مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت زنان افغانستان در تحولات سیاسی- بخش پاياني

اشتراک

دکتر گلناز سعیدی

عضو هیأت  علمی دانشگاه پیام نور

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

براندازی طالبان در سال1381 ه.ش 

با ورود نیروهای ناتو به افغانستان و براندازی حکومت طالبان فصل جدیدی از مشارکت سیاسی- اجتماعی زنان در این کشور آغاز شد.

پس از سقوط نظام طالبان و شکلگیری نظام سیاسی جدید، افغانستان در مسیر دموکراتیزاسیون قرار گرفت. یکی از اولین اقدامات تدوین قانون اساسی کشور بود تا بسیاری از مشکلات زنان از جمله بحث مشارکت سیاسی آنان را در سطح قانونی و اجرایی حل کند. بحث حقوق زنان در تمام حوزه‌ها از جمله مشارکت سیاسی از اجلاس بن مورد توجه قرار گرفت و پس از آن در لویه جرگه اضطراری و لویه جرگه قانون اساسی نیز مطرح شد. همچنین زنان با حضور در این نشست‌ها توانستند تا حدودی شرایط را به نفع خودتغییر دهند (مقصودی و غلهدار، 1389 ،ص194 )پس از دوران طالبان و روی کارآمدن دولت جدید، قانون اساسی جدید در سال ۱۳۸۲ تصویب شد. در قانون اساسی جدید با رویکرد مثبت به حقوق زن چندین ماده را در راستای بهبود مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان اختصاص دادند که برخی از آنها بیان می‌شود. نگاه حمایت از زنان در قانون اساسی افغانستان به چشم می‌خورد. قانونگذار تلاش کرده است که زمینه مشارکت سیاسی زنان را در مجلس ملی یعنی، مشرانوجرگه -ولسی جرگه بهبود بخشد. از این رو مقرر شده است که پنجاه درصد از نمایندگان مجلس سنا یا مشرانوجرگه که توسط رئیس جمهور معرفی می‌شوند باید زن باشند.

ورود مجدد طالبان و وضعیت زنان افغان

ورود مجدد طالبان باعث شد تا حکومت را دوباره در دستان خود بگیرند و تاریخ را تکرار کنند. طالبان مجدداً زنان و دختران را از تحصیل، کار و بیرون آمدن از خانه بدون همراه محرم منع می‌کنند و تنها پوشش مجاز برای زنان برقع/چادر را به حساب می‌آورند.

گرچه طالبان در سال‌های اخیر ادعا می‌کردند مخالف تحصیل، محدودیت‌های اجتماعی، و عدالت دختران نیستند، در عمل تنها اندکی از مقامات‌شان به دختران اجازه تحصیل تا سن بلوغ را می‌دهند. 

در نتیجه، هراس و تردید کنونی نسبت به نقش و جایگاه اجتماعی زنان و دختران در آینده جامعه تحت سلطه طالبان، بازتاب دهنده تصاویر، واقعیت‌ها و احساساتی است که در حافظه جمعی اعضای جامعه افغانستان ثبت شده است. 

تفکر طالبان نسبت به زن

تعریف زن در ذهنیت طالبانی در این چند مورد خلاصه می‌شود: فرزند بزاید، او را تر و خشک کند، برای شوهر و فرزندانش نان بپزد، رخت بشوید، و در پایان هم به نیازهای جنسی شوهر لبیک بگوید. در ذهنیت طالبانی، شیئ‌انگاری زن و ابزار دیدن او امری جوهری است نه عارضی. این ذهنیت نمی‌تواند زنی را تصور کند که دانش بیاموزد، مهارت حاصل کند، نقش اجتماعی داشته باشد، فعالیت اقتصادی کند، به سیاست وارد شود، و در سرنوشت همگانی سهم بگیرد. قائل شدن چنین نقشی برای زن هنگامی امکان‌پذیر می‌شود که برای او شخصیت حقیقی و حقوقی مستقلی به رسمیت شناخته شود، و این برای طالبان غیر قابل قبول است.

