مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چشم انداز روابط روبه گسترش هند با خلیج فارس -گفتگو با دکتر قدرت الله بهبودی نژاد -بخش پایانی

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc

در یک دهه اخیر روابط هند و شورای همکاری خلیج فارس بویژه با عربستان ابعاد گوناگونی به خود گرفته است. برای بررسی  روابط روبه گسترش هند با خلیج فارس با آقای دکتر قدرت الله بهبودی نژاد  دانش آموخته روابط بین الملل  از دانشگاه جواهر لعل نهرو و متخصص جنوب  آسیا  به گفتگو نشسته ایم. 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: چالش های پیش روی هند در فضای جدید  با منطقه خلیج فارس  کدامند؟

این روندها فرصتی را برای هند فراهم می کند، زیرا هند به عنوان یک شریک بالقوه در میان کشورهای خاورمیانه شناخته می شود، اما به دلیل یک روند مرتبط، چالش هایی را نیز ایجاد می کند. از آنجایی که آمریکا و اروپا در حال کاهش تعهدات خود در منطقه هستند، فضا را برای دیگر قدرت‌های مشتاق و در حال رشد نیز باز می‌کند. و کشورهای خارجی که به سرعت برای استفاده از این پتانسیل ها حرکت کرده اند، چین، کره جنوبی، ژاپن و سایر کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا و تا حدی روسیه هستند. این امر رقابت را برای هند هم به عنوان یک شریک توسعه بالقوه و سرمایه گذار و هم به عنوان مقصدی برای سرمایه گذاری پرسود از منطقه غنی خلیج فارس افزایش می دهد. هند برای اینکه بتواند به طور موثر رقابت کند، باید بازی خود را هم از نظر ظرفیت سازی و هم از نظر گسترش ارتقاء دهد. و اگرچه با توجه به سوابق اخیر، دهلی نو، به ویژه در زمان نخست وزیری مودی، به طور قابل توجهی تعاملات منطقه ای خود را افزایش داده و در عین حال برای اصلاحات اقتصادی جامع در داخل تلاش می کند. چین به‌عنوان یک بازیگر بلندپرواز سیاسی شناخته می‌شود و این مزیت را دارد که اولین محرک است، به این معنی که هند باید خلاقانه بیندیشد و یک استراتژی چندجانبه برای تحقق پتانسیل خود در خاورمیانه ایجاد کند. هند علاوه بر مشارکت در مشارکت های چندجانبه و چند جانبه با ایالات متحده و کشورهای اروپایی، می تواند به دنبال مشارکت با اقتصادهای شرق آسیا از جمله ژاپن و کره جنوبی نیز باشد.

به عبارت بهتر به عبارت بهتر میتوان  به سه فاکتور زیر اشاره داشت:

  پویایی ژئوپلیتیک: منطقه خلیج فارس به دلیل منابع انرژی و موقعیت آن در تقاطع مسیرهای تجاری بین المللی مهم است. رقابت‌ها و درگیری‌های ژئوپلیتیکی در منطقه، مانند رقابت ایران و عربستان سعودی، جنگ داخلی یمن و بحران دیپلماتیک قطر، می‌تواند بر روابط هند با کشورهای حاشیه خلیج فارس تأثیر بگذارد.

بی ثباتی منطقه ای: منطقه خلیج فارس در سال های اخیر شاهد بی ثباتی سیاسی و تهدیدات امنیتی بوده است. درگیری های جاری مانند جنگ داخلی سوریه و ظهور گروه های افراطی مانند داعش چالش هایی را برای ثبات منطقه ایجاد کرده است. این مسائل می تواند تأثیرات گسترده ای بر روابط هند با کشورهای خلیج داشته باشد و نگرانی های امنیتی برای شهروندان هندی ساکن در منطقه ایجاد کند.

