اکبر صادقی
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بینالمللی مطالعات صلح –IPSC
اقدامات کشورهای ثالث درباره برجام (4+1): اگر تجربه عدم مقابله اروپاییان با دولت هیلتر قبل از جنگ جهانی دوم از خاطرهها محو نشده باشد که در نتیجه آن بزرگترین جنگ در ابعاد جهانی و مردمی برای دومین بار به وقوع پیوست به نظر میرسد میتوان بر این نکته اتکا کرد که کشورهای 1+4 در رویاروی با امریکا در سمت و جانب ایران ایستادگی خواهند کرد. هرچند این نگاه در بین نیروهای اصولگرا و بخش رادیکال جامعه ایران خریدار ندارد و کنش واکنش آنها بیانگر نگاه بدبینانه این قشر از بازیگران سیاسی ایران به دولتهای بازیگر عرصه روابط بین در موضوع برجام را دارد ولی بایستی اضافه کرد که نگاه بخش عظیم جامعه و سیاستمداران ایران به عمل کرد و چگونگی رویاروی آنها با امریکا در موضوع برجام دوخته شده است تا ببینند اروپاییان و قدرتهای ثالث (چین و روسیه) در کنش سیاسی چه رفتاری را از خود به نمایش میگذارند که مطمئناً تعاریف جدیدی را در سیاست خارجیوداخلی ایران به وجود خواهد آورد.
خیل عظیمی از تحلیلگران و سیاستمداران بر این باورند که اگر اتحادیه اروپا با همراهی سایر قدرتها از جمله چین و روسیه در مقابل زیاده خواهی امریکا ایستادگی کنند امکان کند شدند فرایند فشار بر ایران فراهم خواهد شد و با خرید زمان میتوان به تغییر حکومت در امریکا امیدوار بود که درنتیجه آن سیاستهای امریکا در مورد ایران معتدلتر شود هرچند این چشمانداز یک مقدار پر ابهام به نظر میرسد ولی تقریباً میتوان گفت که این تنها شناس رقابت اتحادیه اروپا با امریکا با دولت فعلی حاکم بر امریکاست تا بتواند صلح و آرامش را در سطح جهان حفظ کند در این باره بایستی اتحادیه اروپا سیاستها و توصیههای لازم را به شرکتها و سرمایه گذاران بدهند تا با برگشت تحریمهای امریکا به تعهدات خود پایبند باشند و به آن عمل کنند تا شرایط برای تثبیت رقابت پذیری اتحادیه اروپا آماده و مهیا شود. چرا که در غیر این صورت تبعات ناشی از این اقدامات در مرحله اول گریبان اتحادیه اروپا را خواهد گرفت و اتحادیه اروپا در یک تجربه اقتصادی، بحران ناشی از اقتصاد امریکا را در کمتر از یک دهه گذشته تحمل کرده است و هزینههای لازم و غیر ضروری آن را پرداخت کرده است. بحران اقتصادی امریکا تمامی مردم جهان را تحت تأثیر قرار داد و اینبار کشورهای مؤثر در سیاست بین الملل نبایستی اجازه دهند تا سیاست یکجانبه گرای ترامپ یکبار دیگر جهان را در آستانه یک بحران دیگر قرار دهد.
همچنین عدم همراهی اتحادیه اروپا باایران در موضوع برجام میتواند ضربه نهایی را بر پیکره جامعه مدنی و بدنه سیاسی ایران از یک طرف و دیوار بی اعتمادی بین ایران و غرب از طرف دیگر وارد کند که نتیجههای غیر قابل پیش بینی را در دل خود به وفور دارد. اعتماد، همراهی و مشارکت اتحادیه اروپا میتواند مامنی برای مشارکت جدی عموم مردم ایران در سیاست فراهم کند و از رادیکالیزه شدن افکار عمومی جلوگیری کند که درنتیجه آن دولتهای با حضور مردم شکل بگیرد که رفتارهای قابل پیش بینی داشته باشد. در غیر این صورت گروههای ذی نفوذ در ایران مترصد فرصت برای حضور دوباره در عرصه قدرت برای پیش برد اهداف خود هستند که چه بسا هم برای کشور ایران، منطقه و کل جهان مناسب نبوده و قابلیت اجرایی نداشته باشد. با این اوصاف به نظر میرسد بایستی اتحادیه اروپا با همراهی سایر دولتهای تأثیر گذار در عرصه روابط بین الملل یک اقدام جدی برای حمایت و حفظ برجام انجام دهد تا شرایط روبه تزاید تنش در جهان را به نحوی آرام کرده و از آتش افروزی اجتناب کند.
