دکتر مهدی مطهرنیا
آینده پژوه و استاد دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
نگاه ترامپ به مسئله ایران
مدیریت آینده مساله ایران به عنوان کلیدی ترین موضوع عرصه سیاست خارجی ترامپ مطرح است. با وجود این که صحبت پیونگ یانگ از رد و بدل های پینگ پنگی تهدیدات میان او و کیم این اون صورت می گیرد، اما هدف اصلی استراتژی ایالات متحده آمریکا در آغاز قرن بیست و یکم میلادی و در ورود به دهه سوم نه کره شمالی و چین که ایران است و ایالات متحده آمریکا تلاش دارد که زمینه های برخورد با ایران را در چارچوب سیاست گذاری های موجود در جهت گسترش هژمونی امنیتی آمریکا در جهان را به سامان برساند. از این رو آمریکا در این دوره نه به فکر تغییر رفتار در ایران بلکه به فکر هدف تغییر رژیم در ایران وارد عمل شده است. اضافه شدن وزیر خزانه داری آمریکا به تیم تحریم کننده ایران در زمان اوباما و سپس اضافه شدن سی آی ای به این تیم در زمان ترامپ، نشان دهنده بالا رفتن سطح جایگاه ایران در سپهر سیاست خارجی آمریکا و سیاست های بین المللی این بازیگر برتر در نظام بین الملل قرار گرفته است . لذا باید بگوییم که در این دوره تحرکات ایالات متحده آمریکا بیش از هر دوره دیگر متوجه ایران و رودررویی با تهران خواهد بود. در این راستا باید این دیدگاه را بار دیگر تکرار کنم (که قبل از روی کار آمدن ترامپ به آن تاکید داشتم) و آن این است که ایالات متحده آمریکا در پی ایجاد یک فضای معنادار در جهت کاهش همکاری های بین المللی با ایران و از سوی دیگر محاصره منطقه ای تهران و مطرح کردن سه قلوهای افسانه ای در ارتباط با ایران در جهت تحت فشار قرار دادن ایران از درون مرزهای ملی است. سه قلوهای افسانه ای عبارتند از پرونده مربوط به موشکی، حمایت از تروریسم و حقوق بشر است. این سه می تواند با ایجاد فضای مناسب جهت تحریم بیشتر نارضایتی های عمومی را در داخل نیز افزایش دهد. لذا هماهنگی در سه وجه بین المللی، در جهت انزوای ایران؛ منطقه ای، در جهت محاصره ایران و درونی در جهت تخریب زیر بن ارتباط مردم با حکومت (یعنی فعال کردن شکاف مردم- حکومت) وارد عمل شوند.
رویکردهای آینده مد نظر ترامپ در قبال ایران
ایالات متحده آمریکا در وضعیت آینده به سمت و سوی ایجاد یک فضای اجماع گر بین المللی در بین ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در مرحله نخست و تحت فشار قرار دادن روسیه و چین را در ارتباط با ایران مد نظر قرار خواهد داد. آنچه برای ترامپ چالش برانگیز است، افکار عمومی ایالات متحده آمریکا و احیانا مطرح شدن پرونده خود در انتخابات و همکاری روس ها با کمپین انتخاباتی او است که نه تنها در این زمینه او را مطرح نخواهد کرد، بلکه سمت گیری و سوگیری ترامپ در جهت برخورد با تهران را تشدید خواهد کرد. تا به این وسیله افکار عمومی را از این مسئله منحرف و احیانا با ورود به یک جنگ بزرگ، زمینه های ماندگاری خود و به حاشیه رفتن پرونده موسوم به پرونده دخالت روسیه در انتخابات 2016 را در دستور کار قرار دهد. از طرف دیگر آمریکا می داند که اتحادیه اروپا در نهایت کنار آمریکا در مسائل مربوط به خاورمیانه عربی و نوهارتلند قرار می گیرد. اگر چه اصطکاک اساسی میان آمریکا و قدرت های بزرگ اروپایی در فلات ایران وجود دارد و آمریکا تلاش دارد تا با تسلط کامل بر فلات ایران به ویژه جغرافیای ایران، زمینه های استمرار قدرت بالادستی خود را در قرن بیستم و قرن بیست و یکم فراهم کند، اما در نهایت اروپایی ها در چارچوب دانش واژه اتحاد با آمریکا ، این رقابت توامان را در چارچوب همگاری و گرفتن امتیازاتی در مناطق دیگر جغرافیایی با آمریکا حل خواهند کرد. لذا آمریکا بر اساس این قضایا در پی انزوای بین المللی ایران است و تلاش دارد از فرانسه و شخص ماکرون در چند سال آینده در این زمینه استفاده کرده و او به عنوان هماهنگ کننده و مدیر این ارتباط علیه ایران وارد عمل شود.
