مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مذاکرات ژنو: آیا غنی‌سازی در سیاست هسته‌ای ایران ادامه می‌یابد؟

اشتراک
دکترابراهیم متقی
استاد دانشگاه تهران

مذاکرات گروه 1+5 با دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در روزهای 5 و 6 دسامبر 2010 در ژنو برگزار شد. این مذاکرات را می‌توان ادامه گفت‌وگوهایی دانست که در سال 2009 توسط گروه 1+5 با تیم هسته‌ای ایرانی شروع شده بود. وقفه یک ساله برای مذاکرات امنیتی همواره دارای مخاطرات امنیتی برای طرفین گفت‌وگو خواهد بود. علی‌رغم چنین تاخیری، بار دیگر روند مذاکرات زمینه لازم برای تبادل‌نظر درباره مهم‌ترین موضوع امنیتی ایران فراهم شد. اگرچه فعالیت اصلی ایران در روند غنی‌سازی اورانیوم ماهیت تکنیکی و صنعتی دارد، اما هزینه‌های اعمال شده بر ایران و به موجب چنین اقداماتی، فراتر از موضوعات عادی مورد اختلاف کشورها در سیاست بین‌الملل خواهد بود.
1- رویکردهای متفاوت نسبت به نتایج مذاکرات ژنو

هم‌اکنون بسیاری از تحلیلگران این موضوع را مطرح می‌کنند که بالاخره چه نتایجی از مذاکرات انجام شده بین تیم ایرانی و گروه 1+5 حاصل گردیده است. در این ارتباط، دو رویکرد کاملا متفاوت ارائه شده است. رویکرد اول ماهیت بدبینانه دارد. برخی از تحلیلگران به این جمع‌بندی رسیدند که موضوعات مورد بحث در مذاکرات ژنو به هیچ وجه به نتیجه امنیتی موردنظر منجر نگردیده است. آنان بر این اعتقادند که تیم ایرانی مذاکره‌کننده به موضوعات حاشیه‌ای توجه داشته و تمایلی به حل اختلافات مطرح شده توسط کشورهای شورای امنیت مبذول نداشته است. گروه دیگر، بر این اعتقادند که هر گونه مذاکرات دیپلماتیک می‌تواند زمینه‌های لازم برای رسیدن به نتیجه متعادل را در طولانی‌مدت به وجود آورد.

لازم به توضیح است که گروه اول احساس می‌کند که «دیپلماسی امنیتی» باید در کوتاه‌مدت به نتیجه مطلوب منجر شود. در حالی که واقعیت‌های فرآیند دیپلماتیک نشان می‌دهد که به هر میزان اهمیت موضوع مذاکراتی بالاتر باشد، طبیعی است که فرآیند آن طولانی‌تر بوده و نقاط عطف متنوعی را ایجاد خواهد کرد. فعالیت هسته‌ای ایران به عنوان یکی از موضوعات جدی سیاست بین‌الملل محسوب شده و محدودیت‌های بسیار زیادی را برای ایران به وجود آورده است. تحریم‌های مندرج در قطعنامه 1929 نه تنها برای سیاست دفاعی جمهوری اسلامی بلکه برای اقتصاد دولت و جامعه ایرانی مخاطرات زیادی را ایجاد خواهد کرد. فرآیند تصاعد محدودیت‌های ناشی از قطعنامه 1929 در بسیاری از حوزه‌های زندگی اجتماعی ایرانیان منعکس گردیده و آثار مخاطره‌آمیز و بحران‌ساز خود را در طولانی‌مدت نشان خواهد داد.

2- دشواری‌های دیپلماسی هسته‌ای در شرایط رقابت سیاسی

طبعا در چنین شرایطی، مذاکرات مربوط به دیپلماسی هسته‌ای ایران نمی‌تواند در کوتاه‌مدت به نتایج مطلوب و موثری منجر شود. گروه‌های سیاسی و اجتماعی متنوعی در ایران وجود دارند. هر یک از این گروه‌ها دارای قالب‌های تحلیلی- ادراکی متفاوتی نسبت به مذاکره، موضوعات مذاکراتی، فرآیند مذاکره، محل مذاکره و نتایج حاصل از روند مذاکره خواهد بود. در این بین، گروه‌های حداکثرگرا به موازات گروه‌های حداقل‌گرا قرار داشته و تیم مذاکره‌کننده را از دو جهت کاملا مختلف و متفاوت مورد انتقاد قرار می‌دهند. به طور کلی، در شرایطی که هر گروه اجتماعی و سیاسی خود را صاحب‌نظر در موضوعات امنیتی می‌دانند، طبیعی است که مذاکره به عنوان «ریسک سیاسی» تلقی خواهد شد.

