دکتر گلناز سعیدی
استاد دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
چکیده
ترکیه و عربستان دو کشور مهم در منطقه محسوب میشوند، ترکیه و عربستان با وجود تمامی تمایزات ذاتی و ماهوی، در خاورمیانهای بازیگری میکنند. این دو کشور اختلافاتی با هم دارند که موجب شده تا دو کشور بلندپروازیهایی برای رهبری جهان اسلام سني داشته باشند. همان طوری که بیان شد هر یک از دو کشور ترکیه و عربستان خود را مدعی رهبری جهان اهلتسنن میداند و سعی میکنند که خود را در این جایگاه تعریف کند و هر کدام نیز برای کسب این جایگاه خود را برتر از طرف مقابل میداند، ترکیه با توجه به زیرساختارهای سیاسی و اجتماعی که از آن برخوردار است و نسبت به عربستان کشوری دموکراتیکتر به نظر میرسد و سعی میکند خود را رهبر جهان اسلام میانهرو نشان دهد. بهطوری که قبلا مشاور رئیس جمهوری ترکیه در امور اقتصادی، عربستان را کشور قبیلهای توصیف میکند که اداره این کشور را بهعهده دارد و خواستار وقوع بهار عربی در این کشور میشود. در مقابل عربستان با توجه به جایگاهی که بین کشورهای عربی دارد و نیز با توجه به اینکه عربها خاطره خوبی از عثمانیها ندارند اما با حمایتهای سیاسی آمریکا از عربستان خود را شایسته رهبری اهلتسنن میداند.
مقدمه
در قرن بیستم روابط چندانی بین جمهوری تازه تاسیس ترکیه و کشور نوبنیاد عربستان سعودی وجود نداشت، بطوری که ملک فیصل در سال 1996 جز معدود رهبران سعودی بود که از ترکیه آن هم عمدتا برای شرکت در یک نشست بین المللی دیدار کرد. کمالیستهای غربگرا اعتقاد چندانی به درگیر نمودن سیاست خارجی ترکیه در منطقه خاورمیانه نداشتند. میراث دیروز عثمانی برای سیاستمداران پیرو مکتب آتاتورک چندان محلی از اعراب نداشت و اولویت اصلی نزدیکی به اروپا و سیاستهای آمریکا در طول جنگ سرد بود. از سویی ترکیه نیز اوضاع چندان مناسبی از لحاظ اقتصادی و ثبات سیاسی نداشت. تا اینکه به واسطه ترقی اقتصادی و ثبات نسبی سیاسی ترکیه در دوره تورگت اوزال و به تبع آن یافتن مقصدی برای برای کالاهای ترک و همینطور تامین انرژی رو به سوی کشورهای عربی خصوصا عربستان آورد. از این رو اوزال در سال 1985 یعنی یک سال بعد از سفر دیپلماتیک ولیعهد وقت سعودی عبدالله بن عبدالعزیز به ترکیه، به ریاض سفر کرد. نقطه عطف دیگر در روابط فیمابین، به مشارکت ترکیه در جنگ اول خلیج فارس است، عربستان در آن هنگام دو میلیارد و دویست میلیون دلار بابت ضرر اقتصادی ترکیه از مشارکت ضد صدام در آن ائتلاف بین المللی کمک کرد. در سال 1993 نیز سلیمان دمیرل از عربستان بازدید کرد. پایان جنگ سرد و افزایش حوزه مانور بازیگران منطقه ای به واسطه جهتگیری غربگرایانه کمالیستها کمک چندانی به گسترش روابط آنکارا-ریاض نکرد. با روی کار آمدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به نخست وزیری اردوغان و اتخاذ سیاست خارجی جدید مبتنی بر عمق استراتژیک، ایفای نقش پل و حضور و نفوذ بیشتر در مناطق پیرامونی از جمله خاورمیانه، رابطه با قدرتهای منطقهای همچون عربستان جایگاه خاصی در سیاست خارجی ترکیه یافت. امری که همچون دوره اوزال، با بهبود قابل مشاهده اوضاع اقتصادی ترکیه و الزامات صادرات کالاهای ترک در منطقه خصوصا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بیشتر قابل درک است. دید و بازدیدهای دوطرفه پادشاه عربستان از آنکارا و گل و اردوغان از ریاض در سالهای 2006 و 2007 تا 2010 گویای جدیتر شدن روابط دو کشور است. در ادامه وقوع انقلابهای عربی و خصوصا بحران سوریه از جوانب مختلف نقشی بیبدیل در نزدیکتر شدن آنکارا و ریاض ایفا نمود.
