مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بهار اعراب یا بهار کردها؟

اشتراک

پیمان وهاب پور

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بیان رخداد

اگر بهار را به معنای شکفتن فرصت ها در زندگی تعبیر کنیم، بی شک تحولات دو سال اخیر در منطقه خاورمیانه، بهاری برای مردمان ساکن در آن بوده است. بدین دلیل که فرصت هایی را برای مردمان این منطقه فراهم آورده است که پیش از این وجود نداشت و حتی تفکر در مورد آن، بسیار سخت بود. اما این بهار عربی، منجر به شکفته شدن بهار دیگری برای کردها در منطقه شده است.

تغییر ژئوپولیتیک خاورمیانه عربی، فرصتی برای کردهای منطقه ایجاد کرده است. نخبگان و کنشگران سیاسی کرد نیز با علم به این موضوع سعی دارند از این فرصت فراهم شده، نهایت استفاده را ببرند.

زمانی که به بررسی جامعه شناختی خاورمیانه مبادرت می ورزیم با یک پدیده مواجه می شویم و آن «قضیه کرد» است که موضوع مقالات و پژوهشهای بسیاری بوده است. بعد از معاهده سور و فروپاشی عثمانی مجموعه اقوام کرد بدنبال دست یابی به یک دولت واحد با همگنی سیاسی و قومی بوده اند. شکل گیری اقلیم کردستان عراق به بخشی از این نیاز پاسخ داد، اما عدم دربرگیری باعث شد تا این قضیه همچنان ادامه داشته باشد.

اما تحولات موسوم به بهار عربی، افق جدیدی را پیش روی این قوم گشود تا بتوانند به خواست تاریخی خود دست یابند. در حال حاضر گروه های سیاسی و اجتماعی کرد تلاش بسیاری می کنند که مجموعه کنش های خود را بخشی از دایره تحولات سیاسی موسوم به بهار عربی تعریف نمایند، اما واقعیت این است که چنین اقدامی با شکست مواجه شده است. چرا که سنخ خواست های کردها با اعراب متفاوت و بعضاً متناقض است. دموکراسی خواهی تحت سیطره یک دولت ملی با دموکراسی خواهی تحت سیطره یک دولت دموکرات متفاوت است. با این توضیح که اعراب در فکر پایان دادن به یک رژیم دیکتاتور و استقرار یک دولت دموکرات هستند و کردها به دنبال شکل دهی به یک دولت ملی دموکرات برای هویت بخشی به خواستها و نیازها سرکوب شده خود می باشند.

این نوشتار به بررسی تغییر ژئوپولیتیک منطقه خاورمیانه و فرصتهایی که به دست کردها افتاده است، می پردازد. همچنین به محدودیت های سیاسی و بین المللی که در شکل گیری و یا عدم شکل گیری به خواست های این مردمان در عصر حاضر بوجود آمده می پردازد.

کلیدواژه ها: کرد، قضیه کرد، ژئوپولیتیک خاورمیانه، هویت طلبی، ترکیه

 

تحلیل رخداد

 

ژئوپولیتیک منطقه خاورمیانه؛ فرصتی برای هویت طلبی

خاورمیانه بستر رویش های سیاسی جدید است. عدم ثبات مهمترین ویژگی این منطقه در چند دهه اخیر بوده است. به جرات می توان گفت که ژئوپولیتیک هیچ منطقه ای در جهان به اندازه خاورمیانه دچار تشتت و بحران نیست. ویژگیهای جمعیتی و پراکندگی نامناسب قومی در این منطقه بر دامنه چنین تشتتی افزوده است. کردها بخشی از این ناهمگونی جمعیتی در خاورمیانه محسوب می شوند. چنانچه گفته شد، فروپاشی دولت عثمانی همواره قضیه کرد را در دستور کار دولت های مختلف برای تأمین امنیت خود قرار داد. بدلیل عدم چشم پوشی کردها از یک خواست دنیای مدرن یعنی شکل دهی به یک دولت مستقل، چنین نیازی در طول بیش از 9 دهه تداوم پیدا کرده است. اما شکل گیری یک دولت فدرال در منطقه شمالی عراق، فرصتی تاریخی برای آنان بود تا به بخشی از خواستها و نیازهای خود در این زمینه دست یابند.

مهمترین ویژگی سیاسی کردها در سالهای اخیر، احتراز از پذیرش نظم های سیاسی داخلی و منطقه ای بوده است. کردها به هیچ وجه نسبت به تثبیت اوضاع در خاورمیانه روی خوش نشان نداده اند. در حقیقت پیگیری چنین وضعیتی می تواند منجر به دست کشیدن آنان از اهداف تاریخی خود گردد.

