مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقش و جایگاه جریان های اسلامی در شمال آفریقا گفتگو با حجت اله جودکی کارشناس مسائل اسلامی و خاورمیانه

اشتراک


فرزاد رمضانی بونش

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


مقدمه: انقلاب های یک سال اخیر در سه کشور تونس، مصر و لیبی سه کشور را در موقعیتی ویژه قرار داده است موقعیتی که این سه کشور شمال آفریقارا فراروی آینده ای نوین قرار داده است. در این بین با توجه به نقش و عملکرد جنبش ها، جریان ها و گروه ها و احزاب اسلامی در این سه کشور تغییر یافته و همچنین ارزیابی پتانسیل، نقش و توان بازیگری آینده جریان های اسلامی در این سه کشور به گفتگویی با حجت اله جودکی پژوهشگر تاریخ، کارشناس شمال آفریقا و نویسنده در این حوزه نشستیم. ایشان سالها در کشورهای مصر و ترکیه  حضور داشته و  تحولات اسلامی در کشورهایی چون مصر را به دقت زیر نظر داشته است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: به  طور کلی نقش جریان ها  و احزاب و گروه های اسلامی در انقلاب های اخیر در کشورهای سه گانه تونس مصر ولیبی در مقایسه با جریان های چپ، ملی و  لیبرال تا چه حدی بوده است ؟

سه کشور موقعیت یکسانی ندارند . در تونس احزاب اسلام گرا وجود داشت اما منحل شد و نزدک 50 سال سکولاریسم حاکم بود. در ابتدای زمان بن علی احزاب اسلام گرا هر چند فرصت اندکی برای مانور داشتند، اما بعدا یا سرکوب و متلاشی شدند و یا به خارج از کشور رفتند که مهمترین آنها حزب آقای الغنوشی بود. در مصر احزاب اسلام گرا وجود داشت و برخی از آنها گرایشهای تندرو داشتند( مانند گروه الجهاد، جماعت اسلامی، التکفیر و الهجره)اما سرکوب شدند. گروه دیگر اخوان المسلمین بود که هر چند مایه هایی سلفی داشت ولی رویکرد افراطی نداشت و بیشتر کارهای خیریه کرد و توانست در دهه های متعدد هویت اسلامی خود را حفظ کند و کادر هایی خوبی هم پرورش دهد.

 در لیبی گروه های اسلامگرا به معنایی که در تونس و مصر هستند وجود نداست و قذافی همه چیز را سرکوب کرده بود. در زمانی که انقلاب های اخیر در سه کشور اتفاق افتاد، انگیزه آنها دینی نبود و انگیزه های عدالت خواهانه، ضد دیکتاتوری و ضد فساد در آنها مشهود بود. با این انگیزه آنان شروع به تحول کردند. ولی در هر سه کشور چون ملتها مسلمان بودند طبیعتا اسلام گرایی به معنای حضور مردم مسلمان وجود دارد . در این  حال اسلام گرایی به معنای سیاسی آن در تونس در النهضه متبلورشد، در لیبی شکل خاصی ندارد و در حال برداشتن قدم های اولیه هست. در مصر هم به شکل جریان اخوان المسلمین و حزب نو بنیان آن و حزب سلفی النور درآمده و شروع به قدرت گیری کرده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نقش کنونی جنبش هاو جریان های شیعی در سه کشور متحول شده  را چگونه مورد ارزیابی قرار می دهید ؟

در این سه کشور جنبش هایی شیعی در تحولات دخالت نداشته است. در لیبی که در لیبی شیعیان حضور ندارند و جریان شیعی هم نداریم. در تونس هم جنبش شیعی وجود ندارد. قابل توجه است که این هفته در کنفرانسی در ایران شرکت داشتم که 5 نفر از کادر هیئت علمی دانشگاه الزیتونه تونس حضور داشتند. رئیس این دانشگاه در سخنرانی خود به چند نکته اشاره کرد.وی اشاره کرد که رهبران النهضه یا دوستان من هستند و یا از شاگردان من در دانشگاه بوده و ارتباط نزدیکی با آنان دارم. وی میگفت برخلاف توهمات شما ایرانی ها انقلاب ما اساسا اسلامی نبود. انقلاب ما مردمی بود و اساسا اسلام گرایی در تونس رویکردی متفاوت با سایر نقاط دارد. وی درمورد گروه های شیعی هشدار می داد که جمهوری اسلامی ایران اگر می خواهد موفق شود و در تونس جایگاهی به دست آورد، باید به کار علمی دست بزند و به شیعه گری و شیعه کردن سنی ها نپردازد. در مورد حضور شیعیان در تونس باید گفت در تونس جریانی به رهبری آقای تیجانی است. وی از شیعیان افراطی و متشیع (قبلا سنی بوده و بعد شیعه شده ) است. وی ضربات اساسی به وحدت اسلامی و جنبش اسلامی زده  و با نگارش کتابهایی افراطی شیعی و مخالفت شدید با اهل سنت، وحدت جامعه اسلامی را خدشه دار کرده است. اقدامات وی شیعیان را از چشم اهل سنت می اندازد. به نظر من تیجانی بیشترین خدمت را به سلفی های تندرو و وهابیت کرده است.

