مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

روابط رو به تنزل امریکا و پاکستان: نزدیکی تاکتیکی و تضاد استراتژیک

اشتراک

محمد حسین خانلرخانی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بیان رخداد:

  • اخیرا هیلاری کلینتون در یک کنفرانس خبری و با رویکردی تهاجمی نسبت به پاکستان بعد از مسئله ریموند دیویس گفت، پاکستان در داخل شاهد بی ثباتی بسیار زیادی است، پاکستان باید از تحریک روح ضد امریکایی در جامعه خودداری کند، این ضد آمریکایی گرایی پاکستان، مسائل این کشور را حل نخواهد کرد و باعث ضربه خوردن به فعالیتهای امریکا در افغانستان خواهد شد. وی در جای دیگر گفت که روابط امریکا و پاکستان به پایین ترین حد خود در سالهای اخیر رسیده است.
  • با کشته شدن اسامه بن لادن در محله ای نزدیک به اسلام آباد و قرارگاه نظامی در ابیت آباد باز هم روابط دو کشور امریکا و پاکستان بحرانی شده است.این در حالی است که اعضای کنگره و افکار عمومی امریکا به شدت نسبت به سیاستهای رهبران پاکستان و آی اس آی  مظنون شده اند.از سوی دیگر گروههای اسلام گرا و اپوزوسیون داخلی پاکستان نیز در روزهای اخیر دست به انتقاد شدید علیه عملیات ابیت آباد زده و آنرا مصداقی از نقض حاکمیت پاکستان می دانند در این رابطه اعضای جناح مخالف در مجلس سنا نسبت به عملیات آمریکا در ایبت آباد بشدت اعتراض نموده و از دولت و ارتش خواستند مجلس را در جریان امر قراردهند.

تحلیل رخداد:

بر اساس رخداد فوق، این سئوال در ذهن شکل میگیرد که علیرغم اینکه دو کشور خود را متحد یکدیگر در جنگ علیه ترور می دانند، اما چرا این روابط همواره با کش و قوس و عدم اعتماد دو جانبه همراه بوده است؟ و اینکه آیا مسئله ریموند دیویس یا پیدا شدن مخفیگاه اسامه بن لادن در نزدیکی پادگانی نظامی باعث شکل گیری چنین فضایی بین طرفین شده است؟

تاریخ روابط امریکا و پاکستان همواره توام با فراز و فرودهای شدید بوده است. عنصر اصلی که در این روابط همیشه حضور داشته و موجب عدم همکاری استراتژیک و بلند مدت طرفین شده، عدم اعتماد متقابل به دلیل اهداف متفاوت استراتژیک بین آنها بوده است. در واقع میتوان گفت که نگاه امریکا به پاکستان همواره تاکتیکی بوده و پاکستانیها نیز هیچ گاه نتوانسته اند به امریکا به عنوان یک شریک مطمئن و قابل اعتماد نگاه کنند.

یکی از زمینه هایی که همواره باعث شده امریکا و پاکستان به هم نزدیک شوند، مسئله افغانستان بوده است. در زمان جنگ افغانستان در دهه 1980 میلادی، منافع تاکتیکی پاکستان که شامل دریافت کمکهای مالی از امریکا، حمایت امریکا از این کشور در مقابل هند، افزایش قدرت داخلی دیکتاتوری نظامی ضیاءالحق… بود، باعث همکاری پاکستان با امریکا در جنگ افغانستان شد.

از سوی دیگر امریکا نیز هر چند با اسلام گرایی رادیکال چندان سر خوشی نداشت، اما به دلیل اقتضاآت جنگ سرد و تلاش برای عقب راندن شوروی از افغانستان، با توسل به پاکستان دست به تقویت گروههایی با سبقه های جهادی در افغانستان زد. اما بعد از خروج نظامیان شوروی از افغانستان در اواخر دهه 80 میلادی، پاکستان اهمیت گذشته اش را در سیاست خارجی امریکا از دست داد. از سوی دیگر با پایان جنگ سرد، اهداف استراتژیک امریکا در جهان نیز تغییر کرد و اولویت های جدیدی در دستور کار قرار گرفت که مهمترین آنها مقابله با گسترش تسلیحات هسته ای، مبارزه با تروریسم و غیره بود و در این راه هند به عنوان یک متحد برای امریکا مطرح شد.

