مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت کنونی و آینده اخوان المسلمین لیبی

اشتراک

محمدرضا عشوری مقدم

کارشناس جریان های اسلامی

گروه اخوان المسلمین لیبی مانند بسیاری از گروه های سیاسی این کشور در زمان حکمرانی معمر قذافی حق فعالیت قانونی نداشت. بعد از سال 2011 و سرنگونی قذافی، اخوانی ها هم مانند بسیاری از گروه های دیگر فرصت نقش آفرینی در تحولات لیبی را پیدا کردند.

این نقش آفرینی با انتخاب آقای مصطفی عبدالجلیل (از اعضای سابق اخوان المسلمین و به عنوان کسی که مدتی در اخوان المسلمین لیبی فعالیت داشت و در فضای سیاسی این کشور به عنوان فردی اسلام گرا شناخته می شد) برای نخست وزیری دولت انتقالی انتخاب می شود و نقش آفرینی اخوانی ها آغاز می شود. در این دوره و به ویژه بعد از جریانات انقلابهای عربی، با توجه به قدرتی که اخوانی ها در تونس و مصر پیدا می کنند، به تبع فضای مناسب برای حضور پر رنگ اخوانی ها در عرصه حکومتی لیبی ایجاد می شود و تشکیلات اخوانی ها در لیبی با ایجاد یک سری دفاتر در قاهره مصر، جزیره جربة در تونس و مهم تر از همه شهر بنغازی در لیبی موفق می شود که از طریق مجلس ملی انتقالی و بهره برداری از بازوی نظامی خود به نام الجماعه المقاتله، بر ارکان حکومت انقلابی لیبی سیطره پیدا کند.

به هر حال روابط گروه اخوان با نیروهای مسلحی (که بعد از خلا حکومتی و سرنگونی قذافی در لیبی ایجاد می شود) به خصوص با گروه های مسلح اسلامگرا روابط خوبی بوده است. اما نقطه تحول جدی در فعالیت اخوان لیبی در سال 2012 بود. جايي که اخوانی ها رسما حزب «عدالت و سازندگی» را با نزدیک به حدود بیست شعبه در استان های مختلف لیبی تاسیس کردند که واقعا نوعی حرکت رو به جلو در فعالیت های سیاسی اخوان المسلمین در لیبی به شمار می رفت. بعد از این اخوانی ها توانستند به سرعت نهادهای حکومتی به ویژه هیئت دولت، بانک مرکزی و خیلی از موسسه های مالی را در اختیار خود بگیرند و قانونی به نام قانون «عزل سیاسی» تصویب کنند و با اين اقدام گام مهمی را در کنار زدن گروه ها و افراد وابسته به دولت و نظام قذافی بر داشتند و توانستند جای خود را در فضای سیاسی لیبی به خوبی باز کنند. هر چندآنها اکثریت نبودند، ولی به بخش مهمی از کنگره ملی را هم در دست خود داشتند. تا جایی که بارها شاهد بودیم که با دولت آقای علی زیدان، نخست وزیر وقت (که به جریان لیبرال گرایش داشت و مدافع کودتا علیه مرسی در مصر بود،) درگیر شدند و از هر راهی که می توانستند بارها دولت زیدان را تا پای استعفا پیش می برند و در نهایت هم موفق می شوند دولت زیدان را مجبور به استعفا کنند.

اخوانی ها از لحاظ تاریخی سابقه قابل توجهی در لیبی داشتند، سابقه آن ها به دوره سنوسی و قبل از دوره قذافی برمیگردد و فضای بعد از انقلاب هم برای آن ها بسیار مساعد بود. ولی واقعیت این بود که شرایط برای اخوان المسلمین لیبی مانند اخوان المسلمین مصر، خیلی خوب پیش نرفت. در این بین ورود لیبی به یک دوره هرج و مرج سبب می شود که اخوانی ها از شرایط این هرج و مرج و آشوب هایی (که به واسطه حضور گروه های متعدد مسلح در لیبی به وجود می آید) متاثر شوند. چنانچه از سال 2014 به بعد اوضاع برای گروه های مختلف سیاسی در لیبی و به تبع آن اخوان المسلمین بدتر هم می شود و علت آن حضور ملموس و جدی گروه های مختلف سلفی جهادی به ویژه داعش در لیبی است.

اما از جهت دیگر باید گفت که هر چند اخوانی های لیبی مانند اخوانی های مصر، از محبوبیت گسترده مردمي برخوردار نیستند، اما واقعا بازیگر تاثیرگذاري هستند. اگر بخواهیم جایگاه اخوان را در صحنه سیاسی امروز لیبی ترسیم کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که در یکي دو سال گذشته فضای سیاسی لیبی شاهد حضور همزمان دو دولت و مجلس موازی و رقیب ( به بیان دیگر نوعی حاکمیت دوگانه در لیبی) بود. شرایط در لیبی به گونه ای پیش رفت که در آن انتخاباتی برگزار می شود و با وجود مشارکت بسیار کمی مجلسی با ماهیتی سکولار و لیبرال شکل گرفت و مورد تایید جامعه جهانی و غربی ها قرار گرفت. از طرف دیگر جریان های اسلامگرا و نزدیک به اخوان هم (که نتیجه این انتخابات را قبول نداشتند) عمدتا در شهر طرابلس، پایتخت، اوضاع را در دست داشتند و مجلس و دولتی به ریاست آقای عمر الحاسی در طرابلس (که نزدیک به اخوانی هاست) شکل می گیرد و یک مجلس و دولت هم در تقرق در شرق لیبی به ریاست آقای عبدالله السناف شکل گرفت.

