مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دیاسپورای ارامنه

اشتراک

دکتر گلناز سعیدی

استاد دانشگاه                                                

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

                                              

 

چکیده

از دوران باستان، ارامنه جوامعی را در بسیاری از مناطق جهان ایجاد کرده اند. با این حال، ارمنستان یک مورد منحصربه‌فرد در میان جوامع مختلف دیاسپورا است، زیرا در حال حاضر ارمنی‌های بیشتری در خارج از ارمنستان زندگی می‌کنند تا در مرزهای آن – جمعیت ارمنی فعلی حدود سه میلیون نفر است، در حالی که جمعیت جهانی ارمنی خارج از ارمنستان حدود ده میلیون نفر می باشد. دیاسپورای ارامنه اغلب بر اساس نسل کشی ارامنه و مهاجرت اجباری ناشی از آن تعریف می شود. اما مهاجرت ارامنه مدتها قبل و بعد از نسل کشی به دلیل جابجایی به دلیل خشونت و درگیری، کارگری و مالی رخ داده است. با این حال، دیاسپورای مدرن ارمنی نخست در نتیجه جنگ جهانی اول شکل گرفت، زمانی که نسل کشی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی، ارامنه ساکن در سرزمین خود را مجبور به فرار کرد یا در خطرکشته شدن قرار گرفتند، سپس موج دیگری از مهاجرت با انحلال اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. این مقاله به بررسی تاریخچه دیاسپورای ارمنی، علل و عوامل آن و سپس به دیاسپورای مدرن می پردازد.

واژگان کلیدی: دیاسپورای ارمنی ,ارمنستان,مهاجرت, نسل کشی, جمعیت بومی, تاریخچه دیاسپورای ارامنه

دیاسپورای ارمنی به جوامع ارمنی در خارج از ارمنستان و سایر نقاطی که ارامنه به عنوان یک جمعیت بومی در نظر گرفته می شوند، اطلاق می شود. در قرن چهارم، جوامع ارمنی قبلاً در خارج از ارمنستان بزرگ وجود داشتند. جوامع ارمنی دیاسپوریک در امپراتوری های هخامنشی و ساسانی و همچنین برای دفاع از مرزهای شرقی و شمالی امپراتوری بیزانس پدید آمدند. به منظور سکونت در مناطق کم جمعیت بیزانس، ارامنه به آن مناطق نقل مکان کردند. برخی از ارامنه در حالی که زبان ارمنی را به عنوان زبان اصلی خود حفظ کردند به ارتدوکس یونانی گرویدند، و برخی دیگر علیرغم فشار مقامات رسمی در کلیسای حواری ارمنی باقی ماندند. تعداد فزاینده ای از ارامنه در طول قرون یازدهم و دوازدهم در نتیجه تهاجمات ترکان سلجوقی به کیلیکیه مهاجرت کردند. پس از سقوط پادشاهی به دست ممالوک‌ها و از دست دادن دولت ارمنی در سال 1375،حدود 150000 نفر به قبرس، بالکان و ایتالیا رفتند. 

دیاسپورای ارمنی در طول جنگ جهانی اول و پس از آن به دلیل انحلال امپراتوری عثمانی رشد قابل توجهی داشت. در سال 1910، بیش از 5500 ارمنی به ایالات متحده مهاجرت کردند و تا سال 1913، 9355 ارمنی دیگر وارد مرزهای آمریکای شمالی شدند. با نزدیک شدن به جنگ جهانی اول، نرخ مهاجرت ارامنه به حدود 60000 افزایش یافت. در سال 1920 و تا قانون مهاجرت 1924، 30771 ارمنی به ایالات متحده آمدند. مهاجران عمدتاً زنان بیوه، کودکان و یتیمان بودند. اگرچه بسیاری از ارامنه در جریان نسل کشی ارامنه جان باختند، اما برخی از ارامنه که موفق به فرار شدند، خود را در نقاط مختلف جهان مستقر کردند.

تا سال 1966، حدود 40 سال پس از آغاز نسل کشی ارامنه، 2 میلیون ارمنی هنوز در ارمنستان ، 330000 نفر در روسیه و 450000 نفر در ایالات متحده و کانادا زندگی می کردند.

نرخ مهاجرت پس از انتشار قانون مهاجرت در سال 1965 افزایش یافت. جنگ داخلی در لبنان در سال 1975 و انقلاب اسلامی ایران در سال 1978 عوامل محرکی برای مهاجرت ارامنه بود. سرشماری سال 1980 ایالات متحده گزارش داد که 90 درصد از مهاجرت ارامنه ایرانی به ایالات متحده در طی سال های 1975 و 1980 رخ داده است.

در جامعه ارمنی دیاسپورا، طبقه‌بندی غیررسمی از انواع مختلف ارامنه وجود دارد. به عنوان مثال، ارمنی‌هایی که از ایران سرچشمه می‌گیرند به‌عنوان پارسکاهای نامیده می‌شوند، در حالی که ارمنی‌های لبنانی معمولاً به عنوان لیپانانه‌های شناخته می‌شوند. ارامنه دیاسپورا گویشوران اصلی گویش غربی زبان ارمنی هستند. این گویش تفاوت های قابل توجهی با ارمنی شرقی دارد، اما گویندگان هر یک از این دو نوع گویش معمولاً می توانند یکدیگر را درک کنند. گویش ارمنی شرقی عمدتاً آنهایی که در ایران و کشورهای اروپایی مانند اوکراین، روسیه و گرجستان (جایی که اکثریت آنها در استان سامتسخه-جاواختی می باشند) گویششان مانند هم می باشد. در جوامع گوناگون ارامنه (مانند کانادا و ایالات متحده) که با هم زندگی می کنند، نیز دارای گویش های مختلف می باشند.

