مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دیپلماسی بهترین راه حل مسئله هسته ای ایران است: آیا سیاست مداران غربی راست می گویند؟

اشتراک

 طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

تاریخ روابط بین الملل موارد بسیار زیادی از جنگ ها را دارد که در آن آغازگران جنگ، پیش از انجام جنگ اعلام کرده اند که جنگ را گزینه ی مطلوبی برای رسیدن به اهداف خود نمی داند. برای مثال در قرن بیستم، ویلهلم دوم امپراتوری آلمان اعلام کرد که هیچ تصمیم و قصدی برای ایجاد جنگ در اروپا را ندارد، اما به فاصله ی کوتاهی پس از این سیاست اعلامی، جنگ جهانی اول در اروپا را آغاز کرد. هیتلر نیز در سال 1939، با انعقاد پیمان مونیخ نشان داد که قصد تجاوز به شوروی را ندارد، اما در سال 1941، اتحاد جماهیر شوروی را مورد حمله ی نظامی قرار داد. مواردی از این دست در تاریخ روابط بین الملل فراوان است و صرفاً محدود به قرن بیستم و یا پیش از آن نیست. در 30 ژانویه ی سال 2003، جرج بوش رئیس جمهور ایالات متحده، اعلام کرد که هیچ تصمیمی برای حمله ی به عراق ندارد و هیچ کس جنگ را نمی خواهد. مشابه این اظهار نظر ها توسط دیگر متحدان ایالات متحده نیز در آن مقطع زمانی صورت گرفت. اما یک ماه و نیم بعد جرج بوش عراق را مورد حمله قرار داد و نشان داد که برنامه ی حمله ی به عراق پیش از 30 ژانویه طراحی شده بود.

در یکی دو سال اخیر که مسئله ی هسته ای ایران نیز بسیار بیشتر از قبل بین المللی شده است، دولتمردان ایالات متحده و اروپایی، همواره اعلام کرده اند که گفتگو بهترین راه حل برای حل مسئله ی هسته ای ایران است. علی رغم این اعلام، آنها تحریم های همه جانبه و گسترده ای را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرده اند که خود رنگ و بوی دوستانه ای ندارد. سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا غرب و مشخصاً ایالات متحده واقعاً اعتقاد دارد که گزینه ی نظامی راه حل مطلوبی برای مسئله ی هسته ای ایران نیست و آن را کنار گذاشته است؟ طبیعی است که پاسخ به این سؤال دشوار باشد. زیرا خواندن قصد و انگیزه ی دیگران همواره امکان پذیر نیست. اما می توان به این سؤال پاسخ داد که اگر غرب گزینه ی نظامی را نیز مد نظر قرار دارد، چرا آن را پنهان می کند و بر اولویت دیپلماسی و گفتگو تأکید دارد. روشن است که همان اندازه که بحث حمله ی نظامی آمریکا به ایران می تواند موضوعیت نداشته باشد، به همان اندازه امکان حمله ی نظامی آمریکا به ایران نیز وجود دارد. به عبارت بهتر ایالات متحده یا قصدی برای حمله نظامی به ایران ندارد و یا این که برعکس، تصمیم به حمله ی نظامی گرفته است اما آن را پنهان می کند. این نوشتار در پی پاسخ به چرایی پنهان کردن حمله ی نظامی به ایران است با فرض این که ایالات متحده برنامه ی حمله ی نظامی به ایران را دارد.

کلید واژگان: ایالات متحده، ایران، حمله ی نظامی، انگیزه، دروغ.

تبیین رخداد

طبیعتاً برای سیاست مداران هر کشوری یکی از احتمالات این است که ممکن است روزی مورد حمله ی نظامی رقیب و یا دشمن خود قرار گیرند. بر این مبنا و با توجه به وضعیت مسئله ی هسته ای ایران، باید گفت که ایالات متحده برای جمهوری اسلامی ایران در یک سطح حداقلی، نقش رقیب و در یک سطح حداکثری نقش دشمن را دارد که بحث حمله ی نظامی آن به ایران منتفی نیست. هر چند ایالات متحده ممکن است این انگیزه و قصد خود را پنهان سازد. در ادامه استدلال می شود که چرا دولتی مانند ایالات متحده اگر تصمیم به حمله ی نظامی به ایران دارد، باید انگیزه و قصد خود را از طریق این که به حل دیپلماتیک مسئله ی هسته ای ایران باور دارد، پنهان سازد.

