مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

پیروزی مجدد باراک اوباما و ارزیابی سیاست خارجی جدید امریکا

اشتراک

سعید خالوزاده

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد           

باراک اوباما کاندیدای دموکرات ها بعد از تقریبا یک سال مبارزه انتخاباتی چند مرحله ای و نفس گیر، موفق شد با پشت سر گذاشتن میت رامنی کاندیدای جمهوریخواهان به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا انتخاب شود. باراک اوباما با كسب 306 رای الکتورال در برابر 202 رای الکتورال میت رامنی به عنوان رييس جمهور جدید برگزيده شد. انتخاب مجدد اوباما مسئله بسیار مهمی است و تاثیرات زیادی در صحنه جهانی دارد. اين سومين بار بعد از جنگ جهانی دوم است كه يك كانديداي دموكرات براي دومين دور متوالي به کاخ سفید راه می یابد. با توجه به تعداد آرا قوی الکتورال باراک اوباما بنظر می رسد وی در دور دوم با اقتدار بيشتري وارد كاخ رياست جمهوري مي شود و برنامه هاي تدوین شده حزب متبوعش که عمدتا بر اساس همان برنامه های قبلی است را با جديت بيشتري ادامه خواهد داد. اگرچه اوباما باید بر خط مشی سیاست خارجی کشور نظم و ترتیبی بدهد و بخصوص در مسائل مهمی مثل تحولات ناشی از بهار عربی در خاورمیانه و تنظیم رابطه با حکومت های جدید این منطقه سیاست های جدیدی را در پیش بگیرد ولی بنظر می رسد اساس برنامه های کابینه دوم وی پیرامون مسائل داخلی امریکا و سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی نه چندان مطلوب امریکا است که شدیدا مورد توجه شهروندان و افکار عمومی امریکاست. دراین میان احتمال کاهش هزینه های نظامی امریکا دور از ذهن نخواهد بود.

کلیدوژگان: پیروزی اوباما، سیاست خارجی جدید اوباما، آمریکا و اوباما

 

تحلیل رخداد

ارزیابی وقایع نشان می دهد بحران اقتصادی و جنبش وال‌استریت مهمترین چالش‌های داخلی اوباما و مسئله هسته‌ای ایران، رابطه با چین و روسیه و چگونگی پیشبرد روند صلح خاورمیانه و تنظیم روابط جدید با حوزه جنوب شرق آسیا از دیگر اصلی‌ترین معضلات سیاست خارجی دولت دوم اوباما قلمداد می‌شوند. اوباما در 4 ساله پیش روی، ضمن تاکید بر سر و سامان دادت به اوضاع داخلی و بهبود شرایط اقتصادی کشور، تلاش می کند سیاست خارجی فعال و سازنده ای را در اقصی نقاط دنیا در پیش بگیرد و به بسیاری از معضلات باقمانده در سیاست خارجی امریکا خاتمه بخشد.

باراک اوباما نزديك دو هفته بعد از ششم نوامبر، روز پیروزی، چمدان‌هاي خود را بست و براي نخستين سفر خود بعد از پيروزي، عازم شرق آسيا شد. وی در اين سفر چهار روزه از سه كشور تايلند، برمه يا ميانمار و كامبوج دیدار کرد و در اجلاس سران كشورهاي عضو اتحاديه كشورهاي آسياي جنوب شرقي آ. سه. آن(ASEAN) شركت كرد. بنظر می رسد كه عزيمت اوباما به اين منطقه و شركت در اجلاس «آ. سه. آن» آن هم در اين مدت كوتاه بعد از پيروزي‌اش در انتخابات، حكايت از نقش اين منطقه و به طور كلي، حوزه شرق آسيا در دور دوم از سياست خارجي اوباما دارد.

بنظر می رسد با وارد شدن انتقادها بر سياست خاورميانه‌اي اوباما بعد از عقب‌نشيني در مورد جنبش بهار دموكراسي‌ خواهي عربي، دولت امريكا اميدوار است تا ديدارهاي رئيس‌جمهور از آسياي جنوب شرقي نقطه شروعي براي جهش سياست خارجي در دومين دور از رياست جمهوري او باشد و ايالات متحده به دنبال ايجاد موازنه‌اي در برابر نفوذ رو به رشد چين است. تقابل با نفوذ چين تنها هدف اوباما نيست، بلكه نكته قابل توجه در اين مورد، سفر اوباما به برمه است كه به نظر مي‌رسد او در اين سفر به دنبال تكميل حلقه‌هاي لازم براي مقابله با نفوذ چين در اين منطقه است. اوباما پيش از اين و در چهار ساله گذشته از رياست جمهوري خود از ۲۰۰۹ به اين سو چهار بار به حوزه شرق آسيا سفر كرده كه آخرين آن در همين سال ميلادي انجام شد و با اين سفر معلوم مي‌شود كه اين حوزه در سياست خارجي امريكا نسبت به حوزه‌هاي ديگر از اولويت خاصي برخوردار است.

