کارشناس ارشد مسائل ترکیه
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
اصل عدم دخالت در مسائل خاورمیانه به عنوان اولویت استراتژی سیاست خارجی ترکیه در بیشتر دوران قرن بیستم مطرح بود. اما در طول دهه گذشته، ترکیه بهطور قابل ملاحظهای از سنّت کمالیستی خود فاصله گرفته و تبدیل به یکی از بازیگران فعّال و تأثیرگذار در منطقه شده است. سئوال مطرح است که چگونه میتوان سیاست خارجی ترکیه را در قبال تحولات اخیر منطقه، توصیف و درک نمود. در این گفتگو سعی بر آن است تا به تبیین سیاست خارجی این کشور در منطقه خاورمیانه پرداخته شود.
واژگان کلیدی: سیاست خارجی، ترکیه ، خاورمیانه ، قدرت منطقه ای ، بازیگری بین المللی، رضاصولت
مرکز بین المللی مطالعات صلح: دلیل اینکه ترکیه به تحولات خاورمیانه تا این حد حساس است چیست ؟وچرا خاورمیانه برای ترکیه تا این اندازه مهم است؟
اول اینکه ترکیه نقش کلیدی هم در خاورمیانه دارد و هم اینکه نقش یک قدرت برتر در مناطق نزدیک تر به خاورمیانه دارد بنابراین از یک نگاه تاثیر و تاثر ترکیه علاوه بر اینکه جزو چهار قدرت حاضر در خاورمیانه است بلکه از سال 2011 به دنبال این بوده است که به یک بازیگر معتبر جهانی هم تبدیل شود ،چرا که اساسا انکارا به واسطه عضویت در کلوپ ها ،اتحادیه ها و سازمانهای جهانی از ظرفیت و پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک بازیگر معتبر جهانی برخوردار بود .شما به هر اتحادیه و سازمان جهانی به استثنای اتحادیه اروپا نگاه می کنید ترکیه از اعضای انها به شمار می رود و فرقی هم نمی کند که این سازمانها در خاورمیانه باشد یا در امریکا و اروپا .بنابراین ترکیه از سال ۲۰۱۱ به دنبال سازوکاری بود که به واسطه چهار رهیافت به صفررساندن مشکلات با همسایگان ،تئوری هوش سرشار ،ایجاد کمربند امنیتی در محیط پیرامونی ترکیه ،قدرت نرم ،دیپلماسی عمومی و رسانه ای توازنی بین قدرت منطقه ای خود و بازیگری جهانی خود ایجاد کند .ترکیه به دنبال نفی شرق و غرب به نفع یکی از بلوک ها نبوده است .و اگر امروز به سمت روسیه گرایش پیدا کرده است به دنبال ایجاد توازن در مقابل مصر ،اسرائیل ،یونان و امریکا در مدیترانه شرقی است که در چشم انداز آینده ترکیه برای استخراج و اکتشاف گاز یک شاهرگ حیاتی برای انکارا محسوب می شود.
مرکز بین المللی مطالعات صلح:این تحول در سیاست خارجه ترکیه بین قدرت منطقه ای و بازیگری جهانی بیشتر تحت تاثیر کدام تحول داخلی و خارجی ترکیه قرار دارد؟
در نظر بگیریم ترکیه جدید حاصل یک تفکرژئوپلیتیک جدید است بازبینی سیاست خارجی ترکیه را باید در رفتار دوگانه اتحایه اروپا بایدجستجوکرد.باید باکمک گرفتن اززمایشگاه تاریخ،نگاهی جامع به این موضوع داشته باشیم. همزمان بابه قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، سال 2002 به نقطه چرخشی در سیاست عربی (و نه خاورمیانهای) ترکیه تبدیل شد. این تغییر پیش از هر چیز درنتیجه رهنامه سیاست خارجی جدیدی بود که احمد داوود اوغلو نخست در مقام مشاور ارشد نخستوزیر در سال 2002 و سپس در مقام وزیر امور خارجه در سال 2009 در قالب رهنامه عمق استراتژیک صورتبندی کرد. داوود اوغلو معتقد بود واقعیتهای تاریخی و جغرافیایی ترکیه را ناگزیر از داشتن سیاست خاورمیانهای مؤثر میکند. وی توانست مجموعه حاکم را نیز در این زمینه قانع کند. ازاینرو سیاستهایی چون مشکلات صفر با همسایگان، دیپلماسی ریتمیک و چندجانبه، تعامل با تمامی طرفین امور (دیپلماسی خرد و کلان) را بهعنوان پیششرطهای سیاست راهبردی موفق در پیش گرفت. در همین دوره ظهور مسائلی چون عراق، فلسطین و لبنان و سپس داعش،س و یمن، ترس ازسرریزی منطقهای آن بستر مناسب برای اعمال سیاستهای یادشده را دراختیار ترکیه قرارداد.
