مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

قفقاز گذر گاه خطوط انرژی به غرب

اشتراک

 احسان شاه حسینی

 مرکز بین المللی صلح – IPSC

 

مقدمه :

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، تاسیس جمهوری های تازه استقلال یافته  و ضعف میراث دار شوروی،روسیه ، و همچنین کمبود ها و ضعف ها ی اقتصادی کشورهای تازه استقلال یافته مجال برای استفاده غرب از بازار مصرف بکر قفقاز فراهم شد. در این میان، آنچه که بیش از همه برای غرب مطلوب من نمود ، حوزه و منابع غنی انرژی در قفقاز و دریای خزر بود که می توانست جایگزین و تا حدی رقیب حوزه های انرژی خاورمیانه و روسیه باشد. که این خود چندین هدف و استراتژی غرب را در خود جای میداد. لذا در این متن تلاش می شود به بیان روند مسیر و گام های برداشته شده در خصوص انتقال انرژی بر اساس اهداف اروپا و آمریکا پرداخته شود.

 

کلید واژه: قفقاز جنوبی،آسیای مرکزی، خطوط لوله ، کریدور ،استراتژیک ،منابع انرژی دریای کاسپین(خزر)

 

بیان رخ داد:

قفقاز و آسیای مرکزی برای حل مشکلات اقتصادی خود ، سرمایه گذاری کشورها و شرکتهای اروپایی و آمریکایی،  بطور عمده  را ریسمان نجات خود از حصار جغرافیایی و عقب افتادگی صنعتی دیده اند. لذا سرمایه گذاران غربی مجال بسیار خوبی برای حضور پررنگ خود در عرصه انرژی این حوزه را یافتند. که البته این فرصت مطابق با اهداف استراتژیک اقتصادی و سیاسی آنان نیز بود.  خطوط  انرژی INOGATE ، BTC، BTE، BTK   بعنوان اصلی ترین پروژه های انرژی در طول دو دهه گذشته روند انتقال انرژی به اروپا را تقویت کردند. با این حال، منابع انرژی در دریای خزر و آسیای مرکزی هنوز هدف نشانه گیری اقتصادی و سیاسی اروپا و آمریکا بوده و روند پر شتابی را به خود اختصاص داده ، که متناسب با سیاست های غرب خطوط لوله ی نفت و گاز ساخته ، پی ریزی و برنامه ریزی شده است.

دپارتمان انرژی ایالات متحده طی گزارشی، 7 بیلیون بشکه نفت و 30 تریلیون مکعب نفت خام را در آذربایجان محاسبه کرده،  که این محاسبه علاوه بر  گاز کشف شده umid و apsheron در سال 2011 می باشد. این هدفگیری با وجود اظهار نظر منتقدینی است، که این حجم نفت و گاز را سهم بسیار کوچکی در میزان صادرات نفت و گاز جهان می دانند. اما یکی از دلایل این هدف گیری به این موضوع باز می گردد که این حوزه ی انرژی  برای اروپایی که بر منابع روسیه تکیه داشته دارای اهمیت بسزایی است و  باعث تقویت آلترناتیو های گاز روسیه می شود.