در واقع، سفرهاي مكرر اوباما و ديگر مقامات ارشد امريكا به اين منطقه از جمله هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه و لئون پانتا، وزير دفاع امريكا، حاكي از آن است كه امريكا بر مبناي آ. سه. آن يك رابطه زنجيري از كشورها را در اين منطقه تعريف كرده كه از شبه جزيره هند تا اقيانوس آرام به دور چين كشيده شده است. اين رابطه زنجيره‌اي بعد از ۲۰۰۹ و در دور نخست رياست جمهوري اوباما مورد توجه جدي امريكا قرار گرفت و برخلاف دوره بوش و حتي رؤساي جمهور اسبق امريكا، اين دستگاه ديپلماسي اوباما بود كه به اين حوزه و نقش رابطه زنجيره‌اي آن براي امريكا روي آورد و سعي كرد تا آنجا كه مي‌شود فضايي باز براي كشورهاي عضو و حلقه‌هاي اين رابطه در جهت منافع امريكا ايجاد كند.

اضافه می شودچین پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد نظریه آمریکایی نظام بین‌المللی و ادعای آمریکا در مورد جهان تک قطبی را نپذیرفت و رهبران پکن در مناسبت‌های مختلف ایده نظام چند قطبی را مطرح کردند. اختلافات و رقابت‌های این دو کشور از همان زمان کلید خورد و در برهه‌های مختلف، عوامل متعددی موجب دامن زدن به تنش میان واشنگتن و پکن شد.

تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا:تحولات قریب به دو سال جهان عرب شرایطی را ایجاد کرده که آمریکا نمی تواند با سیاست دوره بوش و روند 4 ساله قبلی به ابتکار عمل در این زمینه دست بیابد و نیاز به مبنایی دیگر دارد تا آن که از یک سو خود را با این تحولات هماهنگ کند و از سوی دیگر بتواند به آن جهت و سوی مورد نظر خود را بدهد. چنین لوازمی به معنای ضرورت چرخش به سوی دیپلماسی فعال است که اوباما برای آن نیاز به تغییرات گسترده در تیم های سیاسی، امنیتی و نظامی خود دارد. حضور پترائوس، پانتا و کلینتون در دوره دوم از ریاست جمهوری با این شرایط هم خوانی ندارد و از این رو، کسانی چون جان کری، رییس کمیته روابط خارجی سنا، و سوزان رایس، نماینده آمریکا در سازمان ملل، فراخوانده شده اند تا آن که محورهای اصلی این چرخش را تشکیل دهند.

وقوع بیداری اسلامی موجب شده تا آمریکا طی ماه‌های اخیر با توجه به کاهش نفوذ خود در خاورمیانه به دنبال تدوین استراتژی‌های جدید با اولویت‌های جدید باشد. شکی در این نیست که از دست دادن متحدان در مصر و تونس نفوذ آمریکا در خاورمیانه را تغییر داده است. وقوع انقلاب در این کشورها موجب تغییر روابط آمریکا با کشورهایی شد که برای سال‌ها روابط محکمی با واشنگتن داشتند و علاوه بر آن راه را برای فعالیت گروه‌های اسلام‌گرایی که برای مدت‌ها به دست حکومت‌های مبارک و بن علی سرکوب می‌شدند، هموار کرد.

همین عوامل چالش جدی‌ای را برای رئیس جمهور آمریکا به وجود آورده و دولتمردان آمریکایی را بر آن داشته اهداف مختلفی را در دستور کار خود قرار دهند. یکی از این اهداف،‌ ایجاد نوعی حاشیه امنیتی برای رژیم صهیونیستی و انتقال بحران از متن سرزمین‌های اشغالی به کشورهای خلیج فارس و شمال آفریقاست. دیگر اینکه واشنگتن در تلاش است با بزرگنمایی و توسل به اقدامات پوپولیستی، از خطر وجود تروریسم در منطقه به عنوان ابزاری برای حضور نظامی در این حوزه استفاده کند. علاوه بر این، آمریکا تلاش می‌کند ضمن تامین امنیت خطوط نفتی، از ایجاد بحران جدی در منطقه جلوگیری و مانع افزایش قیمت مواد هیدروکربنی شود. اکنون باراک اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود باید به منظور جبران کاهش نفوذ خود در منطقه این اهداف را جدی‌تر از پیش در دستورکار خود قرار دهد.