مسئله فلسطین در این دوره یکی از موضوعاتی بود که تمایل و اراده ترکیه برای نقشآفرینی منطقهای و بینالمللی را نشان میداد. تا سالهای نخست حزب عدالت و توسعه، سیاست موازنه را در تعامل با اسرائیل درنظر داشت، اما افزایش خشونت باعث شد تا بهتدریج موازنه در سطح سیاسی و دیپلماتیک به نفع فلسطین تغییر کند که موضوعات داعش و یمن نیز به آن اضافه گردید. بهعبارتدیگر اردوغان نیز استراتژی خیابانهای عربی را در پیش گرفته بود. وقتی به تاریخ استقلال ترکیه نگاهی میاندازیم، میبینیم که مسئله فلسطین درطول زمان به یکی از مؤلفههای تشکیلدهنده هویت جمعی ترکیه تبدیل شده است. آنچه که در این حوزه مورد توجه قرار میگیرد جایگاه مسئله فلسطین در بازسازی و هویت جدیدی است که ترکیه با استفاده از مسائل سیاست خارجی در هزاره سوم برای خود تعریف کرده است که درخصوص عراق موضوع داعش نیز به بازتعریف استراتژی آنکارا کمک کرد.
داوود اوغلو این مسئله را در اثر مشهورش «عمق استراتژیک» مطرح کرده بود. وی سیاست داخلی را ادامه سیاست خارجی میدانست و امیدوار بود با پرداختن به سیاست خارجی و ارائه سیاست خارجی موفق نهتنها راه برای حل مسائل سیاست داخلی هموار شود بلکه بحران هویت ملی ترکیه نیز تاحدی برطرف شود. بهاینترتیب عطف توجه ترکیه به مسائل بوسنی، سومالی، میانمار، سوریه، مصر، عراق و فلسطین در یک بعد در ارتباط با بازتعریف هویت ملی ترکیه قابل ارزیابی بود. تلاش ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا در آغاز بهحدی بود که سیاست خاورمیانهای ترکیه چندان بهچشم نمیآمد، اما با گذر زمان، تنش در روابط ترکیه ـ اتحادیه اروپا، افزایش روابط با شرق و درنهایت تلاش برای نقشآفرینی در بهار عربی و سوریه باعث شد تا سیاست خاورمیانهای حزب عدالت و توسعه بهعنوان یکی از عناصر سازنده هویت جمعی و اجتماعی ـ داخلی و خارجی ـ این کشور تبدیل به خرده گفتمانی مهم در گفتمان اصلی این کشور شود تا جایی که حتی اپوزیسیون برای نقد حزب حاکم به نقد سیاست خاورمیانهای (بخوانید عربی) حزب بپردازد و حتی چنان گفتمان اسلامی را غالب ببیند که در سطح سیاسی یک حزب سکولار نامزدی اسلامگرا را بهعنوان نامزد انتخاباتی خود برگزیند! این یعنی موفقیت بعد هویتی راهبرد نوعثمانگرایانه حزب عدالت و توسعه که بُعد دیگر آن را میتوان در رابطه با سیاست حزب حاکم با کردها در داخل کشور ترکیه مشاهده کرد. نظرم بر این است که ترکیه یک سیاست عربی دارد و نه سیاست خاورمیانهای و برای پیشبرد سیاست عربی خود از کاتالیزور فلسطین استفاده میکند. درواقع ترکیه برای پیشبرد سیاست خاورمیانهای خود حول