البته ترکیه و عربستان سعودی به عنوان دو قطب مهم جهان اسلام گسل های بنیادگرایی در این منطقه را تحریک نموده و تامین منافع شان را در دامن زدن به افراط گرایی دیده اند. رقابت ایدئولوژیک دو کشور تفاوت هایی را در نقش، سطح، هدف، راهبرد و ثمره ایجاد نموده است. ترک ها و سعودی ها هرچند متفاوت عمل کرده اند، اما نتیجه کار ایشان در تشدید افراط گرایی تکفیری در آسیای مرکزی مشابهت داشته است.
رقابت عربستان و ترکیه در آسياي مركزي:
پس از 1991 که سیطره روس ها بر آسیای مرکزی خاتمه یافت، مسلمانان آسیای مرکزی به دنبال یافتن هویت دینی گمشده خود برآمدند. آنان به دنبال الگویی از دینداری بودند تا بتواند ایشان را به گذشته تاریخی و اسلامی شان پیوند دهد. در میان قدرت های برتر جهان اسلام کشورهای ترکیه، عربستان سعودی، ایران و پاکستان پس از استقلال پنج کشور آسیای مرکزی در رقابت با یکدیگر در پی ترویج الگوی اسلام رسمی دولت متبوع خود برآمدند. اما ترکیه و عربستان سعودی به عنوان دو کشور طلایه دارجهان اهل سنت، پس از استقلال کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان به انحای مختلفی در این منطقه حضور پیدا کردند.ترکیه و عربستان سعودی در نظر داشتند خلاء اعتقادی و معنوی آسیای مرکزی را با ایدئولوژی های خود پر کنند. هرچند که در بدو امر ترکیه به دلیل قرابت های تاریخی و فرهنگی مردم آسیای مرکزی برای نفوذ در منطقه دست بالاتر را داشت، اما سعودی ها نیز به دلیل دراختیار داشتن مراکز دینی جهان اسلام و ثروت هنگفت حاصل از فروش نفت، ابزارهای نیرومندی را در اختیار داشتند. برخی بر این باورند که دولت سکولار ترکیه در دهه 1990 نمی توانست نقشی در جهت دهی اعتقادی مردم آسیای مرکزی داشته باشد، زیرا ترکیه در کنار انگیزه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، به دنبال ارائه الگوی لائیک از نظام سیاسی برای کشورهای آسیای مرکزی بود و رهبران این کشور در آن دوره دلیلی برای دامن زدن به بنیادگرایی اسلامی نداشته اند ،اما واقعیت چیز دیگری است. درحالیکه عربستان سعودی از سال 1991 آشکارا به دنبال ترویج و تبلیغ ایدئولوژی وهابیت و سلفی گری برآمده از آن در این منطقه بوده است، ترکیه نیز چه در دوره حکومت احزاب سکولار و چه در دوره حکومت حزب اسلامگرای عدالت و توسعه، در دامن زدن به افراط گرایی در آسیای مرکزی به انحای مختلفی دست داشته است. این نوشته به دنبال آن است تا به صورت تطبیقی-تحلیلی نقش این دو کشور را در رشد افراط گرایی در آسیای مرکزی مورد سنجش قرار دهد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و استقلال جمهوری های آسیای مرکزی زمینه را برای گسترش جنبش گولن ورای مرزهای ملی فراهم کرد. گولن در سخنرانیهای خود در اواخر دهه 1980 به نحوی فزاینده به مخاطبانش توصیه می کرد برای کمک به این کشورها، که به زودی استقلال خود را به دست خواهند آورد و بیشترشان زبان و ریشه ترکی دارند، آماده شوند. این کشور پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۰۲ نقش مؤثرتری در تشدید فعالیت های اسلام گرایانه و بعضاً بنیادگرایانه در آسیای مرکزی ایفا کرده است. وقوع حادثه ۱۱سپتامبر 2001، فرصتی مناسب را برای حضور ترکیه در عرصه های امنیتی و سیاسی آسیای مرکزی و قفقاز فراهم کرد. در این فضا ترکیه موفق شد به شکل مناسبی با عنوان « مبارزه با تروریسم بین المللی »جایگاه خود را در منطقه، به خصوص در عرصه های امنیتی تقویت کند. علاوه بر حادثه ۱۱سپتامبر، مجموعه انفجارهای تاشکند، پایتخت ازبکستان و حوادث باتکن قرقیزستان نیز فرصت را برای حضور ترکیه در فضای امنیتی آسیای مرکزی فراهم کرد (تیمورپور،۱۳۸۸: ۱۹۲). به نظر می رسدکه رهبران ترک تهدید افراط گرایی تکفیری در آسیای مرکزی را فرصتی برای نفوذ بیشتر در منطقه می دانند؛ منطقه ای که ترکیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درصدد برآمده تا آن را به حیاط خلوت خود تبدیل کند.