بعد از آن ماجرای خلیفه و ژنرال حفتر و حملات به طرابلس را می بینیم که عملا با کار حفتر ارتش لیبی دچار انشقاق جدی می شود و عملا نیروهای حفتر نقش بازوی نظامی مجلس غرب گرا بازی می کنند و در مقابل آن در شهر طرابلس جریان نظامی فجر هم پیمان اخوان است و از مجلس و دولت طرابلس حمایت می کنند. در این بین برگ برنده طرابلسی ها حمایت جدی ترکیه و قطر در پشت سر خود بود. از طرف دیگر هم گروه حفتر واقعا گزینه ای جدی برای غربی ها و به نوعی زنگ خطر جدی برای اخوانی ها محسوب می شد. یعنی قرار است سناریویی دقیقا مانند عبدالفتاح السیسی مصر، در لیبی به وسیله حفتر شکل بگیرد و واقعا شرایط برای اخوانی ها سخت می شود.

بعد از آن شاهد خلا حاکمیتی در کشور هستیم که به واسطه این خلا امنیتی و نبود دولت مقتدر مرکزی، جریان های جهادی مانند داعش، قدرت می گیرند و تا نزدیکی طرابلس هم می رسند و این موضوع برای لیبیایی ها و غربی ها زنگ خطر بوده است. داعشی ها به ساحل اروپا نزدیک می شوند و در آن جا شهر سرت را در یک قدمی اروپا در دست خود می گیرند. بعد از این ماجرا شاهد گفتگوهای ملی طی یک سال اخیر با میانجیگری سازمان ملل بودیم و اخوانی ها هم در این گفتگوها شرکت می کنند. در این میان به نظر می رسد که طرف های غربی ، ترک ها و قطری ها توانسته اند برای تشکیل دولت وحدت ملی به تفاهماتی برسند و به تشتت و حکومت دوگانه پایان دهند. به نظر می رسد که غربی ها در این باره اراده ای جدی دارند و گفتگوها را به قصد ایجاد دولت وحدت ملی انجام می دهند و اخوانی ها واقعا از این جدال عقب کشیده و به تشکیل یک دولت وحدت ملی رضایت داده اند.

در حال حاضر شرایط به گونه ای است که لیبی بیشتر از هر چیز نیاز به یک وحدت ملی و پارلمانی که در طبرق به عنوان یک پارلمان قانونی شناخته می شود، ظاهرا دولت وحدت ملی را قبول دارد. به هر حال این وضعیت به نوعی عقبگرد برای اخوانی های لیبی است و البته به نظر می رسد که راه دیگری هم نداشتند، یعنی هم شرایط لیبی این طور اقتضا می کرده است و هم در به روی پاشنه اخوانی ها نمی چرخد و فشارهای بین المللی هم واقعا بر روی آن ها زیاد بوده است و شاید بتوان گفت که دوره قدرت نمایی اخوانی ها در لیبی به پایان رسیده است. در حال حاضر پس از چهار سال از سرنگونی قذافی باید گفت که در بروز این شرایط وخیم سیاسی لیبی (که از نبود یک دولت مقتدر رنج می برده است ) همه گروه ها از جمله اخواني ها نقش داشته و شاید در حال حاضر به نوعی در حال توبیخ شدن هستند. در ابتدا شاید همگرایی خوبی میان اخوانی ها و دیگر گروه‌‌های سیاسی لیبی شکل گرفت، اما به مرور زمان با نقش آفرینی قدرت های منطقه ای بعد از خلع مرسی در مصر و ایجاد دو قطبی اسلام گرا، سکولار در لیبی، شکاف ها بیشتر می شود و شاهد شکل گیری این دو قطبی در تونس و مصر هم بودیم. کشور به یک خلا دولت مرکزی سوق داده می شود که مامن گروه های مسلح بسیار زیادی مانند داعش می شود.

اما نکته مهم این است که واقعا در لیبی آینده نمی توان از تاثیرگذاری اخوان المسلمین بر ساختار سیاسی و توزیع قدرت در لیبی صرف نظر کرد و این امر حقیقتی است که اخوان المسلمین، علی رغم همه شکست هایی (که با آن مواجه شده ) در آینده لیبی نقش آفرینی جدی خواهند داشت.

واژگان کلیدی: آینده اخوان المسلمین لیبی، اخوان المسلمین، لیبی، وضعیت کنونی اخوان المسلمین لیبی

 

مطالب مرتبط