اسلام ذوالقدرپور
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
طی دو دهه اخیر یکی از رهیافتهای مهم سیاستگذاری خارجی و روابط بین الملل که در معادلات قدرت مورد استفاده قرار گرفته است را میتوان ” نظم نوین جهانی ” و گذر از نظم کهنه به نظم نوین منطقهای یا جهانی دانست که هر بازیگر نظام جهانی بنا به اهداف و منافع خود به تعریف و پیگیری آن اقدام مینماید.
تعریف و ارائه مؤلفههای بیشمار از نظم نوین جهانی و نفی نظم کهن یا نظم ناکارآمد کنونی که بخشی از ابزار و سیاست خارجی تبدیل شده است، سبب پیدایش تقابل، نفرت، تنش، بحران و جنگهایی شده که جهان کنونی را آشوبناک نموده و ژئوپلیتیک جهانی را مصداقی از ماری چند سر یا حیوان افسانهای یونان باستان Lernaean Hydra نموده است.
هیدرای افسانهای که حیوانی مارگونه با مزیت زیست در آب با سرهای بیشمار توصیف شده که با قطع هر یک سر آن، یک و بلکه دو سر جدید رویش میکند و سر اصلی آن از مقاومت و سختی بینظیری برخوردار است، تعریف گویای تنشها و بحران آسیای جنوب غربی است که هیدراپلیتیک hydra politics آن با دهها سر به ایفای نقش در نظام جهانی مشغول است.
این هیدراپلیتیک خاص که ریشه بحرانی آن یا همان سر اصلی و سخت آن را میتوان دخالت نیروی خارجی مداخلهجو و بحران اعراب و اسرائیل طی حدود 8 دهه اخیر دانست، با بریدن یا نابودی هر سر (بحران و تنش) آن به شکلگیری یک یا دو بحران جدید (سر جدید) بر شرایط بحرانی افزوده، وضعیت تقابل و ستیز را تقویت مینماید.
توصیف هیدرا به عنوان یک حیوان مارگونه با توان زندگی در آب و سرهایی که به هر سمت و سویی حرکت نموده و چرخش دارند با موجهای تنش و بحران در آسیای جنوب غربی به عنوان کانون بحران جهانی سازگاری کامل دارد. ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی به گونهای است که رقابت و ستیز همیشگی برای قدرت مطلق را در دستورکار سیاستگذاران این منطقه قرار داده، سکون و آرامش ژئوپلیتیک یا تعادل و تعامل بازیگران را کاهش میدهد.
این کاهش سکون، تعامل و تعادل که مؤلفه اصلی سیاست منطقهای است، هر بازیگری را با یک هیدراپلیتیک hydra politics قوی و خطرناک روبرو میسازد. هیدراپلیتیک آسیای جنوب غربی با مسئله اعراب – اسرائیل و شکلگیری دولت صهیونیسم در فلسطین، چنان تقویت گردید که هرگز قابل شکست نیست تا چه برسد به نابودی آن!
هیدراپلیتیک این منطقه در کنار سر اصلی بحران اسرائیل و اعراب، دارای سرهای دیگری مانند: مرزهای لرزان استعماری، تنشهای فراگیر مرزی میان همه کشورهای منطقه، تنشهای مذهبی دوسوی مرزها، تنشهای قومی و نژادی دو سوی مرزها، شکنندگی دولتها، پیدایش جنبشها و انقلابهای روزافزون، حضور مستمر نیروی مداخلهگر خارجی، بروز جنگهای بزرگ (روسیه – افغانستان، ایران – عراق، عراق – کویت، داخلی سوریه، داخلی عراق، خلیج فارس اول 1991، خلیج فارس دوم 2003، افغانستان 2003) ظهور گروهها و سازمانهای افراطی ستیزه جوی منطقهای و جهانی، تحولات بهار عربی و … بوده که هر گاه یکی از سرها قطع شدند یا بحرانی فروکش نمود، بیدرنگ سر جدید یا بحرانی نو در منطقه جایگزین آن شده است!