در عربستان سعودی سنت پادشاهی با آیین وهابیت درآمیخته و چهره خاصی به سیاست و جامعه بخشیده است. وجود اماکن مقدس اسلامی در عربستان و برخورداری این کشور از درآمدهای عظیم نفتی، اهمیت این کشور را هم در جهان اسلام و هم فراتر از آن افزایش داده است. حاکمان سعودی سعی کرده اند در رقابت با ترکیه فراتر از خاورمیانه در نقش یک قدرت فرامنطقه ای ظاهر شوند. به این منظور کسب استقلال آسیای مرکزی محک مناسبی به شمار میرفت تا ریاض میزان برش دیپلماسی خویش را فراتر از جهان عرب بسنجد. در سال ۱۹۹۱ پس از آنکه جمهوری های آسیای مرکزی به استقلال دست یافتند، دیگر کشورها با تکیه به توان نظامی، اقتصادی، مشترکات تاریخی و فرهنگی خویش راهی آسیای مرکزی شدند، اما سعودی ها که به هیچکدام از این ابزارها مجهز نبودند، در چهارچوب دیپلماسی عمومی با ابزار ایدئولوژی راه آسیای مرکزی را در پیش گرفتند. سعودی ها، سراسیمه با کشورهای آسیای مرکزی روابط دیپلماتیک برقرار کرده، با تکیه برظرفیت های زیارتی شهرهای مکه و مدینه، سعی بلیغی به خرج دادند تا آموزه های وهابیت را در سراسر منطقه ترویج کنند. در این راستا حاکمان سعودی سرمایه گذاری های عظیمی برای گسترش وهابی گری و بنیادگرایی اسلامی در جمهوری های این منطقه انجام دادند. در میان پنج جمهوری این منطقه دو کشور ازبکستان و قرقیزستان به دلیل برخورداری از ظرفیت های تندروانه، استقبال مناسبی از طرح سعودی ها به عمل آوردند (ابوالحسن شیرازی، ۱۳۸۴: ۲۰).
سطوح رقابت های ترکیه و عربستان سعودی در آسیای مرکزی:
ترکیه و عربستان سعودی به عنوان دو قطب مهم جهان اسلام در تحریک و تشدید افراط گرایی در آسیای مرکزی نقش داشته اند، اما این نقش درواقع محصول رقابت این دو کشور برای کسب نفوذ بیشتر در مجموعه امنیتی آسیای مرکزی بوده است. این رقابت ها عبارتند از:
۱-تفاوت در نقش
پس از ۱۹۹۱ ، با آزاد شدن پنج کشور از چنگ روس ها که چهار کشور آن ترک زبان(به غیر از تاجیکستان) در آسیای مرکزی قرار داشت، در ترکیه اجماعی نسبت به این منطقه شکل گرفت. به این ترتیب اسلام گرایان به آسیای مرکزی به عنوان کشورهای اسلامی، پان ترکیست ها به عنوان سرزمین اجدادی و تاریخی؛ نظامیان به عنوان تاکتیکی برای مقابله با فزونی خواهی های اتحادیه اروپایی و شروط این اتحادیه برای عضویت ترکیه، و سکولارها به عنوان منبع تأمین انرژی می نگریستند (نقدی نژاد و پورابراهیم،۱۳۸۸: ۳۶). در این دوران که عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا به بن بست رسیده بود، تأسیس اتحادیه ای که ترک ها آن را «جهان ترک » می خواندند، می توانست بر سال ها درماندگی ترکیه در برابر اروپایی ها مرهم گذارد. ضمن آنکه ترکیه درنظر داشت به عنوان کشور شبه اروپایی نوع حکومت داری و نظام سیاسی سکولار خود را در برابر الگوی انقلاب اسلامی ایران، در برابر چشم دولت های تازه استقلال یافته قرار دهد. جالب اینجاست که در اوایل دهه ۱۹۹۰نه تنها دولت های منطقه، بلکه رهبران مذهبی نیز الگوی ترکیه را برالگوهای رقیب ترجیح می دادند.در سوی دیگر عربستان سعودی به عنوان کشور عربی با رژیم سلطنتی نمی توانست از رهگذر سبک حکومت داری و عناصر نژاد، زبان و فرهنگ به آسیای مرکزی نزدیک شود، اما این کشور به دلیل در اختیار داشتن اماکن مقدس جهان اسلام و پشتوانه دلارهای نفتی، به خود حق می داد در نقش پدرسالار اسلامی ظاهر شود.
