مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اصلاحات در خاورمیانه: مشارکت سیاسی نهادینه شده یا واکنشی به خواسته های آمریکا

اشتراک

جوادبخشی

مرکزبین المللی مطالعات صلح- IPSC

بیان رخداد:

بسیاری از پژوهشگران خاورمیانه معتقدند که یکی از عوامل تأثیرگذار بر پیگیری اصلاحات در خاورمیانه، موانع فرهنگی است که ریشه در باورهای قومی، ملی و تاریخ نهادینه شده این منطقه دارد. خاورمیانه متشکل از کشورهایی است که شباهتهای زیادی از لحاظ وابستگی به سنت، مذهب و فرهنگ سیاسی و پیشینه تاریخی دارند. همه این کشورها همچنین در معرض فشارهای نوسازی و توسعه قرار دارند. با این حال ضعف و عقب ماندگی جامعه مدنی در این کشورها مورد اتفاق نظر همه کارشناسان است. در واقع منطقة خاورمیانه هیچگاه شاهد مشارکت سیاسی نهادینه شده از سوی جامعه نبوده است. برخی صاحب نظران مسایل خاورمیانه، بر این اعتقادند که فرهنگ سیاسی منطقه خاورمیانه دارای خصایص و ویژگیهای منحصربه فردی است که تثبیت یک نظام سیاسی دموکراتیک کارآمد را غیرممکن می سازد. البته تلاش هایی از طرف حاکمین برای دادن آزادی هایی هرچند صوری به مردم صورت گرفته است. طی سال های اخیر شاهد بودیم که گهگاه فشارهایی از سوی کشورهای غربی بویژه آمریکا برای وادار نمودن بعضی از حاکمان کشورهای عربی به انجام پاره ای اصلاحات سیاسی و اجتماعی بوده ایم. در این مدت بویژه در یک سال اخیر و پس از انقلابهای مردمی شاهد چند نمونه انتخابات در بعضی کشورها چون مصر و تونس و یا رفراندوم و اصلاحات در سیستم های سیاسی (مانند یمن و مراکش) هستیم ولی کارشناسان این اقدامات را نه از جهت لزوم تغییرات در شیوه حکومت بلکه از جهت فشارهایی می دانند که از سوی آمریکا به این کشورها وارد می آید که نمونه اخیر آن را در کشور یمن بوضوح می شود دید.

کلیدواژه ها: آمریکا، خاورمیانه، اصلاحات، رسانه ها.

تبیین رخ داد:

با توجه به پتانسیل های بالا بویژه انرژی فراوانی که در این منطقه وجود دارد خاورمیانه را منطقه ای با توانایی های فراوان برای تبدیل شدن به یک قطب بزرگ قدرت می دانند که اگر مشکلات سیاسی در کشورهای این منطقه مرتفع شود و گسستها و ناپیوستگی های اجتماعی و فرهنگی حل گردد این پتانسیل های بالقوه به فعل تبدیل خواهد شد و باعث ارتقای جایگاه منطقه در مناسبات بین المللی خواهد شد. از جمله راه های حل معضلات سیاسی در این منطقه نیز بسترسازی برای ایجاد حکومت های مردمی تر از طریق برگزاری انتخابات آزاد می باشد. برگزارى انتخابات در هر كشورى بيانگر وجود دموكراسى در آن كشور است، زيرا اين انتخابات عزم و اراده ملت ها را در تعيين سرنوشت سياسى شان به نمايش مى گذارد. اصلاحات به عنوان یک فرایند ضروری و الزامی دارای سابقه ای به قدمت تاریخ خاورمیانه دارد. اما این اصلاحات به رغم ضرورت، هرگز از ریشه و روندی روبه جلو برخوردار نبوده است. در قرن بیست و یکم اصلاحات از بیرون به عنوان یک طرح سیاسی-اقتصادی تاثیر عمیقی بر حیات سیاسی-اجتماعی خاورمیانه داشته است. دو دهه پس از پایان جنگ سرد و به راه افتادن موج عظیمی از دمکراسی خواهی در جهان و یک دهه پس از اقدامات جورج دبلیوبوش برای اعمال شیوه های مورد نظر خود در منطقه خاورمیانه، ما همچنان شاهد آنیم که اعراب هنوز هم در برابر این موج دمکراسی خواهی مصون مانده اند. هم اکنون تمام کشورهای عرب به شکلی از یک پارلمان قانون­گذاری برخوردار هستند، اما بسیاری از این پارلمانها از قدرت اندکی برخوردارند و در برخی ازاین کشورها همچون عربستان سعودی اعضای آن از سوی پادشاه انتخاب می شوند. در کویت نیز انتخابات پارلمانی به طور مستقیم برگزار می شود، اما باز هم این خانواده سلطنتی است که در نهایت قدرت را در اختیار خود می گیرد. برخی از کشورهای کوچک سلطان نشین حاشیه خلیج فارس نیز به تدریج فضای لازم را برای بروز آرا و نظرات شهروندان خود در مسایل مختلف به وجود می آورند. لری دایاموند استاد دانشگاه آکسفورد و کارشناس حوزه دمکراسی می گوید: اتحادیه عرب در عمل به باشگاه نظام های خودکامه تبدیل شده است و حتی در مواردی که ناچار به پذیرش اصلاحات دمکراتیک شده اند ما شاهد آن بوده ایم که خط سیر و حرکت آنها بیشتر دورانی بوده تا خطی. البته ممکن است در این کشورها انتخاباتی نیز برگزار شود، اما بسیاری از آنها تنها یک نمایش و ظاهر سازی است و تنها تا زمانی که پادشاهان این کشورها احساس خطر نکنند به این بازی ادامه می دهند.

