مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دیپلماسی عمومی ابزاری برای امریکا در راستای ایجاد تغییر در جهان اسلام

اشتراک

محمد بهرامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

 

بیان رخداد:

با توجه به اهمیت کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه برای منافع ایالات متحده این دولت همواره سعی داشته است نفوذ خود را با شیوه های مختلف در این منطقه حفظ کند تا به نحوی بتواند در تعیین سیاست­های این کشورها نقش داشته باشد و آنها را با سیاست­ها، منافع و اهداف خود هماهنگ کند. در گذشته ایالات متحده با همکاری دولت­های منطقه سعی در تامین این هدف استراتژیک خود داشت اما امروزه با توجه به پررنگ­تر شدن نقش مردم و گروه­های غیر دولتی در عرصه­ های سیاسی و بین­المللی، این کشور سعی دارد با استفاده بیشتر از دیپلماسی عمومی به اهداف خود دست یابد. در این راستا دیپلماسی عمومی ایالات متحده در کشورهای عربی و اسلامی در سه بخش فعالیت­های خود را متمرکز کرده است، که عبارتند از دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی مبادله و پخش برنامه­های بین­المللی، که هدف هر سه برنامه تغییر اذهان و نگرش­های مردم منطقه و آموزش آنان در زمینه­هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی می­باشد. ارزشهایی که می توان رد پای آن را در اکثر اعتراضات خیابانی ماههای اخیر خاورمیانه مشاهده کرد. هرچند قطعاً نمی توان بیان چنین شعارهایی توسط مردم منطقه را صرفاً ناشی از سیاستهای ایالات متحده آمریکا دانست اما در نگاهی واقع بینانه و حتی حداقلی می توان تاثیرات این سیاستهای ایالات متحده بر منطقه را بطور ملموسی مشاهده نمود. لذا در این مجال به بررسی نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا و تلاش این کشور برای ایجاد تغییراتی نرم در اذهان مردم منطقه برای تامین هرچه بهتر منافع ملی اش پرداخته می شود.

 

تحلیل رخداد:

در این بخش ابتدا کلیاتی در خصوص اهمیت دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار خواهد گرفت بدنبال آن نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا به بحث و بررسی گذاشته می­شود؛ و در پایان نیز اهداف امریکا از بکارگیری دیپلماسی عمومی و سپس بررسی انواع دیپلماسی عمومی، مورد تحلیل قرار خواهند گرفت.

الف- اهمیت دیپلماسی عمومی:

دولت­ها در تعامل با نظام بين­الملل و ساير بازیگران سیاسی استراتژي­ها و سياست­هايي را به کار مي­گيرند که به واسطه آن بتوانند با کمترين هزينه ممکن امنيت و منافع ملي کشور متبوع  خود را تأمين کنند. «هانس مورگنتا» به ظرافت، درستي اين موضوع را با بیان اینکه منافع ملی چراغ راهنماي سياست خارجي کشورها ميباشد را نشان مي دهد. تا چند دهه قبل ابزارهايي که در سياست خارجي مورد استفاده دولت­ها قرار مي­گرفت عمدتاً بر جنبه سخت قدرت تاکید داشتند ابزارهایی مانند ابزار نظامي، تحريم، تهديد و… اما در اواخر قرن بیستم و وقوع انقلاب در عرصه­هايي مانند تکنولوژی و ارتباطات نه تنها جهان بلکه عرصه سیاست و نظام بین­الملل را نیز متأثر کرده و در نتیجه نقش و اهميت ابزارهاي سنتي در سياست خارجي جهت تأمين اهداف مورد نظر نیز کمرنگ شده است. انقلاب در ارتباطات موجب شکل‏گيري شبکه‏هاي خبري جهاني شد که تقريباً قادر به پوشش خبري تمامي رخداد‏هاي جهان به­طور زنده مي‏باشند. از ديگر نتايج انقلاب در ارتباطات، پيدايش اينترنت مي‏باشد که برقراري رابطه با مردم و تاثير‏گذاري بر آن‏ها را در هر نقطه از دنيا تسهيل نمود و با تشدید و تسریع روند دموکراتیزاسیون در نقاط مختلف دنیا، ضرورت مشارکت مردم در فرآيندهاي سياسي بیش از پیش دارای اهمیت شد. تحولات اخير در عرصه­هاي سياسي، ارتباطات و روابط بين­الملل منجر به اهميت يافتن نقش مردم و افکار عمومي در شکل­گيري و اجراي سياست خارجي گرديده و در اين راستا دولت‏ها سعي دارند با استفاده از ابزار جديدي تحت عنوان «ديپلماسي عمومي» افکار عمومي را با خود همراه کرده تا براي رسيدن به اهداف سياست خارجي خود با مشکلات کمتري مواجه شوند. دولت­ها به خوبي به اين موضوع پي برده­اند که امروزه ديپلماسي عمومي نيازمند تطبيق خود با دورنماي جديد روابط بين الملل است که از پايان جنگ سرد نمود يافته است. عصر اطلاعات، ظهور افراط گرايي، تروريسم و تکثير و گسترش سلاح­هاي هسته اي از جمله اين تحولات جديد مي­باشند که دولت­ها براي مقابله با اين چالش­ها، ديپلماسي عمومي و استفاده از قدرت نرم را به عنوان ابزاري موفق­تر و در عين حال کم هزينه­تر از قدرت سخت يافته­اند. با چنين درکي بود که ما شاهد چرخش سياست خارجي کشورهای بزرگ به خصوص ایالات متحده آمریکا به سمت استفاده از ديپلماسي عمومي به عنوان شکل مديريت شده قدرت نرم درسياست خارجي هستيم.