کشورهای بازیگر دخیل در فلسطین متمرکز شد. ترکیه ازیکسو افزایش روابط سیاسی و اقتصادی را در دستور کار قرار دارد و ازسویدیگر میکوشد تا بهعنوان میانجی بحرانها و اختلافات منطقهای ظهور کند. در این راستا ترکیه سعی در ایجاد زبان گفتمانی جدیدی دارد که بتواند روحیه ملت عرب را تحت تأثیر قرار دهد و با محبوبیت و مشروعیتسازی به یک کنشگر مهم منطقهای در میان اعراب تبدیل شود. در سطح جهانی نیز ظهور ترکیه بهعنوان یکی از رهبران پروژه خاورمیانه بزرگ بهویژه از سال 2005 به بعد حمایت گستردهتر آمریکا و غرب را برای نقشآفرینی در خاورمیانه بهدست آورد؛ درعینحال که بحث از تبدیل ترکیه به الگوی منطقهای بسیار گرم شده بود. در این بازه زمانی تا پیش از بهار عربی ترکیه چند بار در رویارویی با غرب و آمریکا قرار گرفت اما تا پیش از اینکه اتحاد استراتژیک ترکیه با آمریکا دچار عدم توازن شود بهار عربی بار دیگر این کنشگران را در کنار یکدیگر قرار داد و به متخصصان عجول یادآور شد که نگاه به شرق هرچند در سیاست خارجی ترکیه جای داشته باشد ولی به شیفت محوری نخواهد انجامید
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دوره حزب عدالت و توسعه چه مسئله ای برای ترکیه به ترتیب اولویت در خاورمیانه مهمتر بود؟
به ترتیب اولویت ترکیه وقتی رفتار دوگانه اتحادیه اروپا را در قبال خود دید که در یک تاریخ بی سابقه کشوری بیش از پنجاه سال پشت درهای عضویت بماند شروع به تعریف الترناتیوهای A,B,C,D کرد ،مهمترین مسئله فلسطین بود به نظرم بزرگترین مسئله در سیاست خارجی ترکیه موضوع هویت اجتماعی بود که سالها دستگاه سیاست خارجی ترکیه را رنج داده بود ،موضوعات دیگر دسترسی به ژئوپلیتیک خاورمیانه ،موضوع جدید مدیترانه شرقی ،جاده ابریشم ،یک جاده یک کمربند چین اولویت هایی بودند که به ترکیه در متوازن کردن نقش قدرت منطقه ای و بازیگری جهانی سازوکار و ابتکار لازم را می دهد ،از سوچی ،آستانه ،تهران ،مسکو و…به ائتلاف های غربی نشان می دهد که ترک ها بیشتر از قدرت منطقه ای روی پلن بازیگری منطقه ای سرمایه گذاری می کنند.به نظرم مهمتر از مسئله کردها ،سوریه و بهار عربی.. مسئله فلسطین در این دوره یکی از موضوعاتی بود که تمایل و اراده ترکیه برای نقشآفرینی منطقهای و بینالمللی را نشان میداد.
در همین دوره ژستها و زبان خاص ترکیه در رابطه با جهان عرب و فلسطین در کنار رویاروییهای گاهبهگاه آنکارا با غرب و رژیم صهیونیستی باعث شد تا تصویری که از ترکیه جدید در بینالاذهان اعراب جای میگرفت دوست و حامی باشد. ماجرای نشست داووس نیز میخ نهایی را بر نعل خوش اقبالی ترکیه زد.