در واقع دلایل متعددی برای این کسری دمکراسی در جوامع عربی مطرح شده و سال های زیادی است که در مورد آن بحث و مناظره صورت می گیرد. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده هستند که ماهیت  قبیله ای و پدرسالارانه موجود در این جوامع دلیل اصلی شکل گیری این روند است. برخی دیگر وابستگی بیشتر دولت های عربی به درآمدهای حاصل از نفت به جای دریافت مالیات از شهروندان را موجب بروز این کسری دمکراسی می دانند. برخی نیز تاریخ را سرزنش می کنند. در واقع بسیاری از کشورهای عربی جوامع سیاسی تصنعی هستند که با حمایت های دولت های غربی بویژه پس از جنگ جهانی دوم تشکیل شده اند و بیشتر وقت و انرژی خود را صرف دولت سازی و نه تشویق شهروندان به مشارکت در مسایل سیاسی کرده اند. تعداد دیگری از کارشناسان به موضوع ژئوپلتیک اشاره و ادعا می کنند که حاکمان عرب از منازعه خود با اسرائیل به عنوان ابزاری برای توجیه سرکوب داخلی مردم استفاده می کنند در مقابل این نظر بعضی دیگر از کارشناسان معتقدند که در حال حاضر بسیاری از دولتمردان عربی با اسراییل به توافق رسیده و از در دوستی درآمده اند و بیشتر بر این باورند که قدرت های غربی به خصوص ایالات متحده به این خاطر کماکان از دیکتاتوری اعراب حمایت می کند تا بتواند نسبت به تدام جریان صدور نفت اطمینان پیدا کند. این نظرات هرکدام بخشی از واقعیت موجود در این کشورها را به نمایش می گذارد ولی لازمه هر مطالعه ای در مورد خاورمیانه و اصلاحات انجام گرفته در آن باید علاوه بر توجه به عوامل داخلی، محرکه های بیرونی را نیز مورد توجه قرار دهد.

عوامل تأثیرگذار بر گسترش موج اصلاحات در خاورمیانه عربی:

رشد و گسترش اشکال ارتباطات :

یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار منطقه ای رشد و گسترش کانال های ماهواره ای، به خصوص شبکه های عربی زبان عربستان، قطر، مصر، لبنان ودوبی و تاثیرات انکارناپذیر آنها بر رشد آگاهی های مردم وخصوصاً رفتار حکومت های منطقه می باشد. از جمله مهمترین این شبکه ها می توان به   MBCعربستانLBC  لبنان،ANN سوریه،Orbit  عربستان،ESC  مصر و مهمتر از همه شبکه ماهواره ای الجزیره (قطر) اشاره کرد. در میان شبکه های فوق، دو کانال MBC و الجزیره تأثیرات شگرفی بر رفتار حکومت ها و طرز تفکر ملت های منطقه داشته اند. در حال حاضر موقعیت تأثیرگذاری شبکه تلویزیونی الجزیره منحصر بفرد است. این شبکه به دلیل پخش برنامه های انتقادی مورد سوء ظن بسیاری از حکومت های عربی قرار دارد و آنها از آن به عنوان شبکه طرفدار اسلام گراها، طرفدار عراق، طرفدار آمریکا و شبکه ای برای عادی سازی روابط با اسرائیل یاد می کنند و آن را یک BBC عربی می دانند. در صورتی که این شبکه در جریان حمله آمریکا به افغانستان و جنایات اخیر شارون در فلسطین به گونه ای عمل کرد که شدیداً مورد مخالفت آمریکا قرار گرفت. جدا از تأثیرگذاری شبکه های ماهواره‏ای، می توان به رشد و گسترش سایر اشکال ارتباطات در سطح منطقه، از جمله اینترنت و سایر رسانه های ارتباط جمعی اشاره کرد که در این روند تأثیرگذار بوده اند.