زبان و ادبیات دیاسپورای ارمنی

ارمنی زیرشاخه ای از خانواده هند و اروپایی است و با حدود 8 میلیون گویشور یکی از کوچکترین شاخه های باقیمانده است. پنج میلیون ارمنی با زبان شرقی، در قفقاز، روسیه و ایران زندگی می کنند و تقریباً دو تا سه میلیون نفر ارمنی های دیاسپورا به زبان ارمنی غربی صحبت می کنند. بر اساس آمار سرشماری ایالات متحده، 300000 آمریکایی وجود دارد که در خانه ارمنی صحبت می کنند. این در واقع بیستمین زبان رایج در ایالات متحده است که کمی کمتر از کریول هائیتی و کمی بیشتر از ناواهو است.

تاریخ ادبیات ارمنی به سال 400 پس از میلاد برمی گردد، زمانی که مسروپ ماشتوتس برای اولین بار الفبای ارمنی را اختراع کرد. این دوره زمانی اغلب به عنوان عصر طلایی ادبیات ارمنی در نظر گرفته می شود. ادبیات اولیه ارمنی توسط “پدر تاریخ ارمنستان” موسی کورنه نوشته شده است. این کتاب بازه زمانی از شکل گیری قوم ارمنی تا قرن پنجم بعد از میلاد را پوشش می دهد. قرن نوزدهم شاهد جنبش ادبی بزرگی بود که قرار بود ادبیات مدرن ارمنی را به وجود آورد. در این دوره، زمانی که در طی آن فرهنگ ارمنی شکوفا شد، به دوره احیا معروف است. نویسندگان احیاگر قسطنطنیه و تفلیس، تقریباً همانند رمانتیست‌های اروپا، علاقه‌مند به تشویق ناسیونالیسم ارمنی بودند. اکثر آنها زبان ارمنی شرقی یا غربی را بسته به مخاطب مورد نظر پذیرفتند و آنها را بر ارمنی کلاسیک (گرابار) ترجیح دادند. این دوره پس از قتل عام حمیدیان که ارامنه دوران پرتلاطمی را تجربه کردند، به پایان رسید. از آنجایی که تاریخ ارامنه در دهه 1920 و نسل کشی آشکارتر مورد بحث قرار گرفت، نویسندگانی مانند پارویر سواک، گئورک امین، سیلوا کاپوتیکیان و هوانس شیراز عصر جدیدی از ادبیات را آغاز کردند.

هویت دیاسپورای ارمنی

دانشمندان دیاسپورای ارمنی موافق هستند که ترکیب شبکه های تجاری و مراکز دانش نقش اساسی در دیاسپورای مدرن ارمنی ایفا کرده است و به جوامع دیاسپورا کمک کرده است تا نه تنها در تاریخ خود، بلکه در تاریخ ارامنه به طور کلی نقشی پیشرو داشته باشند. رازمیک پانوسیان مورخ کوشیده است تا تاریخ ارمنیان را به طور کلی بدون محدود کردن آن به قلمرو ارمنستان بپذیرد. او توضیح می دهد: «از قرن هفدهم به بعد، بر اساس [نشانگرهای فرهنگی باستانی]، هویت ارمنی به حس مدرن تعلق ملی تبدیل شد. این تکامل که معمولاً از آن به عنوان “بیداری” یاد می شود بیشتر در جوامع دیاسپورا توسط روشنفکرانی که توسط بازرگانان حمایت می شدند، انجام شد. بٌعد سازمانی رنسانس توسط نهادهای مختلف اجتماعی (از جمله مذهبی) انجام شد که نقش یک دولت «ملی» را ایفا کردند، زیرا ارمنی‌ها دولتی برای خود نداشتند.»

  به گفته محقق لوون زکیان نیز، دیاسپورا نقش کلیدی در گردش اطلاعات و ایده ها ایفا کرد و نه تنها رونق حاصل از تجارت را برای بقیه ارمنستان به ارمغان آورد، بلکه به شکوفایی بسیاری از نوآوری های نهادی، فرهنگی و فنی آنها کمک کرد. زکیان اصرار دارد که «تصور تاریخ و هویت ارمنی بدون در نظر گرفتن نقش اساسی مستعمرات دیاسپورا و توسعه آنها غیرممکن است».

علاوه بر این، جوامع تجاری ارمنی یک فرهنگ خاص و مجموعه‌ای از ارزش‌ها را پرورش دادند که به نوبه خود به حفظ دیاسپورا به عنوان یک جامعه انسانی در طول زمان کمک کرد. 