اما اهداف استراتژیک پاکستان که عبارت بود از ایجاد توازن با هند، به دست آوردن تسلیحات هسته ای برای ایجاد بازدارندگی در مقابل هند و حمایت از گروههای تروریست اسلام گرا در کشمیر و افغانستان، با اهداف استراتژیک و بلند مدت امریکا در تضاد بود. در نتیجه روابط دو کشور رو به سردی گرایید به طوریکه پس از آزمایش هسته ای سال 1998 پاکستان از سوی امریکا تحریم شد.

اما بار دیگر بعد از یازدهم سپتامبر و مطرح شدن استراتژی جنگ علیه ترور امریکا، پاکستان اهمیت دوباره ای برای امریکا پیدا کرد، در نتیجه همکاریهای طرفین رو به گسترش نهاد، اما این بار نیز اهداف استراتژیک دو طرف با هم در تضاد بود. در حالی که امریکائیها شکست طالبان و شبکه های جهادگرای اسلامی را به عنوان هدف استراتژیک خود در افغانستان معرفی کرده اند، ارتش پاکستان که مهمترین نهاد تاثیر گذار در موضوع افغانستان می باشد، به این گروهها به عنوان ابزارهای مفیدی جهت پیشبرد سیاست خارجی اش در مقابل هند، حفظ نفوذش در افغانستان و مهار نفوذ هند در افغانستان نگاه می کند.

بنابراین امریکا و پاکستان در حالی متحد شدند که دو دستور کار کاملا متفاوت با یکدیگر داشتند. این امر از همان سال 2002 روابط طرفین را توام با نوعی بی اعتمادی و عدم شفافیت کرده بود، هر چند این عدم اعتماد دو جانبه بیشتر چهره ای مخفی داشت. با شروع سال 2007 و کاهش قدرت پرویز مشرف، رویکرد مستقل پاکستان در افغانستان بیشتر نمایان شد.این رویکرد مستقل تحت تاثیر مولفه ایی چون: زمزمه های خروج امریکا از افغانستان، و از سوی دیگر به قدرت رسیدن ژنرال اشفاق کیانی بود.از یک سو با مطرح شدن زمزمه های خروج امریکا از افغانستان پاکستان نیازمند یک جای پا در این کشور بود و از سوی دیگر ژنرال اشفاق کیانی به عنوان رئیس ارتش پاکستان دارای تفکرات سنتی و تهدید محور نسبت به هند داشت. در چنین فضایی، گروههای اسلام گرای شورشی برای پاکستان اهمیت ویژه ای پیدا کردند به طوریکه سران امریکایی همواره از عدم همکاری کامل و همه جانبه پاکستان در افغانستان شکایت داشتند.

اما با شروع سال 2011 عمده ترین مسائلی که باعث جدایی دو کشور و عدم اعتماد بیشتر بین طرفین شد را می توان اینگونه بر شمرد:

  • Ø عدم حمایت عملی پاکستان از سیاستهای امریکا در افغانستان: رویکرد امریکا در افغانستان که مبتنی است بر ایجاد یک دولت سکولار باثبات در افغانستان، با رویکرد پاکستان که افغانستان را همواره به عنوان پشت جبهه اش در مقابل هند می بیند، کاملا متفاوت است. با توجه به اینکه گروههای مورد علاقه امریکا در افغانستان که رویکردی سکولار و ملی گرایانه دارند گرایش بیشتری به هند داشته و در صورت قدرت گرفتن، ممکن است بحث ناسیونالیسم پشتون را تقویت کنند و خط دوراند را نیز به رسمیت نمی شناسند، که در کل می توان گفت این گروه ها مورد علاقه پاکستان نیستند. در مقابل، گروههای مورد علاقه پاکستان از جمله شبکه حقانی و طالبان افغانستان که پاکستان خواستار قدرت گرفتن آنها در افغانستان است، همان دشمنان امریکا در افغانستان هستند. در نتیجه، این تضاد منافع هرچه بیشتر به جدایی دو کشور و عدم اعتماد آنها به یکدیگر کمک می کند. بنابراین ارتش پاکستان همچنان میزبان شورای طالبان در خاک خودش است و چتر امنیتی را برای آنها ایجاد کرده و از سوی دیگر از حمله به وزیرستان شمالی نیز علی رغم خواست امریکا خودداری می کند.
  • Ø قدرت در حال رشد هسته ای پاکستان: امریکا در این زمینه نگرانی شدیدی را احساس می کند.این نگرانی ها از یک سو شامل ماهیت و حفظ امنیت این تسلیحات است و از سوی دیگر نگران انتشار آن در منطقه می باشد. نگرانی اصلی دیگر امریکا در این رابطه، قدرت گرفتن عناصر تندرو در ارتش پاکستان است که باعث انتقال تسلیحات هسته ای به گروههای تندروی جهادی شود و این گروه ها از این تسلیحات در قالب بمب های کثیف در خاک امریکا استفاده کنند.
  • Ø حمایت بیشتر ارتش پاکستان از گروههای جهادی مثل لشگر طیبه و جیش محمد: حمایت پاکستان از گروههای جهادی و تندرو که بیشتر به آنها به عنوان ابزارهای قدرتش نگاه میکند و بنابراین دست به تقویت آنها میزند، درست در مقابل رویکرد امریکا می باشد.
  • Ø درگیریهای اطلاعاتی بین دو کشور:همانطور که در مورد ریموند دیویس مشاهده کردیم بین مجموعه های اطلاعاتی دو کشور در داخل پاکستان یک جنگ پنهان در حال جریان است.از زمانی که سرویس مخفی امریکا به این نتیجه رسید که در رابطه با گروههای تروریستی اسلام گرا چندان نمی تواند بر حمایت آی اس آی حساب کند خود دست به انجام عملیاتهای اطلاعاتی در داخل پاکستان زده است،این امر باعث درگیری بین این دو سرویس مخفی شده که تظاهرات آنرا می توان در مسئله ریموند دیویس و عملیات ابیت آباد علیه اسامه بن لادن مشاهده کرد.به طوریکه امریکائیها سران پاکستانی را در ارتباط با این عملیات اصلا مطلع نکرده بودند.

این وضعیت عدم اعتماد بین دو کشور را روزنامه واشنگتن پست اینگونه بیان میکند: “در نهایت سیاست سازان امریکایی با این واقعیت تلخ مواجه شدند که پاکستان و امریکا دو روایت کاملا متفاوت از همکاریهای دو جانبه دارند؛ امریکا به این همکاریها به عنوان ابزاری جهت پیشبرد سیاستهایش در منطقه و در مبارزه با تروریسم نگاه میکند. این در حالی است که پاکستان به این همکاری ها به عنوان کسب درآمدی برای وضعیت نابسامان اقتصادی اش می نگرد. بنابراین سیاستمداران امریکایی به این سئوال اساسی رسیده اند که  آیا تداوم  این روابط به منفعت امریکا خواهد بود؟”

این عدم اعتماد در حال گسترش، باعث شد که امریکا کارگزاران  اطلاعاتی خود را به منظور هدایت حملات هواپیماهای بدون سرنشین ،خنثی سازی  اعمال سرویس مخفی پاکستان (آی اس آی) در حمایت و تقویت گروههای تروریستی مثل شبکه حقانی و طالبان افغانستان و همینطور رد گیری سران شبکه های تروریستی مانند القاعده وارد پاکستان کند. در این مورد به نظر میاید همانطور که آی اس آی روابطش را با سیا، مرزبندی کرده است یعنی در حالی که بعضی از عناصر آن در همکاری نزدیک با سیا هستند، بخشی دیگر، فعالیت هایی را پیش می برند که همسو با اهداف سیا نیست، سیا نیز به نظر می رسد یک همچنین مرزبندی را انجام داده است و این موضوع در قضیه ریموند دیویس و عملیات ابیت آباد بهتر نمایان می شود. یعنی بعضی از عناصر سیا در درون خاک پاکستان و بدون هماهنگی با آی اس آی و حتی دیگر شعبات سیا و دولت امریکا فعالیت می کنند که همین امر باعث شکل گیری مسئله ریموند دیویس و از سوی دیگر انجام عملیات ابیت آباد  شد. در واقع مسئله ریموند دیویس و عملیات ابیت آباد اگرچه به دلیل عدم اعتماد متقابل شکل گرفت، اما خود باعث  بی اعتمادی بیشتر بین طرفین شده است.

در واقع، مسئله ریموند دیویس و عملیات ابیت آباد عامل تشدید تنش در روابط اخیر پاکستان و امریکا نبوده، بلکه نشانه ای از اوج عدم اعتماد دوجانبه بین طرفین می باشد.