۲-تفاوت در سطح
ترکیه و عربستان هرچند هر دو عضو مهم جهان اسلام اند، اما نسبت متفاوتی با آسیای مرکزی دارند. ترکیه کشوری است که خود را عضوی از تاریخ، فرهنگ و تمدن این منطقه معرفی می کند و درواقع در زیرسیستم کلان منطقه جای می گیرد. ترکیه هرچند با آسیای مرکزی هم مرز نیست، اما این کشور از طریق قفقاز با این منطقه متصل است؛ بنابراین، ترکیه به دلیل پیوستگی تاریخی و فرهنگی با آسیای مرکزی نسبت به عربستان در سطح بالاتری قراردارد. با این همه آنچه اهمیت داشت، تبدیل شدن پان ترکیسم به ایدئولوژی سیاسی نخبگان حکومتی بود (احمدی، ۱۳۸۸: ۴).
برخلاف ترکیه، عربستان سعودی از سهم منطقه ای بودن یا اشتراکات تاریخی-فرهنگی با آسیای مرکزی بهره ای ندارد. سعودی ها با علم به این موضوع سعی بلیغی به خرج دادند از طریق دیپلماسی عمومی بنای روابط شان را با آسیای مرکزی بر سطح مذهبی و اعتقادی قرار دهند. به نظر می رسد هرچند سعودی ها نسبت به ترکیه از لحاظ سطح در جایگاه نازل تری قرار داشته اند ،اما بالا رفتن ایشان از سطح مذهب و عقیده در چند سال نخست استقلال، تأثیرعمیق تری را در دامن زدن به افراط گرایی در منطقه برجای گذاشته است. درحالیکه اکنون نزدیک به سه دهه از استقلال کشورهای آسیای مرکزی میگذرد، اما سعودی ها هنوز منطقه را به چشم حفره کلانی از ایدئولوژی می بینندکه باید از آموزه های وهابیت آکنده شود (Rashid, 2001).
۳-تفاوت در هدف
اهدافی ترکیه در آسیای مرکزی نوعی اسلام میانه رو كه با ایجابات دنیای مدرن راست بیاید و دموکراسی را در خود هضم کند، بود . درواقع به دنبال ارائه مدل بومی از اسلام سیاسی بود تا راه را بر اسلام های رقیب به ویژه اسلامی که ایران به دنبال صدور آن به آسیای مرکزی بود، ببندد. البته سعودی ها نیز از ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران احساس خطر می کردند، اما برای آنها صدور وهابیت درمنطقه ای که زمینه جذب آن فراهم بود، از اولویت برخوردار بود. البته سعودی ها هم سعی کردند در عرصه اقتصادی و تجاری با آسیای مرکزی وارد معامله شوند، اما آنچه از حضور سعودی ها در این منطقه بیشتر به چشم می آمد، رنگ مذهبی و ایدئولوژیک داشت. پس از رویدادهای تروریستی سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰، حساسیت دولت های منطقه نسبت به نقش سعودی ها افزایش یافت و درنتیجه سعودی ها ناگزیر شدند، گام هایی به عقب بردارند، اما در مقابل این وضعیت برای ترکیه در حکم فرصت بود. چه آنکه بالا گرفتن تب اسلام افراط گرا در آسیای مرکزی بهانه لازم را برای نفوذ بیشتر ترکیه تدارک میدید.
