مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

قطب‌های منطقه‌ای و همگرایی در آسیای جنوب غربی

اشتراک

 دكتر غلامعلي سليماني

استاد دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

در ساختار نظم جهانی پسا جنگ سرد، مناطق اهمیت زیادی پیدا کرده‌اند. به عبارت دیگر سطح تحلیل منطقه‌ای جایگاه مشخص و ممتازی را در بازتعریف نظم جهانی بعد از فروپاشی نظام دو قطبی پیدا کرده است، به نظر می‌رسد مناطق در حال دستیابی به جایگاه درست و حقیقی خود هستند. ابداع مفاهیمی همچون «جهان مناطق» پیتر کاتزنشتاین و یا «الگویی فدرالی از همکاری منطقه ای- جهانی» والت روستو و «مناطق و قدرتها»ی باری بوزان و ویور و «دنیای متشکل از بلوک های منطقه ای» ماندل حکایت از اهمیت روز افزون مناطق در معادلات جهانی می‌باشد.

مناطق همیشه از پتانسیل بیشتری برای منازعه و همکاری در طول تاریخ برخوردار بوده‌اند. اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و ضرورت نیازهای اقتصادی در منطقه عموما زمینه برای همکاری و اختلافات مرزی و سرزمینی و در برخی مواقع ایدئولوژیک نیز از زمره دلایل رقابت و منازعه به شمار می‌روند. هر منطقه قلمروی پویایی از تعامل و تقاطع بین دو سطح بین‌المللی و ملی است، چرا که از یک سو با سطح بین‌المللی در پیوند است و از سوی دیگر با سطح ملی، بنابراین می‌توان گفت مهمترین سطح تحلیل در مباحث امنیتی است.

در طول جنگ سرد مناطق تحت تاثیر فضای دو قطبی  قرار داشتند، چه مکتب سرکوب مناقشه که بر پیامدهای ثبات بخش مداخله ابرقدرت ها در مناطق تاکید می‌کند و چه مکتب تشدید مناقشه که به موضوع ایجاد و گسترش مناقشات کوچک و همچنین نظامی کردن مناقشات سیاسی و جهانی کردن مسائل قابل حل منطقه‌ای توسط ابرقدرت ها تاکید دارد را بپذیریم، واقعیت این هست که در طول جنگ سرد مناطق جایگاه قابل توجهی در سیاست جهانی نداشتند. بعد از پایان جنگ سرد به نظر می رسد روندهای منطقه‌گرا در حال سپری کردن یکی از قویترین موج های خویش است. موجی که بر اساس مولفه های منطقه‌گرایی جدید یعنی رهیافت موسع به مقوله امنیت، فرایندی‏ خودجوش و بر مبنای احساس نیاز و مسئولیت کشورهای منطقه و روندی از پایین به بالا و در راستای منافع و مصالح ملی کشورها و بانیان آن همراه با روند روبه رشد نقش سازمانها و نهادها، جنبش‌ها و گروههای غیردولتی  و  نگاه باز و به بیرون از منطقه و تاکید بر روابط بین منطقه گرایی استوار است.

جمهوری اسلامی ایران در یکی از حساس‌ترین مناطق جهان به لحاظ ژئوپولتیکی، ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی قرار گرفته است. آسیای جنوب غربی یا از نگاه برخی از محققان، آسیای غربی که به خاورمیانه بیش از هر اصطلاح دیگری شهره یافته است، کانون برخی از مهمترین تحولات در طول قرن اخیر بوده است. اغلب نظریه‌های ژئوپولتیک، همچون نظریه هارتلند مکیندر، نظریه قدرت دریایی آلفرد ماهان، نظریه ریملند نیکولاس اسپایکمن و نظریه کمربند شکننده کوهن بر اهمیت این منطقه از جهان توجه کرده‌اند، خصوصیات فرهنگی متمایز و همچنین نقش ذخایر عظیم هیدروکربنی از ویژگی‌های خاص و متمایزکننده آن به شمار می‌رود.

با وجود اهمیت این منطقه از جهان، مجموع گسل‌ها و شکاف‌های درون منطقه‌ای و همچنین نفوذ و مداخله عوامل فرامنطقه‌ای و خارجی مانع از شکل‌گیری زیرساخت‌های لازم برای همکاری منطقه‌ای شده‌است. آسیای جنوب غربی هنوز فاصله زیادی با منطقه‌شدن دارد. در بین کشورهای این منطقه از جهان احساس تعلق داشتن به یک منطقه و منطقه بودگی هنوز شکل نگرفته است، این روند در بین زیرمجموعه‌های پنچ‌گانه آسیای جنوب غربی نیز به وضوح قابل مشاهده است. وجود چنین شکاف‌ها و گسل‌ها، روند همگرایی را با دشواری‌های زیادی روبه‌رو ساخته و آسیب‌پذیری آن را در فرایند مداخله و نفوذ پذیری افزون‌تر می‌کند.