تعریف زن در ذهنیت طالبانی در این چند مورد خلاصه می‌شود: فرزند بزاید، او را تر و خشک کند، برای شوهر و فرزندانش نان بپزد، رخت بشوید، و در پایان هم به نیازهای جنسی شوهر لبیک بگوید. در ذهنیت طالبانی، شیئ‌انگاری زن و ابزار دیدن او امری جوهری است نه عارضی. این ذهنیت نمی‌تواند زنی را تصور کند که دانش بیاموزد، مهارت حاصل کند، نقش اجتماعی داشته باشد، فعالیت اقتصادی کند، به سیاست وارد شود، و در سرنوشت همگانی سهم بگیرد. قائل شدن چنین نقشی برای زن هنگامی امکان‌پذیر می‌شود که برای او شخصیت حقیقی و حقوقی مستقلی به رسمیت شناخته شود، و این برای طالبان غیر قابل قبول است.

در زمانی که طالبان بر کابل و بخش‌های وسیعی از افغانستان حکم می‌راندند، موضع آنان در برابر زنان، به نقطه ضعف سیاسی مهمی برای آنان در تمام دنیا تبدیل شده، و آنان را در سطح جهانی گروهی به شدت متحجر و واپس‌گرا معرفی کرده بود، و بنا به نقض آشکار کنوانسیون‌های بین‌المللی در باره حقوق زنان، دروازه‌های فراوانی را در دنیا بر روی آنان بسته بود. حتی پدرخوانده اصلی‌شان پاکستان هم از این کار ناخرسند بود، اما طالبان این موضوع را به مثابه بنیاد هویت خود تلقی کرده و آماده نبودند هیچ عقب نشینی‌ای نشان دهند.

موضع خشک و انعطاف‌ناپذیر طالبان نسبت به زنان چند لایه دارد، لایه نخست آن فقهی است. در فقه سنتی، زن در درجه‌ای پایین‌تر از مرد قرار دارد. نابرابر بودن جایگاه و حقوق مرد و زن در فقه سنتی تقریباً امری بنیادی است، تا جایی که در مسئله مهمی مانند مرگ و زندگی نیز یکسان نیستند، و اگر زنی کشته شود، در فقه سنی و شیعه، دِیَت/خونبهای او نصف خونبهای مرد است؛ و این تنها یک نمونه از موارد متعدد تبعیض است. طالبان که تفکر دینی‌شان به سطحی‌ترین فهم فقهی تکیه دارد گمان می‌کنند که برابر دانستن مرد و زن خلاف اسلام است و نباید به آن تن داد.

اما برداشت فقهی از اسلام تنها برداشت موجود نیست، و برداشت طالبان از اسلام، نه تنها در میان جریان‌های عقلگرای مسلمان مردود شناخته می‌شود، حتی گروه‌های بنیادگرا نیز در این زمینه با آن هم‌داستان نیستند. همه گروه‌های اسلامی بر این اجماع دارند که زنان در زمان پیامبر اسلام در عرصه‌های مختلف اجتماعی، در مقیاس با امکانات و شرایط آن جامعه، حضور قابل توجهی داشتند، از حضور در نمازهای پنج وقت در مساجد و اشتراک در مراسم عید و مناسبت‌های اجتماعی گرفته تا دخالت در امور سیاسی و مشارکت در جنگ و گاه به عهده گرفتن فرماندهی برخی جنگ‌ها که مشهورترین آن‌ها جنگ جمل در زمان خلیفه چهارم است. برداشت فقهی متحجرانه در باره زنان با این واقعیت‌های تاریخی از صدر اسلام در تصادم واقع می‌شود و نقطه ضعفی جدی برای اعتبار آن‌هاست.

