مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

رویارویی قدرت ها بر سر بعثی ها در عراق

اشتراک

رویارویی قدرت ها بر سر بعثی ها در عراق


محمد مودب

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

peace-ipsc.org

 

تصويب قانون منع حضور بعثي ها در صحنه سياسي، بسیاری از انشعابات غیرعلنی را هم در میان نیروهای اجتماعی- سیاسی داخل عراق و هم در میان نیروهای خارجی تاثیرگذار بر حیات سیاسی این کشور علنی ساخت. اولا اغلب شخصیت های سیاسی این کشور، از جمله سران سه قوه با حضور مجدد بعثی ها در ساختار سیاسی و حکومتی عراق مخالف هستند. لذا این مخالفت ها به گونه های مختلف ابراز شده که مشخص ترین آنها را باید در تفسیر و اجرای ماده 7 قانون اساسی ملاحظه نمود. بر این اساس، حضور هر شخص و گروه تحت هر عنواني كه از نژادپرستي، فرقه گرايي و تروريسم حمايت كند و يا از طرفداران حزب بعث صدام باشد، در ساختار حكومتي عراق ممنوع است.

در ثانی با عنایت به این واقعیت که بعثی ها سابقه طولانی در جنایت علیه اکثر عراقی ها دارند، ترد شدن آنها از صحنه های سیاسی و اجتماعی، خیلی دور ذهن نمی باشد. اما پرسش این است که حضور مجدد بعثی ها و حمایت کشورهایی چون عربستان سعودی، ایلات متحده، سوریه و دیگران از آنها، بازنمای کدام طرفند سیاسی است. پس برای درک بهتر این موضوع، لازم است نگاهی کوتاه و گذرا به خاستگاه تاریخی و ایدئولوژیک حزب بعث بیاندازیم.

ریشههای حزب بعث را باید در سوریه جستجو نمود. این موضوع به سالهای بین 1909 تا 1920میلادی مربوط میشود که مجامع سرّی تحت عنوان فطاط، قحطانیّه و العهد به منظور مبارزه با سلطه عثمانی در کشورهای عربی ایجاد شد.

از سال 1920 که سرزمینهای عربی خاورمیانه بر اساس تصمیمات کنفرانس سان ریمو تحت قیمومیّت انگلیس و فرانسه قرار گرفت، حزبی تحت عنوان «استقلال» با زیربنای فکری ناسیونالیسم-عربیسم در سوریه، اردن و عراق در جهت مبارزه با استعمار و حیات بخشیدن به هویّت عرب تشکیل شد. از سال 1932 اتحاد ناسیونالیست که مرکب از طبقه خردهبورژوازی بود، در اکثر کشورهای خاورمیانه فعالیت خود را آغاز نمود. در سال 1939 به علت نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ایجاد انشعابات، حزب به نابودی کشیده شد و از درون ویرانههای آن، دو حزب جدید یکی به نام حزب «ناسیونالیستی عرب» به رهبری زکی ارسوزی و دیگری حزب «احیاءالعرب» به رهبری میشل عفلق و صلاح الدین بیطار به وجود آمد. این حزب پس از چند سال به «حزب بعث عربی» تغییر نام داد. هدف ایدئولوژیک حزب بعث عبارت بود از ناسیونالیسم عرب، آزادی، وحدت و سوسیالیزم و هدف آن ایجاد سوریه بزرگ شامل عراق، اردن، فلسطین، لبنان و سوریه بود. دکتر سامی کمیته حزب بعث را در سال 1948 در عراق تشکیل داد. در 14 ژوئیه 1958 وقتی ژنرال عبدالکریم قاسم در اثر کودتا قدرت را در عراق به دست گرفت، فؤاد رقابی دبیر کلّ حزب بعث را بهمنظور جداساختن او از فعالیتهای حزبی وارد کابینه کرد؛ اما در دسامبر همان سال، وی و برخی دیگر را دستگیر و زندانی نمود. حسن البکر که رهبری کمیتههای بعثی در ارتش را بر عهده داشت، کمیتههای نظامی را توسعه داد تا مقدمات واژگونی قاسم را فراهم سازد. با خاتمه دادن به رژیم عبدالکریم قاسم که سازمان اطلاعات و امنیت مخفی بعث در آن نقش مؤثری داشت، عبدالسلام عارف روی کار آمد تا این که حزب بعث تحت رهبری حسن البکر و صدام حسین و دیگران، رژیم عارف را سرنگون نموده و رژیم نظامی بعث را در عراق پایهریزی کردند.