شاخص‌های محیط سیاسی و امنیتی ایران در مقایسه با اکتبر 2009 که تیم مذاکره‌کننده ایرانی بسته پیشنهادی کشورهای گروه 1+5 را مورد پذیرش قرار داد، تفاوت بسیار زیادی پیدا کرده است. به طور کلی هم‌اکنون باید این موضوع را مطرح کرد که فضای سیاسی ایران طی یکسال گذشته رادیکال‌تر گردیده است. فرآیند انتخابات خرداد 88، بدبینی ساختار سیاسی ایران نسبت به جهان غرب را افزایش داده است. از سوی دیگر، باید این موضوع را مورد توجه قرار داد که رویکرد گروه‌های اصولگرای ایرانی در اکتبر 2009 با دسامبر 2010 تفاوت‌های زیادی پیدا نموده است. برخی از گروه‌های داخلی ایرانی به نقد برخی از سیاست‌های امنیتی و اقتصادی دولت مبادرت می‌کنند. طبعا این گروه‌ها نیز به مجموعه واحدی تعلق ندارند. گروه‌های اصولگرای مخالف دولت در شرایط طیفی قرار گرفته و رویکردهای متفاوتی نسبت به دیپلماسی هسته‌ای ایران ارائه می‌دهند. تمامی مولفه‌های یاد شده نشان می‌دهد، نباید انتظار داشت که تیم مذاکر‌ه‌کننده به رویکرد تمامی گروه‌های اصولگرا توجه داشته باشند. طبعا رویکردهای دیگری نیز در جامعه ایرانی مطرح می‌شود. بسیاری از نشریات تخصصی و روزنامه‌های منتشر شده مبادرت به ارزیابی نتایج حاصل از مذاکره نموده و این امر محدودیت‌های روانی بیشتری را برای تیم مذاکره‌کننده به وجود می‌آورد.

3- رویکردهای متفاوت در کشورهای 1+5

مشابه چنین وضعیتی در ارتباط با کشورهای گروه 1+5 وجود دارد. فرانسه از اصلی‌ترین مخالفین سیاست هسته‌ای آمریکا محسوب می‌شود. مقامات فرانسوی قبل از مذاکرات ژنو نسبت به سیاست هسته‌ای آمریکا انتقاد به عمل آوردند. آنان بر این اعتقادند که نباید فرآیند مذاکرات هسته‌ای به پذیرش شرایط منجر گردد که ایران بتواند روند غنی‌سازی خود را براساس نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سایر نهادهای نظارتی ادامه دهد.

دیپلمات‌های فرانسوی در این ارتباط، انتقاد صریح خود نسبت به رویکرد مشاور هسته‌ای وزارت امور خارجه آمریکا یعنی «رابرت آینهورن» را بیان داشتند. آنان بر این اعتقادند که آینهورن به عنوان رایزن هسته‌ای آمریکا تلاش داشته است تا زمینه عبور از بحران هسته‌ای، براساس پذیرش حق ایران به غنی‌سازی اورانیوم را فراهم آورد. فرانسوی‌های به گونه صریح با سیاست هسته‌ای آمریکا مخالفت نمودند. آنان بر این اعتقادند که ایران هم‌اکنون دارای سه تن اورانیوم با غلظت 5 درصد بوده و این امر می‌تواند زمینه تولید سلاح هسته‌ای را فراهم آورد. طبعا آمریکایی‌ها دارای رویکرد متفاوتی می‌باشند. آنان بر این اعتقادند که خروج اورانیوم غنی شده از ایران نیازمند اعتمادسازی خواهد بود.

بنابراین مذاکرات موجود مربوط به فرآیندی است که به موجب آن کشورهایی همانند فرانسه تلاش دارند تا قابلیت‌های ابزاری و تکنیکی ایران در حوزه هسته‌ای را متوقف نمایند، در حالی که آمریکا تلاش دارد تا اورانیوم غنی شده در ایران را از کشور خارج نماید. طبعا هر یک از دو گزینه یاد شده برای منافع امنیتی ایران مطلوبیت چندانی نخواهد داشت. خروج اورانیوم 5 درصدی از ایران به مفهوم پذیرش هزینه‌های غنی‌سازی در چارچوب قطعنامه‌های 1696، 1737، 1747، 1803، 1835 و 1929 می‌باشد، در حالی که هیچ‌گونه سودمندی استراتژیک برای ایران ایجاد نخواهد کرد.