به همین خاطر بهار عربی و یا آنچه که بیداری اسلامی خوانده می شود، بار دیگر فرصتی تاریخی را برای کردها ایجاد کرد تا بتوانند هدف خود را به عنوان یک دستور کار سیاسی مهم تبدیل کنند. اما واقعیت این است که قبل از شکل گیری بحران در سوریه، کردهای این منطقه از اراده و خواست عمومی برای برخورد و یا حتی پیوستن به اعتراضات عمومی در سوریه نبودند. به همین خاطر است زمانی که مخالفین بشار اسد در ترکیه جمع شدند تا استراتژی های خود را حول مبارزه با دولت سوریه، انسجام بخشند، بسیاری از کردها از این ائتلاف خارج شدند و تنها «عبدالباسط سیدا» بود که در این دایره ماند و در نهایت به ریاست شورای ملی متعرضان سوریه نیز رسید. سیدا، رهبری گروهی را بر عهده گرفت که قومیت در آن نقش چندانی ایفا نمی کرد. وی به رغم داشتن تمایلات هویت خواهانه بر تجمیع نظرات طیف های مختلف سیاسی، ایدئولوژیک و مذهبی سوریه تلاش می کند.

اما پس از انفجارهایی که در مرکز دمشق صورت گرفت و عملا بخشهای اعظمی از مناطق شمالی کردنشین سوریه به دست کردها افتاد، ورق برگشت. چشمان ناظران سوریه به ویژه آنهایی که نقش مستقیمی را در گسترش بی ثباتی در این کشور داشته اند، به یکباره تیزتر شد. ترکیه شاید اولین کشوری بود که نسبت به سیاست خود در سوریه دچار تردید جدی شد. هر چند این تردید هیچ گاه به صورت مستقیم اعلام نشد بلکه از زبان گروه های مخالف حزب عدالت و توسعه جاری گشت. ترکیه با تهدید به ورود نظامی خود به شمال ترکیه از احتمال قدرت گیری پ.ک.ک در شمال سوریه به شدت ابراز نگرانی کرد. کردهای سوریه به وضعیتی مشابه آنچه که در کردستان عراق در اوایل دهه 1990 بوجود آمده بود، دست یافتند. آنان به یک منطقه پرواز ممنوعی دسترسی داشتند که هر گونه سرکوب و دیکتاتوری صدام حسین از آنجا رخت بربسته بود. اما چنین فرصتی اما نه با همان ویژگیها در منطقه شمال سوریه ایجاد شده است.

با این تفاوت که معارض چنین وضعیتی کشور قدرتمندی چون ترکیه است که حتی برای مدیریت وضعیت در مناطق کردنشین موافقتنامه ای را نیز با مسعود بارزانی به امضاء رساند.

مقامات ترکیه نسبت به قدرت گیری کردها در مرزهای جنوبی خود به شدت نگران هستند. اما این تغییر وضعیت در فضای سیاسی منطقه، فرصت بی بدیلی را برای کردها بوجود آورده است تا نسبت به عملیاتی کردن اهداف خود امیدوار باشند. این ژئوپولیتیک جدید هویت خواهی کردها را از طریق ایجاد یک دولت فدرال و نه مستقل به یک واقعیت تبدیل می کند. دولت فدرال مدلی است که قدرتهای بزرگ از آن برای تثبیت برتری کردها در مناطق قومی و سیاسی خاورمیانه بهره برده اند و با توجه به مدل اقلیم کردستان عراق جواب نیز داده است. چنین مدلی کمتر حساسیت زا بوده و می تواند بیشتر آنان را به اهداف خود نزدیک سازد.

بهار عربی در منطقه خاورمیانه برای کردها فرصت ساز بوده است. واقعیت های موجود بیانگر این وضعیت است و کردهای سوریه که تا پیش از این تمایل جدی برای پیگیری اعتراضات خود در قالب یک ملت در سوریه را نداشتند، در حال حاضر نمادها و پرچم های خاص احزاب و گروه های سیاسی خود را در شهرهای شمال سوریه برافراشته می کنند.

 

ناسیونالیسم کرد و محدودیت های ساختاری منطقه ای

بعد از دهه 1990 که کردها به فرصت های تاریخی در بازنمایی اهداف و خواستهای خود در نظام بین الملل دست یافتند، تحولات جدید منطقه به لحاظ فراهم کردن چنین فرصتی یک نقطه عطف دیگر محسوب می شود.