ب- نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی آمریکا

ايلات متحده آمريکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان قدرت هژمون در جهان و داعيه­دار رهبري نظام بین­الملل سعي دارد با چالش­هاي جديد از قبیل ظهور تروريسم، مهاجرت، تسليحات کشتار­­جمعي و… که از جمله تهديد­هايي هستند که ديگر ابزارهاي سنتي در سياست خارجي ياراي مقابله با آنها را ندارد با استفاده از ابزار جدید با آنها مقابله کند، چرا که اساساً ماهيت تهديد بر خلاف گذشته دولت­ها نيستند بلکه اين گروههای غیر دولتی و عمدتاً فرامرزی و جنبش های بنیادگرا هستند که مي­توانند امنيت و منافع ملي ايالات متحده را در هر نقطه از دنیا با چالش اساسي مواجه کنند. لذا ابزارهاي سنتي در سیاست خارجی از جمله ديپلماسي سنتي که دولت­ها را مخاطب قرار می دهد نيز کاربرد خود را از دست داده است. در اينجاست که ديپلماسي عمومي به عنوان مهم­ترين ابزار براي مقابله با اين چالش­ها خود را نمايان مي­کند.

در ديپلماسي عمومي دولتها به طور مستقيم ملت­ها را مخاطب خود قرار مي­دهند و اين کاملاً با ديپلماسي سنتي متفاوت است که در آن دولت­ها مخاطب قرار مي­گرفتند و ديپلماسي در پشت درهاي بسته انجام مي­گرفت. در دیپلماسی عمومی دولتها به دنبال تاثيرگذاري بر ملت­ها هستند تا از اين طريق بتوانند آنها را جذب و با سياست­هاي خود همراه کنند. همان­طور که گفته شد تهديدهايي مانند تروريسم، مهاجرت، تسليحات کشتار­جمعي و … که عمده­ترين تهديدهاي دهه اخير در نظام بين­الملل مي­باشند، از طرف ايالات متحده به­ عنوان چالش­هاي اصلي سياست خارجي اين کشور در نظر گرفته شده­اند. در اين راستا خاورميانه و شمال آفريقا به عنوان کانون اصلي اين تهديدها قلمداد مي­شوند که اين چالش ها را نه تنها در خود توليد و باز توليد مي­کنند بلکه موجب تسري آن به ساير مناطق دنيا نيز مي­شوند (از جمله حمله 11 سپتامبر به برج­های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک). امروزه اين تهديدها نه تنها ايالات متحده بلکه تمام کشورهاي اروپايي را نيز در بر مي­گيرد. بنابراين ايالات متحده مهمترين اولويت سياست خارجي خود را مبارزه با اين تهدیدها در نظام بين الملل قرار داده است و به دليل اينکه منبع اين تهديدها گروه­ها و جنبش­هاي بنيادگرايي هستند که از طريق تبليغ و جذب جوانان منطقه اقدام به فعاليت­هاي تروريستي مي­کنند، لذا ديپلماسي عمومي به عنوان ابزاري که ملت­ها را مخاطب قرار داده و سعي در تغيير اذهان ، نگرش­ها و ارزش­های آنها دارد به گونه­اي که درک متقابلي ميان ايالات متحده و مردم منطقه ايجاد شود به عنوان مهم ترين ابزار سياست خارجي ايالات متحده در قبال کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا مورد استفاده قرار مي­گيرد. در اين زمینه مهم­ترين ابزار­هاي ديپلماسي عمومي عبارتند از ديپلماسي مبادله، پخش برنامه­هاي بين­المللي و ديپلماسي فرهنگی که بطور عمده در سياست خارجي آمريکا مورد استفاده قرار مي گيرند.