ازطرفی، جنبشها یا حرکتهای اسلامی در هر دو بعد سیاسی و اجتماعی اغلب نگاهی درون گفتمان ملی دارند. کمتر پیش میآید که این گروهها خود را در رابطه با غرب و در مقابل یک دیگری به این شکل تعریف کنند. توجه گروههای اسلامی در ترکیه بیشتر به همگرایی و وحدت جهان اسلام بهویژه سرزمینهای عثمانی پیشین توجه دارد، اما دیگریسازی مذهبی که البته ناشی از ناآگاهی بود در این کشور سالها بهشکل غیرسازماندهیشده وجود داشت که بهعنوان نمونه میتوان به حاشیهرانی و دیگریسازی علویها بهویژه تا پیش از اقتدار حزب عدالت و توسعه اشاره کرد. ترکیه تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه یک سیاست خارجی دو وجهی نسبت به خاورمیانه دارد که اغلب خصوصیات داخلی برخی رژیمهای منطقه و خصوصاً موضوعات حقوق بشر را نادیده میگیرد و درعوض روی تقویت روابط تجاری تأکید دارد، اما ظهور جنبشهای آزادیخواه در کشورهای عربی 2010ـ2012 منجربه برتری ملاحظات دموکراتیک بر تعاملات اقتصادی آنکارا درخصوص برخی کشورهای عربی گردید و ترکیه تلاش نمود با بازبینی سیاست خارجی خود بهعنوان قهرمان و نماد دموکراسی شناخته شود. حتی بهواسطه این بازبینی شریک استراتژیک خود، سوریه را نیز از دست داد.
برخلاف دیدگاههای رایج که معتقدند ترکیه سیاست متوازنسازی را درپیش گرفته است، اما بهنظرم ترکیه بهخوبی واقف است که آینده روشنی در جهان عرب ندارد بلکه بهدنبال حداکثرسازی منافع خود است؛ زیرا اساساً حزب عدالت و توسعه نشان داده است با سیاست «دو گام به جلو و یک به گام عقب» یک دولت تاجر محسوب میشود و سیاستهای اردوغان بههیچوجه خاورمیانهای نبوده است بلکه استراتژی آنها معطوف به جهان عرب بوده است. مدلی که پیشتر از آن یاد میشود و کارشناسان از آن بهعنوان مدل اخوانی ـ ترکی یاد میکردند. گفته شده است که استراتژیست های ترکیه ، بیش از گذشته بر مدل اخوانی ترکیه تأکید داشته اند.
به نظر من اساساً ترکیه از راهبردی استفاده میکند که ایران مدتهاست آن را مورد استفاد قرار می دهد.”حمایت از ملتهای عرب بهجای دولتهای عرب”
مرکز بین المللی مطالعات صلح: جنابعالی موضوع اصلی نظرات خود را بر روی توازن بین قدرت منطقه ای ترکیه و بازیگری بین المللی قرار دادید.رابطه ترکیه و امریکا را در این خصوص چگونه ارزیابی می کنید.؟
همانطور که در بالا گفتم ترکیه در نزدیک به نود در صد ائتلاف ها ،نشست ها،نوع گفتگوها ،سازمانها و اتحادیه های معتبر جهانی حضور دارد پس بنابراین هم به فهم کلی از مسائل ساختار تک-چند قطبی رسیده است و هم اینکه به شناخت کافی از زبان دیپلماسی-اقتصادی -و نظامی قدرتهای منطقه ای و قدرتهای جهانی هژمونیک رسیده است .مسئله اصلی در روابط ترکیه و امریکا به ۲۱ دسامبر ۲۰۰۹ که بغداد میزبان نشست امنیتی سه کشور عراق ،ترکیه و امریکا با عنوان”مکانیسم سه گانه ددر بغداد” و پاکسازی سازمان تروریستی پ.کا.کا بود که بعد از سالهای سال هنوز موضوع مسلح کردن کردهای عراق و به دنبال ان سوریه محل مناقشه روابط واشنگتن و انکارا تبدیل شده است،در ان اجلاس موضوع تخلیه اردوگاه “مخمور “و وضعیت سرکردگان سازمان تروریستی پ.کا.کا مورد بررسی قرار گرفت و نقشه راهی نیز تهیه شد و سه کشور با قاطعیت در جهت فشرده تر ساختن گام های مربوط به پاکسازی پ.کا.کا تاکید کرده اند.از نظر استراتژیست های ترکیه آمادگی مکتب وست پوینت برای جنگ و درگیری با جامعه جهانی و مخصوصا در خاورمیانه مشهود است .