«قدرت سرمایه رقیب ارمنی در قرن هفدهم، قادر بود بدون نیروی مسلح با اقتصاد ارمنستان رقابت کند. لوون زکیان می نویسد که مطمئناً خلقتی که قدرت دولت های قدرتمند بکار بردند، نمی تواند لحظه ای باشد، بلکه با تجربیات بدست آمده توانستند یک فرهنگ تجاری موفق ایجاد کنند. کرتین به برخی از مهارت‌های خاصی اشاره می‌کند که به بازرگانان ارمنی آن زمان نسبت داده می‌شود، مانند توسعه یک شبکه ارتباطی بین جوامع آنها، سنت‌هایی که از طریق نسل‌ها تجربه دیپلماتیک منتقل شده‌اند، مهارت‌های عملی به عنوان میانجی فرهنگی، تمایل آنها برای پرورش همدردی و حمایت از ملل قدرتمند و استفاده آنها از انواع مختلف حمل و نقل و غیره.

اصلانیان به نوبه خود پیشنهاد می کند که این ویژگی های فرهنگی به «یک روحیه جهان وطنی فراامپراتوری» تبدیل می شود.گفته می شود که پس از سال 1915، این میراث فرهنگی منبع ارزشمندی برای کمک به صدها هزار پناهنده ای که وارد اروپا و آمریکا می شوند فراهم کرده است تا بدون چشم پوشی از پیشینه و هویت خود، در محیط اجتماعی خود ادغام شوند، زیرا تجربه دیاسپوریک قبلاً بخشی از آگاهی جمعی آنها بود. از نظر مارتین هوهانیسیان، انسان شناس، «این ساختن شیوه زندگی به عنوان یک دیاسپورا [پس از سال 1915] بر اساس شیوه سنتی و پراکندگی نخبگان (مستعمرات تجاری این قرن هفدهم و نخبگان روشنفکر نرم افزاری) دارای تجربه متفاوتی از تاریخ است.

پناهندگان بی بضاعت می توانند هنرمندان با استعداد، خیرین، صنعت گران و حتی دولتمردان را به عنوان الگو و پیشگام معرفی کنند. بنابراین، کلید ویژگی بادوام هویت ارمنی در اروپا نه تنها در اهمیت میراث آنها، دلبستگی آنها به هویت آنها یا منابع سرمایه گذاری شده توسط نسل های گذشته در جهت انتقال به نسل های بعدی، بلکه در فرهنگ خاص دیاسپوریکی است که در پراکندگی رشد می کند و می تواند بخاطر ادغام فرهنگ سودمند باشد.

دیاسپورای مدرن ارمنی

دیاسپورای مدرن ارمنی اساساً پس از نسل کشی ارامنه در سال 1915 شکل گرفت. از این مرحله بود که روند شکل‌گیری آگاهی سیاسی در میان ارامنه دور از سرزمین خود با شکل‌گیری برخی مطالبات سیاسی از جمله احیای عدالت تاریخی، به رسمیت شناختن نسل‌کشی ارامنه توسط سایر کشورها، دولت قدرتمند ارمنستان و ایجاد یک جامعه آزاد و دموکراتیک و همچنین به رسمیت شناختن استقلال آرتساخ و توسعه آن آغاز شد .

لابی ارمنی که عمدتاً به لطف دیاسپورا شکل گرفت و به گفته کارشناسان، دومین لابی قدرتمند جهان و پس از لابی یهودی در رتبه دوم قرار دارد، سهم ویژه ای در ارتقای منافع ملی جمهوری ارمنستان داشت. لابی ارمنستان در بسیاری از کشورهای اروپا، آمریکا و دیگر مناطق جهان فعال است. قوی ترین لابی در ایالات متحده امریکا لابی ارمنی است که نسبت به سایر لابی ها فعال تر است. 

لابی گری در ایالات متحده به دو گروه تقسیم می شود: لابی های نهادهای اجرایی و مقننه. لابی ارمنی عمدتاً نسبت به کنگره، قوه مقننه، تعصب دارد. تاثیر کار لابی با قطعنامه های مورد بحث، تصویب یا عدم تصویب در کنگره مشخص می شود. و لابی ارمنی در امریکا به خاطر جمعیت دومیلیونی ارمنی نمایندگی زیادی دارد. جدا از سازمان های مردم نهاد و لابی گرهای ارمنی، اخیرا موضوع ایجاد «شورای دیاسپورا» مطرح شده است تا بتواند منافع همه ارامنه ساکن خارج از سرزمین تاریخی را نمایندگی کند. پروژه شورای دیاسپورا می تواند به توسعه آگاهی سیاسی و انسجام دیاسپورا کمک کند. به طور کلی، سازمان‌های عمومی دیاسپورای ارمنی و ساختارهای لابی‌گری آن‌ها خود را ابزار کاملاً مؤثر «قدرت نرم» ارمنی نشان داده‌اند. آنها نه تنها برای ارتقای منافع ملی در کشورهای مختلف، بلکه برای حفظ هویت ارامنه و جایگاه آنها به عنوان یک ملت قدرتمند و حامل رمز فرهنگی-تمدنی کهن ضروری هستند. اما برای تقویت این موفقیت، جمهوری ارمنستان نیز باید از «قدرت نرم» استفاده کند. علاوه بر این، “قدرت نرم” باید به افزایش جذابیت ارمنستان نه تنها برای جامعه جهانی، بلکه برای ارامنه دیاسپورا کمک کند. به هر حال تهدیدهای خارجی، مشکلات اقتصادی-اجتماعی، نبود استراتژی توسعه مشخص و عوامل دیگر تأثیر منفی بر وجهه کشور دارد.