فاکتور چین: چین به عنوان یک بازیگر مهم در ژئوپلیتیک ظاهر شده و نفوذ دیپلماتیک و سیاسی آن در منطقه همچنان افزایش خواهد یافت. با این حال، چین به هیچ وجه جانشین آمریکا به عنوان بازیگر اصلی خارجی در خلیج فارس نیست. بنابراین، هند را برای تقویت روابط خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس به شدت به ایالات متحده وابسته می کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: تاثیر جنگ اوکراین را بر حضور امریکا در خلیج فارس و پویایی جدید در سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس چگونه ارزیابی میکنید؟

جنگ جاری در اوکراین چندین سؤال را در مورد ساختار امنیتی اروپا که از پایان جنگ سرد توسط سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تضمین شده است، ایجاد کرده است. توانایی روسیه برای پیروزی در جنگ یا  سالم خارج شدن از آن زیر سوال است، اما این جنگ بر آسیب پذیری کشورهای اروپای شرقی در برابر رقابت قدرت های بزرگ تاکید کرده است. تأثیر این درگیری را می توان در سطوح مختلف در اروپا مشاهده کرد، جایی که کشورهایی مانند نروژ و سوئد که قبلاً ترجیح می دادند خارج از حوزه ناتو باقی بمانند، اکنون برای پیوستن به آن تلاش می کنند. از سوی دیگر، ترکیه، یکی از اعضای ناتو، نقش متعادل کننده ای ایفا می کند و به دنبال این است که به عنوان میانجی در جنگ جاری و در نهایت سیاست قدرت بین ایالات متحده و روسیه ظاهر شود.

با این وجود، جنگ از بسیاری جهات بر سیاست جهانی تأثیر گذاشته است. تمرکز ایالات متحده از دیگر صحنه های منطقه ای از جمله خاورمیانه و هند و اقیانوس آرام به اوکراین و اروپا منحرف شده است. برای افزودن به ژئوپلیتیک پیچیده، چین از روسیه حمایت کرده است بدون اینکه لزوماً مستقیماً در جنگ دخالت کند. به طور همزمان، چین ردپای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک خود را در جهات مختلف از جمله در آسیای مرکزی، جنوبی، جنوب شرقی و غرب گسترش داده است. در واشنگتن، این امر به عنوان به چالش کشیدن سلطه ایالات متحده تلقی می شود، و تحلیلگران آمریکایی اغلب ظهور چین را به عنوان تهدیدی برای نظم بین المللی لیبرال تثبیت کرده اند. در حالی که تأثیر بحران اوکراین بر ژئوپلیتیک جهانی و نظم بین‌المللی همچنان موضوع بحث و تحلیل است، پیامدهای آن بر خاورمیانه و خلیج فارس آشکار می‌شود.

یک شاخص کلیدی از مسیر نوظهور سیاست منطقه ای در خاورمیانه، واکنش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به بحران اوکراین است. شش کشور شورای همکاری خلیج فارس، یعنی بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی متحدان دیرینه ایالات متحده هستند. آنها برای مدت طولانی برای دفاع از خود به چتر امنیتی تحت رهبری ایالات متحده در خلیج فارس وابسته بودند. در طول جنگ سرد، این بر اساس ترتیبات نفت در برابر امنیت بود. با این حال، در قرن بیست و یکم، با کاهش وابستگی آمریکا و اروپا به نفت خلیج فارس و انتقال مرکز عصبی اقتصاد جهانی به آسیا، ماهیت اتحاد نفت در برابر امنیت تغییر کرد. از این رو، معماری منطقه ای به رهبری ایالات متحده امنیت منطقه را تضمین می کند در حالی که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس جریان نفت و گاز را برای ثبات بازار جهانی انرژی و اقتصاد بین المللی تضمین می کنند. علاوه بر این، پس از 11 سپتامبر، اتحاد بین ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس حول محور سیاست ایالات متحده در “جنگ علیه تروریسم” بود. اگرچه ماهیت این اتحاد تغییر کرد.

یکی از اجزای اصلی اتحاد بین ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تفاهم سیاست خارجی بین آنها بود. آنچه در عمل به معنای آن بود، حمایت متقابل از یکدیگر در مسائل سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل برای حفظ منافع اصلی یکدیگر و حمایت از اولویت‌های سیاست خارجی بود. با این حال، پس از بهار عربی در دولت باراک اوباما، نشانه هایی از شکست در این ترتیب ظاهر شد. اولین نشانه مشکل در واکنش های متفاوت دولت اوباما و کشورهای مختلف شورای همکاری خلیج فارس به درخواست تغییر رژیم در تونس و مصر ظاهر شد. در حالی که عربستان سعودی و امارات انتظار داشتند از حمایت آمریکا برای نجات متحدان خود استفاده کنند، قطر دیدگاه متفاوتی داشت در حالی که دولت اوباما محتاط بود و از متحدان خود خواست به صدای مردم گوش دهند.