در این جا لایه دومی وجود دارد که موضوع را بغرنج‌تر می‌کند و آن لایه سنت‌های قبیله‌ای است. طالبان از نظر خاستگاه اجتماعی ریشه در بافتی قبیله‌ای دارند که نگاه‌شان نسبت به زن با ارزش‌های شهری، و به ویژه ارزش‌های شهری جهان مدرن، تفاوتی به وسعت تفاوت بدویت با مدنیت دارد. در این بافتار خاص، زن تماماً یک تابو است. 

زنِ خوب، بر اساس یکی از مقوله‌های معروف در میان آنان، زنی است که با لباس عروسی به خانه شوهر داخل، و با کفن از آن خارج شود. می‌گویند بهترین زن آن است که گنگ، کر و کور باشد، و منظورشان از گنگ این است که زبانی برای بحث و مناقشه نداشته باشد، و کر یعنی صدای مردان نا محرم به گوشش نخورد، و کور یعنی چشمش به هیچ نامحرمی نیفتد. 

چادر برقع که امروزه در مناطقی از افغانستان رواج دارد نماد این منظومه ارزشی است. این نوع از پوشش به غایب ساختن تمامی وجود زن مشروعیت و پذیرش اجتماعی می‌بخشد، و زن را به مثابه غایب ازلی و جاودانی به تصویر می‌کشد. مردی که اجازه دهد کسی نام مادر، خواهر یا همسرش را بداند در این دیدگاه مرد بی‌ناموس و بی‌غیرت خوانده می‌شود، و گاهی به سبب دانستن نام یک زن جنگ‌ها می‌شود و خون‌ها می‌ریزد. 

قتل ناموسی در این دیدگاه نشانه غیرت است نه جنایت اخلاقی یا جرم حقوقی. در این فرهنگ، دشنام دادن به اعضای مؤنث خانواده کسی بالاترین روش اهانت و خوارداشت اوست. حتی عملیه جنسی در این دیدگاه از مفهوم بیولوژیک/فیزیولوژیک خود تهی شده و بار فرهنگی پیدا می‌کند، و نشانه غلبه نر بر ماده و برتری پسر بر دختر و فضیلت مرد بر زن دانسته می‌شود. از این رو برای انتقام از رقیب، سرراست‌ترین شیوه، حمله به زنان قبیله و تبار اوست، و برای سرافکندگی تاریخی او باید به دختران آن تعرض کرد و اگر ممکن بود آن‌ها را به تاراج برد.

افزون بر دو مورد پیشین، لایه عمیق‌تری نیز وجود دارد. همه گروه‌هایی که هویت ایدئولوژیک دارند، با آزادی عمیق آدمی در ستیزند، و او را رام و فرمان‌بر می‌خواهند، به ویژه ایدئولوژی‌های بنیادگرا. چنان‌که میشل فوکو نشان داده است، سلطه بر بدن در همه ادوار تاریخ نماد به بند کشیدن آدم‌ها از سوی نظام‌های سلطه‌جو بوده است. آشکارترین عرصه نمادین برای محو آزادی انسان سیطره بر بدن زن است، و بنیادگرایان این عرصه را حیاط خلوت و بلکه عمق استراتژیک خود می‌دانند. هر گاه زن بتواند درس بخواند، کار کند، استقلال مالی داشته باشد، نقش سیاسی پیدا کند، پا به عرصه هنر بگذارد، و آفرینش‌گری خود را به کار بگیرد، زن گویا، بینا، شنوا و دانا به میدان بیاید، دیگر به بند کشیدن او ممکن نیست، و این سرآغاز شکست طلسم سلطه و شروع آزادی انسان خواهد بود. 