وقوع انفجارهای تاشکند و حوادث باتکن در قرقیزستان در سال ۲۰۰۱ نیز به حضور امنیتی ترکیه در این منطقه کمک کرد و نگرانی مشترک طرفین از تروریسم و بنیادگرایی موجب شد که ازبکستان و قرقیزستان اقدام به امضای قراردادهای امنیتی با ترکیه کنند. پس از ۱۱سپتامبر، ترکیه روابط نظامی خود را با قزاقستان تقویت کرده و به ترکمنستان و قزقیزستان هم کمک نظامی میکند .همینطورهمکاری ترکیه و ازبکستان در مبارزه با تروریسم موجب بهبود روابط دو کشور شده است(Keating,2009:72) .
۴- تفاوت در راهبرد
ترکها و سعودی ها راهبردهای مختلفی را در قبال کشورهای آسیای مرکزی در پیش گرفته اند. بدون تردید پس از گشوده شدن دربهای آسیای مرکزی به روی روابط بین الملل، هیچ راهبردی نمی توانست ترکیه را بهتر از انگشت گذاشتن بر عنصر نژاد و زبان به چهار کشور ترک زبان آسیای مرکزی پیوند دهد. تکیه ترک ها بر مشترکات فرهنگی با قزاق ها، قرقیزها، ترکمن ها و ازبک ها و آذری های قفقاز، عجالتاً خبر از شکل گیری «اتحادیه ترک ها نظیر«اتحادیه اروپا »یا «اتحادیه عرب » می داد. رهبران ترکیه در سال های نخستین دهه 1990با جدیت تمام طرح آنچه آن را «جهان ترک » می خواندند، تعقیب کردند.
در مقابل سعودی ها به دو ابزار پول و ایدئولوژی مجهز بودند. هزینه های هنگفتی که عربستان درجهت توزیع منابع دینی به ویژه قرآن کریم و بازسازی و ساخت مساجد و مدارس دینی به عهده گرفت، فرصتی بود که در ذیل آن میتوانست ایدئولوژی وهابیت را در آسیای مرکزی نشر دهد (کولایی،۱۳۸۴: ۲۱۶). ضمن آنکه وجود اماکن مذهبی مکه و مدینه این امکان را برای سعودی ها به وجودآورده بود تا با استفاده از دیپلماسی عمومی، جایگاه این کشور را به عنوان رهبر جهان اسلام در انظار مسلمانان آسیای مرکزی ارتقا دهد. این امتیازی بود که فقط سعودی ها از آن بهره مند بودند و در ضمن آن می توانستند از نزدیک اذهان شکل نگرفته حج گزاران آسیای مرکزی را با آموزه های وهابیت ممزوج کنند.
۵-تفاوت در ثمره
هرچند در سالهای نخست دهه ۱۹۹۰ به نظر می رسید ترکیه نسبت به دیگر بازیگران منطقه ای موفق تر عمل کرده است، اما در سال های پایانی این دهه، زمانی که تب افراط گرایی و تروریسم در آسیای مرکزی بالا گرفت و روسیه به عنوان وارث امپراتوری شوروی به حیاط خلوت خود در آسیای مرکزی بازگشت، نقش ترکیه تا اندازهای در سایه قرار گرفت.
در سوی دیگر سعودی ها موفق شدند با ارسال هیئت های تبلیغی و صرف هزینه های گزاف برباورهای اعتقادی مردم مسلمان منطقه به ویژه جوانان اثر بگذارند. کما اینکه حضور صدها هزار زائر بیت الله حرام از آسیای مرکزی در قلمرو عربستان فرصت مغتنمی بود تا سعودی ها تعالیم وهابیت را در اذهان ایشان تزریق کنند؛ بنابراین، عربستان برخلاف ترکیه که نتوانست آرمان های پان ترکیستی اش را در آسیای مرکزی محقق کند، موفق شد با اعمال سیاست دونبشی، افکار افراط گرایانه وهابیت را در منطقه ترویج کرده، به بالا گرفتن کار سازمان های افراط گرا همانند جنبش اسلامی ازبکستان مدد رساند. واقعیت آن است که سعودی ها در همان چند سال نخست موفق شدند رد پای روشنی از وهابیت در منطقه به جای بگذارند.
