غلامعلی سلیمانی
استادیار دانشگاه تهران
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
روابط جمهوری اسلامی از جهات مختلفی با جمهوری عربی مصر حائز اهمیت است. علل این اهمیت برخاسته از مولفههای تمدنی، فرهنگی، ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی است. روابط تمدنی با سنتهای ریشه دار تاریخی، اثرگذاری در جغرافیای فرهنگی جهان اسلام و قرار گرفتن هر دو کشور در جغرافیای سیاسی و استراتژیک، بخشی از مهمترین ویژگیهای مشترک دو کشور است که میتواند زمینه های لازم را برای همکاریهای چندجانبه دو کشور فراهم سازد. با این همه روابط دو کشور هنوز نتوانسته به سطح قابل قبولی رسیده و منشا اثرگذاری در جغرافیای پرتلاطم خاورمیانه و شمال افریقا باشد.
نگاهی اجمالی به رابطه دو کشور از زمان شکلگیری مفاهیم نوینی چون سیاست خارجی و روابط بینالملل در جغرافیای جهان اسلام، نشاندهنده روابط پرفراز و نشیبی است. مصر از سال 1517 میلادی جز قلمروی عثمانی بود و در سال 1881 میلادی به اشغال انگلیسی ها در آمد و تا سال 1892 جز مستعمرات بریتانیا محسوب میشد و در سال 1924 به استقلال رسید. با به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر به خاطر همپیمانی شاه با رژیم صهیونیستی در تابستان 1329 ناصر در نطقی شدیدالحن دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را صادر کرد و با مرگ وی و قدرت یابی انورسادات روابط دو کشور از سر گرفته شد. شاه از موافقتنامه 1975 سینا و قرارداد کمپ دیوید میان رژیم صهیویستی و مصر استقبال کرد. سادات در جریان انقلاب اسلامی ایران به شدت از شاه حمایت کرد. بعد از انقلاب اسلامی امضای قرارداد کمپ دیوید و سفر محمدرضاشاه پس از فرار از ایران، روابط سیاسی دو کشور در 1358 به فرمان امام خمینی قطع شد و جنگ تحمیلی مصر را در کنار عراق قرار داد. بعد از جنگ، در سال 1370 دفتر حافظ منافع دو کشور بازگشایی شد. تلاش ها برای برقراری رابطه میان دو کشور در دوره اصلاحات و دوره احمدی نژاد و دولت روحانی را به جایی نبرده است و این سوال اساسی وجود دارد که چرا روابط دو کشور تا به حال شکل مطلوبی به خود نگرفته است؟
به نظر می رسد برای بررسی مساله فوق، میتوان از مفهوم روان شناختی « تصاویر ذهنی» Images کمک گرفت. تصویر ذهنی را میتوان انگاره یا تصور از یک چیز، موضوع یا شخص، جامعه و کشور که در بین افراد کشور دیگر اعم از مقامات و مردم جامعه وجود دارد، تعریف کرد. اگر چه هر ملتی خود نیز تصوری از جایگاه و وضعیت خویش دارد. در این معنی تصویر ذهنی حول دو موضوع اساسی شکل میگیرد؛ نوع نگرش مردم و مقامات یک کشور از جایگاه و نقش کشور خود و دوم تلقی آنها از سایر کشورها و واحدهای سیاسی. تصوّر کشورها از همدیگر در کنش آنها نسبت به همدیگر تاثیرگذار و تعیینکننده است، چرا که تصمیمگیران بر اساس تعاریف خود از موقعیتها و تصاویر ذهنی خود از سایر کشورها دست به کنش میزنند و امکان این وجود دارد که تصاویر ذهنی نمایش واقعی باشد و یا از واقعیت بسیار به دور باشد. بنابراین میتوان گفت منازعات بین المللی بیشتر اوقات بین کشورها نیست، بلکه ناشی از تصویر پیچیده دولت ها از همدیگر است. نکته قابل توجه دیگر در بحث تصاویر ذهنی مفهوم «کلیشه» است. کلیشه ها جنس دیگری از تصاویر ذهنی هستند و زمانی اتفاق میافتند که به صورت مداوم قالبدهی اذهان را صورت دهد و فاصله زیادی با واقعیت داشتهباشند، در این صورت به جای تصاویر ذهنی از «سوء تصورات» Misperception یا «کلیشهها» Stereotypes میتوان سخن گفت. در ادبیات سیاست خارجی وقتی از سوء تصورات سخن به میان میآید، منظور تصوراتی است که به نادرست در میان مقامات تصمیمگیر و یا مردم یک واحد سیاسی شکل گرفته و تداوم تصورات بدون تغییر، آنها را به کلیشه تبدیل میکند. کلیشهها ممکن است تصمیمگیران را در خطر تعمیم افراطی قرار دهند و با از دست دادن قدرت تکامل، از شواهد عینی و واقعیت فاصله زیادی داشته باشند.
