طهمورث غلامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
از تحولی که در تونس و سپس مصر اتفاق افتاد تحت عنوان انقلاب یاد شد که خود بدان معنی است که معترضان به وضع و ساختارهای موجود در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی موفق می شوند که آن وضعیت را کاملاً به هم بریزند و زمینه را برای شکل گیری و ظهور یک ساختار جدید فراهم سازند و در ساختار جدید، دیگر آن مشکلات سابق و گذشته وجود ندارد. به عبارت دیگر انقلاب به عنوان یک فرایند روبه جلو و در حال توسعه نگریسته می شود که قرار است به ضعف ها و نقص های گذشته پایان دهد. در ساختار جدید در حال ظهور پس از وقوع انقلاب انتظار این است که ساختارهای جدیدی که منسجم و مکمل همدیگر هستند شکل بگیرند و جامعه را به سوی آن وضع مطلوب به حرکت در آورد. در این میان، یکی از اصلی ترین ساختارها، قانون اساسی است که باید هدایتگر جامعه و دولت در مسیر متعالی باشد. اما امروزه مشاهده می شود که در جامعه مصر بر سر قانون اساسی اختلافات جدی وجود دارد که به تنش سیاسی در این کشور منجر شده است. سوالی که این نوشتار قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد این است که آیا آنگونه که از انقلاب انتظار می رود باید گفت که جامعه مصر در یک فرایند روبه جلو قرار گرفته است که در حال فاصله گرفتن از ضعف های گذشته و حرکت به سوی تعالی و کمال است؟ در پاسخ به این سوال استدلال می گردد که فقدان اجماع میان جامعه و نخبگان بر سر مسیر جدید سبب خواهد شد که تاریخ گذشته در این جامعه دوباره تکرار شود، بدین معنی که نظام سیاسی با اپوزیسیون داخلی مواجه خواهد شد که با تکیه بر تلاش های داخلی و خارجی به دنبال ساقط کردن نظام سیاسی است.
کلیدواژگان: مصر، قانون اساسی مصر، تنش های ساسی در جامعه مصر، شکاف و جبهه بندی در جامعه مصر
تحلیل رخداد
فرایند تکرار تاریخ در جامعه مصر و درس نگرفتن از تاریخ
پس از استقلال مصر از عثمانی نظام سلطنتی بر این کشور حاکم گشت. این شکل از نظام سیاسی مود اجماع نبود و دو گروه مخالف و اپوزیسیون جدید داشت که عبارت از اسلام گرایان و ملی گرایان مدرن و عمدتا نظامی این کشور بود. نظام سلطنتی برای مدتی توانست در مواجه با مخالفان داخلی خود به کار خود ادامه دهد اما در نهایت، در سال 1954 جمعی از نیروهای نظامی مصر تحت عنوان «افسران آزاد» با تکیه بر مشی ملی گرایی عربی علیه ملک فاروق اول پادشاه مصر کودتا کردند و با پایان دادن به نظام پادشاهی این کشور، و تأسیس نظام جمهوری، سکان امور را در دست گرفتند. در اثر این کودتا ساختارهای مبتنی بر نظام پادشاهی از بین رفت و ساختارهای جدیدی ظهور کرد که ارتش مصر در طراحی و تدوین آن نقش اصلی را ایفا کرد. نظامیان مصر هرچند مدعی مشی جدیدی در جامعه مصر بودند اما به لحاظ حکومت مداری همانند سلف خود یعنی نظام سلطنتی برخورد می کردند. بدین معنی که آنها نیز بخشی از جامعه مصر را اسلام گرایان بودند به اپوزیسیون خود تبدیل کردند و با سرکوب و به حاشیه راندن آنها تلاش کردند که به حکومت داری خود ادامه دهند. ارتش مصر در ابتدا با ترویج و تبلیغ مشی پان عربیستی، ملی گرایی عربی را به عنوان یک ایدئولوژی و یک ساختار فکری در مصر پرورش داد که تقابل با اسرائیل و تلاش برای آزادی فلسطین سبب تقویت هر چه بیشتر این ایدئولوژی و ساختار فکری شد. در ملی گرایی عربی بر اهمیت وحدت دول عربی با مرکزیت مصر و نفی دیگر عناصر وحدت بخش مانند اسلام تأکید می شد. ارتش مصر از ابتدا نیروهای اسلام گرا را به عنوان اصلی ترین دشمن داخلی خود معرفی کرد. لذا برای حذف و به حاشیه بردن آنها تلاش کردند که سکولاریسم در مقابل اسلام سیاسی و مدرنیسم را در مقابل آنچه که آن را بنیادگرایی اسلامی نامیدند تبلیغ کنند. نظام سیاسی نظامی محور مصر با اپوزیسیون تراشی برای خود از این نکته غافل ماند که با اقدامات اسلام ستیزانه خود در واقع در حال پرورش دادن ضد خود در جامعه مصر است و بدین ترتیب در مسیر اشتباهی حرکت کرد که نظام سلطنتی سابق این کشور حرکت کرد. بنابر این، همانند دوران نظام سلطنتی در این کشور، عدم اجماع بر سر سکل و ماهیت نظام سیاسی مصر، زمینه را برای تعارضات و تقابل های ساختاری در جامعه مصر فراهم کرد که نتیجه ای جز، تکرار تاریخ در این کشور به شکلی جدید و ماهیتی ثابت نداشت. بدین ترتیب بود که در جریان تحولات موسوم به بهار عربی مصر، نیروهای اسلام گرا به عنوان مهمترین و اصلی ترین نیروی سیاسی توانستند در پایان داد به حکومت نظامیان نقش اصلی را ایفا کنند که سهم 62 درصد در انتخابات پارلمانی نشان از جایگاه آنها در فرایند بیداری در مصر می باشد. در واقع این بار اپوزیسیون دیروز موفق شدند که قدرت را به دست گیرند و از زندان به سمت کاخ و قصر قدرت حرکت کنند. جریان اسلام گرای مصر با محوریت اخوان المسلمین و سلفی ها که همواره در اثر سیاست نظامیان، نیروهای ملی گرا و سکولار در حاشیه قدرت بودند به دلیل غیر قانونی بودن فعالیت آنها، اقدامات آنها در گذشته به صورت زیرزمینی و مخفیانه بوده است، امروزه این فرصت در بدست آورده اند که در بطن و کانون تحولات جامعه مصر قرار گیرند و به صورت علنی و بدون وجود محدودیت های سابق به کنش سیاسی بپردازند. در این میان، نیروهای اسلام گرا از منابع قدرتی چون حمایت اکثریت جامعه ی مصر از خود برخوردار هستند، که باید گفت، پشتیبانی اکثریت جامعه ی مصر از مواضع اسلام گرایان اصلی ترین حامی نیروهای اسلام گرا می باشد.