ج- اهداف آمریکا از بکارگیری دیپلماسی عمومی:

ايالات متحده از ديپلماسي عمومي براي به دست آوردن پنج هدف استراتژيک و اساسي مي­کند که عبارتند از:

1-             تاثير‏گذاري، جذب و ترغيب مردم خارج براي حمايت از سياست‏هاي خاص.

2-             به وجود آوردن درک مناسب از عرف­ها، ارزش‏ها و مردم و پيچيدگي­هاي آنها، يا حداقل به منظور کمک به مردم خارج براي ارائه اطلاعات واقعي در مورد کشور به کار گيرنده ديپلماسي عمومي وافزايش جاذبه ملي آن کشور.

3-             به وجود آوردن شرايط درک، احترام و اطمينان متقابل براي امکان­پذيرتر شدن همکاري.

4-             جلب حمايت براي ارزش‏هايي که در راستاي منافع آمريکا هستند. مانند حفظ محيط زيست، قوانين حقوقي، حمايت از بازار آزاد يا منع تسليحات کشتار جمعي.

5-گسترش شبکه انبوه روابط شخصي بين رهبران اجتماعي حال و آينده، توسعه کانال‏هاي ارتباطي که مي‏تواند تعارضات و ابهامات را کاهش دهد، به وجود آوردن فرصت‏هايي براي همکاري و تسهيل در زمينه به دست آوردن اهداف مشترک. در اين راستا خاورميانه و شمال آفريقا مناطقي هستند که به دليل منافع استراتژيکي که براي آمريکا دارند و همچنين به عنوان مناطقي که سياست­هاي آمريکا را به چالش مي­کشند و داراي تهديدهاي بلافصلي مانند تروريسم و افکار عمومي مخالف با ايالات متحده هستند، ديپلماسي عمومي در آنها متمرکز شده است. دیپلماسی عمومی تنها در صدد به دست آوردن اهداف کوتاه مدت نیست بلکه در صدد فراهم آوردن یک رابطه پایدار و طولانی­مدت و همچنین ایجاد درک مشترک بین ملت­ها است که این امر نیازمند گذشت زمان و طی آن فراهم آمدن درک و اعتماد متقابل از طرفین می­باشد. بنابراین باید توجه داشت که نتایج و بازخوردهای دیپلماسی عمومی در بلند مدت خود را نشان خواهد داد.

د- انواع دیپلماسی عمومی:

1. ديپلماسي مبادله:

دیپلماسی مبادله يکي از ابزارهاي مهم در ديپلماسي عمومي آمريکا در کشورهاي عربي و اسلامي است. اين فعاليت‏ها معمولاً از طريق مبادلات دانشگاهي دنبال مي­شوند. برنامه­هاي که در قالب ديپلماسي مبادله اجرا مي شوند شامل تأسيس مراکز فرهنگي، کتابخانه­ها، مشارکت­هاي دانشگاهي، کمک هزينه­هاي تحصيلي براي دانشجويان کارشناسي جهت مطالعه و ادامه تحصيل در خارج، سرمايه­گذاري روي استادان در کشورهاي هدف، برنامه­هاي ترجمه کتاب، کمک هزينه­هاي تحقيقي، تدريس زبان و برنامه­هاي مطالعه زبان مي­باشد که عمدتاً دانشجويان، اساتيد دانشگاه، روشنفکران و روزنامه‏نگاران را هدف قرار مي­دهد. افرادي که از طريق ديپلماسي مبادله در آمريکا تحصيل مي­کنند و يا از امکانات آموزشی اين کشور استفاده مي­کنند به دليل حضور در اين کشور به يک درک متقابل دست پيدا مي­کنند و وجهه مناسبي از اين کشور در نظر آنها ايجاد مي­شود و اين افراد زماني که به کشورهاي خود باز مي­گردند مي­توانند سفراي خوب غیرمستقیمي براي منافع ايالات متحده باشند. در واقع اين افراد رهبران آينده کشورهاي خود مي­باشند. بنابراين زماني که پست­هاي کليدي را در اختيار مي­گيرند احتمالاً جهت گيري­هاي مثبتي نسبت به ايالات متحده خواهند داشت و منافع اين کشور را در سياست­هاي خود لحاظ مي­کنند. از طرف ديگر اين افراد مي­توانند به عنوان يک پل عمل کرده و در ايجاد درک متقابل بين مردم کشور خود و ايالات متحده تاثیرگذار باشند و افکار عمومي کشور خود را تا حدودي نسبت به سياست­هاي آمريکا متمايل کنند. اين موضوع مي­تواند تاثير عمده­اي بر مقابله با تروريسم در منطقه داشته باشد. چرا که جنبش­هاي بنيادگرا و تروريسم غالباً نيروهاي خود را از ميان جوانان و توده مردم در منطقه که عمدتاً دارای دیدگاه منفی نسبت به ایالات متحده هستند جذب مي­کنند.