نتیجه
بیگمان ترکیه و عربستان به عنوان دو قطب مهم جهان اسلام نقش غیرقابل انکاری در امنیتی شدن فضای منطقه آسیای مرکزی پس از ۱۹۹۱ ایفا کردند. پس از مرتفع شدن سلطه کشور شوراها بر آسیای مرکزی، این دو کشور در فضای قطب بندی آن سالها ،سیاست های متفاوتی را در تعامل با کشورهای منطقه در پیش گرفتند. این رقابت از جهات مختلفی متفاوت بود، اما ثمره آن به ویژه در رابطه با رشد افراط گرایی تکفیری در آسیای مرکزی مشابهت داشت.
فرصت طلبی دولت ترکیه برای نفوذ بیشتر در آسیای مرکزی به بهانه های امنیتی، باعث تحریک بیشتر افراط گرایی شد. اما عربستان سعودی مهمترین نقش را در تکوین و رشد افراط گرایی تکفیری در منطقه داشته است.
صرفنظر از دلایل این دو کشور برای رهبری اهلتسنن، ترکیه و عربستان سعی دارند با تشکیل بلوک و ائتلافبندی منطقهای خود را قویتر از دیگری نشان دهند به همین دلیل میبینیم با وجود اختلافی که بین ترکیه و مصر پس از عزل محمد مرسی رئیس جمهور اسلامگرا و وابسته به جریان اخوان المسلمین در مصر بروز کرد.
بنابراین اختلافات بین عربستان و ترکیه ریشه در گذشته دارد و این به رقابتهای منطقهای دو کشور برای رهبری اهلتسنن باز میگردد و دو کشور سعی میکنند که نفوذ منطقهای خود را گسترش داده و در مقابل دائره مانور و نفوذ منطقهای طرف مقابل را محدود کنند.
یکی دیگر از موارد اختلافات دو کشور عربستان و ترکیه را میتوان ناشی از نگاه این دو کشور و بر اساس نگاه ایدئولوژیک دانست. اختلاف درباره پروندههای سیاسی منطقهای، بهخصوص در مورد اخوان المسلمین، علت اصلی وجود اختلاف بین عربستان سعودی و ترکیه در گذشته بوده است. این اختلاف در نگاه ایدئولوژیک هر از گاهی از حالت عادی خارج شده و شدت و ضعف پیدا میکند و دو کشور را به هم نزدیک یا دور میکند.با این وجود، دو کشور همیشه تلاش کردند که روابط دو کشور را عادی جلوه دهند و این اختلافات را سرپوش بگذارند.
منابع
۱-ابوالحسن شیرازی، حبیبالله(138۴). تداوم سیستم اقتدارگرایی در آسیای مرکزی. مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، (۶۷): ۱- ۲۶.
۲-احمدی، حمید (۱۳۸۸).ترکیه و پان ترکیسم در آسیای مرکزی.مطالعات اورآسیای مرکزی،(۵):۱- ۲۲.
۳-ارس، بولنت؛ کاها، عمر(۱۳۸۱).جنبش اسلامی لیبرالی در ترکیه؛ اندیشه های فتح الله گولن.ترجمه سید اسدالله اطهری، فصلنامه مطالعات خاورمیانه،(۳۲):۵۹- ۸۲.
۴-اسکور، میخائیل (۱۳۸۵). آسیای مرکزی و نگاه ضدامریکایی القاعده. ترجمه قاسم ملکی، فصلنامه مطالعات آسیای میانه و قفقاز،(۵۴):۱۹۴- ۱۸۷.
۵-آسن، معمر(۱۳۹۲).ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک گفتمان تکفیر. ترجمه محمد قوشه بلاغ ،سراج منیر ،(۱۰):۱۲۶- ۱۰۷.
۶-آقابخشی،افشاری راد(۱۳۸۳).مینو، فرهنگ علوم سیاسی. تهران: چاپار
۷-آکینر، شیرین (۱۳۸۳).سیاسی گرایی اسلام در آسیای مرکزی در دوره پس از شوروی. ترجمه سعید نقی زاده ،فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،۱۲(۴۵):۱۱۳- ۱۶۰.
۸-الختلان، صالح (۱۳۷۸).روابط عربستان سعودی با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز .فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،(۲۵):۴۱- ۵۶.
۹-انوری، حسن(۱۳۸۱).فرهنگ بزرگ سخن. تهران: سخن.
