مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سهم اشتباهات آمریکا در تشدید بحران عراق (2)

اشتراک

اردشیر پشنگ

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

بیان رخداد

در بخش نخست از یادداشت پیش رو به 5 اقدام و راهبرد بحران زای آمریکا در قبال عراق اشاره شد که باعث هرچه شدیدتر شدن مشکلات و بی ثباتی سیاسی و امنیتی در این کشور شد این 5 اقدام عبارت بودند از:

1) تضعیف جامعه مدنی عراق در اثر تحریم های فلج کننده،

2) پیامدهای داخلی؛ منطقه ای و بین المللی حمله آمریکا به عراق،

3) فقدان آلترناتیو مناسب برای صدام و عراق جدید،

4) شناخت ناکافی از واقعیات جامعه عراق و

5) خوشبینی به صدور و ترویج دموکراسی با توپ و تانک.

اما اینک در بخش دوم و پایانی به 10 اقدام تشدید کننده بحران دیگر در عراق که توسط آمریکاییها رخ داده است اشاره می شود، اقداماتی که مجموع آنها نه تنها ثبات و آزادی را برای عراقی ها به ارمغان نیاورده است بلکه بعضاً بر مشکلات عراقی ها افزوده است. (البته ناگفته پیداست نمی توان تمامی اقدامات آمریکا در عراق را زیر سئوال برده و آنها را منفی بر شمرد)

واژگان کلیدی: عراق، سیاست خارجی آمریکا در قبال عراق، مشکلات کردها و دولت عراق، داعش، روابط عراق و همسایگان.

تحلیل رخداد

6)  تبدیل عراق از کشوری آزاد شده به کشوری اشغال شده

یکی دیگر از مهمترین اقدامات آمریکا نحوه مواجهه کلی شان با عراق پس از صدام بود کاراکتر آمریکایی ها از یک کشور آزادیبخش به یک کشور اشغالگر خیلی زود تغییر کرد البته ناگفته نماند برای بسیاری از گروههای عراقی، این کاراکتر از همان روز اول اشغالگرانه بود. عدم اثبات ادعای آمریکایی ها در خصوص داشتن تسلیحات جنگی، بیشتر نیات و اهداف این کشور را زیر سوال برد در این بین حوادث و اتفاقات ریز و درشت دیگری از جمله نخستین سخنرانی رسمی جورج بوش پس از حملات 11 سپتامبر مبنی بر آغاز دور تازه ای از جنگهای صلیبی و … برای بسیاری از گروههای مذهبی و جهادی نوعی اعلان جنگ جهان غیراسلام علیه امت اسلامی به شمار می رفت.

7) انتصاب حاکم آمریکایی در عراق

اما یکی دیگر از راهبردهای اشتباه آمریکا در عراق انتصاب فرماندار نظامی آمریکایی به عنوان حاکم عراق طی سالهای 2003 تا 2005 بود. این اقدام آنان رسماً و بطور نمادین عراق را تبدیل به یک کشور اشغال شده و تحت الحمایه از سوی آنان کرد و در موضع گیری گروههای مختلف اعم از سنی و شیعی موثر بود. حتی در دوره قیمومیت ها پس از جنگ جهانی اول هم دولتهای پیروز عموماً چنین سیاستی را در کشورهای تحت قیمومیت بکار نمی بردند.

8) انحلال ارتش عراق

تنها انتصاب پل برمر دارای پیامد منفی نبود خود برخی از اقدامات وی تبدیل به مشکلات اساسی تر در سالهای بعد شد یکی از اشتباهات قابل تامل برمر حاکم آمریکایی وقت عراق، اعلام انحلال ارتش عراق و به تعبیری دیگر اخراج دهها هزار نفر از ارتیشان و نیروهای امنیتی و حقوق بگیر نظام سابق بود، آمریکایی ها ارتش کلاسیک عراق، که از نظر تسلیحاتی و …. دارای فرمتی متاثر از ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی بود تبدیل به ارتشی متاثر از خود کردند. رویه ضد بعثیسم هم خیلی زود در خود نوعی سنی زدایی را در ارکان مختلف و پستهای بزرگ و کوچک ایجاد کرد که همین امر در پیوستن این نظامیان برکنار شده به صفوف مخالفین نظام جدید تاثیر قابل توجهی داشت.

