دکتر محمد حسن صنعتی
رایزن پیشین فرهنگی ج.ا. ایران در تاجیکستان
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
پایان غفلت و آینده مطلوب
بنده، پیشتر علت غفلت از فرهنگ را در همکاری های منطقه ای توضیح داده ام و مناسب می دانم در این گفتا ر، آینده مطلوب در همکاری های منطقه ای از دریچه فرهنگ را آنگونه که خود در می یابم ترسیم کنم .هم براین گمانم که ترسیم آینده ای مطلوب بسا که بتواند وظیفه ی هر کدام از کسانی را که به نحوی دست اندر کارهمکاری های منطقه ای هستند و به چنین آینده ای علاقه مندند روشن کند . ابتدا فکرمی کنم که پدید آمدن همگرایی از ضرورتهای شکل گیری آینده ی مطلوب است و ما در ترسیم آینده ی مطلوب علی القاعده با محوریت فرهنگ می توانیم شرایطی مطلوب برای همگرایی و هم افزایی بیشتر را در منطقه به وجود بیاوریم .
کسانی که تجربه ی حضور در فعالیت های فرهنگی درمنطقه دارند ، تصدیق می کنند که همگرایی با محوریت فرهنگ همیشه ممکن تر است از همگرایی با محوریت سیاست و اقتصاد، به این دلیل که حوزه های سیاست و اقتصاد ، از این جهت که نسبت مستقیم تری با منافع و مصلحت ها پیدا می کند محل چالش های بیشتری هستند و همین باعث می شود که حساسیت ها تشدید شود و کم تر بتوان به همگرایی دست پیدا کرد. اما همگرایی با محوریت فرهنگ باتوجه به مصداق های فراوانی که در موفقیت از این حیث وجود دارد ،تسهیل کننده ی همگرایی سیاسی و اقتصادی است.
شاید هر کدام از دست اندر کاران همکاریهای فرهنگی بارها تجربه کرده باشند که وقتی گفتگو ها در عرصه ی سیاست و اقتصاد با چالش مواجه می شده ،چرخش مباحث و گفتگوها به سمت فرهنگ می توانسته بازگشاینده ی بن بست ها باشد و مسیر را برای تفاهم بیشتر هموار کند .
شاید در ترسیم آینده ی مطلوب تصور این باشد که بازخوانی مشترکات تاریخی ومشترکات قومی ومشترکات زبانی ،ادبی و اعتقادی در صورتی می تواند به شکل گیری آینده ی مطلوب کمک بکند که نتایج و منافع دیگری در بر داشته باشد . به عبارتی به عنوان مسیر حرکت شناخته شود .در حالی که بنده براین گمانم که نفس بازخوانی مشترکات در هر کدام از زمینه های تاریخی ،قومی ،ادبی، فرهنگی و اعتقادی خود به خود می تواند به پدید آمدن آینده ی مطلوب کمک کند .درک این نکته پیچیدگی چندانی ندارد که ما وقتی با ملت ها ی آشنا با زبان و ادبیات فارسی از فردوسی توسی و اثر سترگ او “شاهنامه ی عظیم القدر”سخن می گوییم حال همه ی کسانی که دراین بحث مشترک ورود پیدا می کند خوب می شود .
وقتی که از شکل گیری مظاهر تمدنی و رویکردهای علمی و فرهنگی در هر کدام ازسلسله های مشترک ایرانی که در ایران بزرگ فرهنگی پدید می آمده اند، سخن می گوییم تمام کسانی که به نوعی نسبت پیدا می کنند با ا ین تاریخ و با این جغرافیا و به تبع تاریخ و جغرافیا با این فرهنگ، حال خوبی پیدا می کنند. بنا براین می توان گفت بازخوانی مشترکات فرهنگی و مشترکات ادبی و زبانی می تواند شرایط مطلوب همراه با همدلی و درواقع همزبانی و همراهی در عرصه های دیگر علمی ، آموزشی و صنعتی و حتی سیاسی به وجود بیاورد.
