مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

جریان‌های سلفی جهان عرب -گفتگو با محمدرضا عشوری مقدم – بخش پاياني

اشتراک

کارشناس جریان های اسلامی معاصر

مركز بين المللي مطالعات صلح- IPSC

سلفيت و جريان هاي سلفي در جهان عرب نقش مهمي در تحولات فكري، فرهنگي، سياسي و امنيتي كشورهاي عربي بويژه در يك سده گذشته داشته اند. در گفتگويي با محمدرضا عشوری مقدم به بررسي بيشتر جریان‌ها و طیف‌های مختلف سلفی جهان عرب پرداخته ايم:

واژگان كليدي: جریان‌طیف‌ ,سلفی, جهان عربعربي,وهابيت , محمدرضا عشوری مقدم

مركز بين المللي مطالعات صلح: گرايش هاي طيف دوم يا سلفگرايي مدخلي چيست؟

طیف دوم که خودش مي تواند گرايش‌‌های مختلف داشته باشد و من اینجا به دو گرایش عمده اشاره می کنم گرایشی است که یک نگاه اصلاحی و تحول‌‌خوانه دارد.

  1. یک گرایش یا جریان این طیف، سلفگرايي «الصحوة» يا بيداري است. اين جريان از اوايل دهه نود میلادی در کشورهاي خليج فارس رشد و نمو يافت و البته ریشه‌های متقدم‌‌تری هم دارد. شکل‌گیری اين جريان در واقع به ماجراي جنگ خليج فارس و اعتراض به حضور نيروهاي آمريکايي در منطقه برمی‌‌گرده. محور اساسی گفتمان اين مکتب، نقد حاکميت‌های سیاسی منطقه به ویژه عربستان سعودی در قبال اين مسئله بوده است. اين جريان در واقع يکي از تاثيرگذارترين مکاتب سلفي معاصر است و شخصيت ها و نظريه پردازان مطرحی داشته که بسياری از شيوخ مشهور سلفی سوري مثل شيخ محمد سرور زين العابدين که در عربستان تحصیل کرد متاثر از آن بوده‌اند و به همين سبب هم است که حتی از این جريان با عنوان «سلفيه سروري» ياد مي‌‌کنند. یک مسئله مهم که این جریان از جریان دیگر این طیف متمایز می‌‌کنند رویکرد عمدتا گفتمانی و جنبشی است که این گروه در نقد حاکميت سياسي دارد و نوعي دعوت براي مبارزه با استعمار و تقابل براي آزادي از سيطره گروه هاي وابسته و حتي حاکميت‌هاي سياسي در جهان اسلام را باید مهمترين وجهه اين مکتب به شمار آورد. رویکردی که البته بر پايه يک کار سازماندهي و تقابل سازمان يافته شکل گرفته و اين روش رو شرعي و حتي لازم هم مي داند. و در مقایسه جریان محافظه کار هم کاملا در تقابل با آنها قرار دارند که اساسا کار حزبي و سازماني نامشروع می‌دانستند. این جریان البته لزوما اینطور هم نبوده که فقط به کار حزبی بپردازند طیف های مختلفی از جمله گرایش های مختلف اخوانی و تا گروه های مختلف سلفی جهادی متاثر از این نگاه و حتی زیرمجموعه این طیف هستند.

B.دومين گرايش همانطور که عرض کردم گرايشي هست که امروز از آن با عنوان سلفي جهادي ياد مي شود. اين گرايش رو در واقع بايد محصول ترکيب نوعی سلفگرايي سعودي صحوه ای با حضور اسامه بن لادن و جریان های جهادی مصری مثل جماعت اسلامی مصر و گروه الجهاد ایمن الظواهری دانست سالها بعد به قاعده الجهاد تغییر پیدا کردند.

مركز بين المللي مطالعات صلح: سلفی‌گری در جهان عرب چه نگاهي به بحث تکفیر، غرب و شيعيان دارد؟

اگر بخواهیم بدون جانبداری و منصفانه به قضیه نگاه کنیم باید این نکته را بپذیریم که تفکر و اندیشه سلفی شدیدترین جریان فکری در میان مذاهب و جریان‌های اسلامی در موضوع تکفیر است. اینکه کسی تکفیر شود و صفت کافر به وی منسوب شود اصلا شاید کار راحتی طبق فقه سنتی اسلامی و در مذاهب مختلف اهل سنت نباشد و حتی ما می بنیم که علمای الازهر چقدر در این‌‌باره احتیاط می‌‌کنند. منتها مسئله ای که وجود دارد این است که بین تکفیر عملی و تکفیر عینی تفاوت وجود دارد. تکفیر عملی یعنی اینکه فلان عملی که فرد انجام داده یک عمل کافرانه است. ولی تکفیر عینی آن است که صفت کفر مورد توجه خود فرد قرار می‌گیرد. اتفاقی که اینجا می‌‌افتد این است که در سلفگرایی جهادی دایره این تکفیر گسترده تر شده و مباحث تطور بیشتری پیدا کرده. اینکه این تکفیر چه تبعاتی می تواند داشته باشد اینکه آیا این تکفیر می تواند توجیه کننده عملیات مسلحانه باشد یا نه ؟ آیا احکام ارتداد بر آن افراد باید اجرا شود یا نه؟ مباحث مختلف مربوط به تکفیر جاهل یا تکفیر عوام و خواص شیعه و فروعاتی از این دست، مسائلی است که در میان جریان‌‌های مختلف سلفی درباره آن بحث شده و همچنان هم در این زمینه اختلاف نظر وجود داره و البته اغلب اینها بحث‌‌هایی است که ریشه در اختلافات فقهی دارد. بنا براین باید به این مسئله توجه شود که بحث تکفیر فقط یک ساده نیست و ابعاد و فروعات بسیاری دارد هم در تعاریف و مفاهیم و هم در اجتهادات و تبعات عملی مرتبط به آن دارد که همین مسئله باعث شده تا گروه های مختلف سلفی در این رابطه نگاه های متفاوت محافظه کارانه تر یا جدی تری داشته باشند که طبعا تبیین نگاه تک تک جریان ها در این باره وقت بسیار بیشتری می طلبد. این بحث اینقدر گسترده است که مسائل مختلفی از جمله تکفیر حاکم و خروج علیه حاکمیت و مسائلی از این قبیل رو شامل می شود و حتی می‌بنیم که مثلا در میان شیوخ سلفی سنتی در عربستان از این جریان‌های جهادی به عنوان «خوارج» یاد می‌شوند. در کل هر دو گرایش صحوه‌ای یعنی هم جهادی‌ها و هم جنبشی‌ها در فضای رسمی سعودی، گروههایی منحرف و ضاله معرفی می شوند.

