روح الله سوری
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc
علیرغم گذشت پنج ماه از شروع جنگ غزه، سیر رخدادها و تحولات در این جنگ به گونه ای است که هیچ چشم انداز روشنی برای پایان گرفتن این جنگ ( به معنای برقراری صلح و ثبات در این منطقه) نمی توان متصور شد. یکی از ریشه های چنین ابهام و چشم انداز تیرهای را باید در برنامه ها و اهداف اسرائیل در جنگ با حماس جستجو کرد. اسرائیل پس از حمله حماس چند هدف مشخص را در اولویت خود قرار داده است. اولین و فوری ترین هدف اسرائیل پس از حمله نیروهای حماس پاکسازی و خارج ساختن نیروهای این گروه از داخل اسرائیل و هدف دوم که هدف کلی تر و اصلی تر اعلام شده از سوی بنیامین نتانیاهو می باشد حذف کامل حماس از صحنه سیاست فلسطین بوده است.
اگرچه اسرائیل به هدف نخست و کوتاه مدت خود مبنی بر خروج نیروهای حماس از درون شهرها و روستاهای خود دست پیدا کرده است، اما در ارتباط با هدف دوم یعنی حذف کامل حماس، آنچه شاهدیم این است که اسرائیل علیرغم گذشت چندین ماه از حمله همه جانبه به داخل غزه، تاکنون موفق به تحقق صد در صدی این هدف خود نشده است. حضور گروگان های اسرائیلی در تونل های حماس و تحت فشار قرار داشتن نتانیاهو از سوی مردم اسرائیل و بویژه خانواده گروگان ها برای آزادسازی آنها را می توان یکی از علت های طولانی شدن جنگ اسرائیل علیه حماس به حساب آورد. اما به هر حال طولانی شدن این جنگ نشانه هایی از سخت بودن و شاید دور از دسترس بودن هدف انتخاب شده از سوی نتانیاهو را پیش روی ناظران قرار میدهد.
علیرغم در نظر گرفته شدن اهداف مشخص از سوی اسرائیل در زمان جنگ مساله مهمی که وجود دارد فقدان برنامه و رویکرد مشخص از سوی نتانیاهو برای فردای پس از جنگ می باشد. به عبارت دقیق تر آنچه موضوع کنونی غزه را بیش از پیش دچار ابهام کرده است این است که حتی با فرض دستیابی اسرائیل به هدف خود در حذف حماس، هیچ چشم انداز و برنامه معینی از سوی نتانیاهو برای آینده سیاسی نوار غزه و یا فلسطین ارائه نشده است.
آنچه مشخص است این است که اسرائیل و یا حداقل دولت فعلی آن به هیچ عنوان حاضر به پذیرش دولتی فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه نیست. اما اگر قرار نیست یک کشور فلسطینی شکل بگیرد آلترناتیو آن از نگاه اسرائیل چه می باشد. آیا قرار است جمعیت دو میلیونی غزه به کشورهای همجوار از قبیل مصر یا اردن کوچ داده شوند. آیا قرار است اسرائیل کنترل امنیتی و سیاسی غزه را خود بر عهده بگیرد و یا اینکه چنین کنترلی از نظر اسرائیل می تواند به مجموعه ای از دولت ها یا نهادهای بین المللی سپرده شود؟ کنار قرار دادن مواضع و دیدگاه های دولتمردان اسرائیل این نتیجه گیری را به دست می دهد که دولت اسرائیل هنوز به جمع بندی مشخصی راجع به وضعیت آینده غزه پس از جنگ نرسیده است.
هر اندازه که در سمت اسرائیل شاهد یک نوع آشفتگی در برنامه ها و اهداف هستیم در سمت دولت های دیگر شاهد شکل گیری نوعی اشتراک نظر راجع به آینده فلسطین می باشیم. اگر بخواهیم یکی از مهمترین تاثیرات جنگ غزه در زمینه مواضع و دیدگاه دولت های ثالث نسبت به مساله فلسطین را برشمریم بدون تردید این تاثیر برجسته شدن راه حل دو کشوری است. به دنبال حمله 7 اکتبر سال گذشته بسیاری از کشورها چه در سطح منطقه و چه در خارج از منطقه نگاه خود را بر راه حل دو کشوری به عنوان موثرترین راه حل برای مناقشه طولانی مدت اسرائیل – فلسطین متمرکز کرده اند. البته چنین تمرکزی به هیچ عنوان به معنای آسان بودن و نزدیک بودن حل و فصل مناقشه طولانی مدت اسرائیل و فلسطین نیست بلکه منظور نگارنده بیشتر توجه بر استفاده مناسب از چنین پتانسیلی در مسیر حل این مناقشه است.