البته در این بین شاید این سوال مطرح شود که وقتی درتعریف فرهنگ با تعاریف گوناگون مواجه هستیم و اصحاب نظر هرکدام فرهنگ را به گونه ای تعریف کرده اند، چگونه می توان عرصه اصلی فرهنگ را معین کرد ؟
ما باید بپذیریم که فرهنگ عرصه ی فراخ و گسترده ای است که همه عرصه های دیگر را به نوعی تحت پوشش قرار می دهد .حتی اگر چنین گمان کنیم که درتعاریف گوناگون فرهنگ، تعاریفی که بعضا به چهارصد تعریف فزونی یافته ، هرکدام از تعریف کنندگان ممکن است تنها وجهی ازوجوه عدیده ی فرهنگ را دیده باشند و تنها به زمینه ای از زمینه های فرهنگی توجه کرده باشند، بااین وجود، باید در نظر داشت که عرصه ی فرهنگ عرصه ای است مرتبط با که زمینه ها ومقولات ومصداق های گوناگون. درمثل ، زمینی است که بایستی درآن ما باید به جای یک قطعه و دو قطعه ،چندصد قطعه را مورد توجه و کاشت و داشت قراردهیم .با این تلقی، می پذیریم که بایستی همه ی عرصه های فرهنگ به نوعی مشمول دستور کارآبادانی از ناحیه ی ملت های منطقه بشود تا نهایتا دریک رابطه ی پازلی و همپوشان، فرهنگی فراگیر، سرسبز و آبادان و سرزمینهایی آبادتر به خود ببینیم و آن همدلی مورد انتظار پدید بیاید.
طبیعی است که سرمایه گذاری در چنین عرصه ی گسترده ای مستلزم موونه ی بسیار است و مهمتر ازهرموونه ا ی ، مستلزم حوصله ی بسیار است چرا که تلاش در عرصه مشترکات زمان می برد و ممکن است که نتایج آن دیر به چشم بیاید .اما با یقین می توان ادعا کرد که حرکت ها ی فرهنگی بعضا در طرح های کوتاه مدت پاسخ می گیرند وبعضا د رطرح های میان مدت و بلند مدت .اما حرکت های مشترک فرهنگی حرکت به سمت افزایش دوستی ها و پیوند ها در منطقه و سرمایه گذاریی است که وقتی به بارنشست، تا قرن های متمادی می شود از حاصل و برکات این سرمایه گذاری سودمشترک برد . روشن است که همگرایی فرهنگی در صورتی که در ترسیم آینده ی مطلوب به نحو مجدانه ای دردستور کارقراربگیرد ، چندبرابر شدن بهره وری تلاش های مشترک را به دنبال دارد و این وضعیت روشن وخوشحال کننده ، خود، انگیزه ها واهتمام ها ونشاط ها را برای حضور و تلاش دراین عرصه افزایش می دهد.هچنین، طبیعی است که در صورت به وجود آمدن عزم لازم برای تلاش در جهت پدید آمدن همگرایی فرهنگی ، ملت ها به نحو شوق افزایی می توانند داشته ها خود را روی هم بگذارند و سرمایه های آنها، چندبرابر بشود.امر مبارکی که می تواند سود ها ی کلان برای ملت های منطقه به همراه داشته باشد . ما دراین نگاه، فرهنگ را اتمسفری می دانیم که تنفس کردن درآن می تواند ایجاد عزم و انگیزه ودوستی کند.به همین دلیل گمان می کنم که درابتدا بایستی به پالوده بودن فضایی که درآن نفس می کشیم از شوائب و به معطر ماندن فضایی که عطر یگانگی و مشترکات تاریخی دارد، اهتمام کنیم.منتها نباید فراموش کرد که فرهنگ ،همیشه، دین یا صنایع دستی نیست. گاهی یک تلاش سنجیده ی رسانه ای می تواند در این مسیر کمک بکند به پدید آمدن آینده مطلوب .