توسعه اقتصاد، ایجاد شرایط مطلوب برای فعالیت کارآفرینی و رقابت آزاد، حل مشکلات اجتماعی، که در ارمنستان مدرن بسیار زیاد است، ضروری است. همچنین بهبود سیستم حقوقی و حفظ صلاحیت دادگاه ها به شهروندان این امکان را می دهد که توسط دولت خود احساس امنیت، روابط اجتماعی را به سطح کیفی جدیدی ارتقا داده و عدالت اجتماعی را احیا کنند. برای انجام این کارها بدون شک نیاز به سرمایه گذاری خارجی زیادی دارد، این سرمایه گذاری خارجی به ارامنه دیاسپورا کمک می کند تا در زندگی اقتصادی ارمنستان مشارکت فعال داشته باشند.

 

قدرت مردم ارمنی در تمرکززدایی آن

مهم است که در این مقطع کمی به تاریخ بپردازیم. در غیاب دولت خود برای بیش از شش قرن، ارمنیان خود را در ارمنستان و در دیاسپورا از طریق سازمان‌های اجتماعی، عمدتاً از طریق کلیسای ملی و پس از اواخر قرن نوزدهم، از طریق احزاب سیاسی و سازمان‌های وابسته سازماندهی کردند. در حالی که سایر مردم اروپا در حال انجام پروژه های ملت سازی تحت حمایت دولت بودند، رنسانس ارمنی (زارتونک) اساساً یک فرآیند دیاسپورا محور، غیرمتمرکز و چند محلی بود. در واقع، مراکز متعددی برای زندگی فکری، بسیج سیاسی و تولید فرهنگی ارمنستان وجود داشت که به خوبی در تاریخ ثبت شده است. از مدرس تا ونیز، از بولیس [قسطنطنیه، یا استانبول] تا تفلیس، هیچ یک از این مراکز مهم تا اواخر قرن نوزدهم در ارمنستان وجود نداشت. در آن زمان، ساخت هویت مدرن ارمنی یک فرآیند بدون دولت بود و سیاست آن منعکس کننده آن بود. هیچ شهر پایتخت ارمنستان بر آن تسلط نداشت، هیچ مرکزی مدعی نشد – یا نمی توانست ادعا کند – مرکز همه ارامنه است. ارمنستان مستقل در حال فرار در سالهای 1918-1920 قصد داشت به مرکز همه ارمنیان، از جمله اراضی (و بازماندگان) از ارمنستان عثمانی و روسیه تبدیل شود. اما بلشویک ها و کمالیست ها به این رویا پایان دادند.

پویایی های جدیدی در قرن بیستم پدیدار شد. تصور هگلی – که مارکسیست‌ها کاملاً آن را پذیرفتند – که دولت مظهر تکامل بشری است در ابتدا با گفتمان مبارزه طبقاتی، توسعه و رهایی ملی (دهه 1920-1940) و در نهایت با ناسیونالیسم (دهه 1960) در ارمنستان شوروی پیوند خورد. ارمنستان شوروی وطن همه ارامنه و بهترین دولت ممکن بود. می توان پیدایش و تکامل این گفتمان را که از ایروان طرح ریزی شده بود به وضوح ردیابی کرد. در چارچوب جنگ سرد (و به دنبال «شکست» مقامات شوروی در انتخابات کاتولیکوس 1956 در آنتلیاس، لبنان)، کمیته مرکزی حزب کمونیست ارمنستان در سال 1957 تصمیم گرفت تا سیاست‌ها و ابزار جدیدی را برای تقویت نفوذ ارمنستان شوروی بر دیاسپوراها ایجاد کند. ملموس‌ترین تجلی این سیاست جدید، ایجاد کمیته روابط فرهنگی با ارامنه دیاسپورا بود. یک سند گویا از سال 1974 در آرشیو، با عنوان «گزارش وزیر خطاب به کمیته مرکزی حزب کمونیست ارمنستان و وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی در مورد اجرای تلاش‌ها برای خنثی کردن تبلیغات ضد شوروی داشناک‌ها در مستعمرات ارمنی دیاسپورا» و همچنین فهرست تفصیلی از انواع فعالیت هایی که مقامات شوروی باید در قبال دیاسپورا انجام دهند، ارائه می‌کند. همانطور که واضح است، این تاکتیک نوعی نزدیک شدن و یک رویکرد “نرم” پیچیده تر برای اعمال نفوذ دولت شوروی بر دیاسپورا بود. از همه مهمتر، هدف در تمام این تلاش‌ها، و همچنین در گفتمان نویسندگان برجسته‌ای مانند کورک امین و سیلوا گابودیکیان (به جز دو مورد) این بود که به این نکته اشاره کنیم که ایروان مهمترین مرکز فرهنگی برای همه ارامنه است. در حالی که دیاسپورا در نهایت محکوم به ناپدید شدن بود، بر راهبرد کارآمد برتری دولت به عنوان منبع فرهنگ و هویت بدون قید و شرط تاکید شد و همچنین با تمایلات متمرکز رژیم های کمونیستی ترکیب شد. در پایان دهه 1980، زمانی که رژیم شوروی در ارمنستان شروع به فروپاشی کرد، نگرش غالب در ارمنستان و در دیاسپورا این بود که ارمنستان شوروی در مرکز جهان ارمنی قرار دارد.