روابط جمهوری عربی مصر و جمهوری اسلامی ایران محصول شکلگیری نوعی سوء تصورات دانست که در حال تبدیل به کلیشهها هستند و این مساله نیازمند بازبینی اساسی است، به عبارت دیگر اگر تصویر ذهنی نوعی از فهم طبیعی و گریزناپذیر بین مردم و مقامات دو کشور است، کلیشه ها و سوء تصورات، مانع از شکلگیری رابطه دوجانبه شده است. علت این مساله را میتوان در عدم تمایز قائلشدن میان دیدگاه مردم و دولت مصر از طرف جمهوری اسلامی ایران و تسری ذهنیت ایران هراسی و شیعه هراسی در منطقه از جانب اعراب حاشیه خلیج فارس به دولت مصر دانست. تحلیل محتوای سخنرانی های مقامات دو کشور در این زمینه میتواند به روشنی این فهم نادرست را نشان دهد. فارغ از این که چرا چنین ذهنیت بر روابط دو کشور سایه افکنده که خود مجال دیگری میطلبد، به نظر می رسد نتایج نامطلوب ان را میتوان در میدانداری بازیگران خرد منطقهای، حضور و تاثیرگذاری قدرتهای فرامنطقهای در شکلگیری مناسبات منطقهای، قدرتیابی و تثبیت موقعیت اسرائیل و کاهش ارتباطات بین دولت و مردم دو کشور دانست. حافظه تاریخی دو ملت نشان دهنده علاقهمندی به گسترش و تداوم روابط دو جانبه است که در طول سالیان دراز وجود داشته است.
آنچه که به نظر می رسد اولویت اصلی در تغییر این کلیشهها و تصاویر نادرست باشد، در درجه اول فعالکردن ظرفیت نهادهای مدنی و مردمی در ایجاد تماسهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، علمی و دینی بین دو کشور است. ملت ایران و مصر به لحاظ تمدنی و فرهنگی در طول تاریخ همیشه ارتباط نزدیکی با همدیگر داشتهاند که به نظر می رسد در کمتر دوره ای از تاریخ شاهد گسست مبادلات فرهنگی و ارتباطی بین دو کشور همانند وضعیت حاضر بودیم. اگرچه حضور دو کشور در گروه دی 8 و یا گروه 15 و سازمان کنفرانس اسلامی زمینه خوبی برای گسترش روابط است، ولی آنچه حائز اهمیت است، توجه و برنامهریزی روی نقاط مشترکی است که از طریق دستگاه دیپلماسی و سیاستگذاری باید مورد توجه جدی قرار گیرد که از آن جمله میتوان به مبارزه با خطر روزافزون تروریسم تکفیری در منطقه، خطر تجزیه و ناامنی قابل تسری در منطقه، همکاری نظامی دو جانبه، موضوع بازسازی کشورهای اسیب دیده از جنگ داخلی همانند سوریه و عراق و پرهیز از تحریک حساسیت های دو کشور اشاره کرد.
واژگان کلیدی: سوء تصورات ، کلیشهها ، روابط، ایران و مصر