مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحولات عراق در بستر تغییرات جدید – بخش نخست

اشتراک

صدیقه خراسانی
پژوهشگر روابط بین الملل
مركز بين المللي مطالعات صلح-IPSC

ژئوپلتیک موزائیکی خاورمیانه محصول توافق پنهانی دو استعمارگر قرن 20 است که در خلال جنگ اول جهانی و ضعف امپراتوری عثمانی، مایملک او را میان خود بهگونهای تقسیم کردند که بیشترین چالشهای هویتی، مرزی و سیاسی را در بحران خیز ترین منطقه جهان پدید آورد.


شروع مناقشات نظم ناسیونالیستی و عبور از سنت خلافت و بوجود آمدن دولت – ملتهای مدرن از اولین آثار و مرزبندهای سایکس پیکو بود. اما غرب آسیا به ویژگیهایی چون مذهب – نفت – جمعیت و بازار مصرف کالاهای اروپایی نیز شناخته می شود؛ تلون مذاهب و هویت های متعدد پس از گذشت سالیان طولانی، به چالشی دگر ستیزانه میان اهالی این منطقه انجامیده است؛ بهگونهای که امروزه شاهد بوجود آمدن گروه های تکفیری – سلفی – جهادی هستیم که هویت خود را در انکار و تکفیر دیگری تعریف میکنند؛ گستردگی این دگرستیزان نیز از عراق تا شامات است که معادلات امنیتی هویتی منطقه را به چالش جدی تبدیل کرده است.
عراق سالهای متمادی متأثر از الگوی موزاییکی مذهبی شیعی- سنی و الگوی موزائیکی هویتی، نژادی و زبانی عربی-کردی ساختاری نامتجانس داشته که به تنشها و کشمکشهای داخلی هر چه بیشتر آن منتهی شده و توازن سیاسی میان رقبای قدرت به برتری و استثناگرایی یکی از اینها بر دیگران منجر شده است.
نظم تحمیلی خارج از مرزهای ملی بر کشورهای خاورمیانه، نه تنها به انسجام ملی و ایجاد دولت – ملت سازی مبتنی بر الگوهای اروپایی نینجامید، بلکه نوعی گسست و بحران مقبولیت و مشروعیت را موجب شد که هویت هژمون را همیشه در مقابل سایر هویتهای موجود قرار میداد. بعدها این شکاف هویتی در قالب گروههای جدایی طلب نمودار شدند.
نظم ناسیونالیستی ایجاد شده از سایکس – پیکو تا مدتها توانست هویت های چندپاره اقلیتی را تحت گفتمان «ناسیونالیسم» یا «ملی گرایی» تجمیع کرده و از ضعف پایگاه های مردمی این گروهها در جهت رسیدن به اهداف قدرت مرکزی استفاده کند. عراق با داشتن تناقضات گسترده از جمله کشورهای چندپاره هویتی است که طی سالیان طولانی حاکمیتهای اقتدارگرا و سرکوب نیروهای دگرخواه، مجال ابراز وجود از گروههای شیعی – کردی را سلب کرده بود؛ تمایلات گریز از مرکز این نیروها، با هویتهای همگن خارج از مرزها پیوند خورده و مطالبات سرکوب شده آنان در مرزهای ملی و از سوی حاکمیت، به شکل جدایی طلبی و استقلال خواهی نمایان شده است.
ظهور بازیگران هویتی فرقه گرا و تخاصمات آشکار آنان با دولت مرکزی و سایر هویتهای موازی، نمایانگر ناکارآمدی حاکمیتهای موجود و عدم موفقیت آنان در نزدیکی گروههای هویتی موجود به سمت همگرایی و ایجاد یک هویت ملی است. این مرزهای تحمیلی و تصنعی با محوریت دولت سازی مدرن در حال فروپاشی است.
امواج سلفی گری و جهادی تجدیدنظرطلب سالیان اخیر، با نگرشی متصلب، نوعی «امت گرایی» را در جهان اسلام با رویکرد جهادی پی گرفته اند که به تشدید دشمنی و پراکندگی هرچه بیشتر هویتهای موجود در خاورمیانه انجامیده است. سلفیها تنها هویت خود را هویت بر حق دانسته و دیگر هویتها را نفی میکنند. همان الگوی دولت سازی که یکی از هویتها در نهایت بر سایرین فائق میآمد. حضور گروههای افراطی در خاورمیانه نظم پیشین مبتنی بر الگوهای گفتمانی ناسیونالیستی را متزلزل کرد؛ اما این تزلزل به نوعی آشفتگی و ویرانی منجر شد که آینده منطقهای را تیره و پر تنش ترسیم کرده است.
پیشروی داعش به خاک عراق از خرداد 1393، علاوه بر آسیبهای فراوان اقتصادی، نظامی و سیاسی می تواند در راستای تلاشهای چند جانبه تضعیف جبهه مقاومت در برابر دیگر رقبای چندگانه و بازیگران بین المللی و منطقه ای تحلیل شود. سوابق هویتی عراق و حضور طیفهای مختلف هویتی– مذهبی از آن به عنوان نقطه تمدنی مشترک گروههای مختلف ساخته و بر اهمیت آن افزوده است.
تحولات بهار عربی و کشیده شدن دامنه آن به سوریه و شروع جنگ داخلی آن، بروز و حضور نیروهای جهادی را در این کشور برجسته کرد و تلاشهای رسانهای آنان حاکی از آن بود که با استفاده از دو قطبی های شیعه- سنی بدنبال تقلیل تنازعات سلفی- تکفیری به منازعه فرقه ای- مذهبی شیعی- سنی بوده تا از ظرفیت اهل سنت در تقابل با شیعیان- علویان به سود خود بهرهبرداری نمایند.
نکته قابل توجه در رویکردهای سلفی- جهادی تأکید بر مولفه های هویتی- قومی- نژادی است که پتانسیلهای ناسازگاریهای قومیتی- نژادی منطقه را فعال کرده و تمایلات تجزیه طلبانه جغرافیایی و گریز از مرکز نشأت گرفته از تقسیمات ساسکیس- پیکو را هر چه بیشتر تقویت و به سمت گرایشات مذهبی- نژادی و زبانی و به تعبیر برنارد لوئیس «لبنانیزه شدن» هدایت میکند.
تنازعات هویتی خاورمیانه و چالشهای منطقه ای آن، با ظهور نیروهای سلفی وارد فاز جدیدی شد؛ با تقویت جبهه مقاومت، پس از اشغال عراق و جدی شدن تئوریهای «هلال شیعی» و شکستهای جبهه عبری/غربی نوعی هماهنگی میان جبهه تکفیری- جهادی و جبهه عبری-غربی با هدف شکستن محور مقاومت مشاهده میشود که تجزیه کشورهای عراق- سوریه و ایران به کشورهای کوچکتر نژادی- هویتی جهت پایان دادن به خشونتهای فرقه ای در دستور کار قرار میگیرد.

واژگان كليدي: تحولات, عراق, بستر ,تغییرات جدید, صدیقه خراسانی

مطالب مرتبط