۱۰-بتی، رابین؛ شل، براتسون (۱۳۷۹).نشانه های مبهم ناتو و قفقاز و آسیای مرکزی. مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،(۳۲):۱۰۹- ۱۳۸.
۱۱-بوزان، باری(۱۳۸۸).مناطق و قدرتها.ترجمه رحمان قهرمانپور، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی۱۱.
۱۲-تیمورپور، نوشین (۱۳۸۸).راهبرد حزب عدالت و توسعه در آسیای مرکزی و قفقاز. مطالعات راهبردی جهان اسلام،(۳۹):۱۸۳- ۲۰۶.
۱۳-رز ایباف، هلن (۱۳۹۵).جنبش گولن. ترجمه فیروزه درشتی، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.
۱۴-رشید، احمد(۱۳۸۷).جهاد؛ اسلام پیکارجو در آسیای میانه .ترجمه جمال آرام، تهران: عرفان.
۱۵-رفعت، سید احمد(۱۹۹۱).النبی المسلح (الف).لندن: ریاض الریس للکتب والنشر.
۱۶-طلوعی،محمود(۱۳۹۰).فرهنگ جامع سیاسی،تهران:نشر علم.
۱۷-کورانی،پژوهشنامه نقد وهابیت؛سراج منیر،۴(۱۵):۹-۲۶.
۱۸-کولایی،الهه(الف)(۱۳۸۴).زمینه های بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی.دانشکده حقوق و علوم سیاسی،(۶۷):۲۰۱- ۲۲۴.
۱۹-کولایی،الهه؛کاویانی فر،پیمان؛روا،سارا(۱۳۹۸).ایران و ترکیه در مجموعه های امنینی آسیای مرکزی.فصلنامه مطالعات روابط بین الملل،۱۲(۴۵):۱۴۱- ۱۷۰.
۲۰-محکم اف(۱۳۷۵).آسیای مرکزی در همکاری متقابل منطقه ای. ترجمه افسون غنی زاده،مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،(۱۶):۱۷۱- ۱۸۶.
۲۱-مصطفی،حسن(۱۳۹۴).داعش؛زیرساخت های معرفتی و ساختاری.تهران:موسسه فرهنگی و هنری آفتاب خرد.
۲۲-مک کین لای،رابرت؛لیتل،ریچارد(۱۳۸۰).امنیت جهانی؛نظریه و رویکردها.ترجمه اصغر افتخاری،تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
۲۳-خبرگزاری مهر،اختلاف ترکیه و امارات سر رهبری منطقه،۱۳۹۹،کدخبر 4917383
۲۴-خبرگزاری تحلیلی ایران،تحلیل رای الیوم از توافق سازش بین ترکیه و اسرائیل/عربستان و اسرائیل،۱۳۹۵،کد خبر 550531
1.AbolHassan Shirazi, Habibollah (2005). Continuity of the authoritarian system in Central Asia. Journal of the Faculty of Law and Political Science,University of Tehran, (67):1-26.(in Persian)
2.Agha Bakhshi, Afsharirad. (2004). Mino, Culture of Political Science. Tehran: Chapar.(in Persian)
3.Ahmadi, Hamid (2009). Turkey and Pan-Turkism in Central Asia. Central Asian Studies, (5): 1-22.(in Persian)
4.Akiner, Shirin (2004). The politicization of Islam in Central Asia in the post-Soviet period. Translated by Saeed Naghizadeh, Quarterly Journal of Central Asian and Caucasian Studies, 12 (45), pp. 113-160.(in Persian)
5.Al-Khatlan, Saleh (1999). Saudi Arabia’s relations with Central Asian countries and the Caucasus. Journal of Central Asian and Caucasian Studies, (25), pp. 41-56.(in Persian)
6.Anvari, Hassan. (2002). Great culture of speech. Tehran: Sokhan.(in Persian)
7.Aras, Bulent; Kaha, Omar (2002). Liberal Islamic Movement in Turkey; Concepts of Fethullah Gulen. Translated by Seyyed Assadollah Athari, Quarterly Journal of Middle East Studies, (32), pp. 59-82.(in Persian)
8.Asen, Muammar (2013). The political and ideological dimensions of Takfir discourse. Translated by Mohammad Ghousheh Balagh,Siraj Munir, (10), pp. 126-107.(in Persian(
کلید واژه: ترکیه، عربستان،اختلافات،مدعی رهبری،اسلام