استاد دانشگاه تهران
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC
با شروع جنگ اخير در اوكراين نوع بازي بازيگران جهاني و سرنوشت بحران اوكراين به مساله اي مهم در سياست جهاني بدل شده است . براي بررسي بيشتر تحولات سیاست بین الملل و نوع بازي روسيه و ناتو در اين بحران به گفتگويي با دكتر سيروس فيضي پرداخته ايم:
واژگان كليدي: چشم انداز، بحران، اوکراین ، بازي، بازيگران ، سيروس فيضي ،تحولات، سیاست، بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح: چرا بحران اوكراين با وضعيت كنوني اتفاق افتاد؟
این بحران امروز پیش آمده، اما به سالهای گذشته مربوط میشود. آمریکا از 11 سپتامبر 2001 که سیاست مبارزه با تروریسم را در پیش گرفت، به این بهانه وارد حیاط خلوت روسیه شد که روسها به آن خارج نزدیک میگویند. با بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و نیز جمهوری هایی مانند اوکراین و بلاروس ارتباط برقرار کرد، گسترش نفوذ داد و بعضاً پایگاه هایی ایجاد کرد. روسها در آن شرایط، وضع مناسبی نداشتند و نمی توانستند واکنش مهمی نشان دهند. اوکراین از پیش یک جمهوری مهم شوروی بود که روسها در پی فروپاشی شوروی مایل بودند بقیه را رها کنند، اما اوکراین و بلاروس را حفظ کنند. در آن سالهای ضعف روسیه، سیاست گسترش دموکراسی آمریکا، هوادارانی در اوکراین پیدا کرد و از طریق تظاهراتهایی، انقلاب نارنجی در آنجا رقم خورد و غرب گرایان به قدرت رسیدند؛ اگرچه اوکراین همچنان روابط خوبی را با روسیه حفظ کرد. دولت اوباما ابتدا روابط خوبی را با روسیه برقرار کرد، اما بعداً با شدت بیشتری گسترش دموکراسی را دنبال کرد و با تحولاتی مانند بهار عربی، روسیه به شدت درگیر شد. روسها حتی در داخل هم سخت درگیر همین مسائل شدند و تقریباً فرصتی برای ابتکار عمل نداشتند. اما در چند مورد هم واکنش نشان دادند. در گرجستان مداخله کردند و در اوکراین هم وقتی دیدند هواداران غرب، ویکتور یانکویچ، رئیس جمهور قانونی، را کنار زده اند، وارد کریمه شدند و آن را به روسیه منضم کردند. از سال 2014، گفتگوهایی میان روسیه و اروپا برقرار بود تا بر سر اوکراین به تفاهم برسند. موافقتنامه مینسک، توافقی بود که قرار بود منافع دو طرف را تأمین نماید. این موافقتنامه نسبتاً مبهم، اساس روابط قدرت روسیه و ناتو است و مسأله مهمی است. در این موافقتنامه، روسها در پی آن بودند که گسترش نفوذ ناتو در منطقه متوقف شود. در مقابل، ناتو در پی گسترش بیشتر به شرق و به اوکراین بود.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دوره ترامپ اتفاقی نیفتاد؟
ترامپ متهم به همدستی با روسیه بود و به ویژه به واسطه انتخاب خودش در معرض اتهام بود. دموکراتها وی را متهم میکردند که با کمک روسیه برنده انتخابات شده تا به روسیه کمک کند. در عمل، ما می بینیم که ترامپ روابط خوبی با روسیه داشت و با اینکه در مواردی هم فشار و تحریم اعمال کرد، اما این سخت گیریها کم بود. نه ترامپ در پی برخورد با روسیه در اوکراین بود و نه روسها مایل بودند مداخله کنند تا مبادا شکستی برای ترامپ به شمار آید. سیاست ترامپ برای احتراز از برخورد با روسیه، توجه بیشتر به شرق آسیا و تا حدودی خاورمیانه بود. او بیشتر در پی بازتنظیم روابط اقتصادی با چین و حتی خود اروپا بود.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دوره بایدن چطور شد؟
در دوره بایدن، ابتدا روسها میخواستند صبر کنند تا ببینند سیاست آمریکا چه میشود. اما دیدند سیاست آمریکا همان سیاست اروپا و ناتو است و آنها هم مایل اند روسیه را زیر فشار گذارند و اوکراین نقطه فشار روی روسیه باشد. چندین بار در فاصله آمدن بایدن تا به امروز، روسها درخواست اجرای موافقتنامه مینسک کرده بودند که پیام مثبتی نشنیدند و از این رو، امروز می بینید که اوکراین به تصرف روسیه درآمد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: سیاست آمریکا و اروپا چگونه بود؟