آنچه از تونس و مصر آغاز شد، به بخش‌های مختلف منطقه گسترش یافت و به تبع آن اختلافات بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و بین آنها و ایالات متحده بوجود  امد . از این رو، واکنش‌های متفاوت به بهار عربی اولین نشانه‌های انشعاب اتحاد آمریکا و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را نشان داد. امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) اختلافات بین عربستان سعودی و دولت اوباما را بیشتر تحکیم کرد. در دوران دونالد ترامپ، در حالی که ایالات متحده سیاست خود را در قبال ایران تغییر داد، عدم پاسخ به حملات پهپادی در سال 2019 به تأسیسات نفتی در عربستان سعودی، دیدگاه عربستان و امارات را تثبیت کرد که ایالات متحده دیگر آماده کمک به متحدان منطقه‌ای خود زمانی که با تهدیدات امنیتی مواجه می شوند  نیست. برای افزودن به سردرگمی، اختلافات میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با تحریم قطر توسط اعضای دیگر شورای همکاری خلیج فارس – عربستان سعودی، امارات و بحرین – و مصر به نقطه اوج خود رسید.

در دوران جو بایدن، ناامیدی از سیاست خارجی ایالات متحده به نقطه اشتعال رسید زیرا ایالات متحده موضوع سوابق حقوق بشر را برای منزوی کردن عربستان سعودی و ولیعهد محمد بن سلمان برجسته کرد و اقدامات بیشتری برای خروج از تعهدات خود در قبال جنگ جاری در یمن انجام داد. . هر دوی این اقدامات به روابط بین دولت بایدن و عربستان سعودی آسیب جدی وارد کرد. اگرچه پس از بروز بحران در اوکراین، بایدن موضع خود را در مورد عدم برخورد دیپلماتیک با بن سلمان تعدیل کرد، اما این امر به طور قابل توجهی پویایی را که از خودداری عربستان از کاهش تولید نفت که دولت بایدن برای آن تاکید کرده بود، تغییر نداد.

از این رو، اگر به سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه در طول یک دهه از سال 2011 نگاهی بیاندازیم، همیشه منافع متحدان منطقه ای در نظر گرفته نشده است که به کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات نشان می دهد که آنها باید مسائل را در نظر بگیرند. 

بنابراین، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به تدریج نه تنها با ایالات متحده بلکه در بین خود نیز سیاست مستقل منطقه ای و خارجی را در پیش گرفته اند. این با پراکندگی گسترده تر در سیاست منطقه ای و بین المللی تکمیل شده است. از این رو، قطر، کویت، عمان، امارات، عربستان سعودی و بحرین دیگر نیازی به هماهنگی واکنش سیاست خارجی خود چه در میان خود و چه با ایالات متحده نمی بینند. این امر در پی بحران اوکراین آشکار شد که در آن عربستان سعودی و امارات از یدک کشیدن خط سیاست خارجی آمریکا خودداری کردند در حالی که قطر بیشتر با ایالات متحده همسو است. تا حدودی، اختلافات سیاستی با ایالات متحده نیز به روند آشتی میان کشورهای منطقه کمک کرده است که به موجب آن آنها سعی کرده اند رویکرد تقابل گرایانه خود را کنار بگذارند و به صورت دیپلماتیک در مورد اختلافات بحث کنند.

 چه عوالی حضور امریکا در خلیج فارس و پویایی جدید در سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس چگونه ارزیابی میکنید؟

مرکز بین المللی مطالعات صلح: به طور دقیقتر عوامل  پویایی در سیاست خارجی کشورهای خلیج فارس  کدامند ؟

سه روند کلی را می توان با این امر ربط  داد. یکی، ماهیت روابط بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایالات متحده تغییر کرده است. این کشورها  دیگر وابسته به اتحاد دوران جنگ سرد نیستد ، بلکه به موضوع همسویی‌های مبتنی بر موضوعات گونه گون  تبدیل شده است. از این رو، هر جا همگرایی وجود داشته باشد، مانند مبارزه با تروریسم، امنیت منطقه ای، ایران و افغانستان، درجه ای از همسویی را می بینیم. از سوی دیگر، در مواردی که واگرایی وجود دارد، مانند بحران اوکراین، چین و بازار بین‌المللی نفت، رویکردهای متفاوتی مشاهده می‌شود. احتمالاً این روند در روابط ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس در زمان‌های آینده تا زمانی که یک تغییر پارادایم در سیاست منطقه‌ای یا سیاست خارجی آمریکا رخ ندهد، باقی خواهد ماند.

