مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

قرن آسیایی: استراتژی توسعه و صلح سرد

اشتراک

بهناز اسدی‌کیا

پژوهشگر مسائل بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
مقدمه
این واقعیت وجود دارد که با تغییر نظام دوقطبی جهانی و ظهور قدرتهای جدیددر قرن بیست‌و‌یکم، ساختاری چندقطبی در عرصه نظام بین‌الملل در حال شکل‌گیری است. در این دوران گذار که توزیع قدرت، قطب‌های نامتوازنی را در شبکه جهانی شکل می‌دهد، کشورهایی که داعیه قدرت جهانی و منطقه‌ای دارند، مترصد جاگیری در گردونه چندقطبی و تعریف نقش مناسب قدرت خود در سیاست‌های بین‌المللی هستند.

از طرفی تجربه تاریخی و منطق توسعه و پیشرفت، کشورها را به این نکته واقف نموده که در جنگ، تنش، التهاب و خصومت و در انزوا و طرد از جامعه جهانی، قادر به دستیابی به اهداف استراتژیک جهانی و منطقه‌ای خود نخواهند بود و بازیگری در نظام چندقطبی جهانی ممکن نمی‌باشد، لذابه نظر می‌‌رسد کشورهای بزرگ منطقه، به ویژه در سال‌های اخیر با اتخاذ استراتژی توسعه و صلح، رویکردی رو به جلو در تعامل و سازش با سایر کشورها در پیش گرفته‌اند و علی‌رغم وجود اختلافات و تنش‌های موجود حل‌نشده، مترصد ایجاد فضاییصلح‌آمیز به دور از جنگ و منازعه و حتی‌الامکان نزدیک شدن به راه حل اختلافات و چالشهای فیمابین می‌باشند.

