مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چالش‌های حزبی و تأثیر آن بر موجودیت اقلیم کردستان عراق

اشتراک

حسن کریمی

فوق دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

مقدمه:

از ابتدای شکل‌گیری منطقه خودمختار کردستان عراق در آغاز دهه1990م. تا کنون که به صورت یک منطقه فدرال در چارچوب عراق فدرال درآمده است، حاکمیت آن عمدتا به عهده دو حزب قدرتمند و سرکش دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی بوده است. اختلافات ایدئولوژیک دو حزب در گذشته باعث شد تا در مقابل همدیگر صف‌آرائی کنند. نمونه بارز آن تقابل دو حزب در سال 1998 ـ 1994م. بود که منجر به کشته شدن شمار زیادی از پیشمرگان و هواداران دو حزب شد. در فاصله سالهای 2001 ـ 1998م. با وساطت ایران و آمریکا میان دو حزب صلح برقرار شد و هر کدام از طرفین بر منطقه تحت کنترل خود حاکم شدند.

بارزانی‌ها بر اربیل و دهوک و طالبانی‌ها بر سلیمانیه و نواحی همجوار حاکم شدند. با چالش میان دولت مرکزی عراق با بازرسان سازمان ملل در مورد وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق و تصمیم واشنگتن برای ساقط نمودن دولت مرکزی عراق، کردها به عنوان اپوزیسیون با وعده تحقق فدرالی در این کشور به پیاده نظام آمریکا و غرب تبدیل شدند. در سال 2003م. رژیم بعث سقوط کرد و با تصویب قانون اساسی عراق در سال 2005م. کردستان به یک منطقه فدرال تبدیل شد. با تقسیم قدرت میان دو حزب، بارزانی‌ها سکاندار کردستان و جلال طالبانی رئیس جمهور عراق فدرال شد. دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی نیز با یک لیست مشترک در انتخابات اقلیم شرکت کردند و حائز اکثریت آرا در پارلمان و تشکیل دولت فدرال شدند. از سال 2005م. تا سال 2012م. که جلال طالبانی سکته مغزی کرد ـ سکته ای که بیشتر بوی ترور بیولوژیک می داد ـ رابطه میان دو حزب خوب بود. اما از سال 2013م. تاکنون دو حزب قدرتمند کردی دچار چالش شدند، چالشی که موجودیت اقلیم را تهدید می‌کند. سوالی که مطرح میشود، این است که چالش‌های دو حزب کردی چه تأثیری بر موجودیت اقلیم دارد؟ در پاسخ می‌توان که چالش‌های مذکور منجر به گسل در اقلیم کردستان و حرکت آن به سمت سیستم دواداره‌ای شده است.

ـ بحث و یافته ها:

کردها در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود تا به امروز ـ که به قول باستانشناسان بالغ بر دو هزار سال قدمت دارد ـ از دو مشکل عمده رنج برده و می برند. اولین معضل طایفه و عشیره سالاری است که تا قبل جنگ دوم جهانی سد راه همگرایی آنها برای رسیدن به یک واحد مستقل سیاسی بر روی نقشه سیاسی جهان بود. نمونه بارز این معضل، در جمهوری مهاباد رخ داد؛ چرا که یکی از عوامل بسیار مهم سقوط جمهوری مهاباد، ضدیت و به تعبیر کردها خودفروختگی طوایف مامش‌ها و منگورها به حکومت وقت ایران بود که از پشت به قاضی محمد ضربه زدند. یا در جریان قیام شیوخ بارزانی علیه عثمانی، بعضی از طوایف و اعضای حکومتی آنها مثل زیباری ها در مقابل قیام آنها ایستادند و نمونه های بسیار دیگر که در تاریخ کردها فراوان است و حتی در شرایط فعلی نیز حاکمان آنکارا، دمشق و بغداد هرگونه اندیشه واگرایانه کردی را به کمک سرسپردگان خود در طوایف که ـ به قول کردها «جاش حکومتی» هستند ـ رصد و سرکوب می‌کنند. اما دومین معضل کردی که ریشه آن به جنگ دوم جهانی برمی‌گردد، تشکیل حزب توسط کردها است. ریشه حزب در کردستان به معنای امروز آن به زمانی برمی‌گردد که قاضی محمد و همفکرانش با پیشنهاد روسها، «کومله ژیان کرد» را منحل کردند و به جای آن حزب دموکرات کردستان را تاسیس کردند. اما در کشور عراق و در منطقه کردی آن در سال 1947م. بارزانی‌ها نیز اقدام به تأسیس حزب دموکرات کردستان کردند. حزبی که فقط و فقط با افکار ملا مصطفی بارزانی می‌چرخید و با حزب به معنای مصطلح آن در جهان بسیار تفاوت داشت.