دوم، تغییر ماهیت روابط به این معنا نیست که آمریکا به دنبال خروج از خاورمیانه و خلیج فارس است. علیرغم کاهش تعهدات امنیتی یا تمایل به مداخلات نظامی، ایالات متحده تنها قدرت نظامی خارجی و بالفعل منطقه ای است که دارای امکانات لازم برای تضمین امنیت و نظم منطقه است. از این رو، علیرغم اختلافات سیاسی آنها، روابط امنیتی و راهبردی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با آمریکا و وابستگی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای امنیت و دفاعشان به آمریکا پایان نیافته است.

سه، کشورهای منطقه به طور فزاینده ای روابط استراتژیک با رقبای ایالات متحده – روسیه و چین – و دیگر قدرت های متوسط جهانی را به عنوان راهی برای پوشش استراتژیک توسعه می دهند تا بتوانند در سیاست پیچیده منطقه ای و بین المللی و در مدیریت روابط با ایالات متحده حرکت کنند. این به آنها این امکان را می دهد که در مواردی که منافعشان با ایالات متحده همسو نیست، سیاست خارجی مستقلی را اعمال کنند. از این رو، می توان درجه ای از خودمختاری استراتژیک را در جهت گیری سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کاهش داد.

طی دهه‌های گذشته، با تحولات خاورمیانه و خلیج فارس و جهت‌گیری سیاست‌های جهانی در پس‌زمینه رقابت آمریکا و روسیه و چین، کشورهای حوزه خلیج‌فارس به تدریج گرایشی به مسیر مستقل سیاست خارجی پیدا کردند. این امر ماهیت روابط آنها با آمریکا را تحت تأثیر قرار داده است اما به روابط استراتژیک بین آنها پایان نداده است. واکنش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به تحولات اوکراین تاکید می کند که آنها به دنبال تنوع بخشیدن به روابط خارجی خود هستند و علیرغم وابستگی دفاعی و امنیتی خود به ایالات متحده، استقلال راهبردی را در روابط با ایالات متحده اعلام می کنند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نظرتا ن درباره کریدور هند – عرب – اسراییل – اروپا چیست؟

یکی از پیشرفت های استراتژیک مهمی که از نشست سران گروه 20 در روز شنبه حاصل شد، رونمایی از طرح های بلندپروازانه برای ایجاد یک “جاده ادویه” مدرن با پیامدهای ژئوپلیتیکی بالقوه گسترده بود. هند و عربستان سعودی، همراه با ایالات متحده، اتحادیه اروپا، امارات متحده عربی و دیگران، ابتکار عمل را برای اتصال راه آهن، بنادر، برق، شبکه های داده و خطوط لوله هیدروژن آغاز کردند .این کریدور نه تنها دو کشور را به هم متصل می کند، بلکه همکاری اقتصادی، اتصال دیجیتال بین آسیا، غرب آسیا و اروپا را ارتقا می دهد .برای هند، عربستان سعودی یکی از مهمترین شرکای استراتژیک است.  کریدور هند-خاورمیانه دارای پتانسیل قابل توجهی برای تقویت روابط و انعطاف پذیری استراتژیک بین کشورهای مدیترانه، منطقه خلیج فارس و هند است که اساساً یک پل ژئوپلیتیکی مهم بین اروپا و هند و اقیانوسیه را تشکیل می دهد. این کریدور می تواند نقشی اساسی در پیشبرد یکپارچگی اقتصادی از طریق افزایش فرصت های تجاری و سرمایه گذاری ایفا کند. علاوه بر این، امنیت انرژی هند را با تنوع بخشیدن به منابع انرژی و ترویج توسعه زیرساخت ها تقویت می کند. این پیشرفت، پایه‌ای برای همکاری‌های دیپلماتیک تقویت‌شده در مورد مسائل بین‌قاره‌ای ایجاد می‌کند که نقطه عطف ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک مهمی را در قرن بیست و یکم رقم می‌زند. 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: چشم‌انداز 2030 همکاری اقتصادی بین عربستان سعودی  و هند را چگونه ارزیابی میکنید ؟

تحلیلگران به فرصت‌های بی‌شمار برای کسب‌وکارهای هندی که توسط برنامه اصلاحات اجتماعی و تنوع اقتصادی چشم‌انداز 2030 عربستان سعودی ایجاد شده است، به‌ویژه برای کسانی که در بخش فناوری کار می‌کنند، اشاره می‌کنند.