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیانات رهبران انقلاب و همچنین در اسناد فرادستی جمهوری اسلامی ایران می‌توان به وضوح اهمیت و جایگاه منطقه و تاکید بر منطقه‌گرایی را دریافت. حضرت امام در آبان 1357 در مصاحبه با خبرگزارى آسوشيتدپرس درباره سیاست منطقه ای ایران چنین پاسخ دادند که « آنچه مسلم است ما ژاندارم منطقه نخواهيم بود». این به معنای ایفای نقش نیابتی ایران در منطقه و در ائتلاف با غرب و تکیه بر سیاست جدیدی در منطقه و همگرایی منطقه‌ای. از این پس نقش ایران در منطقه بر مبنای اولویت همکاری‌های منطقه‌ای و ارتقای قابلیت های منطقه در بسط ابعاد مختلف منطقه‌گرایی شکل گرفت و رهبران انقلاب اسلامی بارها ضرورت همکاری های منطقه و تشکیل اتحادیه‌های منطقه‌ای را مورد تاکید قرار دادند. همچنین بر اساس سند چشم انداز، سه حوزه همسایگان منطقه‌ای، دنیای اسلام و جهان یا نظام بین‌الملل را می‌توان به عنوان جغرافیای تحرک و فعالیت سیاست خارجی کشور نام برد. علی رغم اهمیت منطقه در اندیشه رهبران انقلاب اسلامی و آرمانها و آموزه‌های انقلاب اسلامی تا به حال همچنان در یکی از غیرهمگراترین نقاط جهان به سر می‌بریم. به نظر می رسد یکی از اولویت های اصلی در همگرایی منطقه‌ای توجه به جایگاه کشورهای اثرگذار در منطقه است. کشورهایی اثرگذار را می‌توان قدرت‌های منطقه‌ای کوچک و بزرگی دانست که می‌توانند در ترتیبات امنیتی منطقه از نقش و پتانسیل بالایی در همکاری‌های منطقه‌ای ایفا کنند.

بوزان و همکاران در نظریه مجموعه امنیتی منطقه‌ای از مفهوم قطبش که پوشش دهنده توزیع قدرت میان واحدهاست، یاد می‌کنند. مفهوم قطبش در واقع ساختار و توزیع مادی قدرت را در  مجموعه های امنیتی منطقه‌ای نشان می دهند که می تواند دو قطبی، چند قطبی و یا تک قطبی باشد. نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای در قالب مفهوم قطبش سه سطح ابرقدرت‌ها، قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای را از همدیگر تفکیک می کند. قابلیت قدرت های منطقه ای بیشتر در سطح منطقه ای قابل توجه است.  قدرتهای برتر منطقه‌ای که بوزان و ویور برای توصیف نحوه توزیع قدرت بین آنها از مفهوم قطبش استفاده می‌کند، در همگرایی منطقه‌ای نقش برجسته ای ایفا می‌کنند.   تجربه همگرایی اتحادیه اروپا از اتحادبه فولاد و ذغال به جامعه امن نشان دهنده نقش کشورهای پیشرو در موفقیت و به سرانجام رسیدن آن است. کشورهایی مثل آلمان و فرانسه در این میان نقش بسیار پررنگی داشته و اتحادیه اروپای فعلی تا حدود زیادی مدیون این دو کشور است.  با استفاده از این تجربه  می‌توان گفت جمهوری اسلامی ایران در این زمینه می‌تواند از کشورهای موثر در هر یک از زیرمجموعه ها استفاده نماید. برای مثال در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز دو کشور ازبکستان و قزاقستان اشتیاق زیادی برای ایفای نقش منطقه ای از خود نشان می‌دهند این در حالی است که از ظرفیت این دو کشور به ویژه ازبکستان در همگرایی منطقه‌ای کمتر استفاده شده است.این امر می‌تواند در حوزه خلیج فارس با کشور عربستان سعودی، قطر و عمان، درمنطقه خاورمیانه کوچک با عراق، ترکیه و مصر و در منطقه قفقاز با آذربایجان و در منطقه غربی شبه‌قاره با کشور پاکستان صورت گیرد. کشورهای اثرگذار منطقه‌ای هنوز نتوانسته اند، زمنیه گفت‌گو و ایجاد زبان مشترک برای بحث در برابر مسائل و چالش‌های منطقه ای ایجاد کنند و به نظر می رسد یکی از زمینه ها و بسترهای اولیه شکل‌گیری منطقه و همگرایی منطقه‌ای استفاده از ظرفیت و توان کشورهای اثراگذار منطقه آسیای جنوب غربی و زیرحوزه‌ها و زیرسیستم‌های پنچگانه (آسیای مرکزی، قفقاز، شبه قاره هند، خلیج فارس و خاورمیانه) است.

واژگان کلیدی:قطب‌های منطقه‌ای، همگرایی ، آسیای جنوب غربی، ايران

 

مطالب مرتبط