مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فضای جبهه بندی ها و آينده کلاف سر در گم نبرد یمن- گفتگو با مصطفی مطهری- ‌بخش نخست

اشتراک

دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

تحولات ميداني و سياسي در يمن همچنان ادامه دارد و نقش بازيگران داخلي و منطقه اي آن هم همچنان با تغييراتي روبرو است. براي بررسي بيشتر  گفتگويي با مصطفی مطهری کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان داشته ايم:

واژگان كليدي:  جبهه بندی ، آينده، کلاف سر در گم، نبرد، یمن ، مصطفی مطهری، شبه جزیره عربستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح: فضای جبهه بندی ها در یمن در طی چند سال گذشته با توجه اتفاقات اخیر در جنوب چه تغییراتی داشته است و علت اصلی این تغییرات چه بوده است؟

پیش از ورود به بحث باید اشاره کرد که در درون جغرافیای سرزمینی یمن بازیگران متعدد داخلی و خارجی وجود دارند که هر کدام از این بازیگران به استثنای دولت نجات ملی در صنعاء، علیرغم همسویی ها با یکدیگر، در تعارض منافع فاحشی با هم قرار دارند. ریاض و ابوظبی به عنوان دو بازیگر مداخله گر در یمن در طی 5 سال گذشته از تجاوز همواره به نقش آفرینی تخریبی در یمن پرداخته اند. دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب و اخوانی های یمن در قالب حزب اصلاح و بقایای داعش و القاعده یمن نیز جریاناتی هستند که همسو با ائتلاف سعودی به ایفای نقش دیکته شده از جانب ریاض و ابوظبی برعلیه شمال یا صنعاء به محوریت انصارالله  در سال های گذشته اشتغال داشته اند. اما با واقع شدن در زمان و فریشاشی شدن جنگ، عمده این بازیگران حوزه فعالیت خود را جنوب و شرق یمن قرار دادند. اگر چه همگی در ابتدا در یک ائتلاف با هم بر علیه انصارلله و صنعاء در یک جبهه واحد قرار داشتند، اما با گذشت زمان و با آشکار شدن تعارضات میان آنها، ضمن قرار داشتن در یک جبهه به پیگیری منافع و اهدافشان در جبهه های انفرادی همت گماردند. این تعارضات را می توان در رفتار و عملکرد ریاض و ابوظبی در مناطق جنوبی، جنوب شرقی و شرقی یمن، میان وابستگان یمنی آنها یعنی دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب در دو سال اخیر مشاهده کرد. پس بنابر آنچه گفته شد چند روایت متنوع از یمن را می توان نشانه گذاری کرد و مورد تحلیل قرار داد. روایت جنگ علیه صنعاء با نمایه تجاوز در قالب ائتلاف سعودی؛ روایت رویارویی و جنگ شمال و جنوب؛ روایت رقابت و تعارض منافع خارجی ها در جغرافیای یمن؛ روایت تضاد و منازعه میان نوابین یمنی ریاض و ابوظبی یعنی دولت مستعفی عبدربه منصور هادی و شورای انتقالی جنوب. که هر کدام از این روایت های ذکر شده به نحو قابل توجهی در ساخت مندی و ساماندهی معادلات در یمن تأثیرگذار و بسترساز بوده اند. در واقع این روایت ها همگی زمینه ها و قابلیت های علت – معلولی دو سویه را در سوق دادن یمن به سمت وقایع و شرایط کنونی را دارا هستند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به آشفتگی ها در جنوب یمن، رویدادها در جنوب یمن به کدام سمت خواهد رفت؟