البته در دیاسپورا زمینه مساعدی برای موفقیت چنین سیاستی وجود داشت. بخش مهمی از دیاسپورا از ارمنستان شوروی حمایت کردند – یا حداقل مشروعیت آن را پذیرفتند. در اواخر دهه 1940، نزدیک به 100000 دیاسپورایی به ارمنستان بازگشتند، که بزرگترین موج از چندین موج بازگشت به کشور بود. دیاسپورا به دور از اینکه یک موجود منفعل باشد، تحت رهبری احزاب و سازمان های سیاسی جامعه بسیج، سازماندهی و از مسائل ملی دفاع می کرد و بر اساس خطوط ایدئولوژیک تقسیم شده بود. برخی ها از دیاسپورای شوروی در اوایل دهه 1920 حمایت کردند، در حالی که برخی دیگر حکومت کمونیستی را رد کردند، و تأثیرگذارترین سازمان دیاسپورا، حزب داشناک ضد شوروی نیز از جمهوری در دهه‌های 1920 و 1930 تا پذیرش به عنوان یک وطن در دهه‌های 1970 و 1980 را نپذیرفت. همانطور که “پرده آهنین” جهانی در جوامع مهم ارمنی دیاسپورایی تکرار شد، فعالان هر دو طرف در ساخت و نگهداری آن مشارکت کردند. هرچند، با وجود پرده آهنین درون جامعه، دیدگاه ارمنستان شوروی و متحدانش در دیاسپورا در نهایت به دیدگاه هژمونیک تبدیل شد.

دولت‌های پس از فروپاشی شوروی در ارمنستان، که گهگاه توسط مشاوران دیاسپورایی حمایت می‌شوند، پیوسته به حکومت کمونیستی پایبند بوده‌اند. البته، تغییر قابل توجهی در نگرش ایروان نسبت به دیاسپورا، به ویژه بین دولت های تر-پتروسیان و کوچاریان رخ داده است. از آنجایی که دولت‌های متوالی دست به دامان دیاسپورا شده‌اند، انگیزه الهام‌گرفته از شوروی برای تمرکز و کنترل، گاهی به طور صریح و گاهی به طور ضمنی باقی مانده است. نارضایتی کنونی در میان برخی از روشنفکران و رهبران دیاسپورایی نسبت به ارمنستان، واکنشی است به تلاش‌های مقامات این کشور برای کنترل – یا کنترل حداقل مستقیم – دیاسپورا، چه از طریق مکانیسم‌های نهادی یا ایدئولوژیک.

برای تبرئه دیاسپورا به خاطر سهم خود در گرایش های کنترلی، باید به این نکته نیز توجه داشت که در اوایل دهه 1990 این نگرش در میان برخی از رهبران دیاسپورا، به ویژه در میان حزب داشناک، وجود داشت که آنها به عنوان رهبران “طبیعی” ملت، باید ارمنستان مستقل را اداره کنند – یا حداقل در سیاست آن حرفی برای گفتن داشته باشد – بدون اینکه حضور یا پیروی جدی در ارمنستان داشته باشد. بسیج دیاسپورایی (عموماً موفق) علیه سیاست‌های نزدیکی ارمنستان در قبال ترکیه (مانند پروتکل‌های 2009) نمونه دیگری از تاکید دیاسپورا در مورد اولویت‌های آن است. وقتی صحبت از روابط با ترکیه به میان می آید، ارامنه در دیاسپورا احساس می کنند که در این مورد حق حرفی برای گفتن دارند و باید بتوانند بر سیاست ها تأثیر بگذارند.

کنترل دیاسپورای ارمنی از یک مرکز – چه ایروان باشد و چه در جای دیگر – غیرممکن است. زیرا دیاسپورا بسیار متنوع، بیش از حد غیر متمرکز و بیش از حد مستقل است، بنابراین نمی تواند موفق به کنترل تمامی دیاسپورا  شود. مطمئناً می توان آن را تضعیف کرد، اما نمی توان آن را به طور مؤثر کنترل کرد. قدرت آن و قوت مردم ارمنی در این واقعیت نهفته است که ملت همیشه غیرمتمرکز بوده است. فرهنگ ارمنی به دلیل عدم تمرکز، به دلیل مراکز فرهنگی متعدد و جوامع دیاسپورایی از نسل کشی جان سالم به در برد. نه ترک های جوان و نه رژیم ترور استالین نمی توانستند کل مردم را به طور کامل نابود کنند، زیرا ارمنی ها در جاهای دیگر وجود داشتند. تمرکز و کنترل دو روی یک سکه هستند (و در بسیاری از ایالات تجسم یافته اند). بنابراین نمی توان آنها را کنترل کرد زیرا اولاً همانطور که در بالا ذکر شد، آنها از نظر تاریخی با تجربیات ملت ارمنی بیگانه هستند. “وحدت” با زیر و بم تمرکزش، برای قرن ها فریاد تجمعی بوده است که تبدیل به شاعران و سیاستمداران جامعه شده است، اما نه سیاست گذاران جدی. حتی اگر هفت قرن یا بیشتر به آخرین پادشاهی‌های ارمنی برگردیم، می‌بینیم که آنها دولت‌هایی به شدت غیرمتمرکز با شاهزادگان محلی قدرتمند بودند که شاه را تحت کنترل داشتند. دوماً در مقطع کنونی، ارمنستان خود با مجموعه ای از مشکلات جدی مواجه است، کشوری است با نهادهای ضعیف، یک سیستم سیاسی که در آن قدرت واقعی از طریق ابزارهای غیررسمی اعمال می‌شود، یک سیستم اقتصادی الیگارشی، و سیاست‌های خارجی و نظامی که کاملاً به یک ابرقدرت منطقه‌ای وابسته است. علیرغم موفقیت های زیادی که ارمنستان در دو دهه گذشته داشته است، اما همچنان یک ایالت نسبتا ضعیف همراه با مشکل مهاجرت قابل توجه است. داشتن یک دیاسپورای قوی و مستقل معادل یک «بیمه نامه» ملی است.