از طرف دیگر وجود تل آویو ریاض در منطقه خاورمیانه و همگرایی کشورهای عربی در غالب ایران هراسی بر ضد تهران یک بنیان بسیار مستحکم در جهت محاصره منطقه ای ایران است. بزرگ نمایی تحرکات ایران در منطقه خاورمیانه حتی در حوزه درونی ایران از سوی عناصری که بحث مذهبی را در تهران دنبال می کنند، سبب می شود که ایران هراسی در منطقه رشد و گسترش بیشتری پیدا کند و به واسطه این رو در رویی یعنی رو در رویی پست نو محافظه کار آمریکایی، یعنی ترامپ در چارچوب نوعی رئالیسم تهاجمی با آنچه در تهران وجود دارد، یعنی ایدئولوژی تهاجمی حاکم بر گفتمان سیاسی تهران، زمینه های ایجاد اصطکاک بیشتر میان کشورهای عربی به علاوه اسرائیل و ترکیه فراهم گردد و یک جبهه منطقه ای محاصره گر ایران را تشدید کند. از طرف دیگر در بعد داخلی با تشدید پرونده سه قلوهای افسانه ای و بالا بردن سطح تحریم ها جامعه درونی ایران که دچار نه بحران در پیشران های نه گانه در حوزه های متفاوت این پیشران ها هست را تشدید کرده و همان و ناآرامی هایی در داخل ایران ، موجب قیام توده های مردم قرار گیرد و طبقات آن با بحران نخبگان و کارآمدی در سیستم رو به رو شد و بحران کارآمدی به بحران اعتماد و اعتبار پیوند خورده و بدین ترتیب در سه سطح منطقه ای، بین المللی و داخلی با چنین جهت گیری هایی زمینه های رسیدن به اهداف خود و هدف اصلی یعنی فروپاشی درونی هستند.
راهکارهای مقابله با رویکرد ترامپ
ایران باید تجدید نظری در حوزه پارادایمی داشته باشد. پارادایم ایران باید به سمت پارادایم سلام و صلح برود. سلام در درون یعنی ایجاد وحدت درونی میان تمام اقشار و طبقات جامعه و لایه های گوناگون سیاسی موجود در درون جامعه ملی و از طرف دیگر صلح در بیرون یعنی یک انزواطلبی فعال و دوری جستن از بحران های منطقه ای و بین المللی به نفع صلح جهانی و گسترش تعامل سازنده موثر با تمام کنشگران منطقه ای و بین المللی است. لذا به نظر می رسد که تغییر این پارادایم منجر به ایجاد دکترین در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی شده و سیاست های کلان ما را در سه سطح نیز مشخص می کند و بالتبع به ترسیم استراتژی در هر سه لایه منجر خواهد شد. این امر نیازمند یک حرکت بسیار دقیق با کمک جامعه علمی کشور است.
واژگان کلیدی: موقعیت، رویکرد، آینده ،ترامپ ، ایران، ژئوپلتییک، سیاسی، ترامپ، نظام بینالملل