از سوی دیگر، به طور مثال در جون 2011 ریچارد مورنینگ استار نماینده عالی ایالات متحده در امور انرژی اروپا بیان کرد که ، سیاست آمریکا تشویق و توسعه منابع جدید نفت و گاز اروپاست و افزایش تنوع بهره مندی از انرژی جهان بویژه در مورد نفت ،  البته این توسعه  و تشویق در کنار  افزایش بهره مندی مستقیم ایلات متحده می باشد. وی همچنین بیان می کند که ، دومین هدف ایلات متحده افزایش امنیت انرژی اروپاست، که بدلیل امتیاز گیری روسیه از اروپاییان بواسطه تکیه بر منابع انرژی روسیه می باشد. سومین هدف  و سیاست انرژی ایالات متحده بر اساس اظهار نظر نماینده عالی این کشور در حوزه انرژی اروپا،  در خصوص دولت های حوزه دریای کاسپین است. این موضوع  مبنی بر انتقال منابع انرژی این منطقه از مسیر های جدید به بازار مصرف می باشد .که این مهم برای کشور های حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی باعث  امکان دست یابی به بازار رقابتی و افزایش سود و همچنین موفقیت در کسب منابع مالی جدید می گردد. از این رو ، به منظور رسیدن به این اهداف ، تقویت مسیر جنوبی کاسپین از سوی آمریکا و اروپا تدوین شده که البته انتقال منابع انرژی از طریق ترکیه و شاید عراق در دستور کار قرار خواهد گرفت . البته نادیده گرفتن ایران و تلاش ایلات متحده برای عدم عبور از خاک ایران حتی با افزایش هزینه ها از موارد مورد توجه درسیاست های پیش روی غرب در این حوزه می باشد. در این میان، رقابت روسیه و امریکا در نفوذ و بدست آوردن منابع انرژی کاسپین نیز خالی از لطف نخواهد بود.  با این وجود ، مسیر جنوبی کاسپین و خطوط انرژی برای غرب  دارای اهمیت بسزایی بوده چراکه  با توجه به منافع پیش روی کشور های این حوزه ، امنیت و ثبات مورد نظراروپا و آمریکا  همسوی آنان خواهد بود.

در این میان ، آذربایجان نقش مهمی در انتقال انرژی و خطوط انرژی این منطقه را بر عهده دارد .چنانکه بر این اساس  در سال 2007 توافقنامه میان دو کشور آذربایجان و امریکا درخصوص همکاری های انرژی و خطوط گاز تدوین گردید .

 

لوله های قفقاز جنوبی

در زمان  ریاست جمهور کلینتون در سال 1995، ایلات متحده بدنبال ساخت خط لوله کوچکی با ظرفیت 155000 بشکه در روز از آذربایجان به گرجستان و دریای سیاه بود که که بدنبال بخشی از استراتژی مقابله با انحصارگرایی روسیه درخصوص انتقال انرژی به اروپا تدوین شده بود. در بخشی دیگری از این پروژه ، ایلات متحده برآن بود تا از طریق ساخت خط لوله ی BTC باکو-تبلیس-جیهان با ظرفیت درحدود 1 میلیون بشکه در روز، مسیر انتقال انرژی به اروپا را مهیا سازد.  در نوامبر سال 1999 آذربایجان ،گرجستان،ترکیه و قزاقستان پروتوکل استانبول را امضا کردند که این توافقنامه مبنی بر احداث 1/040 مایل انتقال خطوط نفت بود. در اگوست 2002 ، شرکت BTC که شامل شرکت های آمریکایی Conoco-Philips, Amerada Hess  و Chevron  مسئول ساخت، مالکیت و عملیات پروژه خطوط نفت گردیدند. اولین محموله نفتی از آذربایجان به جیهان در می 2006 پایان یافت.  بر اساس گزارش SOCAR شرکت دولتی نفت آذربایجان در اوریل 2012 خطوط لوله ی(BTC)  1.33 بیلیون بشکه نفت را از سال 2006 به جیهان انتقال داده است.

یکی دیگر از خطوط انرژی در قفقاز،  خط انتقال گاز از آذربایجان به ترکیه می باشد که در اصطلاح خطوط لوله ی قفقاز جنوبی یا SCP نامیده می شود که  در سال 2007 تکمیل یافت. صادرات گاز در سال 2007 به گرجستان ، ترکیه و یونان 53 بیلیون متر مکعب بوده است. بر اساس گزارش برتیش پترولیوم ظرفیت نهایی SCP در حدود 706 بیلیون متر مکعب در سال می باشد.اما در این میان ، شرکای تجاری در SCP  شامل Norway`s , Statoil (20.4%), Biritish petroleum(20.4.5) , Azerbaijan`s Ministry of Industry and Energy وهمچینین  شرکت هایی از روسیه ، فرانسه و ترکیه می باشند و در این جا ارمنستان تنها غایب در پروژهای  BTC و SCP است. 