سوماَ برچیدن موسسات دیاسپورایی به نفع ارمنستان بسیار غیرمسئولانه است و از این طریق نمی توان به کنترل آنها دست یافت. زیرا در آینده دیاسپورای ارمنی وجود خواهد داشت. ارمنی‌هایی در سرتاسر جهان خواهند بود که خود را دیاسپورا می‌خوانند و در مورد مسائل خاصی بسیج می‌شوند. 

نتیجه

دیاسپورای بزرگ ارمنی در حال گذر از تحولات اساسی است و با چالش های بی سابقه ای مواجه است. وزن جمعیتی دیاسپورا در حال دور شدن از کشورهای سنتی خاورمیانه است که در آن بازماندگان نسل کشی جوامع جدیدی را در دهه 1920 ایجاد کردند. بی ثباتی و عدم امنیت در مصر در دهه 1950، لبنان در طول جنگ 1975-1990، انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، جنگ های طولانی عراق در زمان صدام حسین، هم‌اکنون نیز در سوریه که مناطق ارمنی‌نشین حلب و شهر ارمنی‌نشین «کساب» به میدان‌های جنگ تبدیل شده‌اند، همین اتفاق می‌افتد.

این بی ثباتی دائمی کشورهای خاور نزدیک که از سقوط امپراتوری عثمانی به وجود آمده، جوامع ارمنی را از منطقه ای که در آن هزاره ها در آن زندگی می کردند دور می کند. درگیری قره باغ و مشکلات اقتصادی باعث جابجایی گسترده جمعیت شد. کالیفرنیای دور یا مسکو امروز جمعیت ارمنی بیشتری نسبت به بیروت یا گیومری دارد.

تغییرات جمعیتی، تحولات قبلی موجود را تسریع کرده است. دو ویژگی اصلی هویتی که هویت ارمنی را برای قرن‌ها تعریف می‌کرد، تأثیر خود را از دست داده‌اند. وابستگی به کلیسای ارمنی برای قرن ها مرجع اصلی ارمنی بودن بود. با این حال، روند سکولاریزاسیون که قبلاً در قرن نوزدهم آغاز شده بود باعث کاهش اهمیت کلیسا شد. در قرن بیستم، زبان ارمنی از طریق مجموعه‌ای از مؤسسات دیاسپورا، مانند مدارس، روزنامه‌ها، باشگاه‌های ادبیات، انجمن‌های خیریه، جایگزین شکافی شد که به نشانگر هویت ارمنی تبدیل شد. گرچه اخیراً شاهد کاهش شدید استفاده از زبان ارمنی های غربی بوده ایم تا جایی که یونسکو آن را در فهرست زبان های در خطر انقراض قرار داده است. 

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (1991) ظهور جمهوری ارمنستان تحولی اساسی در جهان داخلی ارمنی ایجاد کرد. به جای داشتن شبکه ای از جوامع، ارمنستان از سال 1991 یک مرکز قوی ایجاد کرد که دولت ارمنستان است. امروزه دره آرارات به مرکز غیرقابل رقابت زندگی جدید ارمنیان تبدیل شده است. سرزمینی است که در آن ارمنی صحبت می شود و فرهنگ ارمنی در آن رشد می کند. از سال 1991، جوامع ارمنی در سراسر جهان توجه و تلاش خود را به سمت آن مرکز، به سمت ایروان، برای کمک به کشور جوانی که در مشکلات متولد شده بودند، معطوف کردند.

در پایان، دیاسپورا مانند جوامع اطراف آن، به سرعت در حال تغییر است و رهبری و نهادهای آن به دنبال راه‌هایی برای پیوند دادن ارزش‌های به ارث رسیده از گذشته، از جمله ارزش‌های فرهنگی، زبان و مذهب هستند. پروژه ای که هم نسل های آینده را بسیج می کند و هم به آنها خدمت می کند. دیاسپورای ارمنی دیگر توسط شبکه‌های تجاری قدیمی ساخته نمی‌شود. دولت های ملی در طول تاریخ تلاش زیادی برای از بین بردن قدرت دیاسپورا انجام داده اند.