انکارا معتقد است امنیت ملی کاخ سفید ، باند اوانجلیست و نئوکن و در کابینه آمریکا مکتب وست پوینت حاکم است.در شرایطی که انتظار می رفت ترامپ در طدور اول ریاست جمهوری برکنار و عزل شود، تبلیغات انتخاباتی دور دوم ریاست جمهوری را آغاز کرده است. ترامپ ، مارک اسپر را که مانند مایک پمپمئو فارغ التحصیل وست پوینت آکادمی نظامی آمریکاست، ترامپ مخالف خرید اس 400 توسط ترکیه است و تاکید می کند که ترکیه باید سامانه موشکی پاتریوت که محصول تولیدی شرکت رایتون است، خریداری کند. مارک اسپر بازاریاب شرکت رایتون اکنون نامزد پست وزارت دفاع آمریکا پنتاگون شده است.
ترکیه همیشه این پرسش را مطرح می کند که آمریکا چه اهدافی را در خاورمیانه دنبال می کند؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت: ترامپ به استخدام نظامیان فارغ التحصیل وست پینت در کادر دولت اهمیت زیادی قایل است. چنانکه ترامپ، برای اعمال سلطه و کنترل تحولات خاورمیانه ، جان ابی زید فارغ التحصیل وست پینت و ژنرال بازنشسته و فرمانده سابق ”ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا – سنتکم“ را در 19 مه 2019 میلادی عنوان سفیر آمریکا در عربستان سعودی که یکی از کانونهای اصلی تحولات حساس منطقه ای است منصوب کرد. ترامپ اکنون کابینه حکومت خود را که در دوران جنگ سرد نیز سابقه نداشت به نظامیان و جناج جنگ طلب افراطی اوانجلیست و نئو محافظه کار واگذار کرده است. ترامپ بجای دیپلماسی و گفتگو و تعیین راهبرد طولانی مدت در سیاست خارجی، کابینه جنگ تشکیل داده است. ترامپ بعد از خروج از برجام پی در پی امواج تحریمهای سنگین را بر ایران تحمیل می کند.
ترامپ برای قدرت نمایی به اجرای ”دیپلماسی کشتی های جنگی Gunboat Diplomacy “ میرات قرن نوزدهم میلادی و اعزام کشتیهای جنگی به دریای عرب ، خلیج ایران ، دریای جنوب چین و تنگه تایوان روی آورده است. آمریکا هواپیماهای بمب افکن استراتژیک B-52 حامل بمبهای هسته ای را از ماه ژوئن از دریای ژاپن به خلیج ایران منتقل کرده است . آمریکا در جغرافیای ژئو استراتژیک شامل منطقه وسیع دریای چین، خلیج ایران و از دریای سیاه گرفته تا دریای بالتیک تلاش می کند از سه کشور چین، روسیه و ایران زهر چشم بگیرد. درتعیین سیاست خارجی رژیم ترامپ؛ مکتب وست پینت، مکتب اوانجلیست و جناج جنگ طلب نئو کنسرواتیو نقش موثری برعهده دارند. اگر ترامپ بار دیگر به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شود آغاز جنگ ممکن است اجتناب ناپذیر شود. انتخاب مارک اسپر تداعی بخش سخنان آنتونی چخوف نویسنده روسی است که می گوید: سلاح آویزان شده بر دیوار روزی شلیک خواهد شد.