روند رو به رشد دموکراسی در سطح جهانی:

در درجة اول روند رو به رشد دموکراسی در سطح جهانی حائز اهمیت است. در جهان امروز وجود دموکراسی و آزادی در یک کشور، هستة مرکزی حیات سیاسی و حقوقی انسان ها را تشکیل می دهد و یکی از مهمترین شاخص های پیشرفت جوامع انسانی به حساب می آید. به همین دلیل تقریباً تمامی نظام های سیاسی جهان به نوعی مدعی پیروی از اصول دموکراسی و آزادی هستند و نام آن را برخود می نهند. هر چند میان عنوان، گفتار و کردار آنها تفاوت های زیادی وجود دارد، اما وجود چنین حکومتی، حتی به ظاهر، به حیات سیاسی نظام های نوعی مشروعیت داخلی و بین المللی می بخشد. حکومت بحرین نیز در همین راستا سعی در اعطای آزادی های سیاسی و حفظ حداقل استانداردهای دموکراسی در یک کشور را دارد.

روند جهانی شدن:

از سوی دیگر روند رو به گسترش “جهانی شدن” و حرکت کشورها برای همسو شدن با این روند، خصوصاً در ابعاد اقتصادی، یکی دیگر از دلایل آزادسازی سیاسی در بحرین می باشد. در طی دهة اخیر مشکلات کشورهای عربی در جهت ادغام در اقتصاد جهانی و جذب سرمایه گذاری های خارجی، بسیاری از رهبران کشورهای عربی را وادار کرده تا درهای کشور را به سوی اقتصاد جهانی و کشورهای غربی باز کنند. در واقع، تحت فشارهای شدید جامعة بین المللی، برخی از حکومت های عربی منطقه مجبور شده اند تا از کنترل سخت و همه جانبة سیاسی بر جوامع خود بکاهند و به روند آزادسازی سیاسی و اجتماعی را تسریع کنند.

لزوم تغییر در کشورهای خاورمیانه پس از 11 سپتامبر 2001:

انتخابات به عنوان یک فاکتور مهم در بحث اصلاحات در حال انجام در این منطقه اگرچه در بعضی کشورها همچون ایران و مصر دارای سابقه طولانی تری است اما در مجموع در بیشتر کشورهای عربی منطقه چند سالی است که به صورت جدی تر دنبال شده است. در واقع بحث حق رای دادن به مردم و برگزاری انتخابات در کشورهای این منطقه اگرچه به صورت مرحله به مرحله پیش می رود و به اجرا گذاشته می شود ولی در مجموع یک روند کند را شاهدیم و آن هم بیشتر به دلیل فشارهایی است که از سوی آمریکا به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار بیرونی در منطقه است. طرح خاورمیانه بزرگ که از سوی آمریکا در دهه 90 در محافل سیاسی مطرح و در دهه اول قرن بیست و یکم ، به صورت جدی برای انجام تغییرات ضروری در بسیاری از کشورهای عربی به اجرا گذاشته شد، محوریترین طرحی است که باید توجه ویژه ای به آن داشته باشیم.  بعد از واقعه یازدهم سپتامبر 2001 موضوع تازه ای تحت عنوان” اصلاحات” مطرح شد و گسترش اصلاحات هدف عمده آمریکا در منطقه شد. دموکراسی فضایی را فراهم می آورد که در آن راه ها و روش های متفاوت و گاه متعارض اداره ی امور سیاسی و اقتصادی در مواجهه و گفت و گو با هم پخته تر شده و عقل جمعی کارآمدترین راه را برگزیند. دموکراسی موجب نظارت مردم و نخبگان دانشگاهی بر عملکرد حکومت شده و شفافیت در تصمیم گیری ها را موجب می شود و بالتبع عامل کارآمدی و موفقیت نسبی حکومت در عرصه های اقتصادی از جمله فقرزدایی و جلب سرمایه های بیشتر خواهد بود. از آن جا که دموکراسی ها با هم نمی جنگند، دموکراسی موجب می شود که حکومت های دموکراتیک در خاورمیانه تعارضات فرهنگی با آمریکا را به کانال های دیپلماتیک و رسانه ای منتقل کنند و محیط برای رشد جنگ طلبی و نظامی گری نامساعد شود.

