د.مهمت کوچ
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
سیاست خارجی ترکیه یکبار دیگر طی هفته های اخیر مورد توجه تحلیلگران و رسانه های بین المللی قرار گرفته است این امر بخصوص پس از در پیش گرفتن سیاستهای مرزی سخت گیرانه در قبال شهرکردنشین کوبانی در شمال سوریه پس از محاصره شدنش توسط داعش فزونی یافت. در یادداشت پیش رو دکتر مهمت کوچ پژوهشگر مسائل خاورمیانه که خود اهل ترکیه بوده و اما تحصیلات آکادمیک اش در رشته روابط بین الملل را در ایران و دانشگاه تهران سپری کرده است، سعی کرده است تا به بررسی چرایی سیاست خارجی کنونی ترکیه و نوعی خشم و ناراحتی موجود در رفتار رجب طیب اردوغان ،رئیس جمهور فعلی این کشور، بپردارد.
واژگان کلیدی: ترکیه، سیاست خارجی ترکیه، روابط ترکیه و سوریه، ترکیه و بهار عربی، ترکیه و کوبانی.
تحلیل رخداد
اردوغان و یارانش از دوران حزب “ملی نظام” تا حزب “عدالت و توسعه” با این جهان بینی برنامه سیاسی خود را شروع کردند که اول مرکز آخرین خلافت جهان اسلام باید نجات دهند و بعد هم گام به گام سایر جغرافیای جهان اسلام را. بنابرین از همان آغاز این حرکت هدف فقط ترکیه نبوده بلکه رهایی کل جهان اسلام از زیر سیطره استعمار بوده است.
رجب طیب اردوغان با فراهم شدن و کردن یکسری زمینه ها طی این 13 سال حکومت، خیلی از عناصر را از سر راه منجمله ارتش، قوه قضائیه، مطبوعات و سایر ارگانها و نهادهایی که امکان ایجاد ممانعت از سیاستهای داخلی و خارجی اش باشند، بردشت و توانست سرمایه داران، مطبوعات و غیره را طرفدار خود ایجاد کند. سپس اردوغان در سیاست خارجی اش هم با رویت اتفاق ناگهانی و پیش بینی نشده “بهار عربی” که ایران آن را “بیداری اسلامی” نامیده بود، سعی نمود تا جهت رسیدن به آرزوی دیرینه اش نظام های طرفدار خویش در منطقه قدمهای بلندتری بردارد.
در این فضا بهترین گزینه برای تحقق برنامه های بلند پروازانه نخست وزیر و یارانش، حمایت از گروههای نزدیک به جریان “اخوان المسلمین” بود. گروهی که بدنبال وقوع بهار عربی در بسیاری از کشورهای عربی از شمال آفریقا تا خاورمیانه دارای موقعیت بهتری نسبت به قبل شدند و در تعدادی از این کشورها از جمله در تونس، مراکش و مصر سرانجام این اسلامگرایان میانه رو قدرت را نیز بدست آوردند. اگر این روند ادامه پیدا می کرد رویای اردوغان و داوود اوغلو در یک فرصت طلائی غیر قابل پیش بینی محقق می شد. اما به نظر می رسد هم قدرتهای جهانی و هم قدرتهای منطقه ای از این روند نگران شدند. به همین دلیل وقتی نوبت به سوریه رسید هم قدرتهای منطقه ای و هم قدرتهای بین المللی علی رغم تمایل اولیه شان در رفتار خود بازنگری کرده هر کدام بنابه دلایلی موضع گیریهای خود را عوض کردند که این امر باعث تزلزل موقعیت تصاعدی سیاسی و دیپلمایتک ترکیه در منطقه و عرصه بین الملل شد.
دلیل بازنگری آمریکا و اروپا در حمایتش از گروه های مخالف اسد:
اگرچه نمی توان رفتار ایالات متحده و اتحادیه اروپا را یکسان تحلیل کرد ولی در کل مشابه هم بوده است. در پی تماسهای متعدد امریکا و اروپا نتوانستند به یک نتیجه قطعی برسند که کسانی که پس از اسد قدرت را به دست خواهند گرفت امنیت اسرائیل را چگونه تضمین کنند. از یک طرف ترکیه روابطش را با اسرائیل به حداقل دیپلماتیک رسانده و از طرف دیگر مرسی در مصر قدرت را به دست دارد و تحریم غزه را شکسته است از این طرف سوریه هم به دست “اخوان المسلمین” بیافتد اسرائیل کاملا محاصره خواهد شد. به خاطر امنیت اسرائیل موضعگیری خود را تغییر دادند و ترکیه که با اعتماد به غرب عجولانه وارد این ماجرا شد احساس کرد که پشتش از طرف متفقین اش خالی شده و این رفتار ترکیه را شدیدا نارحت کرده و در تنگنا قرارداد.
