده تا به ائتلاف آمریکایی در حمایت از اسرائیل نپیوندد. قطر در چند ماهی که از جنگ می گذرد، همواره میانجی صلح و در تکاپو برای آتش بس بوده و بنابراین حرفی از عضویت این کشور در ائتلاف نیست. امارات هم موضعی نسبتاً مشابه سایر کشورهای عرب اتخاذ کرده، هر چند عدم عضویت این کشور در ائتلاف قطعی نیست؛ مقامات ابوظبی اعلام کرده اند که موضوع پیوستن به ائتلاف آمریکایی در دریای سرخ را بررسی میکنند و تنها در صورت تحقق برخی شروط از جمله حمله قاطع آمریکا به صنعا به این ائتلاف می پیوندند! موضعی که نشان می دهد آنها در شرایط عادی به دنبال افزایش تنش با جبهه مقاومت و به ویژه انصارالله یمن نیستند و تنها در صورتی به همکاری با آمریکا در ائتلاف می پردازند که این کشور تضمین بدهد حوثی های یمن را بمباران و توان عملیاتی آنها را نابود خواهد کرد، امری که در مقطع کنونی بعید به نظر می رسد.
اتخاذ چنین رویکردی از سوی کشورهای مهم جهان عرب در حالی است که برای بسیاری از آنها این مسأله محرز شده است که رئیس جمهور آمریکا به دلیل نزدیکی به انتخابات نیاز به انجام اقدامات ماجراجویانه فرامرزی، بزرگ نمایی قدرت آمریکا در مناطق مختلف و شکل دادن به ائتلافهای بین المللی و اقدامات دسته جمعی دارد و البته می کوشد تعهد خود را به حمایت از امنیت اسرائیل نیز نشان دهد، اما در صورت افزایش درگیریها و بالا رفتن هزینه ها، همچون مورد افغانستان، خروج و فرار را بر ماندن و حمایت از کشورها و ملتهای منطقه ترجیح می دهد و یا همچون زمان حمله حوثی های یمن به تأسیسات نفتی آرامکو، هیچ اقدامی برای حمایت از متحدان سنتی خود انجام نمی دهد و منافعش را در مناطق و رقابت با کشورهای دیگر جستجو خواهد کرد.
بر این اساس به نظر می رسد کشورهای عرب با رسیدن به چنین درکی از آمریکای فرصت طلب و ابن الوقت، به این بلوغ و تحلیل رسیده اند که برای حفظ اعتبار و منافعشان، باید به حفظ صلح و امنیت در منطقه پایبند باشند و زمینه جدیدی برای گسترش درگیریها در منطقه و رویارویی با جبهه مقاومت ایجاد نکنند. در چنین شرایطی، اگر کشورهای عرب بر همین موضع خود باقی بمانند و آمریکا نیز موفق به جذب آنها و کشورهای اروپایی بیشتری برای مشارکت در ائتلاف نشود، احتمال گسترش جنگ در منطقه ضعیف می شود و آمریکا هم با توجه به نزدیکی انتخابات، احتمالا با یکی دو حرکت نمایشی دیگر در دریای سرخ، به دنبال تنش آفرینی بیشتر نخواهد رفت و ناچار به مسکوت گذاشتن ائتلاف و پیگیری راه حلهای دیگر خواهد شد.