  1. پنهان کردن اهداف خصمانه با هدف تسهیل حمله: برای انجام یک حمله ی نظامی شرایط بسیاری لازم است که این شرایط باید توسط سیاستمداران و  استراتژیست ها فراهم شود و به زبان دیگر ساخته شود. انجام حمله ی نظامی به هر کشوری نیازمند کارهای اطلاعاتی گسترده، ارزیابی توانمندی ها و قابلیت های کشور هدف، ارزیابی شرایط منطقه ای و واکنش های احتمالی بازیگران ثالث، ارزیابی شرایط بین المللی و نیز ارزیابی شرایط و وضعیت داخلی کشور مهاجم است. زیرا هر گونه اشتباه در این مسیر می تواند هزینه ها و پیامدهای جنگ را بسیار بالا ببرد. بدین خاطر است که سیاستمداران اهداف خصمانه ی مبتنی بر جنگ را پنهان می کنند تا بتوانند با ایجاد فرصت، خود را برای حمله ی نظامی در زمان و مکان مناسب آماده کنند. درواقع در اینجا مهاجم به دنبال آن است که جنگ را زمانی آغاز کند که در کوتاه ترین زمان ممکن رسیدن به هدف ممکن گردد. بدین خاطر اگر اهداف جنگ طلبانه به صراحت به زبان آورده شود، ممکن است که شرایط به گونه ای دیگر رقم بخورد و استفاده از گزینه ی نظامی را برای رسیدن به هدف دشوار کند. بر این مبنا باید گفت که ایالات متحده با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی کشور خود و نیز رقابت های حزبی در ایالات متحده، شرایط نامساعد بین المللی، بی ثباتی منطقه ی خاورمیانه و خطرناک بودن انجام هر جنگ جدید و همبستگی اجتماعی نسبی در ایران، زمان را برای حمله ی نظامی مساعد نمی بیند و لذا با پنهان کردن اهداف خصمانه ی خود در پشت دیپلماسی، به دنبال آن است که به تدریج شرایط حمله ی نظامی به ایران را خلق کند و بدین طریق سبب تسهیل حمله ی نظامی در زمان مناسب گردد.
  2. پنهان کردن اهداف خصمانه با هدف اجتناب از تحریک کردن رقیب: یکی دیگر از دلایلی که سبب می شود سیاستمداران انگیزه  تجاوز نظامی خود را پنهان سازند این است که حساسیت کشوری که قرار است مورد تجاوز قرار گیرد را برنینگیزند. زیرا اگر کشوری بداند که قرار است در آینده ای نزدیک مورد حمله ی نظامی قرار گیرد، روشن است که میزان اعتماد آن به کشور مهاجم کاهش پیدا می کند و با تقویت کردن توانمندی ها و قابلیت های دفاعی خود ممکن است وارد فاز تهاجمی نیز بشود و حتی به جنگ پیش دستانه مبادرت ورزد. همچنین کشوری که احتمال حمله ی نظامی به خود را در کوتاه مدت بدهد، ممکن است به دنبال آن باشد که شرایط منطقه ای و حتی بین المللی را به گونه ای شکل بدهد که هزینه ها را برای مهاجم بسیار افزایش دهد. حتی این احتمال وجود دارد که این کشور به دنبال آن باشد که به طرق مختلف ضربات اساسی به کشور مهاجم وارد کند. بر این مبنا باید گفت که ایالات متحده با پنهان کردن قصد و انگیزه ی خود نمی خواهد جمهوری اسلامی ایران در لاک تهاجمی قرار گیرد و در اثر بدبینی و بی اعتمادی به ایالات متحده مانع این گردد که شرایط حمله به ایران برای آمریکا آسان گردد. زیرا اگر جمهوری اسلامی ایران به این باور برسد که در آینده ای نزدیک مورد حمله ی نظامی قرار گیرد، هیچ تعهدی برای پایبندی به مذاکرات هسته ای در خود احساس نمی کند و ممکن است به دنبال ضربه زدن به منافع ایالات متحده در منطقه ی خاورمیانه و حتی دیگر نقاط جهان باشد. به عبارت دیگر ممکن است جمهوری اسلامی ایران در صورت اطلاع از نزدیک بودن وقوع جنگ، فرصت آزادی عمل را از ایالات متحده در سطح منطقه بگیرد و بدین ترتیب در یک سطح حداقلی، وقوع جنگ را دشوار سازد و یا اینکه اگر جنگی اتفاق افتاد، هزینه های آن برای مهاجم بسیار بالا باشد. پس در اینجا انگیزه ی پنهان کردن جنگ معطوف به کشوری است که قرار است مورد تجاوز احتمالی قرار گیرد.

دورنمای رخداد

اگرچه دلایلی وجود دارد که در آینده ای بسیار نزدیک ایالات متحده قصد تجاوز نظامی به ایران را ندارد، اما با این حال شواهد و دلایلی نیز وجود دارد که ایالات متحده از یک طرف به دنبال آماده کردن خود برای حمله ی نظامی در زمان مناسب است و از طرف دیگر به دنبال این است که با تأکید بر دیپلماسی، سبب تحریک حساسیت جمهوری اسلامی ایران نشود. تأکید بر این که گزینه ی نظامی علیه ایران همواره بر روی میز وجود دارد، تبلیغات منفی در آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و آماده سازی افکار عمومی برای جنگ احتمالی، تلاش برای تضعیف توانمندی های ایران با اعمال تحریم ها، افزایش نیروهای نظامی آمریکا در منطقه ی خلیج فارس، استقرار سامانه های دفاع موشکی در کشورهای حوزه خلیج فارس و… از جمله شواهدی است که نشان می دهد ایالات متحده گزینه ی نظامی را دور از ذهن نمی داند و خود را برای آن آماده می کند. از طرفی تأکید بر به رسمیت شناختن حقوق مسالمت آمیز ایران در بحث هسته ای، تأکید بر گفتگو، تأکید بر امتیازاتی برای ایران در قبال سازش و همراهی با غرب و… نیز از جمله شواهدی است که نشان می دهد ایالات متحده به دنبال آن است که سبب تحریک جمهوری اسلامی ایران نشود. بر این مبنا باید گفت که وظیفه ی دولتمردان است که گزینه ی حمله ی نظامی آمریکا به ایران را نیز به عنوان یکی از احتمالات مدنظر قرار دهند و شرایط را به گونه ای شکل دهند که تجاوز نظامی آمریکا به ایران را بسیار پر هزینه سازند.

مطالب مرتبط