2. ديپلماسي فرهنگي:

ديپلماسي فرهنگي تلاش براي ارتقاء سطح ارتباطات و تعامل ميان ملل جهان با هدف طراحي و بنيان نهادن تفاهم نامه­ها و توافقاتي بر اساس ارزش­هاي مشترک است. ديپلماسي فرهنگي معماري يک بزرگراه دو طرفه به منظور ايجاد کانال­هايي براي معرفي تصوير واقعي و ارزش‏هاي يک ملت و در عين حال تلاش براي دريافت درست تصاوير واقعي از ساير ملت‏ها و فهم ارزش‏هاي آن‏ها مي باشد. ايالات متحده از ديپلماسي فرهنگي به منظور مبادله ايده­ها، اطلاعات فرهنگي، نحوه زندگي، نظام ارزشي، سنت‏ها و اعتقادات و دستيابي به مفاهيم مشترک و تقويت تفاهم متقابل ميان ملت­ها و کشور خود استفاده مي­کند.در واقع، ديپلماسي فرهنگي نمونه بارز و اعلاي اعمال قدرت نرم است که به آمريکا اجازه مي­دهد تا در کشورهاي اسلامي و عربي نفوذ کند و آنها را از طريق عناصري چون فرهنگ، ارزش و ايده­ها ترغيب به همکاري کند.

ايالات متحده از طريق ديپلماسي فرهنگي به دنبال ترويج ارزش­ها و منافع مشترک و جهانشمولي است که به واسطه آن مي­تواند منافع ملي خود را تأمين کند. اين نوع ديپلماسي به خصوص در کشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه که افکار عمومي در آنها داراي نگرش­هاي منفي نسبت به ايالات متحده و پايبند به ارزش هايي مانند فرهنگ شهادت و جهاد هستند مي­تواند بسيار راهگشا باشد.

3. پخش برنامه­هاي بين­المللي:

پخش برنامه­هاي خبري بين‏المللي تلاش دولت براي مديريت محيط بين‏المللي به وسيله استفاده از فن آوري­هاي راديو، تلويزيون، و اينترنت براي جلب مردم خارج مي‏باشد و در اين راستا دولت‏ها براي انتفال پيام خود به مخاطبين از برنامه­هاي راديو و تلويزيوني به زبان خارجي استفاده مي‏کنند. استفاده از اين برنامه­ها به­طور گسترده در دستور کار مقامات اجرايي ايالات متحده قرار دارد. برنامه هاي سخن پراکني بين المللي در ايالات متحده تحت نظر شوراي دولتي راديو تلويزيون اداره مي شوند.

ایالات متحده در صدد است تا  از طريق پخش برنامه­هاي بين­المللي و با استفاده از رسانه­ها محيط بين­المللي را براي پذيرش سياست­هاي خود آماده و از رسانه­ها جهت ارتقاي سياست خارجي خود استفاده کند. رسانه‌ها نقش ابزار تبليغات سياسي دولت آمریکا را بازي كرده‌اند. آن‏ها با دفاع از سياست خارجي و با ارزشگذاري و ارزش­سازي، القاء پيام و برجسته­سازي، نسبت به مشروعيت­بخشي به سياست‌هاي حكومتي و رساندن پيام‌هاي دست‌اندركاران ديپلماسي دولت ایالات متحده به افكار عمومي جهاني، نقش توجيه‌گر افكار عمومي را در عرصه سياست خارجي ايفا مي‌نمايند. در اين نقش آنها به عنوان اشاعه دهنده فرهنگ، عقايد، آراء و تبليغ كننده ايدئولوژي و ايده‌هاي سياست خارجي آن کشور عمل مي‌كنند.