همچنین ، در اواخر اکتبر 2008 قزاقستان اولین نفت پمپاژ شده در خط لوله ی BTC وارد کرد. که البته با افزایش قیمت انتقال توسط آذربایجان در سال 2011 قزاقستان استفاده از این خطوط  را محدود کرد. اما در این میان ، پس از بارگیری نفت قزاقستان در خط لوله ی BTC  و انتقال آن به  آذربایجان و سپس گرجستان برای رسیدن به دریای سیاه ، باعث تلاش کشور ها منطقه از این پتانسیل شد. از سویی،  گفتگوی های برای گسترش بهره مندی بیشتر از این خط لوله میان قزاقستان و آذربایجان صورت گرفت . علاوه بر این، در سال 2010 ترکمن ها خواستار انتقال انرژی از این خط لوله شدند که به نظر می آید رقابت بازیگران منطقه ای را برای استفاده از BTC وSCP در امتداد استراتژی اتحادیه اروپا و ایالات متحده در حوزه قفقاز جنوبی خواهد بود.

 

خطوط انرژی خزر

در اواسط نوامبر سال 2007 ، نخست وزیر یونان کامانالیس و نخست وزیرترکیه اردوغان  ایجاد خط لوله گاز میان دو کشور را براه انداختند. این خط لوله گاز از آذربایجان و حوزه دریای خزر به اتحادیه اروپا انتقال می یافت. که البته به خط لوله ی ITGI  هم نامیده می شود که برای آذربایجان این امکان را فراهم می ساخت تا به سه کشور عضو اتحادیه اروپا گاز صادر کند و جایگزینی برای منابع روسیه باشد.

از سوی دیگر، پس از تعلل های ایجاد شده بر ساخت خط لوله ی ناباکو ، بسیاری این به تاخیر اندازی های  صورت گرفته در ساخت این خط لوله را به روسیه نسبت دادند که خواهان کاهش تاثیر خط لوله ی ناباکو، بدلیل کاهش نیاز اروپا به روسیه بود. از این رو ، در سپتامبر 2010، بانک توسعه اروپا، بانک اروپایی  نوسازی و توسعه  و همچنین بانک جهانی اعلام کردند با مطالعات انجام شده ، 5.2 بیلیون دلار برای ساخت خط لوله ی ناباکو اختصاص خواهد گرفت با آغاز به کار مجدد در سال 2012 این خط لوله با ظرفیت 1.1 ترلیون  مترمکعب در سال 2017 آغاز بکار خواهد شد که خط لوله ی جنوب شرقی اروپا نیز نامیده می شود.

در ادامه ، طی جلسه ای در پاراگوئه در می 2009 ، اتحادیه اروپا، ترکیه،آذربایجان،گرجستان و مصر موافقتنامه ی در خصوص مسیر جنوبی انرژی امضا کردند که باعث انتقال انرژی از شرق به غرب می گردید که این موافقت نامه در ادامه ساخت خط لوله ی ناباکو و پایان بخش ایتالیایی خط لوله ی ITGI  خواهد بود. خط لوله دیگری که بعنوان جایگزین برای اروپاییان متصور است مسیر انتقالی ترکیه، آذربایجان،رومانی و گرجستان است که توافقات غیر رسمی آن نیز در آوریل سال 2010 برای انتقال گاز طبیعی مایع از آذربایجان به اروپا از طریق گرجستان و رومانی خواهد بود. و توفقات سیاسی و جلب حمایت کشور های این حوزه نیز در توافقنامه باکو در سال 2010 به امضاء رسید.