در حال حاضر بین آمریکا با روسیه و چین گلوله ای شلیک نشده است. اما جنگ اقتصادی شدیدی بین امریکا و چین ادامه دارد.پس ترکیه با الهام از تجربه تاریخی قبل از سال 2001 همه تخم مرغ های خود را در یک سبد یکی از کشورهای امریکا ،چین و روسیه قرار نمی دهد.دولت ترکیه سه دلیل افزایش مخالفت با امریکا و متوازن کردن روابط با چین و روسیه را بررسی می کند انکارا معتقد است ؛
تهدید آمریکا درباره این مسئله که اگر ترکیه اس 400 را تحویل بگیرد از طرح تولید مشترک اف 35 اخراج خواهد شد، از نظر منافع ترکیه تهدیدی بسیار ضعیف است. زیرا ازنظر انکارا ، ترکیه نباید در طرح تولید مشترک اف 35 شرکت و سرمایه گذاری می کرد. در حال حاضر 80 درصد نیروی هوایی ترکیه وابسته به آمریکاست مخصوصا که بعد از کودتای ۲۰۱۵ ترکیه با کمبود نیروی انسانی در نیروی هوایی خود روبروست . درصورتی که ترکیه اف 35 را خریداری و بدان مجهز شود، صد درصد وابسته به آمریکا خواهد شد.
وابستگی صددرصد نیروی هوایی ترکیه به آمریکا به بزرگترین مشکل نظامی و امنیتی ترکیه تبدیل خواهد شد.
ترکیه باید در تجهیز نیروهای مسلح خود در راستای تحقق سه هدف استراتژی موثری را تدوین و اجرا کند:
– هدف اصلی تولید تسلیحات ملی و تجهیز ارتش.
-برای دستیابی به صنایع دفاعی و نظامی ملی باید به گزینه های انتقال تکنولوژی و تولید مشترک روی آورد.
-منابع متفاوتی را برای تامین تسلیحات و تجهیزات نظامی مختلف انتخاب کند و از وابستگی یک جانبه خودداری شود.
تحریم نظامی و تسلیحاتی ترکیه توسط آمریکا درکوتاه مدت به ضرر ترکیه و دردراز مدت به نفع ترکیه خواهد بود.
ترکها یک گلایه مندی تاریخی هم از امریکا دارند بعد از حمله ارتش ترکیه به قبرس و استقرار نیرو نظامی در شمال قبرس در سال 1974 میلادی ، آمریکا علیه ترکیه در سال 1975 تحریم نظامی و تسلیحاتی را اعلام و اجراء کرد. بدین سبب ترکیه ناچار شد برای تولید صنایع ملی دفاعی و نظامی اقداماتی انجام دهد. اکنون ترکیه در صورت اعمال تحریم تجهیزات دفاعی و نظامی توسط آمریکا ، بار دیگر به صنایع دفاعی و نظامی ملی روی خواهد آورد. ترکیه در آن دوره خطرات وابستگی یک جانبه به آمریکا و تضعیف نیروهای مسلح خود را احساس کرد.
بدین سبب چندین شرکت و موسسه صنایع دفاعی و نظامی نظیر آسلسان ASELSAN ( در زمینه ارائه خدمات نیروهای نظامی، تولید نرمافزارها و تجهیزات الکترونیکی، رادارها، دوربینهای دید در شب، تجهیزات شناسایی دوست یا دشمن و سیستمهای جنگ الکترونیک فعالیت میکند) را تاسیس کرد.
ترکیه در حال حاضر نیز باید به صنایع دفاعی خود را توقیت کند وگسترش دهد. در حال حاضر فرماندهی نیروی دریایی ترکیه، طراحهای تولید ادوات و تسلیحات نظامی دریایی نظیر ”میلگم-کشتی ملی جنگی” را طراحی کرده است و نیروی هوایی ترکیه نیز باید طرحهای تولید تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز نیروی هوایی ترکیه را طراحی و تولید کند. زیراوابستگی نظامی و تسلیحاتی ترکیه به آمریکا بسیار خطرناک است.