در اين راستا ايالات متحده بيشترين استفاده را از رسانه­ها جهت به دست آوردن اهداف سياست خارجي خود به عمل آورده است. اين کشور از طريق رسانه­ها و پخش برنامه­هاي بين­المللي مانند صداي آمريکا، راديو فردا، راديو ساوا و تلويزيون الحرا که در کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا به زبان عربی پخش می­شوند ملت­ها را مخاطب قرار مي دهند و در اين راستا به تبليغ و بستر­سازي براي مفاهيم و ارزش­هاي جهانشمولي مانند حقوق بشر، آزادي، دموکراسي، حاکميت قانون و… مي­پردازد. به واسطه اين فعاليت­ها است که  توده مردم تحت تأثير اين نوع از ديپلماسي قرار مي­گيرند و سعي در تغيير وضع موجود دارند و آنها نيز به نوبه خود به دولت­هاي خود براي انجام تغييرات فشار مي­آورند. بنابراين در نهايت ايالات متحده با بهره­گيري از ديپلماسي عمومي و رسانه­ها سعي در ایجاد تغييرهای هدفمند و مدیریت شده در رفتار دولت­ها و ساختار سياسي کشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه دارد.

رسانه ها                                 مردم                               حکومت

در واقع مي توان اين گونه فعاليت­ها را در راستاي استراتژي کلان ايالات متحده آمريکا در مورد طرح خاورميانه بزرگ قلمداد کرد. با اين تفاوت که قبلاً ايجاد خاورميانه بزرگ با رويکرد سخت­افزاري مورد توجه بود و حمله به عراق و افغانستان نيز در اين راستا قابل ارزيابي مي­باشد اما امروزه و با شکست رويکرد قدرت سخت مبتني بر استفاده از نيروي نظامي ايالات متحده در صدد است خاورميانه بزرگ را با رويکردي مبتني بر قدرت نرم و استفاده از ديپلماسي عمومي ایجاد کند و در این میان دیپلماسی عمومی به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده قرار می­گیرد.

طبق برآورد اداره بودجه و مديريت در سال 1980، حکومت ايالات متحده 518 ميليون دلار در زمينه فعاليت‏هاي ديپلماسي عمومي هزينه کرده است، سرمايه­گذاري در اين زمينه به طور پيوسته در حال افزايش بود در سال مالي 1994 ميزان سرمايه گذاري در ديپلماسي عمومي به بالاترين حد خود يعني حدود يک ميليارد و پانصد ميليون دلار رسيد. اين افزايش بودجه نتيجه افزايش هزينه‏ها در زمينه پخش برنامه‏هاي بين‏المللي بوده است. کاهش چشمگيري در بودجه ديپلماسي عمومي در طول اواخر دهه 1990روي داد که عمدتاً ناشي از صرفه جويي هزينه در زمينه پخش برنامه هاي بين‏المللي و منحل کردن سازمان اطلاع رساني ايالات متحده در سال  1999 بود. اما پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر سرمايه‏گذاري هاي جديد در ديپلماسي عمومي در زمينه برنامه‏هاي کنسولي و ديپلماتيک دولتي از طريق بودجه‏هاي قانوني و الحاقي به عمل آمد. در حال حاضر بودجه الحاقي در زمينه ديپلماسي عمومي به يک عمل متعارف براي سرمايه گذاري در زمينه هاي فعاليت‏هاي ديپلماسي عمومي تبدل شده است. علاوه بر اين ميزان بودجه برنامه­هاي مبادلات فرهنگي، آموزشي در سال 2002 به 15 ميليون دلار رسيد. در طول سالهای 2002 تا 2005 ، پخش برنامه هاي بين المللي حدوداً 100 ميليون دلار از بودجه ديپلماسي عمومي را به خود اختصاص داد. همچنين به طور مرتب شاهد افزايش بودجه و تامين سرمايه در اين زمينه هستيم. تقريباً يک میلیارد و سيصد ميليون دلار بودجه در سال مالي 2005 براي وزارت خارجه در زمينه فعاليت­هاي ديپلماسي عمومي اختصاص داده شده است. اين بودجه در سال 2007 به يک ميليارد ششصد ميليون دلار رسيده است و اين اهميت ديپلماسي عمومي در سياست خارجي ايالات متحده را نشان مي دهد.