اساسا از آن برهه عملیات «جهیمان العتیبی» در مسجد الحرام که باید آن را یک نقطه محوری در تاریخ سلفگرایی و حرکت سلفی جهادی محسوب کنیم به لحاظ فکری هم شاهد این هستیم که از این برهه بحث‌ها و فروع مختلف درباره هم مفاهیم مربوط به تکفیر و ابعاد مختلف آن و هم راهبردها درباره چگونگی تعامل با حاکمیت‌‌های سیاسی مثل بحث‌‌های اولویت دشمن نزدیک و دشمن دور خیلی گسترده‌‌تر می‌‌شود. در کنار این مسئله بحث‌های مختلف مربوط به جهادگرایی مصری و افکار سید قطب هم وارد محافل سلفی می‌شود و این یک مرحله خاصی در تطور فکری سلفی و جهادی به شمار می‌‌رود که بسیار مهم است.

منتها یک نکه مهم که خیلی می بنیم بحث می شود درباره نوع نگاه سید قطب و اخوان قطبی به مسئله تکفیر است. خب امروز ما خیلی می بنیم که از سوی طیف های سکولار و چپگرا جریان های موسوم به تکفیری و جهادی مثل داعش و القاعده رو به اخوان المسلمین و سید قطب مرتبط می کنند و حتی الان این یک نظریه جدی هست در مصر که مادر اندیشه تروریستی اخوان است. ببینید این مسئله از یک جهت درسته و از یک جهت هم ناشی از فهم های متفاوتی است که از سید قطب صورت گرفته و هم از اینکه منشا دیگر نگاه تکفیری یعنی تاثیرپذیری از سلفگرایی حجازی و محمد بن عبدالوهاب در این طیف ها نادیده گرفته می شود. خیلی مهم است که در نظر بگیریم آن تکفیری که در اندیشه سید قطب مطرح شده که مرتبط با آیه «من لم یحکم بما انزل الله» است در واقع آنطور که محمد، برادر سید قطب هم گفته با آن تکفیری که در سلفگرایی حجازی مطرح می شود متفاوت است. در این تفسیری که سید قطب ارائه می دهد به شدت بحث حاکمیت ها و حاکمی است که بما انزل الله و بر پایه شریعت حکومت نمی کند. البته خب واقعا بحث مشخصی هم نمی کند که بالاخره تکفیر چیست و چه باید کرد. در حالی که در سلفگرایی حجازی آن چیزی که خیلی اهمیت دارد عقاید شخصی افراد و نسبتی است که آن عقاید با توحید و بدعت ها دارد و مباحث مربوط به عقاید شیعه و صوفیه مطرح می‌‌شود و در واقع در اینجا تکفیر «عینی» است که مطرح است و صفت کفر را به فرد می دهد. البته خب سید قطب بحث های جدی درباره تکفیر و بحث دوگانه جامعه توحیدی و جاهلی دارد که یک مجال مفصل تری می طلبد.

منتها به لحاظ میدانی این فکر یک محمل مناسبی مثل افغانستان پیدا کرد تا بتواند که در صحنه جهادگرایی به خوبی بروز و ظهور پیدا کند. طبعا اینکه چرا چنین محملی فراهم شد و دولت‌ها با چنین حجمی از اعزام عناصر جهادی به افغانستان همراهی کردند می‌‌تواند که اهداف و اغراض مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال یکی از سناریوهایی که مطرح شده این بود که بعد از تجربه جهیمان، حاکمیت سعودی به دنیال این بود تا بتواند که به نوعی از دست این جماعت‌ها خلاص بشود. ولی خب واقعیت این بود که این سیل گسترده افرادی که راهی این منطقه می شوند به طبع در بازگشت هم می‌‌توانند حامل یک گفتمان تطوریافته‌‌تری باشند. مرحله افغانستان یک مرحله بسیار اساسی و مهم است که در آن به واسطه تشکیل حلقه های مختلف فکری که حتی در پاکستان هم شکل می‌‌گیرد و آموزه‌‌هایی که از سوی جریان‌های بومی مثل طالبان به آن راه می‌‌یابد نوعی پراکندگی فکری حتی در آموزه‌‌های سلفی مثل مسئله تکفیر شکل می‌‌گیرد که در سال‌‌های بعد خیلی بیشتر این اختلاف نمود پیدا می‌‌کند.

بار دیگر به این نکته تاکید می‌‌کنم که اساسا جریان سلفی جهادی را نباید یک طیف واحد هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ ریشه‌‌های هویتی حساب کرد. به عنوان مثال ما شاهد این هستیم که جریان‌‌هایی صوفی مثل طیفی از نقشبندیه چطور با القاعده عراق پیوند برقرار می‌‌کنند و یک طیف خاصی را در این منطقه شکل می‌‌دهند.

مطالب مرتبط