با فاش شدن حضور سیا در پاکستان بدون اطلاع سرویس مخفی پاکستان، ارکان  اصلی اتحاد پاکستان و امریکا در جنگ علیه ترور که همان سرویسهای اطلاعاتی طرفین می باشد، سوء ظنشان نسبت به هم به شدت افزایش یافته است و تقریبا همکاریهای اطلاعاتی شان را با هم قطع کرده اند. به همین دلیل در هفته های اخیر سعی شده که این روابط ترمیم شود. از جمله این تلاشها، سفر جان کری به پاکستان و دیدار سران عالی رتبه نظامی دو کشور در عمان می باشد. اما این سئوال مطرح می شود که چرا با توجه به آنکه دو طرف به این نتیجه رسیده اند که تضاد استراتژیک، ویژگی اصلی روابطشان است، باز هم تلاش در حفظ این رابطه میکنند؟

در جواب باید گفت که دلیل اصلی این کار، وجود منافع تاکتیکی بین طرفین میباشد در این رابطه می توان به بیانیه وزارت خارجه امریکا در رابطه با نارضایتی امریکائیها از رابطه با پاکستان استناد کرد:” همزمان با تقاضاهای آمریکائیها برای انجام اقدام تنبیهی علیه پاکستان، کاخ سفید و وزارت امور خارجه امریکا اصرار می ورزند که روابط آمریکا با اسلام آباد باوجود کشف مخفیگاه اسامه در یک شهر پاکستان کماکان ادامه خواهد یافت. وزارت امور خارجه آمریکا گفت: ما می خواهیم با پاکستان در زمینه مبارزه علیه تروریسم همکاری کنیم. جان برنان از مقامات مامور در کاخ سفید گفت: “هیچگونه شواهدی درباره اینکه مقامات پاکستان از اقامت اسامه در ایبت آباد اطلاع داشتند وجود ندارد. ما نباید در باره این قضیه زیاد کنجکاوی به خرج دهیم”. بنابراین نوعی از منافع تاکتیکی و کوتاه مدت اجازه نمی دهد که روابط دو کشور کاملا تیره و متلاطم شود.زیرا از یک سو امریکا برای خروج آبرومندانه از افغانستان نیازمند همکاری پاکستان است، حداقل اینکه امریکا برای تامین منابع لجستیک خود در افغانستان نیازمند بنادر و خاک پاکستان است. از سوی دیگر پاکستان نیز با توجه به شرایط اقتصادی اش، به خصوص بعد از سیل سال گذشته، به شدت به کمکهای اقتصادی امریکا نیاز دارد. بنابراین طرفین علی رغم اینکه اصلا نسبت به اهداف استراتژیک یکدیگر خوشبین نیستند، اما در حال حاضر حفظ همکاری را در شرایط کژدار و مریز بهتر میدانند تا گرایشهای خصومت جویانه. بنابراین در هفته های اخیر سعی شده تا حدی با پیشنهاد دیپلماسی مخفی، از میزان روح ضد امریکایی در جامعه پاکستان که باعث تشدید روابط رو به تنزل پاکستان و امریکا میشود، کاسته شود تا زمینه برای پیشبرد یک همکاری حداقلی فراهم شود.

چشم انداز آینده

همانطور که مشاهده شد روابط دو کشور پاکستان و امریکا بسیار شکننده شده است. این امر نیز به دلیل تضاد اهداف استراتژیک طرفین در منطقه میباشد. بنابراین در آینده نیز روابط دو کشور همچنان به دلیل وجود منافع تاکتیکی ادامه خواهد داشت اما شکنندگی این روابط همواره زمینه را برای جدایی دو طرف فراهم میکند.

از سوی دیگر آینده صلح هند و پاکستان نیز به نظر چندان روشن نمی آید. زیرا مذاکرات صلح با توجه به خواست واقعی دو طرف نیست، بلکه بیشتر تحت فشار امریکا به پیش میرود. بنابراین با کاهش چنین خواستی به دلیل دلسردی امریکا از همکاری پاکستان، بالتبع این مذاکرات نیز با شکست رو به رو خواهد شد و شاهد دوره ای از جنگ سرد بین هند و پاکستان خواهیم بود.

 

مطالب مرتبط