به خاطرم هست که در یکی از ماموریت های فرهنگی ، میزبان تنی چند از نخبگان فرهنگی یکی از ملت های منطقه بودیم .در این بازدید یکی از این نخبگان که طبع شعری هم داشت وقتی با پیشرفت های ایران مواجه شده بود، ازجمله با مظاهری از پیشرفت و توسعه که در شهرهای ما مواجه شده بود ، بعد که به سرزمین خود بازگشته بود، با اعجاب وبا شگفتی و با خوشحالی از موفقیت برادران هم کیش وبرادران هم فرهنگ خود سخن می گفت. این درواقع سرمایه ی اصلی است که ما می توانیم در پرتو آن به تفاهم ها و تبادلات فرهنگی و علمی و آموزشی و صنعتی بیشتری دست پیدا کنیم .
دراین مسیر یکی از نکاتی که می تواند به شکل گیری آینده ی مطلوب کند تلاش برای قوت دادن رویکرد های فرهنگی در حرکت های سیاسی است.این امری است که با توجه به اعتقادی که بنده به این نکته داشتم ، باعث شد تا در هرکدام از ماموریت های فرهنگی که حضوریافتم، سعی کنم که دوستان دست اندرکار درعرصه های سیاسی و اقتصادی را دراین مسیر همراه کنم و بسیار خوش وقتم از بیان این نکته که بنا برشواهد، ما از این حرکت نتایج فراوانی به دست آوردیم . توانسته بودیم کاری کنیم که سیاست همراه باشد با رویکرد های انسانی و رویکردهای فرهنگی و سازنده ، چنان که طبیعتا دراین مسیر ملت ها هم وقتی ما را ناظربه مشترکات می بینند ، بیشتر با ما همراهی می کنند و در این مسیر آنچه را که دارند عرضه می کنند تا به سرنوشت مطلوبتری نائل شویم .
البته من فکر می کنم همواره در این پیشنهادها برای رسیدن به شرایط مطلوب بایستی تعریف های اصلی فرهنگ را به خودمان یادآور بشویم .به همین جهت من عرض می کنم که فرهنگ درمنظر این بحث یعنی داشتن نگاه برادرانه و خیرخواهانه و تلاش مشترک برای ایجاد پیشرفت در پرتو اجرایی سازی تمدن ایران فرهنگی .من به همین بهانه با توجه با این که وقتی از ایران فرهنگی سخن می گوییم مرزهای جغرافیایی را فراموش می کنیم ومرزها را درجایی ترسیم می کنیم که با اقوام وملت های خارج ازاین مشترکات مواجهه پیدا می کنیم ، و گر نه درسرزمینی که آن را ما بعضا با نام ایران فرهنگی می شناسیم حتما می توانیم با داشتن این نگاه برادرانه و خیرخواهانه برای ایجاد پیشرفت یکسان و به وجود آمدن شواهد خوشحال کننده و عزت بخش تلاش کنیم .من در همین جهت پیشنهاد می کنم اصحاب نظر و اصحاب عمل ، همفکری و تلاش کنند تا پارلمان نخبگان ملت های منطقه به وجود بیاید . چراکه همیشه نخبگان از هر عرصه ای که برآمده باشند واز هرکشوری که برآمده باشند، نگاهشان به منافع واز سویی نگاهشان به مشترکات نگاه ارزشمندتر، عمیق تر و کارآمدتری است. در پرتو این نحوه نگرش می توان به شکل گیری شرایط مطلوب تر ، برای زیست مطلوب تر، درپرتو یک فرهنگ والا و یک فرهنگ متعالی بیشتر فکر کرد و بیشتر به نتیجه رسید.
واژگان کلیدی: غفلت از فرهنگ ، همکاری های منطقه ای، روابط منطقه ای، فارسی