مصطفی زندیه
تحلیل گر ارشد مسائل جنوب آسیا
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
هند:
درگیری های اخیر میان هندو پاکستان یک نکته مهم را نشان داد : هند امروز با هند دهههای نود، هشتاد، هفتاد و شصت میلادی بسیار متفاوت است. آن زمان هند، دولت خشونتپرهیزی تصور میشد که در نهایت از خودش دفاع میکند و مثل یک ابرقدرت عمل نخواهد کرد. اما امروزه قضیه بنا به دلائلی که در پی خواهد آمد فرق کرده است:
-به نظر میرسد که امروز حتی فرهنگ سیاسی هند هم دچار تغییر شده است. هند در تلاش
است تا عضویت شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست بیاورد و در جنوب آسیا مثل یک قدرت بزرگ، نقش تنظیمکننده داشته باشد. هندیها این وضعیت را مسوولیتپذیری بیشتر هند توصیف میکنند، اما شماری دیگر تصورشان این است که فرهنگ سیاسی هند به سلطهطلبی میل پیدا کرده است. آنان بر این باورند که دهلی نو دیگر نمیتواند کشورهایی را که با هند دشمنی میکنند، تحمل کند. درنتیجه بنظر می رسد در سالهای اخیر هند، رفتارهای یک ابرقدرت را از خودش نشان داده است.
-سال گذشته نریندرا مودی از صراحت بسیار از آنچه نقض حقوق بشر در بلوچستان پاکستان خواند انتقاد کرد. در گذشته دهلی نو متهم بود که از جداییطلبی در بلوچستان پاکستان حمایت میکند و به جداییطلبان بلوچ کمک میکند تا روایتشان را به گوش جهانیان برسانند. اما سال گذشته نریندرامودی برای اولین بار از کشتار «بلوچها در بلوچستان»انتقاد کرد و به تلویح جداییطلبی بلوچها را موجه خواند. بعبارت دیگر هند امروز از نقض حقوق بشر در بلوچستان بسیار آشکارتر انتقاد میکند.
-واقعیت این است که تقویت وجههی هند در دنیای غرب به عنوان بزرگترین دموکراسی دنیا، دهلی نو را قانع ساخته است که صلاحیت اخلاقی کامل برای انتقاد از نقض حقوق بشر در پاکستان و دیگر کشورهای جنوب آسیا دارد.
-هند در ۱۷ سال اخیر در افغانستان هم نفوذ خود را گسترش داده است.
-هند در سطح منطقه بزرگترین کشورکمککننده به افغانستان است.
-درسالهای گذشته هند بیشتر از هرکشوردیگرکمکهای مالی و فنی در اختیار افغانستان گذاشته است. مثلاً هند تجهیزات فنی انتقال برق ازبکستان به کابل را تامین کرده است. ساختمان مجلس ملی افغانستان در کابل نیز با هزینه هندساخته شده است.
-درحال حاضر هندکثرتگرا و دموکراتیک برای افغانستانی الگو است. هندنمونهای از کارایی دموکراسی در فرهنگ شرقی است و به همین دلیل برای دموکراسیخواهان افغانستان مدلی قابل توجه است.
-روشن است که هند در افغانستان منافع روشن امنیتی هم دارد. از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ شمار حملههای شورشیان اسلامگرا در کشمیر بسیار زیاد بود و بیشتر جنگجویانی که در کشمیر میجنگیدند، متحد طالبان بودند و هستند. تروریست انتحاریای که در پلوامه کشمیر خودش را منفجر کرد، گفته بود که از طالبان الهام گرفته است. با توجه به تحولات نوپدید در فرهنگ سیاسی هند، بعید است که دهلی نو از منافع و ملاحظات امنیتیاش در افغانستان چشمپوشی کند. رسانههای هندی گزارش دادند که دهلی نو به زلمی خلیلزاد نمایندهی ویژهی امریکا برای پایان جنگ افغانستان، خیلی روشن و آشکار گفته است که درافغانستان منافع روشن امنیتی دارد ونمیخواهدکه از آن بگذرد. باتوجه به برخورد هندبا حملهی انتحاری پلوامه و ریسکپذیری بیسابقه دهلی نو،بعیدنیست که این کشور در پیگیری ملاحظات و منافع امنیتیاش در افغانستان هم همین قدر جدی باشد.
-دهلی نو تا حال هیچ مذاکرهی رسمی با طالبان نداشته است. به دلیل مخالفت پاکستان با حضور دیپلماتهای هندی در مذاکرات امریکا، طالبان و برخی از کشورهای عربی، دهلی نو نتوانست در جریان چانهزنیهای شورای کویته، واشنگتن و اسلامآباد قرار بگیرد. ولی هند به احتمال قوی ملاحظات امنیتیاش را به صورت روشن برای ایالات متحده و دیگر بازیگران خارجی قضیهی افغانستان تعریف کرده است . بنظر می رسد اگر به ملاحظات امنیتی هند ترتیب اثر داده نشود، بعید نیست که این کشور بار دیگر از چیزی شبیه به «ایتلاف شمال»حمایت کند.