اصول سهگانه استراتژی حزب بعث:

در نخستین جلسه شورای فرماندهی منطقهای حزب بعث عراق تصمیم گرفته شد که در مورد سیاست داخلی، سه جنبه مهم در اولویّت قرار داده شوند:

1. از بین بردن روحیه دینی و علایق مذهبی مردم. در تعقیب این هدف مؤسسات و مراکزی که کتابهای دینی نشر و توزیع مینمودند و یا چنین آثاری را از بیرون عراق وارد میکردند، به تدریج بسته شدند و مطبوعات دینی زیر پوشش سانسور شدید قرار گرفت؛ حتی مدارس، بیمارستانها و هیأتهای وابسته به مراجع دینی و روحانیّت تا جایی که امکان داشت یا تعطیل شدند و یا حداقل تحت کنترل حزب بعث در آمدند.

2. از ورود افراد غیربعثی در وهله اول به دانشکده نظامی و انتظامی و سپس به دانشگاههای تربیت معلم و مؤسسات فرهنگی و در نهایت از ورود کلیّه افراد غیربعثی به دانشگاهها جلوگیری به عمل آمد.

3. شعار همهچیز در راه تبلیغات باید تحقق عینی یابد. بنابراین هشتاد درصد کل برنامههای رادیو و تلویزیون و مطبوعات به برنامه سیاسی ایدئولوژیک حزب بعث اختصاص داده شد. ضمن این که نشریّات و جراید غیر بعثی تعطیل شدند.

با عنایت به نحوه شکل گیری حزب و اصولی که اعضای آن باید مد نظر قرار می دادند، و همچنین پرونده سیاهی که رژیم صدام از خود بر جای گذاشته است، باید دید که حمایت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای برای بازگشت بعثی ها به ساختار سیاسی و حکومتی از چه سیاستی ناشی می شود.

مواضع و دلایل حمایت از بعثی ها

آمریکا

1- بعثی ها دو مشخصه کلی دارند: الف: سکولاریسم ب: ناسیونالیسم. آمریکا با کمک گرفتن از این دو شاخص، می خواهد از یک طرف تاثیر افکار ایدئولوژیک را در انتخابات کاهش دهد و از سوی دیگر هویت طلبی های بخشی را با ناسیونالیسم عربی جایگزین سازد. در واقع با حمایت از بعثی ها، جامعه عراق به تدریج از بافت قومی – فرقه ای رها شده و از یک طرفه شدن نتایج انتخابات ممانعت به عمل می آید.

2- انتقاد آمریکا از ردصلاحیت بعثی ها توسط «هيئت عدالت و بازخواست» به این دلیل بوده که حضور و مشارکت همه گروه ها را شیوه ای برای كاهش تنش سياسي تلقی می کند و با این کار بخشی از نیروهای افراطی به زندگی عادی بر می گردند و امنیت ملی عراق بیشتر تامین می شود.

3- آمریکائیها در عراق به این نتیجه رسیده اند که نباید اجازه دهند گروه های نزدیک به ایران قدرت زیادی در عراق داشته باشند، به همین دلیل سعی دارند با به میدان آوردن جریاناتی مانند بعث، نفوذ ایران را بکاهند.

عربستان

1- عربستان در فضای جدید، سنی‌های حاکم بر رژیم بعث را که به طور طبیعی همسویی بیشتری با سعودی داشته و دارند، در خارج از قدرت می‌دید و از سویی حضور دو نیروی غیرسنی (شیعیان) و غیرعرب (اکراد) در ارکان قدرت سیاسی کشور همسایه، با تبع ساختار سیاسی نظام پادشاهی سازگار نیست.