در سپتامبر 2011 ، شورای اتحادیه اروپا ساخت خط لوله ی trans- Caspian   را در گفتگو هایی برای آماده سازی آن با کشور های آذربایجان و ترکمستان شروع  کرد. این خط لوله چون خطوط دیگر  بر اساس تامین خط انتقال ایمن برای غرب محسوب می شود. . خط لوله بر اساس نظر کمیسر انرژی اتحادیه اروپا  مهمترین پروژه  انتقال انرژی از کریدور جنوبی برای تامین انرژی اروپا خواهد بود. در این میان روسیه مدعی است که این خط لوله بر خلاف منافع کشور های حاشیه دریای کاسپین می باشد چرا که بر خلاف اعلامیه اکتبر سال 2007 خواهد بود. در این اعلامیه آمده است که هرگونه تصمیم گیری در خصوص دریا کاسپین باید با توافق و اجماع کشور های حاشیه ی دریا باشد و این خط لوله باعث تخریب محیط دریا و مشکلات زیست محیطی در این دریاچه خواهد شد و لاورف در اوریل 2012 در باکو در خصوص این خط لوله اعلام کرد که اتحادیه اروپا باید به کشور های حاشیه ی کاسپین احترام بگذارد و  حمایت اتحادیه اروپا قبل از قبول و پذیرش کشور های حاشیه ی دریای خزر قابل پذیرش نیست. البته در سپتامبر 2012 آذربایجان در پی اعلام آمادی ترکمنستان حمایت خود را از پروژه trans-Caspian  نمایان ساخت.

از دیگر پروژه هایی که در منطقه مورد توجه اهمیت بسزایی است پروژه  شاه دنیز است که در اکتبر 2011  اجرای فاز دوم این  پروژه از سوی دو کشور آذربایجان و ترکیه مورد توافق قرار گرفت. طی این توفقنامه که به امضای طرفین نیز رسید، بر این مبنا ست که  565-706 بیلیون متر مکعب گاز به ترکیه انتقال داده شده و 212 بیلیون متر مکعب گاز ارسالی به مصارف داخلی ترکیه اختصاص یابد.

همچنین ، از دیگر خطوط انرژی که حول محور انتقال انرژی شکل گرفته است فاز جدید خط لوله ی Trans-Anatolian  است که از مرز گرجستان – ترکیه به مرز ترکیه – بلغارستان خواهد بود.

توافق نامه دیگری که در خصوص انتقال انرژی در قفقاز بدست آمده است مربوط به پروژه TANAP  می شود که میان آذربایجان و ترکیه منعقد گردید که در اولین مرحله ظرفیت انتقال 565 متر مکعب گاز را دارد که زمان تخمیلی تکمیل آن در سال 2018 اعلام شده است.

 

دور نمای رخداد :

سیاست های انرژی غرب بویژه ایالات متحده دارای ابعاد مختلف استراتژیکی در حوزه انرژی قفقاز و اسیای مرکزی می باشد، که در وجوه سیاسی و اقتصادی متبلور است. از یک سو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، ورود به حیاط خلوت روسیه و گام نهادن در منطقه استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز مورد وثوق قرار گرفت، که این حضور در منطقه بدنبال نزدیکی به روسیه ، چین و ایران نیز بوده است. از سوی دیگر، همسو سازی کشورهای تازه استقلال یافته، از طریق ایجاد فرصت های تجاری و اقتصادی و همچنین آماده سازی شرایط سیاسی این کشور ها برای همراه سازی با خود و امکان تداوم وضعیت موجود است. همچنین ، سود بالای حاصله از اکتشاف ، استخراج و انتقال انرژی نیز از نکات بسیار مهم در این خصوص می باشد. البته، جدا از این اهداف ، کاهش وابستگی و احداث خطوط انرژی مطمئن از دیگر اهداف غرب است. بطور کلی ، می توان با توجه به نقل قول معروف ، همه راه ها به رمُ ختم می شود در خصوص خطوط لوله های نفت و گاز در منطقه نیز به این تنیجه رسید که مقصد نهایی خطوط نفت و گاز منطقه بسوی رمُ (اروپا و غرب ) خواهد بود. اما آنچه که در این میان، نباید از چشم دور بماند، سود حاصله از سرمایه گذاری های آمریکا و اروپا در حوزه انرژی و صنعت  این حوزه جغرافیایی است که با توجه به مشکلات اقتصادی و تکنولوژیکی کشور های این حوزه منابع مادی سرشاری را برای این کشور ها فراهم می سازد و این نکته بسیار مهمی برای تداوم و ادامه حیات این خطوط انرژی خواهد بود.

 

مطالب مرتبط