9) عدم موفقیت در وارد کردن اهل سنت به نظام جدید

از زمان تاسیس عراق در 1921 تا 2003 اعراب اهل سنت عراق قدرت بلامنازع را در عراق از آن خود کرد و شیعیان و کردها را در حاشیه قرار دادند هرچند در زمان صدام حسین تلاش گسترده ای برای جذب شیعیان در ساختار سیاسی و قدرت انجام دادند اما به رغم برخی موفقیتها در این زمینه، هسته اصلی قدرت همواره در دستان سنی ها باقی ماند. اما تحولات و اتفاقات سال 2003 باعث زده شدن مُهر پایان بر اقتدار هشت دهه ای آنان شد. ساقط کردن نظام حاکم و ایجاد نظام جدید که مورد حمایت شیعیان و کردها بود اما با نارضیاتی و بی اعتمادی سنی ها مواجه شد و نه آمریکایی ها و نه نخبگان جدید حاکم بر عراق نتوانستند سنی ها را وارد این چرخه جدید کنند و می توان گفت دست کم تا اوایل سال 2010 سنی ها همچنان مخالف جدی نظام جدید بودند.

10) خشونتهای بی مهابا علیه مخالفین

خشونتهای گسترده علیه مخالفین، استفاده بی مهابا از تسلیحات جنگی پیشرفته علیه هدفهای مشکوک، اقدامات غیرمسئولانه مسئولان و بخصوص شرکتهای خصوصی امنیتی و … باعث تشدید اقدام عمل علیه مردم عراق و در نتیجه واکنش شدید آنها یا دست کم بخشها و لایه هایی از آنها علیه دولت آمریکا و نظام جدید شد. استفاده از بمبهای دارای اورانیوم ضعیف شده در حین حمله به عراق، در برخی شهرها هنوز هم دارای پیامد و عوارض منفی در زایش بچه های ناقص العضو و … است.

11) ناتوانی در ایجاد تعادل بین سه گروه اصلی حاضر در عراق

کردها، اعراب سنی و اعراب شیعی سه گروه عمده تشکیل دهنده عراق هستند نظام جدید حاکم بر عراق مبتنی بر نوعی دموکراسی پارلمانی است و در نتیجه متاثر از میزان رای و جمعیت این کشور است همین امر باعث قدرت گیری بیش از پیش یکی و نزول فزاینده دیگری در نظام جدید می شد و شده است و فقدان نوعی توازن در بین این سه گروه و یا مکانیسمهایی برای ممانعت از تک رویهای نخست وزیر باعث افزایش بی اعتمادی و نارضایتی میان این سه گروه شده است. تاکید بر سیستم پارلمان محور که اختیارات بسیار گسترده ای به نخست وزیر داده است باعث شده تا عملاً نخست وزیر که از جمعیت اکثریت ساکن در عراق انتخاب می شود در دوران گذار دارای قدرت بسیار زیاد و غیرقابل کنترلی باشد که همین امر نه تنها باعث افزایش ناراضایتی در بین اعراب سنی و کردها شد بلکه صدای اعتراض دیگر گروههای شیعی و حتی مرجعیت را نیز بلندتر کرده است.

12) عدم حل مشکلات میان کردها و دولت مرکزی

میزان قدرت کردها در عراق جدید، عدم حل مساله کرکوک و دیگر مناطق مورد مناقشه، مساله پیشمرگان و … از جمله مواردی بودند که آمریکایی ها به رغم داشتن مسئولیت حضور در عراق و ایجاد نظام جدید در این کشور از ورود و دخالت در آن خودداری می کردند و عملاً کردها و اعراب را بدون حل این مشکلات و یا کمک به حل آن و کاستن از تنشهای موجود تنها گذاشتند.