اسلام گرایان مصر: تکرار تاریخ یا اصلاح تاریخ
اسلام گرایان مصر موفق شدند نه تنها اکثریت هیئت موسسان قانون اساسی و پارلمان این کشور را به خود اختصاص دهند بلکه همچنین توانستند در انتخابات ریاست جمهوری نیز پیروز عرصه انتخابات شوند. این موفقیت ها و پیروزی ها بدان معنی است که اسلام گرایان مصر نقش اصلی را در طراحی، تدوین و نیز پایه گذاری نظم جدید در این کشور را دارند. در این ارتباط، چگونگی و ابعاد طراحی نظم جدید در مصر برای آینده بسیار اهمیت دارد. زیرا نوع و ماهیت این نظم جدید، جهت حرکت و سمت و سوی آینده سیاسی مصر را مشخص می کند. در این میان، اسلام گرایان مصر دو راه اصلی و عمده پیش روی خود دارند که هر کدام پیامدها و نتایج خاصی را به دنبال دارد: راه اول این است که اسلام گرایان نظم جدید و آینده مصر را به گونه ای تک بعدی و با محوریت خود طراحی کنند، به گونه ای که نیروها و جریان های سیاسی مخالف خود را در حاشیه قدرت نگه دارند. به عبارت دیگر، اسلام گرایان در ارتباط با مخالفین خود اقدامی را انجام دهند که در گذشته آنها علیه اسلام گرایان انجام داده اند. در این شرایط، نیروهای اسلام گرا مجبور می شوند مانند نظام سلطنتی و حکومت ملی گرایان نظامی سکولار در گذشته به سمت اقتدارگرای حرکت کنند و بدین ترتیب موجب تکرار تاریخ در جامعه مصر شوند. اصلی ترین پیامد این مسیر این است که بتدریج در جامعه مصر اپوزیسیون قدرتمندی شکل خواهد گرفته که با اتکا به منابع داخلی و خارجی تلاش خود را معطوف به برکنار زدن اسلام گرایان از قدرت معطوف خواهند کرد. به عبارت دیگر، وضعیت جدیدی در مصر شکل خواهد گرفت که اسلام گرایان به عنوان حاکمان قدرت با مخالفت ها و دشمنی های مخالفین خود به عنوان چالش گران قدرت مواجه خواهند شد و بدین ترتیب آن دور باطل دوباره در مصر تکرار خواهد شد. راه دوم اسلام گرایان مصر این است که نظم جدید را آن گونه طراحی کنند که مانع تکرار تاریخ و سبب اصلاح تاریخ در این کشور شوند. لازمه این راه این است که اسلام گرایان در جهت مشارکت دیگر نیروهای سیاسی مصر در قدرت، در مسیر اجماع با دیگر جریانات سیاسی مصر حرکت کنند. البته این مسیر زمانی موفق خواهد شد، که نیروهای سیاسی مخالف نیز در جهت اجماع حرکت کنند. اگر این مسیر پذیرفته شود، در آن صورت است که می توان گفت انقلاب مصر سبب شده است که این کشور در مسیر پیشرفت و تعالی حرکت کرده است. در غیر این صورت، نتیجه چیزی جز تکرار وقایع تلخ گذشته به شکلی دیگر نخواهد بود.
دورنمای رخداد
تنش سیاسی موجود در مصر بر سر قانون اساسی جدید مصر به عنوان هدایتگر و مبنای نظم آینده، نه تنها دستیابی این کشور را به سطوح توسعه ی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دشوار خواهد کرد، بلکه در اثر نبود اجماع و پیوستگی این احتمال وجود دارد که مصر وارد درگیری های بی پایان جریان های سیاسی و در نتیجه بی ثباتی سیاسی شود. همچنین، این وضعیت خود سبب تضعیف جایگاه مصر در معادلات منطقه ای خواهد شد. با این حال نتایج این تنش ها برای آینده سیاسی مصر بسیار تعیین کننده است به گونه ای که نتایج آن نه تنها جامعه مصر بلکه نوع نگاه دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای به دولت مصر را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.