رویکرد مردم و جامعه امریکا به تصمیمات ترامپ: در سرفصلهای قبلی به رویکردهای متفاوت به خروج ترامپ از برجام در سطح خرد تا کلان پرداخته شد در این بخش از نوشته تلاش بر این است که نگاه و زوایه دید کشور امریکا در مورد ایران و آینده روابط آن مورد بررسی قرار گیرد. در یک برش اول باید جامعه امریکا به این سؤال پاسخ دهد که رویکرد دولت فعلی امریکا به موضوع برجام ناشی از منظر منافع ملی است یا نه منافع شخصی و گروهی نیز در آن دخیل است آنچه که به نظر میرسد قابل یادآوری باشد این است که با انقلاب اسلامی در ایران و تغییر ساختار و ماهیت روابط آن با کشورهای خارجی، دونالد ترامپ که یکی از سرمایه گذاران حوزه کازینو به ایران سفر کرده بوده است با انقلاب در ایران این فرصت اقتصادی را از دست داده است و اگر وی بخواهد در یک رابطه جدید در کشور ایران به سرمایه گذاری بپردازد حوزه کاری وی که نیازمند حضور گسترده در رسانههاست به صورت جدی از سوی حکومت ایران مورد توجه نیست و رفتار ایران در جهت برعکس آنهست که در این صورت دونالد ترامپ به دنبال تغییر محتوایی رفتار حکومت ایران و تغییر رژیم برای منافع شخصی باشد که به لغو برجام اقدام کرده است و منافع ملی امریکا با برجام بیشتر از نبود برجام تأمینمیشده است.
در زاویه دیگر از نگرش جدی به موضوع رفتار دولت دونالد ترامپ با برجام بایستی بیان کرد که کشور امریکا از زمان ورود مهاجران به این کشور تا اعلام استقلال گونههای متفاوتی از رفتارهای خشن را تجربه کرده است و در گذشته این کشور اکثراً افراد جانی و قاتل که در تیراندازی و غارتگیری رقیب نداشتند به عنوان کلانتر معرفی میشدند تا مردم از سوی آنها در امان باشند که در گذر زمان به نظر میرسد با قانونگذاری و رویه قضایی حقوق مردم مورد حمایت قرار گرفته است. ولی در شرایط جدید بارویکار آمدن ترامپ به نظر میرسد شرایط برای حضور افراد ناقض قانون و رفتارهای غیر اصولی دوباره جای خود را در سطح کلان اجتماعی کشور امریکا باز کرده است و نه تنها جامعه امریکا باید منتظر اتقاقات غیر منتظره قلدرمابانه در حوزه سیاست داخلی باشد، علاوه بر آنجهان نیز بایستی خود را آماده حوادث گوناگون غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی کند که در برآیند، پیشینه موجود برای پایه گذاری دو ساختار متفاوت برای کنترل جنگ یا ترویج صلح به عناوین جامعه ملل و سازمان ملل متحد به سخره گرفته شدهو جهان در آستانه یک چشمانداز با دور نمایی پر ابهام مواجه است.
رئيس جمهور امریکا از زمانکمپینهایانتخاباتی خود همیشه و در همه جا به توافق بین ایران و کشورهای 5+1 تاخت و آخر سر از آن خارج شد در این دوره تقریباً دو ساله همیشه برجام از سوی ترامپ یک توافق بد مطرح شده است به عبارت دیگر ترامپ با یک رویکرد کلی با عنوان بد بودن توافق آن را لغو کرده است و در مورد جرییات هیچ گونه توضیحی نداده است حال سوالی که میتوان مطرح کرد این میباشد که کدام بخشهای برجام برای امریکا یک کابوس بوده است؟ ترامپ گستره سیاست ورزی را با دانش و کردار تجاری که در آن بایستی فرد ضعیف به فرد ثروتمند احترام بگذارد اداره میکند که مطمئناًترفندهای تجاری در مذاکره در مذاکرات حوزه سیاسی کارساز نمیتواند باشد.
