مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آثار پيروزي مركل بر سياست خارجي نوين آلمان -گفتگو با شمس الدين خارقاني

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

نتایج غیر رسمی انتخابات ملی پارلمانی آلمان از پیروزی احزاب حاکم دموکرات و سوسیال مسیحی به رهبری آنگلا مرکل صدراعظم آلمان بر دیگر احزاب رقیب حکایت دارد. حزب مرکل با کسب 41. درصد آرا پیروز این انتخابات شد و مرکل باید بدنبال یک شریک ائتلافی جدید برای تشکیل دولت آینده باشد. «آنگلا دروتئا مركل» صدراعظم آلمان اكنون با بحران هاي و چالشهاي  منطقه اي و بين المللي در سياست خارجي از جمله خاورميانه روبرو است. در همين راستا براي بررسي بيشتر پيامدهاي پيروزي دوباره خانم مركل بر سياست خارجي اين كشور  بويژه در روابط با ايران گفتگويي با شمس الدين خارقاني سفير پيشين ايران در آلمان داشته ايم: 

واژگان كليدي:  پيروزي مركل در انتخابات آلمان، سياست خارجي آلمان، رويكرد خاورميانه اي آلمان، سياست خارجي آلمان ، آثار پيروزي مركل بر سياست خارجي نوين  آلمان

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نتايج انتخابات وضعيت كنوني حزب دمكرات مسح و خانم مركل نسبت به دور قبل چه تغييري كرده است؟

خانم مركل توانست اكثريت آرا را به دست آورد و پيروز اين انتخابات گردد. اگر بخواهيم به مقايسه دو انتخابات در سال 2009 و 2013 بپردازيم حزب خانم مركل در 2009  سي و سه درصد آرا را بدست آورد و در حال حاضر چهل و يك و نيم در صد  و يا سيصد و يازده كرسي از ششصد و سي كرسي  را بدست آورده است. اگر وي سيصد و شانزده كرسي ميداشت ميتوانست به گونه كامل دولت اكثريت تشكيل دهد است يعني وي پنج كرسي ديگر كمتر براي تشكيل دولت غير ائتلافي نياز داشت. حزب سوسیال دمکرات آلمان (SPD)  در دوره قبل  بيست و سه در صد آرا را داشت و اكنون توانست حدود 25 درصد آرا را کسب کند. حزب چپ آلمان نيز نسبت به دوره قبل با افت روبر بوده است.  در اين شرايط حزب خانم مركل نسب به دوره قبل با افزايش جايگاه روبرو بوده است. يعني حزب وي حدود هفت درصد رشد انتخاباتي داشته است. اين امر بيانگر اين است كه در دوره 4 سال گذشته بويژه كه شرايط حادي براي اروپا رخ داده است عملكرد خوبي داشته است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آنگلا مرکل همچنان صدراعظم آلمان باقی خواهد ماند و برای سومین بار به عنوان رئیس دولت انتخاب خواهد شد.در اين حال با توجه به  تبلعيات پيش از انتخابات و همچنين جايگاه كنوني حزب وي چه تغييراتي ممكن است در سياست هاي اروپايي  برلين رخ دهد؟

با اينكه خانم مركل برنده انتخابات است اما نتوانسته است اكثريت آرا را به خود اختصاص دهد. از سوي ديگر حزب جديدي به نام حزب آلترناتيو در آلمان تاسيس شده است كه از حزب خانم مركل جدا شده و با وجود گذشت چند ماه از تاسيس خود توانسته است 4.7 دهم درصد راي بياورد. اين حزب  كه بر آراي برحزب ائتلافي خانم مركل تاثير گذاشته است هر چند نمي تواند وارد پارلمان گردد ولي استدلال اين حزب جديد اين است كه مخالفان گسترش يورو هستيم. اين نشان دهنده آن است كه حداقل 4.7 دهم درصدمردم آلمان به گروهي راي داده اندكه  ضد يورو و ضد هزينه كردن آلمان براي ثابت نگه داشتن و تقويت يورو هستند. بنابراين خانم مركل از سياست هاي اساسي كه بايد مورد توجه قراردهد آن است كه نوع تفكر خود را نسبت به وضعيت يورو تا حدي تغيير دهد و پشتوانته خود را از يورو كاهش دهد. شايد لازم باشد برخي كمك هاي خود را به كشورهاي منطقه چون يونان و ايتالياي و.. مصرف ميكرد را كاهش دهد و به مسائل و مشكلات داخلي رسيدگي كند. در اين حال اين نگراني وجود دارد كه ائتلافي كه در آلمان ايجاد خواهد شد چه ائتلافي خواهد بود. دوم اينكه آيا خانم مركل در پشتيباني از همگرايي و گسترش  يورو را به همان سرعت قبل ادامه خواهد داد يا نه.  تصور براين است كه سرعت اين رويكرد برلين تا حدي كاهش خواهد يافت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آيا مي توان گفت با حضور دوباره مركل تحولی در همگرايي برلين با واشنگتن رخ خواهد داد و سیاست خارجی آلمان به سمت همسويي كمتر با سياست هاي آمريكا حركت خواهد كرد؟