اروپاییها سیاست شان گسترش نفوذ ناتو به شرق است و دنبال نفوذ بیشتری هستند. آنها مایل بودند به زودی اوکراین را هم به ناتو بیفزایند تا روسیه بیشتر زیر فشار گذاشته شود و در حقیقت، بیشتر مهار شود. آمریکا مطابق سیاست چرخش به سوی آسیا، بیشتر تمایل داشت روی چین و مهار این کشور کار کند و مهار روسیه را به اروپا و ناتو بسپارد. اصولاً فکر دولت بایدن این بود که کار روی چین میتواند موفقیت بیشتری داشته باشد و چنین موفقیتی میتواند در سیاست داخلی آمریکا به درد دموکراتها بخورد. کار روی روسیه می توانست خیلی پیچیده باشد و تا حد زیادی، کار در بوروکراسی اتحادیه اروپا گره میخورد و پیچیده میشد. از این رو، کار را به اروپاییها سپرد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: پس آمریکا و اروپا کار خاصی نمیکنند؟
واقعیت این است که کار خاصی جز تحریم نمیکنند. اروپا که توان برخورد نظامی ندارد و چنگ و دندانهایی که نشان داده هم از راه دور است و اهمیتی ندارد. دولت بایدن هم استراتژی نظامی و سخت در دستورکار ندارد. کار به گونه ای نیست که بشود مثلاً مثل لیبی آن را بمباران کرد و تسخیر نمود. روسها کوتاه نخواهند آمد و آمریکا این را میداند. مسلماً آنها ورود نخواهند کرد و هیچ گونه پشتیبانی نظامی در کار نخواهد بود. تنها بحث تحریم است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: روسها با تحریم چه کار میکنند؟ آیا تسلیم میشوند؟
ابداً. روسها در سالهای اخیر ظرفیت سازی هایی کرده اند و تصور میکنند آسیبهای آن قابل تحمل است. علاوه بر این، آنها در روزهای آتی فشارهایی به اروپا در زمینه انرژی وارد میکنند تا تحریمهای وضع شده را سست نمایند. روشن است که روسها بابت این تحریمها قدری آسیب خواهند دید، اما با پشتیبانی چین و برخی کشورهای دیگر مانند ایران و کشورهای پیرامونی و حتی خود اوکراین و بلاروس، به رفع مشکلات خواهند پرداخت. حتی می توان تصور کرد اتحادیه کومکون به طرز دیگری احیاء بشود و برخی از مهمترین مشکلات روسیه را رفع کند. روسها چندان در پی توسعه نیستند که بشود گفت حالا نگران خواهند شد. اما آنها بیشتر به فکر کار نظامی و توسعه نظامی هستند و از این لحاظ، وابستگی خاصی به غرب ندارند.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: امریکا چه کار خواهد کرد؟
به احتمال زیاد، آمریکا سیاستش را تغییر خواهد داد و به ناچار از بی عملی کنونی فاصله خواهد گرفت. تصور میکنم سیاست نرم و قدرت نرم کنونی آن تا حدی کنار گذاشته میشود و قدری روی قدرت سخت متمرکز خواهند شد. بودجه نظامی بیشتر، روابط نظامی بیشتر با اروپا و کشورهای اروپای شرقی، و حتی جاهای دیگر مانند خاورمیانه مطرح خواهد شد. در تازه ترین صحبتها، بایدن روی ناتو و روابط نظامی با برخی کشورها مانند آلمان تأکید کرده است. به همین ترتیب، به نظرم سیاست دولت اوباما را دوباره با قدرت بیشتری دنبال خواهند کرد. یعنی دامن زدن به مجموعه ای از اقدامات گسترش دموکراسی مانند انقلابات رنگی و بهار عربی و . . . در مناطق پیرامونی روسیه و منطقه نفوذ آن دنبال خواهد شد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با تصرف اوکراین از سوی روسیه، آینده سیاست جهانی چه میشود؟
مسلماً روسها برنده این بازی هستند. روابط قدرتهای بزرگ تا حدی متحول میشود. روسها که در دوره اوباما به واسطه اینکه یک قدرت منطقه ای خوانده شده بودند، مکدر بودند، حالا امیدوارند یک قدرت بزرگ جهانی تلقی شوند و مشورت بیشتری با آنها بشود. مسلماً روسها دنبال احیای شوروی جدید خواهند رفت و تلاش میکنند به اروپای شرقی و مناطق نفوذ قبلی برگردند. این به لحاظ نظامی برایشان واجب خواهد بود و به لحاظ اقتصادی هم واجب خواهد شد تا بتوانند سیطره دلار و قدرت سازمان تجارت جهانی را دور بزنند. اروپا یک بار دیگر به قدرتی درجه دوم بدل خواهد شد و مانند دوران جنگ سرد، بیش از گذشته متکی به آمریکا و در خدمت آمریکا خواهد بود. بنابراین، ما استقلال اروپا را هم دیگر نخواهیم داشت.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا اروپا اکنون میتواند تغییری در سرنوشت اوکراین بدهد؟