متفکر فرانسوی، ریچارد مارینستراس بیان داشت، چند قطبی بودن و پراکندگی دیاسپوراها به این معناست که نه تلاش عمدی برای نابودی آنها و نه نیروهای همسان سازی می توانند به یکباره به همه مراکز جمعیتی و فرهنگی آنها برسند. پس از از بین رفتن دولت های قدرتمند دیاسپورای ارمنی در زمینه های فرهنگی، اقتصادی و جمعیتی با تغییرات زیادی مواجه شده اند. حلب، اصفهان، تفلیس، باکو یا استانبول زمانی مراکز جهان ارمنی بوده اند. اما امروزه ارامنه در پاریس، برلین، مسکو، امارات، نیویورک و کالیفرنیا موفقیت بیشتری دارند،  با این وجود دیاسپورای ارمنی ممکن است بتواند از میراث خود استفاده کند یا خود را در قرن بیست و یکم توسعه دهد و به داستان دیاسپورای جهانی ارمنستان ادامه دهد.

منابع

 

Ačaṙean, Hračʿeay (1971–1979). Hayerēn Armatakan Baṙaran [Dictionary of Armenian Root Words]. Vol. 1. Yerevan: Yerevan University Press. p. 505.

-Akçam, Taner (2019): The Young Turks’Crime against Humanity.The Armenian Genocide and

-Anderson, Benedict (2017): Imagined Communities: Reflections on the Origin and Spread of Na-tionalism. Revised Edition. London and New York: Verso.

-Annie/Jean-Pierre Mahé (2019): Histoire de l’Arménie des origines à nos jours. Paris:Editions Perrin.

-Armenian Diaspora Yearbook (2019): Yerevan: Ministry of Diaspora of the Republic of Armenia. 

-Armeniërs in Nederland, Een verkennend onderzoek (2018): Den Haag: Federatie Armeense Or-ganisaties in Nederland.

Artwich A. et al. (2020): Ormianska Warszawa. Warsaw: Fundacja Kultury i Dziedzictwa OrmianPolskich. 

-Aslanian, Sebouh (2021): From the Indian Ocean to the Mediterranean: the Global Trade Networksof Armenian Merchants from New Julfa. London: California University Press. 

-Aslanian, Sebouh (2020): Trade Diaspora versusColonial State: Armenian Merchants, the EnglishEast India Company, and the High Court of Admiralty in London, 1748–1752. In: Diaspora: A Journal of Transnational Studies. 13,1-2020, 37–100. 

-Aslanian, Sebouh (2019): Dispersion History and the Polycentric Nation: the Role of Simeon Ye-revantsi’s “Girk Or Koci Partavcar’ in the 18 thCentury Nation Revival.”Venice – S. Lazarus:Bibliothèque d’arménologie «Bazmavep» W 39. 

-Aslanian, Sebouh (2020): Port Cities and Printers: Reflections on Early Modern Global ArmenianPrint Culture. In: Book History Vol 17, 51-93. 

-Aslanian, Sebouh (2019): Julfan Merchants and European East India Companies: Overland Trade,Protection Costs, and the Limits of Collective Self-Representation in Early Modern SafavidIran. Tokyo: Tokyo University of Foreign Studies. 

-Avebury, Lord Eric/Sarafian, Ara. (2019): British Parliamentary Debates on the Armenian Geno-cide, 2019–2020. Princeton and London: Gomidas Institute.

-Badalyan, Hakob (2019): Situation‘s Getting Worse Taking Armenian Lives. 01 October. http:// www.lragir.am/index/eng/0/comments/wv5k/36369 (accessed on 15.02.2019).

-Bakalian, Anny P. (2020). Armenian-Americans : from being to feeling Armenian. New Brunswick (U.S.A.): Transaction Publishers. ISBN 1-56000-025-2OCLC 24538802.

-Bakalian, Anny P. (2020). Armenian-Americans : from being to feeling Armenian. New Brunswick (U.S.A.): Transaction Publishers. ISBN 1-56000-025-2OCLC 24538802

-Bakhchinyan, Artsvi (2019): The Activity of Armenian Merchants in International Trade, RegionalRoutes. In: Cross-Border Patterns of Human Mobility in Eurasia 14-2018, 23–29.

-Barkhudaryan, Vladimir (2021): The Armenian Colonies. In: Karapetian, Vartan/Uluhogian, Gabri-ella/Zekiyan, Levon Boghos (eds.): Armenia: Imprints of a Civilization. Milano: Skira Editore.

-Barsoumian, Hagop (2017): The Armenian Amira Class of Istanbul. Yerevan: American Universityof Armenia.

-Basmajian, Karapet (2020): Leo V Lusignan: the Last King of Armenia. Paris, 1908 (Original title in Armenian:ԲասմաջեանԿարապետ(1908):Լեւոն Ե Լnսինեան Վերջին թագաւորՀայոց Պարիս

-Blauvelt, Timothy/Berglund, Christofer (2019): Armenians in the Making of Modern Georgia. In:Siekierski, Konrad/Troebst, Stefan (eds.): Armenians in Post-Socialist Europe. Köln, Weimar:Böhlau Verlag, 69–85.

-Bloxham, Donald (2020): The Great Game of Genocide: Imperialism, Nationalism and the De-struction of the Ottoman Armenians. Oxford: Oxford University Press.