بعيد است كه در نگرش سياست خارجي برلين در مورد امريكا تغييري ايجاد گردد. امريكا بعد از اروپا بزرگترين شريك آلماني ها هست. گذشته از اين اقتصاد آلمان اقتصاديي صادرات محور است و  بازار امريكا هم  بازار بسيار مناسبي براي كالاهاي توليد شده در آلمان است. لذا آلماني ها بسيار دست به عصا و محافظه كرانه در مورد روابط خود با امريكا رفتار ميكنند. يعني از سويي خانم مركل علاقمند است كه روابط سياسي خود را با امريكا حفظ كند. از سويي ديگر هم نقاطي در سياست خارجي امريكا و آلمان وجود دارد كه محل اختلاف نظر است. چنانچه مركل بنا به دلايل داخلي با حمله امريكا به سوريه شديدا مخالف بود. در صورتي كه   فرانسه اينگونه رفتار نمي كرد. در مورد ايران نيز خانم مركل و دولت آلمان موافق با حمله نظامي به ايران نبوده و نيستند.  نوع برخورد امريكايي ها با مشكلات جهاني هم از مواردي است كه هميشه آلماني ها با آن مخالف بوده اند. همچنين دوستان اروپايي و  امريكايي الان خواستار آن هستند كه آلماني ها در حل بحران هاي جهاني به گونه جدي تري وارد شوند. چنانچه آنها ورود كمرنگ آلمان به  افغانستان و عراق را مثال مي زنند.  در واقع اين  مشكلات هنوز براي تحليل گران مورد سوال است. من تصور نمي كنم حتي با تشكيل ائتلافي كه ائتلاف بزرگ در آلمان ناميده خواهد شد موجب گردد سياست خارجي آلمان را با تغييراتي اساسي و اصلي مواجه كند. هر چند وزير خارجه كه رئيس ديپلماسي آلمان است تغيير خواهد كرد.        

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: جايگاه خاورميانه در سياست خارجي مركل در مقايسه با ساير مناطق چگونه خواهد است و آيا مركل در سياست خارجي خود در مقايسه با آلمان، امريكا و انگلستان در راستاي دستيابي به اهداف سياسي و ژئوپلتيك خود در خاورميانه تلاش خواهد كرد؟

بعيد ميدانم كه سياست آلمان سياست هاي موضوعي در اين زمينه باشد. آلمان به خاورميانه نگاهي كلي دارد و اين كشور تغييري  جدي در سياست هاي خود نخواهد داد. برلين خواستار حفظ و تداوم روابط خود با همه كشورها منطقه است و در شعار هايي  چون حفظ تماميت ارضي اسرائيل و… كه هميشه مد نظر داشته است باقي خواهد ماند و تغييري نخواهد كرد. در مورد ايران اگر  تهران بتواند نتيجه اي از سفر به نيويورك بگيرد آلماني ها طبيعتا جز اولين كشورهايي خواهند بود كه به گونه جديد در مورد رابطه با ايران تجديد نظر خواهند كرد.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح:  يعني پيروزي دوباره مركل نوعي فرصت براي  ايران در روابط با آلمان و اتحاديه اروپا است؟

 طبيعتا اينگونه است. تنگناي به وجود آمده ما ناشي از مشكلاتي بوده است كه در سياست  خارجي خود در دوره هشت ساله آقاي احمدي نژاد و نگرش ويژه اي در مورد مساله هسته اي (كه آنها اين مساله را خط قرمزي براي خود مي دانستند) است. در اين حال به نظر من اگر به نحوي اطمينان لازمي به آنها داده شود آمادگي لازم آلماني ها براي اينكه بتوانند با ايران روابط خود را گسترش سياسي و اقتصادي دهند بسيار زياد است. چرا كه از نظر آلمان ايران كشوري قدرتمند و حائز اهميت است و  در چند سال گذشته بويژه در دوره كهل ما هميشه  داراي سياست خارجي بسيار متحول در رابطه با آلمان بوده  و روابط اقتصادي دو كشور بسيار نزديك بوده است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به حضور گذشته  پنج ايراني تبار در مجلس آلمان و همچنين اقليت ايراني آيا  اين امر ميتواند فرصتي براي تقويت روابط دو كشور باشد؟

لابيهايي كه ايران در اين كشور ايجاد ميكند در هر نوع نزديكي ايران و آلمان يكي از محور هاي مهم است. در اين حال هر چه لابي هاي ما در آلمان بيشتر باشد طبيعتا موجب خواهد شد كه روابط ما رو به گسترش نهد و اين لابي ها حمايت بيشتري از ما كنند. در اين حال اگر ما بتوانيم روابط خود را با گروه هاي ايراني در اين كشور هستند نزديك تر كنيم و خواسته هاي آنها را مورد نظر داشته باشيم آنها ميتوانند در خدمت نزديكي دو كشور  باشند. همانگونه كه تجار، اقتصاد دان ها و سرمايه گذاران ميتواند لابي ما باشند ايراني تبارها هم در مجلس آلمان نيز ميتواند لابي قدرتمندي باشند و به ما كمك كنند.

گفتگو از فرزاد رمضانی بونش

 

 

 

مطالب مرتبط