دو چهره شناخته شده حزب دموکرات کردستان عراق علاوه بر ملا مصطفی بارزانی، ابراهیم احمد و جلال طالبانی داماد وی بودند که نقش بی بدیلی در تاسیس حزب داشتند. اما در حزب حرف اول و آخر را بارزانی می‌زد. فعالیتهای ابراهیم احمد و داماد جوانش تنها محدود به فعالیتهای دیپلماتیک بود که عمدتا بر دوش جلال طالبانی بود و بنا به نظر بسیاری از صاحب نظران مسائل کردی در این زمینه هم در جهان عرب و هم در اروپا در دفاع از حق کردها کم نگذاشت و یکی از رهبران فراموش نشدنی کرد در تاریخ به شمار می آید. میان طالبانی و پدر زن وی با ملا مصطفی بارزانی اختلاف وجود داشت. بارزانی آنها را جاش‌های 66 خطاب می‌کرد و حتی کار به جائی رسید که می‌خواست آنها را مجبور به تبعید از کردستان کند. اما ابراهیم احمد و طالبانی به خاطر منافع کردها سوختند و ساختند. آنان در جریان مبارزه پشت بارزانی را خالی نکردند و پا به پای از حق کردها در عراق دفاع کردند. اما آنچه که منجر به جدائی قطعی طالبانی از مصطفی بارزانی و حزب وی شد، شکست کردها در سال 1975م. ار رژیم بعث به دلیل خیانت شاه ایران، آمریکا و اسرائیل به کردها بود. خیانتی که ریشه بسیاری از چالش‌های حزبی امروز در کردستان عراق به آن برمی‌گردد. شکست 1975م. باعث شد تا طالبانی در تبعید اقدام به تاسیس اتحادیه میهنی کردستان نماید و راه خود را از بارزانی جدا نماید. تعدادی از اعضای حزب دموکرات که موافق افکار بارزانی نبودند به طالبانی و حزب وی پیوستند. با تاسیس اتحادیه میهنی، کردستان به عرصه فعالیت دو حزب کردی با دو ایدئولوژی متفاوت، اما با یک هدف مشترک و آن هم دفاع از حق کردها تبدیل شد. در سال 1979م. بارزانی در آمریکا مُرد و حزب دموکرات به پسرانش ادریس و مسعود رسید. دو پسری که میانه خوبی هم با یکدیگر نداشتند و نگاه آنها به همدیگر رقابتی بود. با مرگ مشکوک ادریس در اواسط دهه 1980م. در سیلوانیا ارومیه، مسعود به آرزویش رسید و رهبر حزب شد.