13) ناتوانی در همراه ساختن متحدین منطقه ای در حمایت از عراق جدید

عربستان سعودی یکی از متحدین قدیمی و نزدیک آمریکا در منطقه است کشوری که از حامیان پروپاقرص حمله آمریکا به عراق و ساقط کردن نظام تحت امر صدام بود اما سعودی ها با مشاهده قدرت گیری شیعیان (دوستان و همپیمانان ایران) در جبهه مخالف قرار گرفتند و همه تلاش خود را در گام اول برای ممانعت از ایجاد نظام جدید و در گام بعدی برای عدم تثبیت نظام جدید و طولانی شدن استقرار آن بکار گرفت. در این بین آمریکایی ها حتی نتوانستند تا سال 2011- 2012 مقامات ریاض را وادار به گشایش دوباره سفارت خود در بغداد کنند.

14) عدم آموزش کافی به ارتش عراق

در سال 2011 وقتی که آمریکایی ها خواستند از عراق بروند کردها از جمله مخالفین خروج بودند آنها دو دلیل را مطرح میکردند یکی عدم حل اختلافاتشان با دولت مرکزی و دیگری ناتوانی ارتش عراق در تامین امنیت بود اما دیگر گروهها و حتی دولت آمریکا به این دو موضوع و بخصوص مساله دوم توجه چندانی نکردند؛ شکست فضاحت بار و سریع ارتش کلاسیک عراق از شبه نظامیان داعش به رغم داشتن نیروهای نظامی و ادوات جنگی بیشتر و پیشرفته تر از جمله شاهد مثالهای عینی برای ناتوانی ارتشی است که آمریکا مسئول تقویت و تجهیز و آماده ساختنش بود و هست!

15) نداشتن مکانیسم مناسب برای مواقع بحرانی پس از خروج از عراق

اما یکی دیگر از مسائلی که این روزها خود را به خوبی نشان میدهد گنگ بودن پیمان امنیتی بغداد –واشنگتن در مواقع بحرانی بخصوص پس از خروج نیروهای نظامی این کشور از عراق است. در حالی که می بینیم بخش قابل توجهی از عراق به دست نیروهای داعش افتاده است و حتی خطر سقوط پایتخت نیز هنوز بطور کامل رفع نشده است آمریکایی ها که طبق معاهده مذکور اصلی ترین حامی این کشور به شمار می روند هنوز نتوانسته اند تصمیمی صریح و موثر برای کاستن از بحران مذکور و دولت این کشور بگیرند.

چشم انداز پیش رو

عراق کشوری است که از همان زمانی که نخستین سنگ بنای تاسیس اش توسط بریتانیایی ها برداشته شد، با بحران و ببا نارضایتی بخشی از ساکنان آن از قدرت گیری بخش دیگر روبرو بود. این کشور چه در تاسیس، چه در تغییر نظامها و دولتها عمدتاً تحت تاثیر اراده، منافع و دخالت قدرتهای خارجی فرامنطقه ای و منطقه ای بوده است. روی کار آمدن دولتهای غیرمردمی، خشن و سرکوبگر و البته ماجراجو در منطقه هم باعث تشدید مشکلات ساختاری و بنیادی این کشور شده است. اما طی سالهای اخیر همانطور که اشاره شد ایالات متحده آمریکا اصلی ترین قدرت مداخله گر در عراق بوده است که چه حمله بدون پشتوانه حمایتهای بین المللی و مجوزهای قانونی به عراق و چه برخی از تصمیمات و اتخاذ راهبرد و تاکتیکهای اشتباه باعث تشدید و تعمیق هرچه بیشتر بحرانهای این کشور شده است.

مطالب مرتبط