مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

روابط ایران با قدرت های بین الملل در سال 94

اشتراک

دکتر مهدی مطهرنیا

آینده پژوه سیاسی

 

 

تحولات روابط ایران با قدرت های نظام بین الملل

نگاه وزارت امور خارجه ایران و دستگاه وزارت خارجه ایران، به نظام بین الملل در سال 94 واقع گرایانه تر است. نوعی نگاه مورگنتایی در وزارت امور خارجه هم اکنون در حال عملیاتی شدن است. نگاهی که معتقد است نباید حرفی زد که برای اجرای آن و گامی به جلو گذاشتن هزینه های بسیاری پرداخت شود، نه حرفی زده شود که عقب نشستن از آن، آبرو و اعتبار مملکت را از بین ببرد. این نگاه تا حدود زیادی در صحنه وزارت خارجه، قابل احصا است. در عین حال باید بپیذیریم که همین نگاه باعث شده است که نگرشی اتمسفری در وزارت امور خارجه شکل گیرد. نخست اتمسفر گفتمانی در نظام بین الملل و بازی با نظام بین الملل در حال ترمیم است. ظریف تلاش کرده است که بیشتر وزیر امور بین الملل ایران باشد تا وزیر امور خارجه ایران در سال 94. در واقع به نظر می رسد که او به این باور واقع گرایانه دست یافته است که اگر در وهله نخست نتواند روابط ایران را با بازیگران اصلی نظام بین الملل ترمیم نکند، خواه این بازیگران به حق باشند یا ناحق، نخواهد توانست قدرت ایران را در مناطق جغرافیایی مختلف به خوبی مدیریت کند. لذا نگرش واقع گرایانه موجب شد که در مرحله اول پرونده هسته ای هدف جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد و اجبار ناشی از وضعیت اقتصادی درون، نظام حکومتی را نیز در مسیر این واقع گرایی کشاند و همین واقع گرایی تحت عنوان نرمش قهرمانانه کدگذاری شد و توانست به نگرش واقع گرایانه ظریف و تیم روحانی کند. بعد از آن، ایران به واسطه آن که در یک ریل گذاری معنادار حرکت می کرد و به واسطه تنشی بالغ بر سه دهه میان ایران و امریکا، زمینه های ترمیم روابط با غرب را در قاره سبز، یعنی اتحادیه اروپا دنبال کرد. چنانچه رفت و آمدهای سال 94 بسیاری از دولتمردان کشورهای اروپایی با تیم های مختلف اقتصادی به تهران، زمینه پرور احیای روابط ایران با غرب از طریق قاره سبز بود که می تواند حاشیه امن روابط ایران برای بهبود حل بحران های آینده روابط ایران و امریکا باشد. چون بخش عظیمی از قدرت غرب را شامل می شود. از طرف دیگر با وجود نزدیکی ایران به قاره سبز و احتمال حل و فصل روابط ایران و امریکا، ایران در سال 94 به گونه ای عمل کرد که حساسیت های قدرت های شرقی یعنی روسیه و چین را برنیانگیزد. در واقع نزدیکی شخصی ظریف با لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و نوع برخورد ایران با چین این حساسیت ها را در چین، پکن و مسکو به وجود نیاورد. ولی در عین حال نزدیکی ایران و غرب از یک سو، و حل و فصل مسائل ایران با غرب و از سوی دیگر افزایش تنش های میان ایران و قدرت های شرقی آن چه را که بیش از همه عصبانی کرد، دو مرکز رژیم های عربستان و اسرائیل، یعنی تل آویو و ریاض بود. لذا نوعی جهت گیری انفعالی را در برابر قدرت رو به تکامل و تعامل ایران در تهران در دمشق و تلاویو برانگیخت. بنابراین این حرکت از جغرافیای بیرونی و هسته درونی شکل گرفت و از درون نوعی مقاومت نسبت به حرکت تعاملی و تکاملی وزارت خارجه ما را از قشر بیرونی نظام بین الملل به درون منطقه ایجاد کرد. در این بین چون اتمسفر گفتمانی از بیرون به واسطه تعامل ایران، زمینه های تئوری جنگ نامتعادل و پیاده شدن آن را از دست داد، وضعیت درونی یعنی منطقه ای هم نتوانست چندان برای ایران اصطکاک ایجاد کند و هم اکنون ایران با وجود فشرده کردن طرح های عملیاتی در خارج از ایران و محدودسازی آرام آرام و قطعی ایران در بیرون مرزها از قدرت بیشتر دیپلماتیک و دستیابی به منافع بیشتر در حوزه سیاست خارجی با هزینه های کمتر برخوردار است، به گونه ای که رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، ریاض را در زمینه پذیرش وضعیت ایران به عنوان کشور قدرتمند نصیحت میکند. گذشته از این بیشتر تحولات مربوط به حوزه سیاست خارجی ایران، بیشتر مربوط به نگرشی است که ایران نسبت به غرب و نوع ارتباط با نظام بین الملل متحول شده است. این تحول، تحول بسیار مهمی بوده است. در این میان حتی می توان گفت ایران دیدگاه خود را نسبت به آمریکای لاتین تغییر نداده و در واقع نگاه ایران به آمریکای لاتین همان نگاه گذشته است. اما نسبت به نگرش دولت نهم و دهم با مرکزیت چاوز و در پیش گرفتن سیاست های انفعالی فعال نمای دولت نهم و دهم در برابر آمریکای لاتین و شعارهای بی محتوای قدرتمند شدن ایران در آمریکای لاتین نگاه ایران نسبت به آمریکای لاتین تغییر کرده است. در این راستا من معتقدم نگاه ایران به آمریکای لاتین همیشه تنها در یک زمان به واسطه نوعی نگرش پوپولیستی و توده گرای سیاسی، نوعی نگاه ویژه را نسبت به جغرافیای آمریکای لاتین داشت.