4- مطلوبیت‌ها و مخاطرات احتمالی در روند مذاکرات هسته‌ای

طبعا پذیرش حق غنی‌سازی اورانیوم برای ایران صرفا در شرایطی دارای اهمیت و مطلوبیت خواهد بود که بین هزینه‌های سیاسی، اقتصادی و استراتژیک ایران که به موجب تداوم غنی‌سازی اورانیوم متقبل شده، با نتایج حاصل از آن هماهنگی داشته باشد. الگوی رفتاری فرانسه و آمریکا در برخورد با ایران و در چارچوب سیاست هسته‌ای کشورهای گروه 1+5 را می‌توان به عنوان نمادی از «بازی بزرگ» روسیه و انگلیس در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در برخورد با ایران دانست. آنان در برخی از موضوعات با یکدیگر اختلاف‌نظر داشتند، اما منافع استراتژیک آنان ایجاب می‌کرد که محدودیت‌های سیاسی و امنیتی علیه ایران را اعمال نمایند. هم‌اکنون فضای سیاسی جدیدی شکل گرفته است، اما الگوی رفتار دیپلماتیک و استراتژیک قدرت‌های بزرگ در برخورد با ایران ثابت باقی مانده است. به این ترتیب، طبیعی به نظر می‌رسد که مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 1+5 در زمان طولانی‌تری به نتیجه متعادل منجر شود.

5- راهبردهای اجرایی برای دیپلماسی هسته‌ای ایران در مذاکرات استانبول (ژانویه 2011)

بسیاری از شواهد نشان می‌دهد که رویکرد تیم هسته‌ای ایران براساس نیل به توافق برای بازی برد- برد می‌باشد. این الگو را اولین بار علی لاریجانی به عنوان رئیس تیم هسته‌ای ایران در مذاکرات خود با خاویار سولانا پیگیری نمود. اگرچه سولانا و علی لاریجانی دیپلمات‌های باتجربه‌ای می‌باشند، اما آنان به دلیل فقدان قدرت اجرایی لازم نتوانستند زمینه حل اختلافات ایران با اروپا، امریکا، روسیه و چین را در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای را به وجود آورند. از آن مقطع زمانی به بعد، فشارهای سیاسی و امنیتی بیشتری بر ایران اعمال گردیده است. جایگاه ایران در فضای منطقه‌ای و بین‌المللی کاهش پیدا نموده و این امر منجر به بدبینی بیشتر ایران نسبت به کشورهای جهان غرب گردیده است.

هم‌اکنون ایران و کشورهای 1+5 باید منتظر مذاکرات ژانویه 2011 در استانبول باشند. مقامات ترکیه در اجلاسیه تهران موفق شدند تا موافقت مقامات مسوول در حوزه فعالیت‌های هسته‌ای ایران برای تبادل سوخت هسته‌ای را به وجود آورند. اگرچه آمریکا دو روز بعد از «موافقت‌نامه تهران» پیش‌نویس قطعنامه 1929 را به شورای امنیت سازمان ملل داد، اما آنان انتظار دارند تا اهداف هسته‌ای خود را براساس «استراتژی فشار- دیپلماسی» پیگیری نمایند. طبعا در چنین شرایطی، موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران به قطعنامه‌های شورای امنیت پیوند یافته است.

مذاکرات ژانویه 2011 باید سرنوشت چنین قطعنامه‌هایی را مشخص نماید. هرگونه توافق درباره سوخت هسته‌ای بدون برطرف‌کردن محدودیت‌های ناشی از شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران نمی‌تواند منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را تامین نماید. در شرایط موجود، برطرف‌سازی روح محدودکننده قطعنامه‌های شورای امنیت به عنوان اصلی‌ترین ضرورت استراتژیک ایران محسوب می‌شود. حل مذاکرات هسته‌ای زمانی امکان‌پذیر خواهد بود که اولا، ضمانت اجرایی قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران از بین رود. ثانیا، موضوع ایران از دستور کار شورای امنیت به ویژه در قالب فصل هفتم منشور ملل متحد که ماهیت تهدیدکننده امنیتی دارد، خارج شود.

در غیر این صورت، هر گونه توافق با قدرت‌های فرادست در سیاست بین‌الملل، منجر به محدودیت‌های ناعادلانه بیشتری در ارتباط با ظرفیت استراتژیک ایران می‌شود. توافق هسته‌ای صرفا در شرایطی مثبت و سازنده تلقی می‌شود که رویکرد مبتنی بر فشار و محدودیت جهان غرب براساس الگوهای تعامل تعادل‌بخش حاصل گردد. در غیر این صورت، خطابه‌های ایده‌آلیستی نمی‌تواند مطلوبیت استراتژیک برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید. دستور کار ایران در اجلاسیه ژانویه 2011 را باید عبور از قطعنامه‌های صادرشده دانست. تبادل سوخت هسته‌ای نمی‌تواند در شرایطی انجام پذیرد که محدودیت‌های استراتژیک علیه ایران تداوم داشته باشد.

مطالب مرتبط