اگر جامعه مدنی و جامعه دانشگاهی کشور امریکا سرآمد هر کنش و واکنشی در جهان شناخته میشود و اکثر جنبشهای جهانی با الگو گیری از آنها به سمت و سوی تغییر سیاستها قدم بر میدارند در اقدام اخیر امریکا مبنی بر خروج برجام رد پای جدی و موثری از سوی کارشناسان و رهبرانجنبشهای اجتماعی امریکا دیده نمیشود. هرچند اساتید مطرح حوزه روابط بین الملل رشته توییت های را در مورد تبعات، چرایی، چگونگی و آینده خروج ترامپ از برجام منتشر کردهاند ولی هیچ کدام در مسیر اصلی تأثیر گذاری بر سیاست خارجی نبوده استو اگر جامعه امریکا علاوه بر واگذاری نمایندگی به افرادمسیر سیاست گذاری و تصمیم سازی را مدیریت میکندپس میتوان منتظر بود تا جامعه امریکا منطق رفتاری موجود در فضای اجتماعی و فکری داخلیرا برای تغییر سیاستهای غیر اصولی و غیر منتظره دولت فعلی به کار بگیرد که در غیر این صورتنمایش فعلی قدرت غیرقابل کنترل که آینده مبهم را شکل میدهد دور از انتظار نخواهد بود.
تقریباً نزدیک چهار دهه از نگارش کتاب پایان تاریخ فرانسیس فوکایاما اندیشمند آسیایی شرقی الاصل امریکا میگذرد(که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری به رشته تحریر در آمده است) در شرایط حاضر که جهان در یک ارتباط پیچیده متقابل در حال حرکت است این سؤال به ذهن میرسد که آیا ارزشها و هنجارهای امریکایی بعد از بحرانهای متفاوت بعد از فروپاشی شوروی هنوز جایگاه والایی در اذهان عموم جهان دارد به نظر میرسد با رشد و حضور فرهنگ هامی متفاوت در روابط بین الملل رفتار، ارزش و یک سری از اداب و سنن سایر قومیتها در گستره جهانی مورد پذیرش قرار گرفته است که در کنار ارزشهای امریکایی جایی برای حیات و نفس کشیدن پیدا کردهاند و جهان تنها امریکا نیست و امریکایی برای زندگی در این کره خاکی باید به ارزشها و حضور سایر فرهنگها احترام بگذارند تا شرایط لازم و کافی برای زندگی ایجاد شود در هر صورت آدم عاقل نقد خود را به نصیه فردا نمیفروشد و دنبال امکان زندگی در کرات دیگر با سبک و سیاق خاص نمیگردد مردم جهان بایستی برای حفظ جهان وارد عمل شوند تا ادامه بقای نسل بر روی کره زمین امکان پذیر شود.
نتیجه گیری
در تعریف صلح دو گونه تعریف صلح مثبت و صلح منفی مورد توجه کارشناسان مطالعات صلح است در تعریف صلح منفی شرایط حاکم بر فضای عمومی به گونهای است که تضادهای گوناگون به نمایش گذاشته میشود و کشورها در رویکرد افزایشی طرفهای مقابل را از دست زدن به جنگ بر حذر میدارند.یعنی گزینه جنگ در دسترس ترین اقدام برای نمایش قدرت فی مابین طرفین است ولی در صلح مثبت کشورها علاوه بر نداشتن تنش رفتاری و عملکردی، اقدامات لازم را برای پیشرفت و ترقی یکدیگر مهیا میکند یا به عبارتی فضا به گونهای است که آرامش حاکم بر رفتار فرصتهای لازم را برای کشورها به سمت و سوی پیشرفت و همکاری هدایت میکند و این بده بستانبه ارتقای طرفین با رفتار پیش بینی شده در قراردادهای دو جانبه و چندجانبه امکان پذیر میشود که در ورای آن شکوفایی کشورها در تمامی جوانب ممکن میشود.
نوشته حاضر برای وب سایت مرکز مطالعات بین المللی صلح به رشته تحریر در آمده است و در آن تلاش شده است تا دیدگاههای متفاوت در مورد منطق رفتاری بعد از خروج امریکا از برجام به نمایش گذاشته شود. اگر بسته به نگاههای موجود به صلح بخواهیم شرایط موجود را برای کشور (ایران)، منطقه و در قدم بعدی جهان با خروج امریکا از برجام مورد توجه قرار دهیم. بایستی یادآوری کنیم که شرایط موجود در سطح تحلیل صلح مثبت نمیتواند قرار بگیرد و روح حاکم بر هم کنش ایران و امریکا و کشورهای ثانویه در قالب رویکرد صلح منفی قابلیت تحلیل، تبیین و بررسی دارد که شرایط را در یک روند غیر قابل پیش بینی به سمت گزینه سخت رودرویی نظامی هدایت میکند که در نهایت رنج و درد زیادی را برای ملتهای متفاوت در سراسر جهان به ارمغان خواهد آورد.
واژگان کلیدی:برجام, ایران , فرجام,امریکا, اروپا ,هسته ای ,هزاره سوم