2- دولت عربستان با اشراف کامل به ارتباط مالی و معنوی نیروهای سلفی و جهادی با منابع داخلی، نگران گسیل و رسوخ این نیروهای وابسته به القاعده و افزایش ناامنی و بی‌ثباتی در ساختار سیاسی آل سعود می‌باشد و ترجیح می‌دهد توان مخرب آنها در خارج از عربستان تخلیه و آزاد گردد و نگران همکاری احتمالی بخش‌هایی در ساختار سیاسی سعودی و دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی با این نیروهاست که با استمرار نظام سیاسی حاکم در عربستان مخالف هستند. پس حضور بعثی ها در ساختار سیاسی عراق موازی با تداوم ناامنی تلقی می شود.

3- تحولات و موفقیت‌های شیعیان در عراق، احتمالا شیعیان عربستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

4- عربستان همواره دنبال ايفاي نقش رهبري در منطقه و مقابله با جريان فزاينده مقاومت- خصوصا از سوي شيعيان- است. حاكميت اكثريت شيعي در عراق و روابط رو به گسترش اين كشور با جمهوري اسلامي ايران، موقعیت عربستان را در جهان اسلام به خطر می اندازد.

سوریه

1- با سقوط حكومت حزب بعث عراق، سوريه نيروهاي تندروي حزب بعث را در قالب يك گروه دمشق گراي نوين (يعني حزب اصلاح ) سازماندهي كرد كه در صدد استقرار مجدد يك نظام ناسيوناليست عرب در بغداد بود. لذا این کشور ملي گرايان و بعثي هاي سابق عراق را جذب كرده، از طريق آنها در صدد بسط منافع خود در عراق است.

2- از اواخر سال 2005 ، با نمودار شدن دورنماي يك جنگ داخلي، گروه ها و جنبش هاي فراواني براي جنگ با نيروهاي اشغال گر و نهادهاي نوبنياد دولتي در عراق، اعلام موجوديت كردند. از جمله اين گروه ها سازماني بود كه محمد يونس الاحمد، يكي از مقامات حزب بعث عراق، رهبري آن را به عهده داشت. الاحمد در سال 2006 ، از سازمان مركزي اين حزب كه از آغاز تهاجم امريكا تحت رهبري عزت ابراهيم الدوري، معاون صدام حسين بود، منشق شد. وي فعاليت خود را از خاك سوريه سازماندهي مي كند و دمشق براي تقويت جايگاه خود در بغداد، كمك هاي فراواني به اين گروه هم مرام كرده است.

3- حمایت از بعثی ها توسط سوریه می تواند به رابطه نوپای آن کشور با ایالات متحده تاثیر مثبتی داشته باشد.

در این میان کشورهای دیگری هم هستند که با توجه به منافع تعریف شده خویش، نسبت به حضور بعثی ها در ساختار سیاسی نگاه مثبتی دارند. از جمله این کشورها می توان اردن، امارات و…. را نام برد. در این میان کشور ترکیه نیز چون از قدرت گرفتن کردها در عراق واهمه دارد، تقویت مواضع غیر کرد مطلوب ترکیه است ضمن اینکه از دیدگاه اين كشور، سکولاریسم بعثی در عراق می تواند به کم رنگ شدن طایفه گری منجر شود.

در بین همسایگان شاید ایران تنها کشوری باشد که از حضور بعثی ها بیمناک است. این بیم دو دلیل مشخص دارد. اول اینکه، جنایات بعثی ها در هشت سال جنگ ایران-عراق هنوز از ذهن ایرانیان خارج نشده است. دوم اینکه، قدرت یابی بعثی ها و به موزات آن سنگینی کفه آراء به نفع سنی ها، موقعیت شیعیان این کشور را که با ایران اتحاد ایدئولوژیک دارند، تضعیف خواهد نمود. از این منظر شیعیان لبنان نیز نسبت به شیعان عراق سمپاتی دارند و در مجموع هلال شیعی که توسط شیعیان عراق، ایران و لبنان در منطقه شکل گرفته است، هرگونه تغییر در ساختار سیاسی عراق، موقعیت آنرا با تغییر مواجه خواهد ساخت.

مطالب مرتبط