مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ابعاد سفر چاک هیگل به خلیج فارس در چارچوب راهبرد امنیت ائتلافی

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

چاک هیگل وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا در سفر منطقه ای خود به خاورمیانه با وزرای دفاع و همچنین مقامات دولت های عربی خلیج فارس در خصوص امنیت منطقه ای دیدار و گفت وگو کرد. از دیدگاه تحلیلگران، بررسی بحران سوریه، برنامه هسته ای ایران، اطمینان بخشی به هم پیمانان منطقه ای آمریکا درباره جدیت کاخ سفید برای تامین امنیت آنان و اقدام به منظور کاهش اختلاف ها از جمله اهداف سفر هیگل به خاورمیانه بوده است. از آنجا که از سال 2009 این اولین سفر وزیر دفاع آمریکا به منطقه خلیج فارس می باشد، می تواند حاوی پیام های مهمی در بحث امنیت منطقه ای و متغیرهای دخیل در آن باشد. در این مقاله تلاش گردیده است تا با طرح موضوع امنیت ائتلافی به تحلیل سفر وزیر دفاع آمریکا پرداخته شود که با توجه به سیاست های انتقال به شرق از سوی آمریکا و تاکید بر مشارکت هر چه بیشتر اعراب در بحث تامین امنیت خود و امنیت منطقه، می تواند زوایای جدیدی از این سیاست درحال شکل گیری را به روی تحلیلگران نشان دهد، که در این مقاله با طرح این چارچوب، ابعاد سفر هیگل به منطقه خلیج فارس مورد ارزیابی و تحلیل قرار خواهد گرفت.

کلیدواژگان: آمریکا، خلیج فارس، امنیت منطقه ای، امنیت ائتلافی، ایران

Chuck-Hagel-web

تحلیل رخداد

چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا، بیست و سوم اردیبهشت در سفر خاورمیانه ای خود به شهر جده در عربستان سعودی رفت و با وزیران دفاع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دیدار و گفت وگو کرد. سخنگوی هیگل، هدف از این سفر دوره ای به خاورمیانه را ترغیب دولت های عربی حوزه خلیج فارس به گسترش همکاری های چند جانبه در زمینه دفاع ضد هوایی، دفاع موشکی، امنیت دریایی و امنیت اطلاعاتی عنوان کرد.از نگاه تحلیلگران مسایل خاورمیانه، به جز اهداف یاد شده یعنی بحث تامین امنیت خلیج فارس؛ محورهای اصلی سفر وزیر دفاع آمریکا، حل اختلاف میان کشورهای عضو شورای همکاری، بحران سوریه و برنامه هسته ای ایران بوده است که در سالها و بخصوص ماه های اخیر به دغدغه ذهنی دولت های عربی خلیج فارس تبدیل شده است.

یکی از پایه های اصلی راهبرد خاورمیانه ای آمریکا، هم پیمانی سیاسی- نظامی با دولت های عربی خلیج فارس است که محور اصلی آن را امنیت منطقه ای تشکیل می دهد. در چارچوب موضوع امنیت منطقه ای مسئله تامین امنیت دوجانبه و چندجانبه و همچنین فروش تسلیحات کانون این معادله را تشکیل می دهد و در مقابل هم دولت های عربی با فروش نفت و همچنین در اختیار قرار دادن پایگاه های دریایی، زمینی و هوایی خود، میزبان ناوگان نیروهای آمریکایی می باشند. از سوی دیگر آنچه دغدغه ادراکی و همچنین راهبردی آمریکا در این منطقه را تشکیل می دهد، نقش دولت های شورای همکاری در تامین امنیت انرژی جهانی، موازنه منطقه ای و ایجاد بالانس در مقابل نیروهای تجدیدنظر طلب و همچنین توجه به موضوع صلح اعراب و اسرائیل است.

به دلیل رویکرد تا حدودی متوازن دولت های ساحلی خلیج فارس با رژیم اسرائیل می توان گفت که آمریکایی ها تا حدود زیادی از رویه شورای همکاری خلیج فارس از مذاکرات صلح اطمینان خاطر دارند و می توان گفت که دولت های عربی خلیج فارس سیاست دنباله روی (Bandwagoning) را در این خصوص اتخاذ کرده اند که این امر تاثیر ویژه ای بر تداوم سیاست خاورمیانه ای کاخ سفید داشته است. بنابراین در این چارچوب مقامات آمریکا تمام تلاش دیپلماتیک خود را در هر دوره بر برقراری صلح و ایجاد پلی رسمی میان این دو سیاست خاورمیانه ای خود قرار داده اند.

اهمیت این موضوع بویژه زمانی آشکار می گردد و در مقطع اخیر بیشتر از پیش خودنمایی می کند که به سیاست های انتقال به شرق (Pivot) توجه کنیم. بر اساس آنچه که از سوی مقامات آمریکایی اعلام می شود و در تحلیل سیاست گزاران و همچنین کارشناسان بروز کرده است، شرق آسیا در سالهای آینده تمرکز راهبردی آمریکا را به خود اختصاص خواهد داد. حال این گزاره تا چه حد و در چه بازه ای تحقق پیدا کند به متغیرهای زیادی بستگی دارد، اما آنچه که مشخص است این انتقال صورت خواهد گرفت و خاورمیانه را با دوران جدید از تعاملات خود مواجه خواهد ساخت. بنابراین در این چارچوب توجه به امنیت ائتلافی در میان اعراب ساحلی خلیج فارس و همچنین تمرکز بر مسئله سازش اعراب و اسرائیل بیش از پیش از سوی آمریکا دنبال خواهد شد، چرا که در صورت عدم تحقق این دو ضلع، این مساله سدی خواهد بود در برابر تلاش های آمریکا برای حضور بیشتر در منطقه شرق آسیا و مهار قدرت گیری چین.