سخن گفتن و طرحریزی برای تغییر ژئوپلیتیک و شکلگیری نظم نوین جهانی از سوی سیاستگذارن ارشد در آسیای جنوب غربی بدون توجه به وضعیت هیدراپلیتیک آن، رویکردی عقلانی قلمداد نمیگردد. انگاره نظم نوین جهانی در آسیای جنوب غربی به معنای ظهور بحران بزرگ در سیاستگذاری خارجی بسیاری از بازیگران این منطقه است.
در چنین شرایطی است که سیاستگذاران خارجی به دام هیدراپلیتیک گرفتار شده و با روندی از بحرانهای پیاپی روبرو میشوند. هیدراپلیتیک آسیای جنوب غربی و هشدارهای آن برای ایران را میتوان در محورهای زیر بررسی نمود:
یکم – هیدرای نفرین و نفرت: ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی به گونهای است که خود سازنده پایانناپذیر تنش و بحران است. این وضعیت که سبب تقویت هیدراپلیتیک منطقه شده است، بر مؤلفه فزونی انگاره نفرت و نفرین در هویتیابی شهروندان و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و دینی منطقه بنیان شده است.
هویت یابی و هویتسازی منطقهای که در دو محور خیر و شر یعنی ” ما ” به عنوان خیر یا فرشته و ” دیگری ” به عنوان شر یا شیطان تعریف و تفسیر شده، ستیز هویت را بر منطقه مسلط نموده و جهانی سازی هویت را در دستورکار سیاستگذاران ارشد منطقه قرار داده است.
این سیاست هویت سازی و جهانیسازی هویت و هژمون خویش از سوی سیاستگذاران قدرتهای بزرگ منطقه و برخی بازیگران خارجی، سبب شکلگیری چرخهای بلند از ستیز انگارههای هویتی ما و دیگری شده که نفرین و نفرت را به بخشی از دیپلماسی نرم بازیگران تبدیل ساخته است. هیدرای نفرین و نفرت که هرگاه یک سر یا بخشی از آن بریده میشود، فوراً سر دیگر یا موجی جدید از نفرین و نفرت در منطقه شکل میگیرد.
هیداری نفرین و نفرت که در مسئله اعراب و اسرائیل نمود بارزی دارد، در سپر سیاسی لبنان با شکلگیری و قدرتیابی حزب الله لبنان و تقابل کشورهای اهل سنت با این سازمان، نمایی مذهبی و نژادی (شیعه و سنی- عرب و ایرانی) یافته و با تحولات بهار عربی و ظهور گروههای تروریستی داعش، جبهه النصره، تحریرالشام و … به وضعیتی رسید که صدها سر از هیداری نفرین و نفرت در منطقه نمایان شده و ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی را به هیدراپلیتیک وحشت و بحران تبدیل نموده است.
دوم – هیدرای نیابتیها در جنگ قدرت: ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی همواره سرشار از بازیگران نیابتی و اقماری قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی بوده که بازی قدرت را پیچیده و مبهم نموده، سیاستگذاری خارجی را چند وجهی مینماید.
نیروهای نیابتی که در جایگاه بازیگران اقماری قدرتهای بزرگ ایفای نقش مینمایند، به برسازی دو محور یا قطب مخالف ژئوپلیتیک کمک نموده و همواره در حال بازتولید خود در قالب نیروهای نیابتی جدید هستند. این فرآیند آفرینش و بازآفرینی نیروهای نیابتی مصداقی از رویکرد هیدراپلیتیک آسیای جنوب غربی است که در شکلگیری و ظهور سازمانها و گروههایی مانند: حزبالله لبنان، القاعده، طالبان، جیش العدل، داعش، جبهه النصره، حشد الشعبی، انصارالله یمن، حماس، جهاد اسلامی فلسطین، تحریرالشام و … که صدها گروه و سازمان سیاسی و نظامی را شامل میگردد، قابل مشاهده و بررسی است.