در مصر اقلیتی شیعی داریم. گفته میشود که یک درصد مصری ها شیعه هستند ( به گزارش امریکایی ها) اما آمار آنان مشخص نیست. البته باید گفت مصری ها  به لحاظآداب ، رسوم و نگرش، بسیار به شیعه نزدیک –نه شیعه سیاسی بلکه شیعه دینی –هستند . خود آنان هم می گویند که ما سنی المذهب و شیعی الهوا هستیم ( گرایش شیعی ) داریم. اما باید گفت گرایش شیعی آنان آنگونه که ما فکر میکنیم نیست و در واقع طرفدار اهل بیت هستند. در تحولات اخیر شیعیان مصری به عنوان جزئی از توده مردم بر ضد ظلم و ستم در انقلاب شرکت کردند و با هویت شیعی یا دینی وارد صحنه نشدند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: پتانسیل گروه ها و جریان های سلفی و وهابی همچون (حزب النور در مصر ) در سه کشور انقلابی را تا چه میزانی  برآورد میکنید ؟

در تونس سلفی ها نفوذ زیادی ندارند. در لیبی به دلیل اینکه جامعه قبایلی است، اسلام آنان سنتی و از روی دانش نیست. احتمالا سلفی ها از نخستین گروههایی باشند که حضور و رشد زیادی در جامعه خواهند داشت. در مصر اوضاع متفاوت است. در این کشور مردم فقیر هستند و از قدیم نیز گروههای شبه وهابی و یا وهابیان بومی در آنجا حضور داشته و کارهای خیریه میکردند. اکنون هم با پولی که امارات، قطر وعربستان سعودی در مصر هزینه کرده اند، باعث شده تا حزب النور سهم زیادی در آرای مردم داشته باشد. به عبارت دیگر حمایتهای مالی عربستان باعث شد تا حدود 30 درصد آرا به نفع النور رقم بخورد. این حزب توانست در جامعه فقیر مصر با توزیع  خواربار، آذوقه و…موفق شود. حزب النور در پی آن است تا احکام و  شریعت اسلامی در مصر جاری شود.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح :جایگاه احزاب و گروه های میانه رو اسلامی در سه کشور متحول شده در کجا قرار دارد؟

شاید از بین جمعیت 85 درصدی جامعه مسلمان در مصر (جدا از 15 درصد مسحی) 99 درصد آنان نماز می خوانند  و روزه میگیرند. یعنی توده مردم اسلام را میشناسند و با آن زندگی می کنند.جوانان انقلاب که نقش اصلی انقلاب را بر دوش داشتند و هنوز هم در مقابل نظامیان مقاومت میکنند، ایدئولوژیک فکر نمیکنند و اسلام را به عنوان هویت خود در سیاست اعمال نمی کنند. اخوان المسلمین هم بارها اعلام کرده استکه در پی تشکیل حکومت اسلامی نیست و به گونه ای دمکراتیک فکر میکند. در تونس آقای راشد الغنوشی به دلیل اینکه سالها در خارج از کشور به سر برده است، توانست نوعی تغییرفکری برای خود و حزبش بوجود آورد. این تغییر به وی فرصت داد تا در کشوری که شدیدا لائیسیته و سکولاریسم در آن  پیشرفت کرده و جایگاه مهمی داشت، بتواند بیش از 41 درصد آرا را بدست آورد. وی اعلام کرده است که ما به عنوان اسلام گرا کاری با صنعت توریسم ( یکی از منابع اصلی درآمد تونس ) نداریم ، حجاب را اجباری نمیکنیم و یه قول خودشان کسی را به زور به بهشت نمی بریم. در  لیبی هم در شورای کنونی حاکم، بخشی از اسلام گرایان سنتی مانند آقای عبدالجلیل حضور دارند که مثلا از اسلام  گرفتن چهار زن را برداشت کرده اند. یعنی در واقع آنان برداشتی عامیانه از اسلام ارائه داده اند و به طور کلی باید گفت گروه های اسلامی میانه رو در لیبی همانند مصر و تونس نقشی ندارند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش پیشین گروه‌هایی که تحت عنوان القاعده مغرب اسلامی در آن مناطق شمال آفریقا حضور داشته اند آیا امکان افزایش نفوذ گروه هایی در پیوند با القاعده در این سه کشور وجود دارد؟