اگر طالبان به راستی تغییر کرده و از خشونت به مدنیت روی آورده باشند، نخستین و مهم‌ترین آزمون‌گاه‌شان پذیرش حقوق زنان و باور به کرامت یکسان آنان با مردان است که با حضورشان در عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع پیوندی ناگسستنی دارد. کسانی که با آنان وارد مذاکره می‌شوند نباید از این خط بنیادین یک گام عقب بنشینند، زیرا عقب‌نشینی در این عرصه سرآغاز شکست در همه عرصه‌های حقوق بشری و بلکه در کلیت آزادگی و کرامت انسانی است.

نتیجه

حضور آمریکایی‌ها و نیروهای ناتو در افغانستان که تا حدودی توانست در محدود کردن طالبان و القاعده مؤثر واقع شود، نتوانست مشکل افغانستان را حل کند. با توجه به تاریخ ژئوپولوتیک افغانستان، این کشور همیشه در معرض تاخت و تاز نیروهای خارجی بوده است و هیچ نیروی مهاجمی نتوانسته است پیروز میدان شود. در زمان امان‌الله‌خان، مردم افغانستان شاهد هجوم نیروهای انگلستان و شکست مفتضحانه نیروهای روسیه در افغانستان بودند و در دوره جدید نیز آمریکایی‌ها نتوانستند اهداف خود را آن طور که باید و شاید در افغانستان محقق کنند.

فضای عمومی و جامعه مدنی این کشور در طی ۲۰ سال به کمک کشورهای خارجی رشد بسیاری پیدا کرد و رسانه‌های بزرگ و نیرومندی در افغانستان به‌وجود آمدند و دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی در افغانستان رشد قابل توجهی داشتند و همچنین شاهد پیشرفت قابل توجهی در حوزه حقوق زنان در افغانستان بوده‌ایم، به همین دلیل به خصوص برای قشر جوان و تحصیلکرده جامعه افغانستان حکومت طالبان قابل قبول نیست. برای جوان ۲۰ ساله‌ای که از بدو تولد حکومت جدید و جامعه مدنی و رسانه آزاد را دیده و تحصیلکرده است، سخت است که به دوره حکومت طالبان برگردد. بنابراین طبیعی است که بخش جوان جامعه افغانستان تمایلی به ایجاد فضای بسته فرهنگی نداشته باشند.

به استناد گزارش دیده بان حقوق بشر با نام “هیچ حقی برای شکایت نیست: تحصیل٬ محدودیت‌های اجتماعی٬ و عدالت در مناطق تحت کنترل طالبان” اگرچه در سال‌های اخیر این گروه به طور رسمی ادعا می‌کردند که دیگر مخالف تحصیل دختران نیستند٬ در عمل تنها اندکی از مقامات‌شان به دختران اجازه تحصیل تا سن بلوغ را داده‌اند. به علاوه٬ در طول این سالها زنان و کودکان همواره یکی از قربانیان اصلی حملات انتحاری طالبان بوده‌اند. به طور خاص‌تر زنان پیشگام در عرصه‌های سیاسی٬ مدنی٬ آموزشی٬ امنیتی و رسانه‌ای از سوی این گروه هدف قرار گرفته و ترور شده‌اند. (به عنوان نمونه بنگرید به گزارش قهرمانان فراموش شده: زنان رهبر افغانستان٬ کشته شده در مصونیت٬ نادیده گرفته شده در عدالت). 

حال میلیون‌ها زن، جوان و فعالین حقوق زنان در افغانستان نگران و چشم‌انتظار آینده نامعلوم خود در این کشور هستند و چشم امید به کشورهای جهان برای نجات از این وضعیت بسته‌اند. حال باید منتظر ماند و مشاهده کرد که آیا طالبان همانگونه که ادعا می‌کنند و تاکید بر تغییر خود دارند، درصدد جبران اتفاقات تلخ گذشته هستند یا اینکه تمام این حرف‌ها را برای نشان دادن چهره‌ای مثبت و امروزی از خود به رسانه‌های جهان، بیان می‌کنند.