ما می دانیم که عربستان سعودی اهداف بزرگی دارد. آنها به دنبال تبدیل شدن به یک اقتصاد در حال گذار هستند و از نفت دور می شوند .  هند این پتانسیل را دارد که  در عربستان سعودی پروژه هایی را راه اندازی کند. از هند، بخش خدمات، بخش فناوری اطلاعات چیزی است که هند می تواند در توسعه اقتصاد محلی عربستان سعودی به آن کمک کند و البته عربستان سعودی سرمایه لازم برای سرمایه گذاری در زیرساخت ها را دارد. برای هند، تأمین مالی برای زیرساخت ها همان جایی است که بازی اصلی در حال حاضر است و این همان چیزی است که به رشد 7.8 یا 7.9 درصدی دامن می زند. این توسعه زیرساختی است که بسیار شبیه به آنچه در مورد چین اتفاق افتاده است، به همین دلیل است که در مورد روابط دوجانبه بین هند و عربستان سعودی بسیار مهم است.

تقویت روابط تجاری همراه با اذعان مشترک از اهداف استراتژیک مشترک در منطقه بوده است. هند و هم عربستان سعودی اقتصادهای پیشرو جهانی هستند که بسیار سریع در حال رشد هستند و به اهمیت اصلاحات اقتصادی و رفاه برای مردم پی برده اند. عربستان سعودی یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه است، این کشور پیشرو اقتصاد منطقه است و نقش بسیار مهمی در سیاست و ثبات منطقه ایفا می کند. برخی از ابتکارات اخیر عربستان سعودی برای مبارزه با تغییرات اقلیمی، احیای جنگل های بزرگ آن، در زمینه انرژی سبز و کمیسیون آب جهانی، برای ثبات منطقه مهم است .علاوه بر این، رشد روابط عربستان و هند نشان‌دهنده تغییر گسترده‌تر به سوی دنیای چندقطبی است که در آن اقتصادهای نوظهور نقش بیشتری در تعیین روابط خود و پویایی قدرت در همسایگی‌های مربوطه خود دارند. از آنجایی که هند در سال جاری به پرجمعیت ترین کشور جهان تبدیل شده است و به طور بالقوه در مسیر تبدیل شدن به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان قرار دارد، عربستان سعودی و منطقه وسیع تر خلیج فارس تمرکز سیاست خود را بر این اساس تنظیم کرده اند. ابتکارات متعددی برای ارتقای روابط به سطح جدیدی شناسایی شده است. در تغییر سریع مشخصات ژئوپلیتیک خاورمیانه، هند و عربستان سعودی هر دو به یکدیگر نیاز دارند تا روابط خود را برای ایجاد یک غرب آسیای صلح آمیز و باثبات، جایی که بیش از 8 میلیون نفر هندی الاصل در آن زندگی می کنند و برای بهبود اوضاع  اقتصاد منطقه  مشارکت  و به یکدیگر نیاز دارند.

توسعه یک مشارکت استراتژیک بین عربستان سعودی و هند احتمالاً پیامدهای گسترده‌تری برای منطقه وسیع‌تر غرب آسیا خواهد داشت و به طور بالقوه منافع مشترک را فراتر از تجارت به حوزه‌هایی مانند همکاری دفاعی گسترش می‌دهد. بیانیه   در کشور در مورد اهمیت روابط هند و عربستان برای ثبات منطقه ا به همگرایی ژئوپلیتیکی و اقتصادی در حال انجام بین خاورمیانه و جنوب آسیا اشاره دارد که اغلب از آن به عنوان غرب آسیا یاد می شود. در این چشم‌انداز در حال تحول که با پویایی‌های پیچیده ژئوپلیتیک مشخص شده است، هند و عربستان سعودی، هر دو اقتصاد تأثیرگذار در منطقه با تأثیرات جهانی و منطقه‌ای، تأثیر قابل‌توجهی بر مسیر ثبات منطقه دارند. به این ترتیب، همکاری آنها به طور فزاینده ای اهمیت پیدا می کند و حوزه هایی مانند اشتراک اطلاعات، میانجیگری دیپلماتیک در درگیری های منطقه ای، رشد اقتصادی و تضمین تامین انرژی امن و قابل اعتماد در غرب آسیا را در بر می گیرد.

مطالب مرتبط