قرن بیست و یکم؛ قرن آسیایی
با مطالعه تاریخ روابط بین‌الملل،می‌توان قرن نوزدهم را با بازیگری کشورهای اروپایی در تقسیم جهان به مناطق استعماری و حرکت اروپا در ریل توسعه و تحولات صنعتی و رهبری جهانی در قالب اتحادهای نظامی، یک قرن اروپایی تعریف کرد. با ورود به قرن بیستم و رخدادهای دو جنگ جهانی، و پیامدهای ژئوپلیتیکی و سیاسی آن، دوره جدیدی در قالب نوعی جنگ ایدئولوژیک شرق و غرب به ابرقدرتی امریکا و شوروی در ساختار نظام دوقطبی رقم خورد. این قرن که در در دهه پایانی آن، امریکا با خروج از انزوا و با اقتصادی پیشرفته توانست رقیب خود را با اقتصادی مضمحل و ورشکسته از میدان به در کند، و یکه‌تاز و هژمون نظام تک‌قطبی شود، به قرن امریکایی تعبیر می‌شود.
قرن بیست‌و‌یکم اما با رخدادی کاملا” متفاوت اغاز شد و سرنوشتی به کلی متمایز از قرون گذشته را به واسطه پیشرفت‌های فناورانه و تحولات در عرصه ارتباطات و اطلاعات، و ورود متغیرهای دخیل متعددرقم زد. ظهور قدرتهای آسیایی در این قرن،با تسلط اقتصاد و فرهنگ آسیایی، قرنی آسیایی را با ویژگی‌هایی متمایزپیش‌بینی می‌کند.از مشخصه‌های این قرن، بر طبق نظر جوزف نای، آینده قدرت با دو تغییر بزرگ قدرت است: یکی انتقال قدرت میانکشورها عمدتا” از غرب به شرق و دیگری انتقال قدرت از دولتها به بازیگران غیردولتی.
حادثه تروریستی 11 سپتامبر، اسیب‌پذیری کشورها حتی یک قدرت جهانی را در مقابل تهدیدات جدیدیبرملا ساخت که مرزهای جغرافیایی را نادیده می‌گیرند و گستره وعمقی به مراتب دشوارتر از جنگ‌های متعارف را پیش روی کشورها و آینده بشریت قرار می‌دهند. خطر افراط‌گری، افراط‌گرایی و تروریسم در واقع زنجیره‌ای از تحولات اغازین قرن بیست‌و‌یکم را مطرح نمود.در اقدامات تقابلانه با این تهدیدات فراگیر که کشورها به تنهایی در پاسخ به آن عاجز هستند، معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی جدیدی در مناطق بحرانی شکل گرفت و در این میان، خاورمیانه به عرصه جنگ و التهاب بازیگران جهانی و منطقه‌ای تبدیل شد و آتش آن نه تنها مانعی در برابر تروریسم نشد که خود به منبع تولید و افزایش و تشدید آن و سرایت آن به سرتاسر جهان بدل گشت.
مشخصه قرن بیستم، دوره طولانی جنگ سرد در ساختاری دوقطبی بود که بر طبق نظر کنت والتز ساختاری ایستاتر و پایدارتر از نظام چندقطبی است. اما قرن بیست‌و‌یکم با تغییر ساختار نظام بین‌الملل و بازیگری کشورهای نوظهور جهان به سمت ساختاری چندقطبی در حرکت است که در آن منافع کشورها به‌هم‌پیچیده و همپوشان و متداخل شده و همین امر موجب شده است کهدر عین برقراری روابط صلح‌امیز،همچنان زمینه‌های تنش دائمی میان واحدهای سیاسی وجود داشته باشد. جریان توزیع قدرت در شبکه نظام جهانی، چالشهای رقابتی جدیدی را میان کشورها موجب گشت و نظام بین‌الملل را در چرخه در حال گذار ساختار چندقطبی نامتوازن قرار داد.
در قرن آسیایی،با ظهور قدرتهای آسیایی با اقتصادهای قوی و تاثیرگذار بر روند اقتصاد جهانی، کشورهایی که در دایره قدرت جهانی و منطقه‌ای برای خود متصور ایفای نقشی تاثیرگذار هستند،به دنبال ایجاد فضایی به دور از تنش و استقرار نوعی صلح سرد در محیط پیرامونی و منطقه‌ای خود می‌باشند. استراتژی کشورها در جاگیری در نظام بین‌الملل جدید، استراتژی مبتنی بر توسعه است که در اولویت آن حفظ ثبات سیاسی و تامین صلح در داخل و محیط پیرامونی است. از این روکشورها به دنبال حل اختلافات دیرینه هستند تا بتوانند جایگاه مناسبی در نظام در حال ساخت جهانی برای خود به دست اورند.
صلح سرد
بررسی روابط کشورها در منطقه و جهان به ویژه در دهه اخیرنشان می‌دهد کشورها درصددند با انجماد اختلافات خود، و دستیابی به صلحی هرچند سرد، با قرار گرفتن در مدار توسعه، از همتایان خود عقب نمانند. نمونه اخیر آن ملاقات دو رهبر امریکا و روسیه در هلسینکی در ژوییه 2018، به عنوان “گام‌‌های اولیه برای بهبود روابط”علی‌رغم وجود موضوعات جدی تنش‌زا بین دو قدرت مدعی است که نشانه اراده دو قدرت در تلاش برای برقراری و بهبود رابطه و نه انزوا و ادامه خصومت؛ نزدیکی و نه دوری؛ صلح و نه جنگ؛ توسعه و نه رکود اقتصادی؛ همکاری و نه تقابل می‌باشد.