در پایان به جای موضع‌گیری کلی و مبهم که در چند روز اخیر برخی از رهبران ارشد طالبان در خصوص زنان و حق کار آنها به طور مثال برزبان آوده‌اند٬ ضروری است طالبان موضع خود را در رابطه با تأمین حقوق زنان روشنتر نمایند. اگرچه در روزهای اخیر برخی از چهره‌های طالبان روشنگری این موضوع را به زمان تشکیل دولت و نظام از سوی آنها موکول کرده‌اند. 

منابع

۱.احمدی،فاطمه (۱۳۹۹).بررسی وضعیت مشارکت سیاسی – اجتماعی زنان در کشور.پژوهش‌های  اسلامی جنسیت و خانواده سال سوم بهار و  تابستان.شماره۴.

۲.جوادی، آصف (1389).مشارکت سیاسی زنان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم:انتشارات بین المللی المصطفی. 

۳.حیدری، گلشاد (1389).نقش زنان در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی در افغانستان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم: انتشارات بین المللی المصطفی. 

۴.حیدری،محمدعلی.، و رهنورد، حمید (1390).افغانستان، نیروهای بیگانه و چالش دولت–ملت سازی. نشریه ره نامه سیاستگذاری، سال دوم، شماره 4 ،ص77-79.

۵.خلوصی، محمد حسین (1389).زنان و مشارکت سیاسی در افغانستان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان. فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم: انتشارات بین المللی المصطفی.

۶.دهقان، محمدصادق (1389).نگاهی به وضعیت زنان در فرآیند توسعه اجتماعی افغانستان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان. فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم: انتشارات بین المللی المصطفی. 

۷.رضایی، اسدالله (1394).مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان. تهران: انتشارات عرفان.

۸.زعفرانچی، لیلا سادات(1379).کابینه افغانستان و حضور سیاسی زنان. نشریه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۲،ثث ۱۷۳- ۱۸۴.

۹.قادری،علی(۱۳۹۲).نگاهی به مشارکت سیاسی زنان در افغانستان.روزنامه افغانستان.

۱۰.کربیگی، عالیه.، سالکی، اسماعیل.، و ودیعه، ساسان (1390).پایان نامه کارشناسی ارشد. جنسیت و مشارکت سیاسی: مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه ایلام. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی.

۱۱.محرابی، سکینه (1389).وضعیت سیاسی زنان در دوره پس از طالبان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم: انتشارات بین المللی المصطفی. 

۱۲.محق،محمد(۱۳۹۹).طالبان و آزمون حقوق زنان.خبرگزاری اینترنت

۱۳.مسعودنیا، حسین.، محمدیفر، نجات.، مرادی، گلمراد.، و فروغی، عاطفه (1391).بررسی عوامل اجتماعی روانشناختی مؤثر بر مشارکت سیاسی استادان دانشگاه مورد مطالعه: دانشگاه اصفهان، دوره 23 ،شماره 48 ، ص۱۰۳- ۱۲۴.

۱۴.مشارکت زنان در نظام سیاسی افغانستان(۲۰۲۰).سایت روزنامه صبح کابل.

۱۵.مقصودی، مجتبی.، و غله دار، ساحره (1390).مشارکت سیاسی زنان افغانستان در ساختار جدید قدرت پس از حادثه ۱۱ سپتامبر. نشریه مطالعات روابط بین الملل، دوره 4 ،شماره 17 ،ص179-210. 

۱۶.نظری، عبدالله (1389).گذری بر نقش اجتماعی زنان در افغانستان. مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان، فرصت‌ها، چالش‌ها و راهکارها. قم: انتشارات بین المللی المصطفی

17.Country Gender Profile: Afghanistan Retrieved from: Japan International Cooperation Agency. Countries & Regions/Afghanistan

کلید واژه: مشارکت سیاسی,اجتماعی, زنان, افغانستان,طالبان,تحولات, ناتو

مطالب مرتبط