نتیجه و دورنمای رخداد:

در پایان می­توان گفت که در دنياي کنوني و با تغييرات ايجاد شده در عرصه سياست، ارتباطات، اهميت يافتن نقش افکار عمومي و تغيير ماهيت تهديد از بعد سخت­افزار به بعد نرم افزار به کارگيري و اهميت قدرت نرم در سياست خارجي کشورها به علت محاسبه هزينه فايده مثمرثمرتر بوده و کشو­رها سعي دارند خود را با تحولات نظام بين­الملل همراه کنند. در اين راستا کشوري که بيشترين تمرکز خود را بر اين استراتژي قرار داده است ايالات متحده مي باشد.

با توجه به شرایط جدیدی که در نظام بین­اللمل و اهمیت یافتن نقش افکار عمومی که در نتیجه پروسه جهانی شدن و انقلاب ارتباطات ایجاد شده است، امروزه دولت­ها در صدد هستند با ابزارهای جدیدی به پیگیری منافع ملی خود در سیاست خارجی و در ارتباط با سایر بازیگران سیاسی و همچنین توده مردم و گروه­های غیردولتی بپردازند.تحولات اخیر که در شمال آفریقا شکل گرفت و به سرعت به سایر مناطق در خاورمیانه که از نظر ساختارهای سیاسی و اقتصادی مشابهت­های زیادی با این مناطق دارند سرایت پیدا کرد و موجب ساقط شدن حکومت­های تونس و مصر گردید به خوبی گویای اهمیت یافتن نقش مردم و گروه­های غیر دولتی در عرصه های سیاسی می باشد که هر یک از این تحولات به شدت بر سیاست­ها و منافع ایالات متحده تاثیرگذار است.

با توجه به اینکه تحولات شکل گرفته اخیر در منطقه، نتیجه دگرگونی­هایی است که در نوع نگرش و آرمانهای ملت­های منطقه در مورد دموکراسی، آزادی­های سیاسی، حقوق بشر و بطور کلی نوع نگاه مردم به سیاست که خود تحت تاثیر آموزش و شبکه­های رسانه­ای و به طور کلی انقلاب در ارتباطات بوده است می توان پیش بینی کرد که این تحولات به این زودی فروکش نخواهد کرد و مردم تا رسیدن به حقوق حقه خود به مبارزه ادامه خواهند داد. بنابراین ایالات متحده با این فرض که این تحولات به سایر کشورهای منطقه سرایت پیدا خواهد کرد، استراتژی خود را در قبال برخورد با مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا از تأکید صرف بر دولتها و حمایت از متحدین خود در منطقه به سمت پشتیبانی از حرکت­های آزادیخواهانه و دموکراسی­طلبانه مردم تغییر داده است و سعی دارد تا با استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی که نقطه اصلی آن برقراری ارتباط با مردم با هدف تاثیرگذاری بر افکار آنها است، ملتها را با خود همراه کرده و منافع خود را از این طریق تامین کند.

در این راستا یکی از راه های اصلی اعمال دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا از طریق فعالیت­های مربوط به پخش برنامه­های بین­المللی صورت می­گیرد. در واقع ایالات متحده به این موضوع به خوبی پی برده است که امروزه اکثریت مردم اطلاعات خود را از طریق رسانه­ها به دست می­آورند و این اطلاعات نقش مهمی در شکل گیری عقاید و جهت­گیریهای سیاسی آنها دارد. لذا استفاده از رسانه­ها امروزه به یکی از مهمترین ابزار­های سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شده است. حضور باراک اوباما در برنامه­های تلویزیونی که در آن به تشریح سیاست خارجی آن کشور در قبال بحران­های اخیر می پردازد و در آن حمایت خود را از خیزش­های مردمی اعلام می کند را می توان یکی از مصداق­های بارز دیپلماسی عمومی آمریکا قلمداد کرد. ایالات متحده این موضوع را درک کرده است که اگر خواهان حفظ کنترل خود بر مناطق استراتژیک و ژئوپلیتیک در خاورمیانه و شمال آفریقا است باید بتواند توده مردم را با سیاست­های خود همراه کند و حمایت عمومی آنها را کسب کند و تنها راه به دست آوردن این اهداف استفاده از قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در تمام اشکال آن است.

مطالب مرتبط