دو حزب مذکور در کردستان تا سال 1979م. تحرک گذشته را نداشتند تا اینکه در ایران انقلاب شد. وقوع جنگ میان ایران انقلابی و حکومت بعث باعث شد تا دوباره حزب دموکرات و اتحادیه میهنی فرصت را مغتنم شمرده و با حکومت تهران علیه رژیم بعث وارد جنگ شوند. نتیجه این همپیمانی برای اکراد، بمباران حلبچه در سال 1987م. و ماجرای انفال در فاصله سالهای 1987 ـ 1988م. بود که بالغ بر 180000 نفر شیمیایی، انفال و کشته شدند. اما پیامد این اتفاق ناگوار برای کردها، ایجاد منطقه پرواز ممنوعه در آغاز دهه 1990م. بود؛ به گونه‌ای که کردها در سایه آن توانستند به خودمختاری برسند و کردستان برای اولین بار رنگ یک دولت محلی را در سایه حمایت بین‌المللی به خود دید. اما این دولت و پارلمان خودمختار دیری نپائید و احزاب کرد سیستم دو اداره‌ای به مرکزیت سلیمانیه و اربیل (هولیر) را برگزیدند. روابط میان دو حزب تا سال 1994م. میلادی بد بود و در فاصله سالهای 1994م. تا 1998م. جنگ خونینی میان طرفین درگرفت و کشته های زیادی به جای گذاشت. نهایتا میان دو حزب با وساطت آمریکا و ایران صلح شد. اما سیستم دواداره‌ای به قوت خود باقی ماند. با حمله آمریکا به عراق، کردها به عنوان یکی از اعضای فعال اپوزیسیون عراق مورد توجه واشنگتن واقع شدند. همراهی اکراد با واشنگتن، تحقق وعدة فدرالیسم به کردها از سوی آمریکا بود.

سقوط صدام  در سال 2003م. و تصویب قانون اساسی عراق در سال 2005م. که کردستان را منطقه‌ای فدرالی تعریف کرده بود، باعث آشتی ملی در کردستان شد. حزب دموکرات و اتحادیه میهنی به عنوان دو حزب قدرتمند با وجود دیگر احزاب اسلامی و غیراسلامی، سکاندار اصلی قدرت در منطقه کردستان و عراق شدند. به‌گونه ای که بارزانی رئیس اقلیم شد و طالبانی نیز رئیس جمهور عراق فدرال شد. اکثر کرسی های دولت و پارلمان محلی نیز به این دو حزب رسید. امنیت و رفاه در اقلیم کردستان زبانزد خاص و عام در منطقه و جهان شد. به‌گونه‌ای که از اربیل مرکز اقلیم کردستان به عنوان «دبی» یاد می‌کردند. سیل سرمایه‌گذاران شرقی و غربی روانه اقلیم شد و همه از اقلیم کردستان به عنوان کانون اصلی دیپلماسی منطقه‌ای در آینده یاد کردند. اما این وضع بیش از 7 سال دوام نیاورد؛ چرا که معمار اصلی این وضع یعنی جلال طالبانی در سال 2012م. به طرز عجیبی سکته مغزی کرد. با مرگ طالبانی، مسعود بارزانی وقتی که عرصه را خالی دید راه افراط پیمود و با خودبرتربینی ساز جدایی زد؛ چرا که در غیاب طالبانی، کسی نبود جلوی افراطی‌گری وی را بگیرد و همان کاری را کرد که پدرش مصطفی بارزانی کرد. آنچه که بر وخامت اوضاع افزود، ظهور داعش در سال 2013م. بود که منجر به ناامنی در عراق شد. بارزانی با توجیه ظهور داعش و اینکه اوضاع کردستان و عراق بحرانی است، بدون توجه به قوانین پارلمان، خواهان تمدید دوره ریاست خود بر کردستان شد. دوره ریاست وی تمدید شد. این اتفاق چندان به مذاق دیگر احزاب کردی از جمله اتحادیه میهنی و حزب گوران خوش نیامد. اما به خاطر شرایط کردستان که درگیر مبارزه با داعش بود، با تمدید ریاست بارزانی موافقت کردند. در فاصله سالهای 2014 ـ 2017م. ظهور داعش، افت قیمت نفت، هجوم آوارگان و قطع بودجه اقلیم توسط دولت مرکزی، اوضاع کردستان را به شدت خراب کرد و بر شدت واگرایی میان اقلیم و دولت مرکزی عراق افزود. در این شرایط حزب دموکرات کردستان و رئیس آن بارزانی بدون توجه به نظر دیگر احزاب و گروههای سیاسی اقدام به برگزاری رفراندوم کردند. شکست رفراندوم در سال 2017م. نه تنها کردستان را به لحاظ ژئوپلیتیک تحمیلی، منزوی کرد، بلکه منجر به اختلاف میان دو حزب اصلی دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی شد؛ زیرا حزب دموکرات، عامل اصلی شکست رفراندوم را اتحادیه میهنی کردستان معرفی کرد. به‌گونه‌ای که در کانالهای تلویزیونی، ماهواره‌ای و مطبوعاتی خود به اتحادیه میهنی و رهبران جوانش و در کل خانواده طالبانی حمله کرد و آنان را خائن به ملت کرد معرفی کرد. این در حالی بود که تا قبل از برگزاری رفراندوم نه تنها اتحادیه میهنی، بلکه دیگر احزاب ملی و اسلامی کرد همچون گوران، نسل نو، جماعت اسلامی و تا حدودی اتحاد اسلامی کردستان برگزاری رفراندوم در چنان شرایطی را نوعی خودکشی سیاسی قلمداد می‌کردند. اما گناه اصلی به پای اتحادیه میهنی و رهبران جوانش همچون لاهور شیخ جنگی، آراس شیخ جنگی، باول طالبانی پسر ارشد جلال طالبانی و در کل خانواده طالبانی نوشته شد.