نظام دوقطبی جنگ سرد، هرگونه تغییر در ژئوپولیتیک مناطق تحت سیطره ابرقدرتها را غیرممکن ساخته بود. چنین تغییری با پاسخ بسیار تند دو ابرقدرت مواجه می شد. اما بعد از این دوران، ایالات متحده نسبت به تغییر وضعیت در مناطق قومی و هویتی نه تنها مخالفتی به عمل نیاورد بلکه در بسیاری از مواقع خود از حامیان آن نیز محسوب شد.

این سیاست در دو دهه اخیر ادامه داشته است. آمریکا نسبت به هویت خواهی های قومی در مناطق مختلف جهان، به دیده مثبت نگاه کرده است. شاید به این دلیل که در صورت شکل گیری یک دولت ملی جدید احتمال استقرار ارزشهای دموکراتیک و لیبرال بسیار محتمل تر از دوران گذشته است. در عراق فرآیند دولت سازی به سمتی پیش رفت که هر گونه تنش و بحران سیاسی مبتنی بر درگیریهای قومی به حداقل برسد. اما آیا در قبال تحولات جدیدی که در منطقه بوجود آمده است، چنین امکانی نیز وجود دارد؟ به نظر نگارنده این امکان همچنان تداوم دارد. هر چند ترکیه به عنوان یک متحد بزرگ دولت واشنگتن، مخالف جدی چنین سیاستی می باشد، اما آمریکا نسبت به شکل گیری دولت های جدید در منطقه خاورمیانه و نیز مناطق خودمختار نگاه مثبتی دارد. این نگاه برگرفته از منطق امنیتی آمریکا می باشد که مخالف هر گونه قدرت گیری دولت های بزرگ در منطقه است. به دلیل اینکه هر گونه قدرت یابی دولت ها در خاورمیانه با منافع اصولی و امنیتی اسرائیل در تضاد است، آمریکا نیز نسبت به چنین سیاستی برخورد هوشمندانه انجام می دهد. ترکیه نیز می تواند قربانی چنین نگاهی گردد. هر چند بی ثباتی در ترکیه در کوتاه مدت به نفع آمریکا نیست، اما قدرت یابی یک دولت مسلمان با افکار عمومی تقریباًٌ مخالف رژیم اسرائیل می تواند چنین امری را توجیه نماید.

عقب نشینی بشار اسد از مناطق شمالی نیز با همین منطق صورت گرفت تا مسئله سوریه از یک بحران بین المللی و منطقه ای برای ترکیه به یک بحران داخلی تبدیل شود. اتفاقی که در روزهای اخیر روی داده و مخالفت های گسترده ای را با دولت اردوغان بوجود آورده است.

قدرت گیری کردها، هر چند مخالفین جدی منطقه ای را نیز در پشت سر خود دارد، اما این محدودیت های منطقه ای و ساختاری بین المللی تعیین کننده نیستند و نمی توانند نسبت به دست یابی هویت خواهی کردها مانع بزرگی محسوب شوند. چنین فرآیندی جزو اهداف بلند مدت ایالات متحده است و این کشور از هرگونه تجزیه کشورها در منطقه خاورمیانه استقبال خواهد کرد.

دورنمای رخداد

در این نوشتار به این مسئله پرداختیم که مسئله کردها در فرایند تحولات منطقه موسوم به بهار عربی، به صورت تاریخی به یک فرصت دست یافته است. این تحولات که منشأ آن از اقلیم کردستان عراق برنامه ریزی شده است، به صورت مشخص تر خود را در سوریه نشان داد. کردها با تحولات جدید در منطقه خاورمیانه و تحولات ژئوپولیتیکی که بوجود آمده است به زمینه هایی برای شکل دهی به اهداف خود دست یافته اند. هر چند برخی از کارشناسان چنین فرصتی را به ویژه در سوریه موقتی می دانند و احتمال می دهند بشار اسد بعد از تسلط بر اوضاع شهرهای بزرگ خود به سراغ شمال سوریه نیز خواهد رفت، اما به نظر می رسد دسترسی به موقعیتی که در آن کردها به حقوق تاریخی خود از جمله کسب حق یک شهروند عادی برسند، می تواند در آینده کردها را به مبارزه جدی تر با دولت هایی چون سوریه و ترکیه تشویق نماید. 

مطالب مرتبط