قبل از آن نیز تغییرغیر منتظره استراتژی کره شمالی است که پس از دوره‌ای طولانی تخاصم امنیتی با کشورهای منطقه و تشدید فعالیت هسته‌ای خود تا مرز تهدید جدی جهان به بروز برخورد نظامی و درگیری اتمی پیش رفته بود. کره شمالیاز میان دو گزینه جنگ، تنش، تهدید و انزوای جهانی از یک طرف و برقراری رابطه دوستانه با همسایگان خود و ورود به محفل تعاملات منطقه‌ای و جهانی و گشایش درهای توسعه و بازارهای مالی؛ گزینه صلح و توسعه را برگزید و در اوریل 2018پای پیاده به سوی تغییر بازی جنگی با همسایه دوقلوی خود شتافت.به دنبال این اقدام، کره شمالی چند ماه بعد با دیدار با رییس جمهور امریکا پیام مهمی از تغییر استراتژی خود به جهانیان اعلام کرد. هرچند هنوز برای تحلیل روابط آتی میان کره شمالی با جهان زود است، اما تغییر استراتژی کره شمالی با تمایل به ورود به جامعه جهانی و همکاری با نظام بین‌الملل، ضمن برهم‌زدن موازنه‌های سیاسی، شروع فصل تازه‌ای از تعاملات بین‌المللی در فضایی به دور از جنگ و تهدید را نوید می‌دهد.
برای چین نیز استقرار یک نظام آرام و صلح‌آمیز در منطقه، شرط اول تحقق استراتژی توسعه این کشور است. از ماه مارس تاکنون سه بار رهبران کره شمالی و چین با یکدیگر ملاقات کرده‌اند. هرچند چین بزرگترین شریک تجاری پیونگ‌یانگ است و اهرمی قوی در مقابل کره شمالی در اختیار دارد، با این حالاین کشور همواره از تهدید هسته‌ای و بر هم خوردن ثبات منطقه از سوی اقدامات تهدیدآمیز کره شمالی نگران بوده است.وجود یک کشور بی‌ثبات هسته‌ای، در همسایگی خود در راستای منافع و اهداف بلندپروازانه چین نمی‌باشد.برای چین که داعیه قدرت جهانی دارد، هر روند دیپلماتیکی که بتواند دورنمای جنگ را کمرنگ کند یا نویدبخش کاهش نیروهای امریکایی در این شبه جزیره باشد، یک پیروزی به حساب می‌آید. سیاست رسمی چین، توسعه یا ظهور صلح‌آمیز چین مبتنی بر تضمین به صلح‌آمیزبودن قدرت چین و عدم تهدید صلح و امنیت جهانیان است. این دکترین بر اهمیت روابط خوب با همسایگان و کاهش اختلافات مرزی تاکید دارد.
سئول نیز که پس از جنگ دو کرهبرای دهه‌ها زیر تهدید مستقیم و احتمال برخورد نظامی از سوی کره شمالی به سر می‌برد، با کاهش تهدید امنیتی از شمال، باز شدن راهها و ایجاد فرصتهای اقتصادی، به پیروزی بزرگی دست یافته وطرفدار امضای یک صلح رسمی با کره شمالی است.
همزمان با ملاقات مهم رهبران دو کره شمالی و جنوبی در 27 اوریل 2018، یک ملاقات غیر رسمی به فاصله یک روزبین رهبران هند و چین اتفاق افتاد که پیامدهای آن کم‌اهمیت‌تر از این رویداد نبود؛ دو تمدن کهن باستانی در یک قاره که از طریق شبکه راههای ابریشم و دریایی چین، مسیر تبادل کالا و دانش و فرهنگ بودند.چین و هند دومین و هفتمین اقتصاد بزرگ دنیا تقریبا 40 درصد جمعیت جهان را دارند و هر کدام خود را رهبران قرن اسیایی می‌بینند. علی‌رغم اختلاف بر سر 3500 کیلومتر خط مرزی و سوء ظن هند به روابط نزدیک سنتی چین با پاکستان و نگرانی چین از تلاش امریکا برای کشاندن هند به چهارضلعی دریایی دموکراسی شامل ژاپن و استرالیا؛ در این دیدار دو کشور بر بهبود ارتباطات نظامی دو کشور جهت حفظ صلح در مرز دو کشور توافق کردند و خود را شرکای طبیعیخواندند.در واقع بازسازی روابط چین و هند شروع جدیدی در ورود منطقه به قرن اسیایی صلح‌آمیزاست.
چین و کره جنوبی نیز با انتشار بیانیه‌ای در اکتبر 2017،برآمادگیدوکشوربرای رفع اختلاف ‌نظر و ازسرگیری همکاری ازجمله برقراری ارتباط درزمینه‌های نظامی عزم خود را جهت بهبود روابط دوجانبه نشان دادند.روابط این دوقدرت اقتصادی منطقه درپی نصب سیستم ضدموشکی آمریکایی تاد(THAAD) درکره جنوبی درآوریل سال جاری به سردی گرایید. اگرچه کره جنوبی تاکید داشته که هدف ازنصب این سیستم،مقابله باحملات موشکی کره شمالی است،امادولت چین آنرا عاملی در برهم‌زدن توازن منطقه توصیف کرد وبه اقداماتی تلافی‌جویانه نسبت به آن مبادرت ورزید.
سیاست ترکیه نیز علی رغم وجود اختلافات با دیگر قدرتها وبازیگران منطقه، مبتنی بر تعامل با همسایگان در راستای منافع ملی و منطقه‌ای این کشور تعریف شده است. تامین امنیت برای ترکیه در جهت اجرای سیاستهای توسعه اقتصادی همواره در اولویت سیاست‌های این کشور بوده است. در سند چشم‌انداز 2023 تبدیل ترکیه به یکی از ده قدرت اقتصادی جهان پیش‌بینی می‌شود و یکی از اولویتهای سیاست خارجی ترکیه تلاشبرایهمگراییمنطقه‌ای،درقالبهمکاری‌هایامنیتیواقتصادیعنوان می‌گردد.
علی‌رغم تنش‌های این کشور با روسیه که با سرنگونی جت روسی در 2015 اغاز شد، ملاقاتها و مکالمه‌های تلفنی مکرر رهبران دو کشور در سال گذشته و همکاری در بحرانهای منطقه‌ای،سطح روابط و همکاری‌های ترکیه و روسیه را نسبت به سالهای گذشته، به بالاترین سطح خود رسانده است. مسکو و انکارا با کنار گذاشتن رقابتهای منطقه‌ای، در دسامبر سال گذشته بر سرخرید سیستم دفاع موشکی اس 400 و همچنین ساخت خط لوله “ترک استریم” برای حمل گاز روسیه به ترکیه توافق کردند.