آمریکا ترکیه را با اعمال تحریمهای اقتصادی تهدید کرده است. ترکیه به توهم و خیال تبدیل ترکیه به آمریکای کوچک دچار شده بود. ترکیه در 24 ژانویه 1980 میلادی طرح اجرایی نظام اقتصادی بازار آزاد را اعلام و بدان پیوست و کم کم سیاست اقتصادی تولید محور و اقتصاد کلان ملی را ترک کرد. آمریکا و نظام سرمایه داری حاکم بر نظام بین المللی ، برایجاد اقتصاد آزاد بازاری تاکید می کرد . آمریکا و کشورهای غربی تاکید می کردند؛ ترکیه تشکهای اقتصادی دولتی و عمومی را به بخش خصوصی واگذار کند وازاجرای سیاست اقتصادی تولیدی ملی منصرف شود وواردات محصولات تولیدی آنها را بدون قید و شرط افزایش دهد. آنها بعد از نابودی تشکلهای اقتصادی دولتی و عمومی ترکیه هم ، تشکل های اقتصادی و عمومی خود را حفظ کردند و تولیدات محصولات تولیدی خود را ترکیه صادر می کنند. اکنون بزرگترین خطر و منبع تهدید علیه امنیت و منافع ملی ترکیه که موجب نگرانی ملت شده است؛ واردات محصولاتی نظیر کاه تا اف 35 از کشورهای دیگر است. تهدیدات اقتصادی و تحریمهای اقتصادی و مالی علیه ترکیه بزرگتر از تهدیدات فعلی واردات محور نیست. ترکیه بعد از تحریمهای آمریکا، باید بخش کشاورزی خود را احیا کند و کارخانجات صنعتی جدیدی را تاسیس و به فعالیت و تولیدات صنعتی گسترده ای روی آورد. بدین ترتیب به استقلال و رشد اقتصادی گسترده دست یابد.
ترکیه در چهل سال اخیر همه دستورات آمریکا را اجراء کرد. اما بازهم تحریم شد. آمریکا ترکیه را در عملیات قبرس تحریم کرد. اجازه نداد که سلاحها و تانک های فروخته شده به ترکیه در عملیات مختلف و به ویژه درعملیات مبارزه با تروریسم بکار گرفته شود.بطور کلی می توان گفت روابط ترکیه و امریکا با وجودی که بخوبی بنیان نهاده شده است اما یک ضعف اساسی دارد و ان اینکه بعد اقتصادی ان اصلا قوی نیست .نبود منافع اقتصادی گسترده باعث تضعیف روابط شده و حتی ان را در قبال بحران ها و تنش هایی که معمولا در روابط دوجانبه هر کشوری دیده می شود آسیپ پذیر ساخته است .روآبط دوکشور همچنین نامتقارن می باشد .ترکیه صرف نظر از بازیگری منطقه ای ،قدرتی منطقه ای است .که مناطق مختلفی را نظیر بالکان و آسیای مرکزی تحت پوشش خود قرار می دهد .منافع نگرانی ها ،اولویت ها و زمان بندی های این کشور بیش از هر چیزی تحت تاثیر استنباط های محلی قرار دارد و در چهارچوبی منطقه ای تدوین می گردد.به خاطر این عدم تقارن در قدرت انچه برای ترکیه ممکن است حیاتی و فوری باشد الزاما از اهمیت و فوریت یکسان برای آمریکا برخوردار نیست.از طرفی معتقدم روابط دوکشور به سرعت تحت تاثیر تحولات یا اظهارات خاص رهبران سیاسی یا مسئولان دو کشور قرار می گیرد و رسانه ها تاثیر زیادی بر سمت و سوی ان دارند،در انتها معتقدم امریکا به ترکیه نقش ژئوپلیتیک امنیتی توام با ژئو اکونومیک داده است که از اروپا تا امریکا منافع و اشتراک مساعي هر سه را تامين ميكند و اين همان نقش بازيكري جهاني در سيستم تك چند قطبي است .