در ابتدای پاسخگویی به این سوال در مقدمه باید عرض کرد که وضعیت تنش ها در جنوب یمن بیش از آنکه با گروه های یمنی و تضاد منافع میان آنها مرتبط باشد، ماحصل تعارض منافعی است که میان ریاض و ابوظبی وجود دارد. در واقع تفاوت در اهداف و منافع هدف گذاری شده میان ابوظبی با ریاض در نبرد با صنعاء، جنوب را به مکانی برای پیگیری منافع ابوظبی تبدیل کرد. چرا که انصارالله اگر تهدیدی بالفعل برای ریاض محسوب کرد و آن را یک چالش جدی ژئوپلیتیک در مرزهای جنوبی سعودی قلمداد کرد، برای ابوظبی وجود یا عدم وجود انصارلله و تهدیداتی شبیه به آن نمی تواند سود و زیانی داشته باشد. از این رو راهبرد تغییر میدان بازی برای تأمین منافع از جانب ابوظبی در یمن ضمن همراهیِ ائتلاف سعودی در ذیل نبرد با صنعاء، در جنوب دنبال شد. تصمیم حضور در جنوب یمن، ساماندهی نیروهای جنوب و تشکیل نهادهای امنیتی مانند «الحزم الامنی یا کمربند امنیتی» از سوی ابوظبی در راستای منافعی بوده است که تأمین آنها در جبهه های نبرد در شمال عملاً غیر ممکن بود. اگرچه دامنه فعالیت ابوظبی برای نفوذ در یمن تنها به جنوب ختم نشد و تشکیلات مشابهی را در جنوب شرقی یمن سازماندهی کرد که نمونه آن «نخبگان شبوانی» است، اما باید خاطر نشان کرد که عمده توجه امارات در مدت زمان گذشته از تجاوز به یمن، جنوب بوده است؛ که دلایل عدیده ای نیز در این باره برای آنها وجود دارد که اگر بخواهیم به شکل موردی به آنها اشاره کنیم مؤلفه هایی چون موقعیت راهبردی مناطقی از جنوب مانند بندر عدن و مجمع الجزایر سقطری و اهمیت تسلط بر یکی از آبراه های بین المللی یعنی باب المندب می باشد.

به علاوه اینکه اهمیت تجاری و اقتصادی و حتی توریستیِ جغرافیای کم نظیر جنوب در حد واسط دریای عرب، خلیج عدن و دریای سرخ عاملی مهم برای ابوظبی محسوب می گردند که رویای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای را دارد. اما در پاسخ به سوال شما باید اینگونه گفت که دامنه تنش ها و تهدیدات در جنوب یمن متأثر از مطالباتی است که ریاض و ابوظبی از جنوب دارند. به عبارت بهتر اینکه ریاض، نمی خواهد جنوب را به ابوظبی واگذار کند و ابوظبی نیز در بازی رقابت در میدان جنوب حضور یک رقیب جدی را برنمی تابد از این رو دو طرف به دنبال مقهور سازی و مغلوب کردن طرف مقابل هستند. با این حال راهبرد دو طرف عمدتاً استفاده از ابزار نیابتی بوده است. اگر چه تغییراتی در چند هفته گذشته در استفاده از نوابان صورت گرفته است و در جریان اشغال سقطری از سوی شورای انتقالی شاهد آن بودیم. اما اگر به این شرایط در قالب تاکتیک های کوتاه مدت بنگریم در خواهیم یافت که سیاست ریاض چرخش کامل به سمت شورای انتقالی و پشت کردن کامل به دولت مستعفی نیست.

 در واقع ریاض با سکوت در برابر اقدام شورای انتقالی درصدد نفوذ در میان شورای انتقالی و تزریق دوگانگی انتخاب میان ابوظبی و ریاض در میان این شبه نظامیان است، که متحملاً در آینده نیز از شکاف و انشعابِ نیروهای جدا شده از شورای انتقالی و چرخش آنها از سوی ابوظبی به سمت ریاض خواهیم شنید؛ ثانیاً اینکه ریاض با علم به اینکه حیات سیاسی دولت مستعفی هادی وابسته به حمایت های سعودی است و چاره ای جز پذیرش هر آنچه سعودی دیکته می کند، ندارد، کارزار جنوب را کنترل و مدیریت می کند ولو به قیمت نادیده گرفتن دولت مستعفی و مراکز اداری تحت مدیریت آنها در جنوب. بنابراین آینده جنوب تنها به عوامل خارجی فعال در آن بستگی دارد که آرایش سیاسی نیروهای سیاسی – نظامی و فرآیند چینش آنها را مهندسی می کنند. از این رو نیروهای یمنی ابزار و مهره هایی بومی در دستان آنها به شمار می روند که با ارده آنها به حرکت در می آیند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نقش و جایگاه شبه نظامیان شورای انتقالی و دولت مستعفی هادی در جنوب چیست و اهدافی که آنها به دنبال آن هستند با توجه به وابستگی آنها به ابوظبی و ریاض در آینده چگونه نقشی خواهد بود؟ 