 برنامه هسته‌ای ایران از مهمترین چالش‌های باراک اوباما در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به شمار می‌آید. او که از تیرماه سال جاری به خاطر نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، هر گونه تصمیم‌گیری مهم در رابطه با ادامه مذاکرات گروه 1+5 با ایران را به بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات موکول کرده بود، اکنون باید خود را برای رویارویی با این مسئله آماده سازد. سیاست‌‌های اوباما، طی دوره اول ریاست جمهوری‌‌اش، نشان می‌‌دهد، او به رویکرد تحریم و فشار بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران تمایل دارد. به طور کلی، اکثر دموکرات‌‌ها معتقدند، این رویکرد سرانجام نتیجه لازم را برای آمریکا در پی خواهد داشت. بنظر می رسد با هماهنگی بسیار زیادی که با کشورهای اروپایی صورت گرفته، دولت اوباما تلاش دارد در اسرع وقت و در فرصتی 6 ماهه با ارائه برخی امتیازات به ایران پرونده هسته ای ایران را برای همیشه خاتمه بخشد و نگرانی های امریکا، اروپا و اسرائیل را باصطلاح بر طرف کند. دراین راستا ما بزودی شاهد تحولات زیادیاز جمله دیپلماسی و مذاکرات فعال اشکار و پنهان در این زمینه خواهیم بود.

در رابطه با ايران نيز از همين حالا بيشتر نگاه ها مساله رابطه ايران با ايالات متحده را رصد مي كنند؛ نكته اي كه وجود دارد اين است كه ايران با ايالات متحده روابط ديپلماتيكي ندارد و از طرفی ديدارهايي كه ادعا شده اخیرا صورت گرفته از سوي طرفين تكذيب شده است، البته در طی سال های گذشته ايران به طورغير مستقيم از طريق گروه 5+1  با آمريكا گفتگو و تماس داشته و در نشست هاي قبلي ايران و گروه 1+5 اين گفتگوها به صورت غير مستقيم انجام شده و در هفته هاي آينده نيز با حضور خانم كاترين اشتون وزير امور خارجه اتحاديه اروپايي و رئیس گروه 1+5 گفت و گوهاي جدي پيرامون مسايل انرژي هسته اي و موضوع تحريم ها بين دو طرف انجام خواهد شد، بنابراين ايران با دولت آمريكا گفت و گوهاي جدي را تاکنون در اين باره داشته و البته بنظر می رسد اين 6 كشور (گروه 1+5) با رهبري آمريكا با توجه به پيروزي اوباما گفت و گوهاي جدي تري را با ايران ادامه خواهند داد؛ در مجموع به نظر مي رسد طرفين تلاش دارند يك نتيجه از اين گفت و گوها به دست يابد و توافقي حاصل شود و با توجه به دور جديد مذاكرات و پيروزي اوباما امكان تسریع و جدیت ادامه اين دور گفت و گوها بيشتر شده است.  

پیامد رخداد

بنظر می رسد اوباما در زمينه سياست داخلي بر تداوم سياست هاي داخلي و بهبود اوضاع اقتصادی تاکید خواهد کرد و همان برنامه هايي كه ناتمام مانده را با جديت بيشتري پي مي گيرد و سعي مي كند رونق دوباره اي به اقتصاد اين كشور به عنوان بزرگترين اقتصاد دنيا برگرداند، از ميزان بيكاري بكاهد و اشتغال را افزايش دهد و در مسايل رفاهي، بهداشتي و آموزشي شاخص هاي بهتري پيدا کند. 

از طرفی، اروپائیان کلا مایل به قدرت یافتن بیش از حد امریکا نیستند و با جهان تک قطبی به رهبری امریکا نیز شدیدا مخالفت دارند و از این منظر به قدرت نرسیدن میت رامنی برای آنها نکته بسیار مثبتی است. اروپا مایل به یک نظام بین المللی چند قطبی است که در آن امریکا به عنوان یک قطب قدرتمند حتی قدرتمندترین قطب و البته نه ابر قدرت و هژمون حضور خواهد داشت و سایر بازیگران و قدرت های بزرگ از جمله اتحادیه اروپایی، چین، ژاپن، روسیه و … هر یک سهم خود را خواهند داشت. در مجموع اگر چه انتخابات این دور ریاست جمهوری امریکا، رقابتی بود میان کاندیداهایی که هر دو با چالش هاي زیادی مواجه بودند اما برنده انتخابات كسي بود كه از طبقات ضعیف جامعه برخاسته و الهام بخش توده های مردم بود؛ از اين انتخاب هم توده مردم رضايت داشتند و هم احیانا منافع دولتمردان و رهبران ديگر كشورها تامين می شود. بهرحال باید منتظر ماند و روند وقایع و تحولات ناشی از پیروزی مجدد اوباما را تحلیل کرد.

در زمینه سیاست خارجی، دولت اوباما بدون اینکه هزینه زیادی را بخصوص در بعد عملیات خارجی و نظامی متقبل شود، سعی می کند سیاست خارجی فعالتر، منعطف تر و بی سر و صداتری را در پیش بگیرد و در مناطقی مثل آسیای جنوبشرقی، چین، خاورمیانه عربی، ایران و روسیه دیپلماسی فعال و سازنده همراه با تعامل را در پیش بگیرد. دراین میان گفتگوهای سازنده با بازیگران خارجی نقش اساسی دارد.

 

 

مطالب مرتبط