ایران و سیاست خارجی ترکیه
اما ایران همه قیام هایی که در قالب بهار عربی رخداده و یا درحال وقوع بودند را “بیداری اسلامی” می نامید ولی وقتی نوبت به سوریه رسید تحلیل ایرانی ها نیز تغییر کرد و عمدتاً از تحولات سوریه با عنوان تلاش برای ناامنی و گسترش تروریسم یاد می کردند. ایران در سوریه سیاستهای اسلام گرایانه دنبال نمی کند و سیاستش کاملا وقعگرایانه است. واکنش ایران دو دلیل مهم و حیاتی داشت: 1-واکنش تاریخی بود که یک “اتحاد سنی محور” در حال شکلگیری بود که باعث کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه می شد. 2- واکنش دولت-ملتی بود که جهت حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی این جنگ را باید ورای مرزهای خود انجام می داد. چون تقریبا تمامی افکار عمومی جهان بر این باور بودند که بعد از سوریه نوبت به ایران خواهد رسید. در ضمن سقوط اسد به معنای پایان یافتن سیاستهای ایران در قبال اسرائیل هم بود. بنابراین سوریه برای ایران به اندازه بقاء مهم بود و لذا ایرانی ها به تمام معنی وارد جنگ شد، اول تعدادی از ژنرالهای سپاه جهت سازماندهی و جلوگیری از هم پاشیدن ارتش سوریه وارد عمل شد و در مرحله بعدی نیروهای حزب الله را برای جلوگیری از سقوط اسد وارد سوریه کرد و بدین ترتیب توانستند اسد در حال سقوط را سرپا نگهدارند. در این بین اما ترکیه که پیغامهای ایران مبنی بر اینکه اجازه نخواهد داد اسد سقوط کند را به اندازه کافی جدی تلقی نکرد. این سیاست ایران ترکیه را به شدت ناراحت کرد.
عربستان سعودی و سیاست خارجی ترکیه
اما عربستان سعودی متفق دیگر منطقه ای ترکیه وسط راه موضعگیری اش را بازنگری کرد. چون در پی سقوط اسد، سقوط اردن هم طولی نمی کشید و تنها تفکری که در جهان عرب می توانست حاکمیت ال سعود را به خطر بیاندازد و به حاکمیت شان پایان دهد، تفکر “اخوان المسلمین” بود. بنابراین عربستان سعودی اهمیت تهدید را پی برده و تغییر موضع داد. لذا در چارچوب همین تحلیل بود که عربستان با کودتای سرنگونی مرسی هم موفقت کرد و کمکهای مالی هم برای مصر ارسال کرد. عربستان سعودی با این سیاست “تهدید اخوان” را از خود دور کرد. این در حالی است که ترکیه به سرمایه مالی عربستان و کشورهای خلیخ نیاز دارد تا بتواند در آینده “بورس استانبول” را تبدیل یکی از مراکز معتبر مالی دنی تبدیل کند، لذا به رغم این تغییر استراتژی موثر سعودیها علیه ترکیه، همچنان مقامات آنکارا با سعودی ها با یک لحن ملایمتری صحبت می کنند.
نتیجه گیری و چشم انداز پیش رو
اردوغان که با بهار عربی داشت به هدف بزرگش نزدیک می شد با تغییر سیاستهای متفقین خود دچار تزلزل سیاسی و دیپلماتیک در منطقه و در عرصه بین الملل شد. در این زمان با ظهور و قدرت یابی گروه مرسوم به “داعش” ترکیه در پی جبران شکستهایش در سوریه از متفقین (ایالات متده و اروپا) و مخالفین (ایران، حزب الله و کردها) خود می باشد. موافقت ترکیه با حمله هوائی و زمینی به سوریه به همراه نیروهای ائتلاف علیه داعش را مشروط به هدف سرنگونی اسد کرده است و کمک به کردها در کوبانی را هم مشروط به پیوستن آنها به نیروهای ائتلاف برای سرنکونی اسد کرده است. ترکیه این تصور را دارد که الان بهترین موقع برای رسیدن به هدفش یعنی سرنگونی اسد است. با توجه به توضیحات مختصر فوق فکر می کنم به میزان نارضایتی اردوغان از ایران و سایر قدراتهای بین المللی و منطقه ای پی پرده باشید. داعش هم اکنون یک سوم عراق را به دست گرفته و سمت بغداد در حال پیشروی است. در نتیجه شاید بتوان گفت که ترکیه با این کارش (حمایتهای مستقیم ویا غیرمستقیم از داعش) از ایران، و با حمله نیروهای داعش و یا متفقین آن به لبنان از حزب الله و با بستن اولیه مرزها بر کردهای کوبانی از کردها به نحوی دنبال جبران خسارت و گرفتن انتقام است. البته با گذاشتن پیش شرطها برای حمله به داعش برای متفقین غربی اش از آنها هم به نحوی داره جبران خسارت می کند.