در لیبی این احتمال وجود دارد. چرا که جریان قبایلی القاعده دراین کشور سرمایه گذاری کرده است. مثلا آقای بلحاج چندی پیش دستگیر شد. وی قبلا القاعده ای بوده است. در مصر القاعده به خارج کوچ کرده است و تمام گروه هایی که در این کشور کار مسلحانه میکردند، در زمان آقای مبارک سرکوب شدند و به خارج از مصر رفتند(مانند ایمن الظواهری و…) و هسته های القاعده در کشورهای دیگر را بوجود آورند. در خود مصر القاعده کار مسلحانه نخواهد کرد.  من بعید می دانم در تونس هم القاعده بتواند کاری انجام دهد. تنها منطقه مانور این گروه احتمالا لیبی و کشور مغرب است، اما در مغرب هم با توجه به تحولات اخیر و شرکت اسلام گرایان میانه رو در انتخابات و پیروزی نسبی آنان نفوذ القاعده کاهش یافته است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نگاه طیف های گوناگون جریانهای اسلامی نسبت به اقلیت های داخلی این کشور ها (به طور مثال قبطی ها در مصر) چگونه است؟

اخوان السلمین خواستار همزیستی با قبطی ها است و حتی خواستار عضویت قبطی ها در اخوان بودند. یعنی وقتی یک قبطی بتواند عضو حزب اخوان شود قطعا از حقوق شهروندی برخوردار خواهد بود. فقط حزب النور مصر بود که در ابتدا اعلام کرد باید مسیحیان جزیه بپردازند و کلیساها محدود شود و … در واقع این نگاه به خاطر نگاه تند آنان و اساسا وهابیت نسبت به مسیحیان است.در این بین وهابیت نه تنها با قبطی ها مخالف است بلکه با بقیه اسلام گراها هم مشکل دارد. به نظر من در تونس بعید است اساسا مشکلی دراین زمینه پیش آید، چرا که در این کشور نگاه افراطی وجود ندارد. لیبیایی­ها هم هنوز درابتدای راه هستند و اساسا هنوز نهادهای مدنی در این کشور وجود ندارد. قذافی همه چیز را در این کشور نابود کرد و فقط به میلیتاریسم و دفاع از تروریسم بین المللی پرداخت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نقش آینده جریان های اسلامی در ساختار قدرت در سه کشور انقلابی به چه عواملی بستگی دارد ؟

من فکر میکنم اگر این کشورها روشی را که تا اندازه ای اخوان المسلمین در پیش گرفته و همچنین روشی که النهضه در تونس به آن پرداخته، پیشه کنند و بر میانه روی تاکید نمایند، اسلام گرایی در پروسه ای حداقل ده ساله اگر از خود عملکرد مثبتی نشان دهد و به شعارهای داده شده وفادار بماند، فرصت طبی نکند و با جریان­های راست افراطی اسلامی پیوند نخورد، می تواند نگاه و دیدگاه خیلی از مردم را به سوی خود بویژه در تونس و مصر جذب کند. همان کاری که در ترکیه انجام گرفت و اسلام گرا ها توانستند پشت ژنرال های ترک را به خاک بنشانند. این امر مشروط به این است که نگاهی اخلاقی ونرم از اسلام داشته باشند. زیرا هر گونه نگرش خشن و تند در جامعه باعث خواهد شد تا اسلام هراسی در جامعه رشد پیدا کند. یعنی اگر بخواهیم اسلام هراسی در این کشورها زمینه رشد و بروز نداشته باشد، باید به اسلام اخلاقی توجه کرد.

مطالب مرتبط