با زایش یک ساختار نیابتی در منطقه، بلافاصله یک یا چند ساختار مخالف آن از سوی قدرتهای رقیب نیز پرورش یافته و نمایان میشوند. با بریده شدن یک سر یا تضعیف یک گروه نیابتی، یک یا چند گروه نیابتی جدید در منطقه ظهور میکنند و این فرآیند چنان عمیق شده است که هیدرای نیابتیها بر دولتها به عنوان بازیگران اصلی و مشروع نظام بین الملل، پیشی گرفته و برتری یافته است.
سوم – تکمیل ظرفیت هیدراپلیتیک: در تعریف هیداری افسانهای آمده است که هر گاه یک سر این حیوان بریده شود، بیدرنگ یک یا دو سر جدید به جای آن نمایان میشوند. این استعداد شگفتانگیز هیدرای اسطورهای به این معناست که اگر سر اصلی هیدرا قطع نشود و جیوان به زندگی خود ادامه دهد، به وضعیتی منجر میشود که صدها سر بر بدن هیدرا ظاهر شده و تعادل حرکت و کنترل آن نیز از بین خواهد رفت.
این استعداد فزونی سر هیدرا در ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی نیز قابل تحلیل است، زمانی که این منطقه به کارزار رقیبان منطقهای و جهانی بدل شده و هر روز شاهد بروز یک تنش، چالش و بحران هستیم. این روند فزون بحران به گونهای است که کنترل و مدیریت امور از دست قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی خارج شده و جنگ بزرگ بر آسیای جنوب غربی سایه افکنده است.
وضعیت کنونی آسیای جنوب غربی بهویژه کنشهای متقابل محور غرب (ایالات متحده امریکا، انگلیس، اسرائیل و …) با محور مقاومت، جلوهای از هیدرای وحشی و خارج از کنترل است که کارزار نظامی محدود را به جنگی بزرگ رهنمون میسازد.
*
تغییر نظم ژئوپلیتیک بدون پیامدهای خسارتبار و کارزار ستیز منافع و منابع قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی، اندیشهای سادهنگر میباشد که نشانه ضعف سیاست و سیاستگذار خارجی است. در زمانه تلاش برای تغییر نظم جهانی و گذر از نظم موجود به نظم نوین، با موجی از چالشها، تنشها و بحرانهایی روبرو میشویم که قابلیت خودترمیمی و زایش بیشتر دارند.
این شرایط بهویژه خودترمیمی و زایش تنشها و بحرانها با حیوان افسانهای یونان به نام هیدرا مطابقت دارد که قادر به ترمیم سر بریده شده و بلکه زایش دو سر جدید به جای هر یک سر بریده شده است. همپوشانی استعداد هیدرای افسانهای با ژئوپلیتیک آسیای جنوب غربی به گونهای است که شهروندان را هراسی بزرگ از جنگ و جنگ بزرگتر فرا گرفته است.
اکنون که آسیای جنوب غربی به هیدراپلیتیک نفرت و جنگ تبدیل شده و ایران همواره در قلب این هیدراپلیتیک قرار داشته و دیگر بازیگران منطقهای و جهانی علیه ایران اقدام میکنند، میبایست سیاستگذاری خارجی هوشمند جایگزین سیاستگذاری احساسی شده و سیاست عقلانی به جای سیاست انتقام سخت، طرح ریزی شود. سیاست جدیدی که نظم نوین منطقهای پس از فروپاشی دولت بشار اسد در سوریه و کاهش توان راهبردی محور مقاومت را مؤلفه اصلی خود قرار دهد.
سیاست خارجی ایران میتواند پیش از بریدن یا سرکوبی احساسی برخی تنشها و دشمنان، به پیشینه هیدراپلیتیک منطقه و زایش دوچندان همان بحران و دشمن، اندیشه نموده و خود را در محاصره یک هیدراپلیتیک وحشی قرار ندهد.
همه مقالات و نوشته های منتشر شده در سایت مرکز بیانگر مواضع نویسندگان است نه مرکز بین المللی مطالعات صلح