خیزش های جهان عرب در سال 2011 و پیامدهای بعدی آن به ویژه بحران سوریه از دیگر دغدغه های کانونی سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده است. بنابراین از دید مقام های آمریکایی چند مساله بنیادین پیش روی خواست آنان برای کاهش حضور مستقیم در خاورمیانه و افزایش تمرکز بر مناطق شرق آسیا و شرق اروپا وجود دارد؛ موضوع گفت و گوهای سازش، بحران سوریه، برنامه هسته ای ایران و اختلاف با برخی کشورهای عربی بر سر مسایلی مانند چگونگی تامین امنیت خلیج فارس.در چنین چارچوبی است که در ماه های گذشته مقام های ارشد سیاسی-نظامی آمریکایی بارها به خاورمیانه سفر کردند و دیدار تازه هیگل از منطقه نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است.

از اینرو مقامات آمریکایی با بیان اینکه امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به امنیت کل منطقه بستگی دارد و هیچ کشوری نمی تواند به تنهایی امنیت خود را تامین کند، در واقع به موضوع امنیت ائتلافی و تاکید بر آن بر می گردد. بدین معنی که در چارچوب امنیت ائتلافی، آمریکا از نقش تامین کننده امنیت به نقش حمایت کننده و ناظر امنیتی شیفت خواهد کرد و بخشی از نگرانی های خود را در این چارچوب از طریق دولت های ساحلی تامین خواهد کرد. این مسئله به آمریکا فرصت می دهد تا ضمن کاهش هزینه های حضور خود، از درگیر شدن بیش از حد در موضوعات جلوگیری کند. در این چارچوب بحث فروش تسلیحات پیشرفته تر می تواند با شتاب بیشتری تحقق پیدا کند.

در این زمینه موسسه صلح استکهلم طی گزارشی که در بهمن1390 منتشر شد، اعلام کرد که آمریکا توانسته در فاصله سال های 2009-2005 تامین بیش از54 درصد سخت افزار نظامی خاورمیانه را به خود اختصاص بدهد. نتیجه تحقیقات این موسسه همچنین حاکی است شرکت های تسلیحاتی آمریکا 60 درصد قراردادهای نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس شامل امارات، عربستان سعودی، کویت، عمان، قطر و بحرین را بدست آورده اند. بنابراین مشخص است که آمریکایی ها تلاش می کنند تا در چارچوب موضوع امنیت ائتلافی این ایده را تحقق دهند.

همان گونه که هیگل در جده گفت، قرار است اعضای شورای همکاری نشست های منظم با دستور کار مشخص داشته باشند تا از این راه امنیت خود و منطقه را بهتر تامین کنند. وی چندین طرح برای افزایش همکاری منطقه ای کشورهای عضو شورای همکاری به آنها ارایه کرد و تاکید زیادی بر همبستگی و همکاری کشورهای عضو داشت. بر این پایه می توان گفت هیگل در سفر به منطقه بار دیگر بر تعهد کشورش به تامین امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تاکید کرد و تلاش نمود تا اختلاف های داخلی اعضا را نیز که در ماه های اخیر اوج گرفته بود کاهش دهد.

دورنمای رخداد

همان گونه که در متن بدان اشاره شد، مسئله مشارکت اعراب در تامین امنیت خود به دغدغه جدید آمریکا در خلیج فارس تبدیل شده است. در چارچوب چنین ادراکی مقامات آمریکا در طی سال ها همواره در تلاش بوده اند تا در فضای مناطق و روندهای راهبردی آن حضور گسترده ای داشته باشند که این حضور به صورت های دیپلماتیک و نظامی تحقق پیدا کرده است. واشنگتن با پیگیری چنین رویکردی ضمن اینکه توانسته است ادراک و راهبرد دولت های خلیج فارس را با خود متوازن سازد، دو هدف عمده را نیز در این چارچوب محقق ساخته است. هدف اول فروش تسلیحات و منافع اقتصادی حاصل از آن و هدف دوم هم هماهنگ سازی سطح تسلیحاتی است که به دولت های عربی واگذار می شود که این مسئله آمریکا را قادر خواهد ساخت تا رویکرد شرکای خود را در مسیر راهبرد دفاع ملی قرار دهد و در مواقع بحرانی از آن بهره گیرد. بنابراین توجه به سفر چاک هیگل به منطقه خلیج فارس این موضوع را برجسته می سازد که خلیج فارس اهمیت ویژه ای برای ایالات متحده دارد و حتی اگر راهبرد نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده متمرکز بر شرق آسیا گردد، باز هم از اهمیت این منطقه برای آمریکا نخواهد کاست و تنها سطح تعامل و درگیری این کشور را با منطقه عوض خواهد کرد که در این چارچوب موضوع امنیت ائتلافی و مشارکت دولت های ساحلی خلیج فارس بیش از پیش در ماه ها و سالهای آینده در راهبرد امنیت ملی آمریکا تمرکز پیدا خواهد نمود.

مطالب مرتبط