-یک موضوع خیلی روشن و بدیهی که دیده می شود این است که پاکستان در مقابل همکاری در خصوص پایان جنگ در افغانستان، انتظار دارد که نفوذ هند در افغانستان کاهش یابد و روابط دهلی نو و کابل پس از پایان جنگ امریکا با طالبان براساس خواسته ها و منویات پاکستان رقم بخورد. موضوعی که دهلی نو به چنین چیزی تن نخواهد داد و تا سرحد حمایت از حوزهی ضدطالبان پیش خواهد رفت. دراین چارچوب و در میان رهبران جبههی متحد سابق که با طالبان میجنگیدند،کسانی هستند که با کل روند گفتوگو با طالبان و امتیاز دادن به آنان مخالفاند. اگر دهلی نو احساس کند که ملاحظاتش در پایان کار در نظر گرفته نشده، بعیدنیست که دست اتحاد به سوی این رهبران دراز کند.
-منافع هند از گسترش روابط با افغانستان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
-تحدید نفوذ پاکستان به عنوان یک رقیب در آسیاي جنوبی و افغانستان؛
-مهار افراطگرایی و تروریسم؛
-کارکرد پل مانند افغانستان در دستیابی به آسیاي مرکزي؛
-گسترش نفوذ منطقهاي؛
-تقویــت سیــستم امنیتــی هنــد محـور در آسـیايجنوبی بــاواردکــردن افغانستان
-هند براي دست یابی به اهداف خود نیازمند همکاري با افغانـستان اسـت . دهلـی بـا مشارکت دادن کابل در مجموعه امنیتی آسیاي جنوبی نه تنها باعث تقویـت الگـوي امنیتـی هند محور در آسیاي جنـوبی مـی شـود بلکـه عمـق اسـتراتژیک خـود را تـا درون مرزهـاي افغانستان گسترش می دهد و بسترهاي حضور مستقیم دهلی در آسیاي مرکـزي را نیـز فراهم خواهد کرد.
لزوم توجه به تحرکات عربستان سعودی در جنوب آسیا :
دراین خصوص چند دیدگاه عمده وجود دارد :
-سفراخیر بن سلمان به پاکستان یک موضوع دوجانبه است و موضوع جدیدی نیست.
-سعودی ها جهت مقابله با نفوذ ایران در منطقه از ابزارهای سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک استفاده میکند. بنابراین مشخص است که یکی از اهداف کلی سفر بنسلمان به جنوب آسیا، پیگیری و ادامه سیاست مهار ایران با ابزارهای مختلف میباشد. در ضمن، با توجه به شعارهای اقتصادی بنسلمان در قالب “سند چشم انداز 2030 عربستان” که در آن بر اقتصاد غیرنفتی و سرمایهگذاری خارجی تأکید میکند، مشارکتهای اقتصادی با دولتهای این منطقه نیز از دیگر اهداف سفر بنسلمان میباشد.
-با توجه به تحولات مربوط به تلاش های آمریکا در مذاکرات با طالبان ، بنظر می رسد سفر بن سلمان تنها یک سفر دوجانبه نبوده بلکه دارای پیامدهای منطقه ای می باشد. از جمله اینکه سعودی ها تلاش دارند تا اهداف ضد ایرانی خود را در تحرکات سیاسی خود پیگیری و محقق بخشند. احتمالاً آنها درنظر دارند تا با تامین نیازمندی های پولی – سرمایه ای پاکستان ، نسبت به تشکیل یک بلوک عربی –پاکستانی در افغانستان از طریق مشارکت طالبان در ساختار قدرت در آن کشور اقدام نمایند.
جمع بندی :
واقعیت این است که پاکستان با معضل امنیتی جدی به نام هند مواجه است و البته مشکلات متعددی نیز با افغانستان دارد، لذا منطقی به نظر نمیرسد که بخواهد با ایران به عنوان کشوری که همواره روابط خوبی با پاکستان داشته است، چالش جدی ایجاد نماید. از سوی دیگرتحولات افغانستان و مذاکرات صلح آمریکایی ها با طالبان تبعات و پیامدهای متعددی می تواند داشته باشد توجه بسیاری می طلبد. دیدگاهی وجود داری مبنی براین که درصورت به نتیجه رسیدن مذاکرات یادشده ، انشقاق های جدی در لایه های حکومت و جامعه افغانستان رخ خواهد داد که می تواند به فروپاشی این کشور منجر شود. برخی از تحلیل گران مسائل جنوب آسیا و افغانستان معتقدند این فروپاشی تنها محدود به ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان نخواهد بود بلکه جزئی از فروپاشی بزرگ تری است که می تواند نتیجه یک توافق دوطرفه بین امریکا و طالبان بدون درنظر گرفتن حق و سهم عادلانه دیگران باشد. سلطه عربی پاکستانی بر افغانستان بعنوان نتیجه چنین توافقی غیرقابل اجتناب خواهد بود. دراین چارچوب دهلی نو بدلیل نگرانی از ناحیه اسلام آباد ظرفیت و علاقمندی زیادی برای همکاری با تهران در افغانستان دارد و سعودی ها بخوبی به این امر واقفند. تماس های اخیر عربستان با هند و پاکستان و نیز سفر مجدد الجبیر به اسلام آباد را نباید تنها یک تلاش ساده و مقطعی برای میانجیگری بین دو کشور، بلکه بایستی اقدامی مهم و آینده نگرانه در چارچوب تحولات آتی، و زمینه سازی، بسترسازی و آماده نمودن هندی ها برای پذیرش آنچه قرار است در افغانستان رقم بخورد ارزیابی نمود.
واژگان کلیدی: مولفه ، استراتژیک ، تحولات، اخير ، جنوب آسیا ،بخش نخست، مصطفی زندیه