اروپاییها از سال 2014 که توافق مینسک را امضا کردند، به آن وفادار نبودند و بارها روسها از آنها خواستند که بیایند و به وضع اوکراین و این توافقنامه سامانی بدهند که نیامدند و روسیه را نادیده گرفتند. حالا روسها شکار به دست آمده را با اروپا تقسیم نخواهد کرد. شاید اگر مرکل بود، میتوانست روسیه را آرام بکند و با امتیازاتی مانع از این اقدام امروز روسیه بشود. اما هیچ یک از رهبران اروپا این توان گفتگو و مبادله امتیاز را ندارند. علاوه بر این، هیچ یک قابل اعتماد نیستند. مسأله اینجاست. خود اروپا هم در این قضیه خیلی مقصر است. اروپایی ها نتوانستند دولت کارآمدی در اوکراین روی کار آورند که روندهای توسعه را به سرعت در پیش گیرد. ناکارآمدی دولت اوکراین خیلی در این قضیه نقش داشت. در سال 2014، شمار زیادی در نفرت از روسیه و دولت هوادار آن کشور وارد صحنه شدند و نقش ایفا کردند. اما امروزه همه میدانند که دولت غربگرای اوکراین تنهاست.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا این بحران میتواند بهره ای برای ایران داشته باشد؟
میتواند داشته باشد، اما به توانایی ایران برای بهره گیری از آن بستگی دارد. ما معمولاً برای بهره برداری از این موقعیتها استعدادی از خود نشان نداده ایم. در حال حاضر، ایران ظاهراً میخواهد که روسیه در پرونده هسته ای کمک کند و از این رو، سیاست ایران در این بحران، پشتیبانی از روسیه است. در حالی که ایران میتواند سیاست مستقل تری در پیش بگیرد و از هر دو طرف بهره ببرد. الان دولت بایدن آمادگی دارد امتیازاتی به ما بدهد و در مقابل، بر سر برجام توافقی بشود تا وارد بحرانهای متعدد نشود. این ما هستیم که باید این امتیازات را جمع آوری کنیم. ما هستیم که باید درایت به خرج دهیم و از هر دو طرف امتیاز بگیریم و با یک دیپلماسی فعال، وزن خودمان را زیاد کنیم. اما دیپلماسی ما تحرکی ندارد. علاوه بر این، ما در پرونده هسته ای داریم یک حق دلالی ناروا به روسیه و چین و اروپا میدهیم. پرونده ما به هیچ یک از اینها مربوط نمیشود. اینها خودشان در مذاکراتی که با آمریکا دارند، از این برگ پرونده هسته ای بهره میگیرند. ایران باید به سرعت دنبال توافق برود تا در سایه این بحران نماند و فردا بتواند مستقل تر نظر بدهد. در حال حاضر، ما پشتیبانی که از روسیه می کنیم، تقریباً بدون امتیاز است. اگر زودتر به نتیجه برسیم و یا اگر زودتر به نتیجه رسیده بودیم، میتوانستیم این پشتیبانی را در ازای یک امتیاز قابل و برجسته انجام دهیم. همه جا این بحران را پیش بینی کرده بودند و ما اگر پیش بینی کرده بودیم، می توانست زودتر از اینها در برجام به توافق برسیم.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: برخی از قول سفیر اوکراین گفته اند که اشتباه بوده که خلع سلاح هسته ای شده اند یا اینکه به ما توصیه کرده که بمب هسته ای به دست بیاوریم. نظر شما چیست؟
اولاً برداشتی که وجود دارد که میگوید اوکراین سومین قدرت هسته ای بوده، نادرست است. دوم اینکه اوکراین حتی اگر بمب هسته ای داشت نیز نمیتوانست از آن بهره بگیرد و روسها همین مقابله نظامی را میکردند. شاید با تأسیسات هسته ای شان معامله بهتری باید می کردند، اما در مقابله با روسیه یقیناً چیزی به کارشان نمی آمد. امروز ما مقاومتی از اوکراین نمی بینیم. اگر مقاومتی هم میشد، مطمئن باشید که ارتش روسیه آن را خُرد میکرد. امروز ارتش روسیه به پشتوانه محاسبات بسیار مهمی وارد معرکه شده است. در روزهای گذشته، تبلیغات فراوانی میشد که اروپا تسلیحاتی به اوکراین داده که میتواند ستون زرهی ارتش روسیه را متوقف کند، اما روسها مطمئناً همه تدابیر را اندیشیده بودند و برای مقابله با هر شرایطی آماده بودند. نکته ای که هست اینکه مطمئناً آمریکا میتوانست مقابله کند، اما نه برای اینجا. برای آمریکا این اهمیت استراتژیک نداشت. نگهداری اوکراین اصولاً کار سخت و پرهزینه ای بود که اروپا بیشتر به آن علاقمند بود. اروپاییها در پی آن بودند به هزینه آمریکا، اوکراین را نگه دارند. اما آمریکا این هزینه را نمیخواست داشته باشد؛ همان طور که حضور آمریکا در افغانستان هم پرهزینه شده بود. پس مسأله اینجاست که آمریکا نخواست هزینه ها را بدهد. مگر اوکراین چه خیر و برکتی برای آمریکا داشت که خودش را به آب و آتش بزند؟ اروپا باید هزینه میداد که نمیتواند و از عهده کار بر نمی آید.