مهم ترین چالش های فراروی روابط خارجی ایران در سال 94

مهم ترین چالش سیاست خارجه ایران، فضاسازی برای پذیرش برجام در داخل ایران و مدیریت دلواپسان به گونه ای بود که نتوانند به مسیر دیپلماسی ایران در دستیابی به توافق هسته ای وارد عمل شوند، از طرف دیگر چالش مکمل آن چالش برگزیدن ادبیات سیاسی بود که زمینه های بهره برداری برای دلواپسان آمریکایی و نئو محافظه کاران و نئوپان های حزب جمهوری خواه را فراهم نکند. سیاست خارجه ایران و ایالات متحده آمریکا از یک سو با مجلس و کنگره ای مخالف حل و فصل دیپلماتیک پرونده هسته ای رو به رو بوده است. از سوی دیگر باید هرکدام به دنبال مدیریت مجالس در درون پایتخت های خویش، به فکر برگزیدن ادبیات سیاسی مناسب با نحوه نگرش و بهره برداری از مجالس طرف مقابل را در برابر خود داشتند که سیاست خارجه ایران هم از این جنبه خارج نبوده است. چالش دیگر عربستان و آن چه که در منطقه پیش آمد بود. مسئله سوریه و نوع هماهنگی با روسیه در برابر تحرکات عربستان و کشورهای همسو با این کشور را باید در سوریه فراموش نکینم. نوع تحرک ایران در ارتباط با ائتلاف جهانی ضد داعش را نیز باید یکی از چالش های فراروی جمهوری اسلامی ایران دانست. همان گونه که در کنار آن آنچه در عراق و تحرکات داعش در عراق و ایجاد نوعی هماهنگی میان تحرک دیپلماتیکی ایران در مناطق جغرافیایی را باید در این چارچوب مورد توجه قرار داد.

واژگان کلیدی: قدرت های نظام بین الملل، روابط ایران با نظام بین الملل، روابط ایران با قدرت ها،نظام بین الملل

مطالب مرتبط