امروز رابطه میان احزاب کردی بخصوص دو حزب اصلی اقلیم کردستان بسیار تیره و تار است. آنچه که بر این تیرگی افزوده، ظهور نسل جدیدی از رهبران سیاسی است که علیرغم اینکه تحصیلات آکادمیک دارند، اما به شدت از «عقلانیت سیاسی» به دور هستند. افرادی همچون مسرور مسعود بارزانی و نچیروان ادریس بارزانی به علاوه نسل چهارم بارزانی‌ها همچون آرین پسر مسرور بارزانی و ادریس پسر نچیروان بارزانی در حزب دموکرات و کسانی مثل قباد جلال طالبانی و باول جلال طالبانی به‌علاوه آراس شیخ جنگی و لاهور شیخ جنگی در اتحادیه میهنی در زمره این رهبران هستند. این افراد نه تنها تاریخ را مطالعه نکرده و از دیگران نیاموخته‌اند، بلکه از درک تاریخ قوم خود نیز عاجز هستند. رهبرانی سرمست، شوریده حال و ساده لوح که هر موقع با دیگر رهبران دنیا ملاقات می‌کنند و در مقابل دوربین‌های رسانه ای قرار می‌گیرند، از خود بی خود می‌شوند و تصور می‌کنند هیچ کس به اندازه آنها نمی‌فهمد و تنها آنها باید سرنوشت قوم خود را تعیین کنند. یک رهبر سیاسی خوب باید خوب کتاب بخواند، اهل مشورت باشد، قادر به درک سیستم و شبکه باشد، برای علم ارزش قائل باشد و قادر به درک تحولات آتی باشد. حال آیا واقعا رهبران جوان دو حزب تمامیت خواه کردستان دارای خصوصیات فوق هستند؟ برای یافتن جواب نیازی به فکر کردن نیست؛ چرا که دیدن وضیعت کنونی کردستان بهترین جواب برای سوال فوق است. این خصوصیات ارثیه‌ای است که از پیشینیان به نوادگان رسیده است؛ چرا که کریس کوچرا نوسینده دلسوز تاریخ کردها که سابقه حضور در کردستان و ملاقت با رهبران کرد از جمله ملا مصطفی بارزانی را دارد، نقل می‌کند اولین باری که ملا مصطفی را در حال خواندن کتاب دیده، موقعی بوده که او رباعیات حکیم عمر خیام را می‌خوانده است. حال رباعیات عمر خیام به چکار یک رهبر چریکی می‌آید، بماند. 