دو نکته مهم که در راه حل دو کشوری میبایست به آنها توجه داشته باشیم این است که اولا به نظر می رسد کشورهای حامی این راه حل ( حتی کشورهای عرب) در کلیت نگاه خود، بر عدم حضور حماس یا لااقل تضعیف حداکثری نقش آن در آینده سیاسی فلسطین اشتراک نظر داشته باشند. نکته دوم اینکه به جز اسرائیل و دولت فعلی آن، جمهوری اسلامی ایران نیز با چنین راه حلی مخالف است که این مساله با توجه به تاثیرپذیری گروه های مخالف آمریکا و اسرائیل در سطح منطقه از ایران قادر به اثرگذاری بر آینده این جنگ خواهد بود. ناگفته نماند که راه حل دو کشوری علاوه بر مخالفت های گفته شده با موانع مهم دیگری نیز مواجه است. از جمله این موانع این است که مشخص نیست کشور فلسطینی دقیقا باید از چه مشخصه ها و مولفه هایی برخوردار باشد به عنوان مثال چنین کشوری آیا باید واجد ارتش و نیروی نظامی مشخص باشد یا خیر؟ مرزهای چنین کشوری دقیقا کجا را باید در بر بگیرد؟ و یا اینکه سرنوشت شهرک های ساخته شده اسرائیل در کرانه باختری چگونه باید باشد؟ آیا برای تشکیل یک کشور فلسطینی باید قطعنامه های سازمان ملل معیار و مبنا قرار بگیرد یا اینکه این کار کاملا باید بر اساس توافقات جدیدی میان اسرائیل و فلسطین انجام پذیرد.
مهمتر از همه اینها اینکه طرفین شامل اسرائیل از یک سو و فلسطینی ها و کشورهای حامی طرح دوکشوری از سوی دیگر هرکدام چه اهرم ها و ابزارهایی برای متقاعدسازی و یا اجبار طرف مقابل به پذیرش خواستههای خود در اختیار دارند. می دانیم که اسرائیل به شدت به طرح عادی سازی روابط با کشورهای عرب به ویژه عربستان سعودی نیازمند است و اساسا از نگاه بسیاری از ناظران، حمله حماس با اسرائیل در هفت اکتبر 2023 دقیقا با انگیزه تحت تاثیر قرار دادن عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل صورت پذیرفته است. ولی اینکه کشورهای عرب از جمله عربستان سعودی تا چه حد قادر به استفاده از اهرم عادی سازی روابط برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل به پذیرش طرح دو کشوری هستند هنوز خیلی مشخص نیست. به نظر می رسد این موضوع بستگی فراوانی به این خواهد داشت که تصمیم گیرندگان در اسرائیل تا چه حد به این برداشت خواهند رسید که ادامه جنگ بدون دستیابی به یک راه حلی که علاوه بر فلسطینی ها موافقت دیگر کشورها از جمله کشورهای مهم منطقه را نیز به همراه داشته باشد می تواند آینده روابط سیاسی اسرائیل با کشورهای منطقهای و فرامنطقهای را به عنوان یک ضرورت حیاتی برای دولت اسرائیل به خطر بیاندازد. چنین چیزی هم بستگی به این خواهد داشت که کشورهای حامی طرح دو کشوری تا چه اندازه خواهند توانست مواضع و دیدگاه های خود را برای تاثیرگذاری بر اسرائیل به یکدیگر نزدیک سازند و اینکه آیا در آینده نزدیک شاهد شکل گیری یک هم افزایی مشترک میان کشورهای طرفدار راه حل دو کشوری خواهیم بود یا خیر؟
به هرحال نتیجه جنگ غزه تا همین جا کشته شدن تعداد بسیاری زیادی از فلسطینی ها از جمله کودکان، آوارگی صدها هزار نفر و خرابی و ویرانی در ابعاد بسیار وسیع بوده است و نمی توان تردیدی داشت که ادامه این جنگ در صورت پیدا نشدن یک راه حل مناسب و مرضی الطرفین، فاجعه انسانی غزه را بیش از پیش وخیم تر خواهد ساخت. کوچاندن جمعیت فلسطینی از غزه، ادامه آوارگی آنها در داخل غزه و یا اشغال این باریکه توسط اسرائیل به شدت این پتانسیل را در خود خواهد داشت که این جنگ را به یک جنگ طولانی و با دامنه گسترده تر از غزه تبدیل نماید.
ضمن اینکه تردید نباید داشت که تداوم چنین وضعیتی می تواند به شکل گیری گروه های جهادی و کشانده شدن پای گروه های تروریستی همچون داعش به این مناقشه نیز منجر شود. بنابراین به نظر می رسد که تقویت راه حل دو کشوری و استفاده از اهرم های فشار و متقاعد سازی از سوی حامیان این راه حل می تواند چشم انداز روشن تری را پیش روی این مناقشه طولانی مدت قرار دهد و همانطور که گفته شد چنین کاری نیازمند تقویت همکاری ها و هم افزایی سیاسی میان کشورهای حامی راه حل دو کشوری می باشد. شاید در مرحله اول تشکیل یک ابتکار بینالمللی با حضور همه کشورهای حامی راه حل دو دولتی از جمله کشورهای عرب همچون عربستان سعودی، کشورهای اروپایی، آمریکا و حتی چین بتواند نقطه آغازی برای جهت دهی به تلاش ها برای پایان دادن به این جنگ باشد.