فهم اين كه چرا خاورميانه تا اين اندازه مورد توجه آمريكا مي باشد چندان دشوار به نظر نمي رسد. منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خاص خود در طول تاریخ همواره مورد توجه قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است. بعد از پایان جنگ سرد و به‌خصوص پس از واقعه یازده سپتامبر، تأثیرپذیری منطقه خاورمیانه از تحولات گسترده بین‌المللی در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی و سیاسی، بیش از گذشته مورد توجه آمریکا و قدرت‌های منطقه‌ای قرار گرفته است. منطقه خاورمیانه به دليل دارا بودن بیش از 74 درصد از ذخاير نفت و 50 درصد از ذخاير گازي كشف شده، داراي اهمیت فوق العاده ای از لحاظ استراتژیکی و ژئوپلیتیکی برای تمامی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقه ای می باشد. از این رو، تسلط بر خاورمیانه در طی تاریخ، همیشه به عنوان یک امتیاز استراتژیک برای قدرتهای جهان مطرح بوده است. حفظ برتری و تسلط آمریکا نسبت به سایر رقبای خود بستگی زیادی به در اختیار داشتن و کنترل خاورمیانه دارد. ايالات متحده آمريكا پس از 11 سپتامبر به اين نتيجه رسيد كه رشد بنيادگرايي و سلفي گري اسلامي در خاورميانه به عنوان بستري براي رشد و بالندگي تروريسم، بزرگترين تهديد عليه امنيت ملي آمريكا است. اين قضيه طراحان سياست خارجي آمريكا را به اين نتيجه رساند كه براي مقابله و نابودي ريشه هاي تروريسم و جلوگيري از گسترش آن مي بايستي اقدامات اصلاحي در زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي در منطقه خاورميانه صورت پذيرد.

 به اعتقاد آمريكا مبارزه با تروريسم جز از طريق توسعه و فقرزدايي، ارتقاي آگاهي، آزدي بيان، حقوق بشر، تقويت نقش و جايگاه زنان در عرصه هاي مختلف و استقرار سيستم هاي دموكرات در خاورميانه ميسر نمي باشد. با این رویکرد تلاش آمریکاییها این است که برای مهار کردن بنیادگرایی اسلامی، ايدئولوژي ليبرال دموكراسي را به كشورهاي اسلامي انتقال دهند. آن چه آمریکا به دنبال آن است نه لیبرالیسم ارزشی بلکه دموکراسی به مثابه روش و ابزاری در جهت بازسازماندهی سازوکارهای حکومتی و مدنی در این جوامع است. دموکراسی در خاورمیانه روشی ست که با به کارگیری آن سلیقه ها و راه ها (و نه لزوما افکار و اندیشه ها) ی متفاوت و گاه متعارض، قومیت های گوناگون و مذاهب مختلف هر یک سهمی از موزاییک قدرت را برمی گیرند و هر کدام از فرصت های برابر برای ابراز وجود و هویت خویش برخوردار می شوند، در این صورت نه کردها در عراق، نه شیعیان در عربستان و نه اخوان المسلمین در مصر دست به اسلحه نخواهند برد، آشوب به پا نخواهند کرد، تروریسم را در منطقه و بالتبع در فرای منطقه گسترش نخواهند داد و موجب فرار سرمایه نخواهند شد. شاید در بلند مدت چنین ساختاری به تربیت انسان هایی با تفکر دموکراتیک و لیبرال منجر شود، اما در هر حال، اکنون آمریکا نه در پی انسان خاورمیانه ای دموکرات بلکه در صدد ایجاد ساختار دموکراتیک در جوامع خاورمیانه ای ست.

دورنمای رخداد:

فرایند دموکراسی‌سازی، مستلزم فراهم آوردن زمینه‌های لازم است، از جمله توسعه آموزش، رفاه، فرهنگ‌سازی، ایجاد فضای سیاسی برای فعالیت‌ و رقابت نخبگان و گروه‌های سیاسی و نیز گسترش فضای چندصدایی که زمینه‌های آن باید توسط حکومت‌ها در داخل کشور فراهم آید. تجربه ثابت کرده است که این فرایند، با فشار خارجی و استفاده از تهدید در کشورها قابل اجرا نیست. با توجه به ساختار متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه، دموکراسی‌سازی نیازمند ارائه الگوی مطلوب و مناسب و سازگار با ساختارهای موجود در هر یک از کشورها است. چنانچه دموکراسی، فرایند نهادسازی و فرهنگ‌سازی را طی نکند و تحت فشارهای خارجی، یک الگوی خاص از دموکراسی تحمیل شود، بیم آن می‌رود که فقط ظاهری از دموکراسی که از محتوا خالی است، در این کشورها پیاده شود. لذا نتایج مطلوب به بار نخواهد آمد.

مطالب مرتبط