همانطور که بیان شد در شرایط فعلی نقش این نیروها عملاً نقشی اجرایی است که به مثابه پیاده نظام هایی هستند که برنامه های حامیان خارجی خود را عملیاتی می کنند. همین منش ابزاری بودن و مجری وار عمل کردن دو جریان یمنی در جنوب است که درگیری ها میان آنها را شکل می دهد. در واقع هر کدام از طرفین به سبب آنچه از آنها از سوی حامیانشان مطالبه می شود تلاش دارند تا فعال مایشاء جنوب باشند و دیگری را کنار بزنند. در این مسیر نیز گاه پا را فراتر نهاده و درگیری ها را با قصد حذف دیگری دنبال کرده اند؛ بنحوی که با بالا گرفتن درگیری ها میان آنها، ریاض و ابوظبی به عنوان میانجی وارد عمل شده اند و تلاش کرده اند تا بحران را مدیریت کنند. توافق ریاض نمونه روشنی از این میانجی گری هاست. اگرچه این توافق هیچ گاه نه اجرا شد و نه ضمانتی برای اجرای آن وجود دارد و نه طرفین خود ملزم به اجرای آن می دانند اما باید توجه داشت که به مبنایی برای متهم کردن دیگری در عدم رعایت مفاد آن تبدیل شده است. بطوریکه دولت مستعفی همواره با استناد به توافق ریاض اقدامات خودسرانه شورای انتقالی در اشغال مناطق جنوبی و حتی اعلام خودمختاری و حکومت خودگردان در مناطق تحت اشغال نیروهایش را اقدامی خلاف توافق ریاض اعلام می کند. نکته مهم در این باره این است که توافق ریاض نه تنها از سوی دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی وسیله ای در دسترس در جهت اتهام زنی به دیگری است، برای ریاض و ابوظبی نیز توافق ریاض دستاوردی در جهت کنترل جنوب و نیروهای وابسته به آنها به شمار می آید. چرا که افق اعلامی تلاش دیپلماتیک از سوی ریاض برای تشکیل دولت ائتلافی به دنبال اتفاقات در سقطری و أبین و دیگر مناطق جنوبی و آرام سازی فضای تنش میان جنوبی ها (شورای انتقالی و دولت مستعفی هادی) اجرای نسخه اصلاحی این توافق بوده است. نسخه ای که به نظر می رسد با توجه سکوت ریاض در برابر اقدامات شورای انتقالی در سقطری می تواند تا اندازه ای به آرام سازی شرایط تنش در مناطق جنوبی مانند أبین و ایجاد منطقه حائل در آن و نحوه اداره ائتلافی عدن کمک کند.

 بنابراین آینده شبه نظامیان شورای انتقالی و نیروهای دولت مستعفی هادی اولاً به شرایط حمایت و میزان کنش گری آنها در ذیل راهبرد حامی بستگی دارد؛ ثانیاً اینکه نقش آفرینی آنها در شرایط حال و آینده به شکل ویژه ای متأثر از نوع شرایط بازی میان ابوظبی و ریاض است؛ بطوریکه اگر اجماع طرفین بر این امر باشد که یکی را برجسته کنند و دیگری حذف، مطمئناً این چنین خواهد شد و اتفاق می افتد؛ چرا که وابستگان یمنی ریاض و ابوظبی عملاً از خود اختیاری ندارند؛ پس باید توجه داشت که برآورده سازی انتظارات و حرکت در درون نقشه های ریاض و ابوظبی در جنوب و میزان نفوذی که می توانند در ایفای نقش ها داشته باشند به طرز ویژه ای می تواند هر کدام از آنها را در آینده صاحب قدرت و منزلت سیاسی کند؛ و سوماً اینکه در اختیار گرفتن مناصب قدرت و مراکز تصمیم گیری در جنوب بستگی به منابع و مراکزی دارد که در دوران گذار فعلی تحت کنترل و مدیریت آنها باشد که از آنها بدیلی برای آینده با کارویژه های قدرت و سیاست نمایش می دهد. در واقع این نمایش از آنها، کانون های تصمیم گیری خارجی در جنوب یعنی ریاض و ابوظبی را مجاب می کند که کدام طرف را به عنوان مرجع تصمیم گیری در جنوب به رسمیت بشناسند. که در شرایط موجود شورای انتقالی توانسته از خود یک چهره سازمانی کارآمدتر و منسجم تر برای مدیریت جنوب به نمایش بگذارد و حتی مطالبات خود را بر ریاض که حامی دولت مستعفی است، تحمیل کند که در ماجرای اشغال سقطری شاهد آن بوده ایم. 

مطالب مرتبط