جمع‌بندی:
زدودن همه تنش‌های موجود، حل همه اختلافات دیرینه و عمیق،برطرف کردن همه تعارضات ایدئولوژیک و سیاسی، همپوشان کردن همه منافع متفاوت و بعضا” متضاد و متعارض میان کشورهای جهان؛ در نظامی که بازیگری در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی به اوج خود رسیده، امری نه غیرممکن، اما بس دشوار و دور از دسترس است.
از طرفی، این واقعیت، نتیجه تجریه پرهزینه یک تاریخ طولانی از زندگی و جدال بشری است کهدر مقابل جنگ و خونریزی، عداوت و خصومت، دشمنی و تقابل؛ این الگوی تعامل و همکاری، گفتگو و مذاکره، و رابطه و آشتی است که به عنوان امری مسلم در استقرار نظامی صلح‌آمیز، پیش‌نیاز ضروری برای توسعه کشورهاست؛ واقعیتی که در قرن آسیایی توسطکشورهایی درک شده که مترصد ایفای نقش در ردای قدرتی منطقه‌ای و جهانی هستند و درصددند با قرارگرفتن در مدار توسعه، در هسته چندقطبی نظام جهانی جایگاه مناسبی داشته باشند.
در شکل‌گیری ساختار چندقطبی جهانی، صلح و توسعه، اولویت کشورهای جهان برای بازیگری به عنوان قدرتهای منطقه‌ای و جهانی است. علی‌رغم وجود ناآرامی‌ها، خصومتها و برخوردهای منطقه‌ای و جنگهای داخلی در جهان، به نظر می‌رسد در قرن ۲۱، گرایش کلی روند جهانی با اولویت توسعه و شکوفایی اقتصادی، به سوی استقرار ثبات، امنیت و صلح در حال انجام است.
اولویت کشورها در تامین منافع ملی، درک واقعیات بین‌المللی، شناخت محیط و متغیرهای سیاست بین‌الملل و توجه به تغییر موازنه‌های ژئوپلیتیکی؛ اتخاذ استراتژی مناسب منطبق بر توان و ظرفیت واحدهای سیاسی را ایجاب می‌کند.

واژگان کلیدی:قرن آسیایی‏‏‏، استراتژیؤ، توسعه، صلح سرد

مطالب مرتبط