 اندیشکده خاورمیانه با اشاره به این که بعد از گذشته چند دهه، اقلیم کردستان همچنان به دو منطقه تحت کنترل حزب دموکرات و اتحادیه میهنی و با عنوان منطقه سبز و زرد تقسیم شده، از پیامدهای خطرناک آن گفته است. این نشریه خطر را چنان برجسته توصیف کرده که به گفته جنین پلاسخارت، نماینده سازمان ملل در عراق، موجودیت اقلیم را به خطر انداخته است. اختلاف میان دو حزب همچون اواسط دهه 1990م. بسیار جدی است. در حال حاضر حزب دموکرات کردستان وزارتخانه‌های مهم و استراتژیک منابع طبیعی و وزارت داخلی (کشور) را تحت کنترل خود دارد و از طریق آنها توانسته است، استانهای مختلف اقلیم را تحت کنترل داشته باشد. اقدامی که از سوی اتحادیه میهنی بی‌پاسخ نمانده و رهبران جوان این حزب با ارائه طرح تمرکززدائی از قدرت، این هژمونی را به چالش کشیده‌اند. مقامات دو حزب برای آنکه بتوانند نفوذ خود را در اقلیم کردستان فراگیر کنند، اقدام به ائتلاف با دیگر گروهها و احزاب در اقلیم کردند. نمونه بارز آن توافق اتحادیه میهنی با حزب گوران و نزدیکی حزب دموکرات به اتحاد اسلامی کردستان است. میزان اختلاف به اندازه ای زیاد است که اگر ترس از سلطه دوباره حکومت مرکزی بر اقلیم کردستان، اختلاف اقلیم با بغداد بر سر بودجه و… نبود، این دو حتی یک روز هم نمی‌توانستند همدیگر را تحمل کنند. مذاکرات میان دو حزب نیز توفیق چندانی نداشته است؛ زیرا که آنها در حال گسترش نفوذ و قدرت خود در مناطق تحت کنترل یکدیگر هستند. 

در اقلیم هرکدام از دو حزب دارای نیروی نظامی وابسته به خود هستند و به واسطه ترسی که از همدیگر دارند حاضر به ایجاد یک ارتش منظم نیستند و بعید است که تهدید آمریکا هم بتواند به یکدست کردن واحدهای پیشمرگ کمک کند؛ زیرا اخیراً واشنگتن کمکهای مالی و تجهیزاتی خود به نیروهای پیشمرگ را منوط به ایجاد نیروی واحد نظامی توسط حزب دموکرات و اتحادیه میهنی کرده است. هرکدام از دو حزب گمرکات مرزی با کشورهای همجوار را کنترل می‌کنند. حزب دموکرات گمرک ابراهیم خلیل در مرز ترکیه و اتحادیه میهنی گمرک پرویزخان، باشماق و.. در مرز با ایران را اداره می‌کند و عایدات آن عمدتا به جیب دو حزب می‌رود. نفت و فروش آن نیز از دیگر چالش‌های دو حزب است که معلوم نیست به حساب چه کسی ریخته می‌شود و کجا صرف می‌شود. علاوه بر این تلاش بارزانی برای ائتلاف با صدر جهت دور زدن اتحادیه میهنی و رسیدن به کرسی ریاست جمهوری از دیگر موارد چالش‌زا میان دو حزب است. بدون شک این وضعیت در کنار رابطه متشنج با بغداد، بحران اقتصادی، افت قیمت نفت و شیوع ویروس کرونا، توسعه این منطقه را در آستانه برگزاری انتخابات عمومی در عراق و گسترش نفوذ ترکیه در عراق و اقلیم، به مخاطره انداخته است. اندیشکده خاورمیانه توسعه سیاسی در اقلیم کردستان را منوط به آشتی میان حزب دموکرات و اتحادیه میهنی، توجه به خواسته‌های مردم و ایجاد اصلاحات اساسی در نهادهای وابسته به دولت کرده است. در غیر این صورت، اقلیم کردستان نسبت به گذشته به سمت بحران بزرگتری پیش می‌رود و آن چیزی جز به خطر افتادنِ «موجودیت اقلیم کردستان» بر روی نقشه سیاسی عراق و جنوب غرب آسیا نیست.

        

واژگان كليدي: چالش‌, حزبی , تأثیر , موجودیت, اقلیم, کردستان ,عراق,حسن کریمی

مطالب مرتبط