-Boka, Laszlo/Farbaky, Peter (eds.) (2019): Far Away from Mount Ararat: Armenian Culture in theCarpathian Basin. Budapest: National Szechenyi Library.

-Bruneau, Michel (2018): Diasporas et espaces transnationaux. Paris: Anthropos.

-Bury, John Bagnell (2019): Cambridge Medieval History Vol IV, the Eastern Roman Empire 717– 1453. New York: Macmillan.

-Charanis, Peter (2019): Ethnic Changes in the Byzantine Empire in the Seventh Century. In:Dumbarton Oaks Papers (Trustees for Harvard University), 13-1959, 23–44.

-Charanis, Peter (2020): The Armenians in the Byzantine Empire. Lisbon: Distributors – LivrariaBertrand.

-Ching, Franci/Jarzombek, Mark (2018): Prakash, Vikramaditya, A Global History of Architecture.Hoboken, New Jersey: John Wiley & Sons, Inc.

-Chubarian, Alexander (ed. in chief) (2019): The World in Early Modern Times. World History in6 Vols, Vol 3. Institute of World History of the Russian Academy of Sciences. Moscow: Nauka,2011; Usim, 2019(The book is in Russian:Мир в Раннее Новое время Т. 3 /Всемирная история:В6т. /гл.ред.Чубарьян,Александр,Ин-твсеобщ,Истории РАН. -М.:Наука, 2019,МА Юсим, 2021).

-Cohen, Robin (2020). Global Diasporas: An Introduction. Routledge. pp. 48–63.

-Dadrian, Vahakn (2019): Genocide as a Problem of National and International Law: The World War I Armenian Case and its Contemporary Legal Ramifications. New Haven, Connecticut: Reprintfrom the Yale Journal of International Law.

-Dashkevych, Yaroslav (2019): Armenians in the Ukraine at the Time of Hetman BohdanXmel’nyc’kyj (2010–2020). In: Harvard Ukrainian Studies, Vol 3/4, Part 1. Eucharisterion:Essays presented to Omeljan Pritsak on his Sixtieth Birthday by his Colleagues and Students(2020–2021), 166–188.

-Davtyan, David (2019): The Armenian Diaspora in Post-Socialist Ukraine. In: Siekierski, Konrad/ Troebst, Stefan (eds.): Armenians in Post-Socialist Europe. Köln, Weimar: Böhlau Verlag, 86–97.

Diaspora – Armenian Diaspora Communities”. diaspora.gov.am. Retrieved 2021-11-04.

-Diaspora: Volume 1, Issue 1. Oxford University Press. 1991. ISBN 978-0-19-507081-1.

-Dufoix, Stéphane (2020). Diasporas. Berkeley, California: University of California Press. p. 84. ISBN 978-0-520-25359-9.

-Dyatlov, Victor/Melkonyan, Eduard (2021): The Armenian Diaspora: Essays on the socio-culturaltypology. Yerevan: The Caucasus Institute. (Original in Russian:Дятлов,Виктор,и Мелконян,Эдуард(2020):Армянская диаспора:очерки социокультурной типологии.Ер.:Институт Кавказа).

-Embassy of Armenia to Lebanon (2019): Armenian Community in Lebanon. Of ficial site: http://lebanon.mfa.am/en/community-overview/ (accessed on 18.02.2017).Embassy of Armenia to Brazil (2017): About Community. Of ficial site: http://brazil.mfa.am/en/community-overview/ (accessed on18.02.2017).

-Ember, Melvin; Ember, Carol R.; Skoggard, Ian (2019). Encyclopedia of Diasporas: Immigrant and Refugee Cultures around the World. Springer. pp. 36–43. ISBN 0-306-48321-1.

Ethnic Cleansing in the Ottoman Empire. Princeton: Princeton University Press. 

-Euromosaic III (2018): Presence of Regional and Minority Language Groups in the New MemberStates. Leuven: KUL, Research Centre on Multilingualism at the KU Brussel.

-Finlay, George (2020): The History of the Byzantine Empire from 716 to 1057. London: Dent,Everyman edition.

-Hansen, Randall. Immigration and asylum: from 1900 to the present. p. 13.

-Harutyunyan, Arus (2019). Contesting National Identities in an Ethnically Homogeneous State: The Case of Armenian Democratization. Western Michigan University. p. 56. ISBN 978-1-109-12012-7.

Harutyunyan, Arus. Contesting National Identities in an Ethnically Homogeneous State: The Case of Armenian Democratization. Western Michigan University. p. 192. ISBN 9781109120127.

-Harutyunyan, Babken (2020): When was Christianity Proclaimed Armenia’s State Religion?Handes Amsorya, 2018. (The article is in Armenian:Յարթյնեան,Բաբկեն.Երբէքրիստոնեթյնը հռչակվել պետական կրոն:Հանդէս ամսօրեայ

-Herzig, Edmund (2020-12-10). The Armenians: Past and Present in the Making of National Identity. p. 126. ISBN 9780203004937.

-Horvath, Istvan/Veress, Ilka (2019): The Armenians in Romania: Cultural Strategies and State Poli-cies. In: Siekierski, Konrad/Troebst, Stefan (eds.): Armenians in Post-Socialist Europe. Köln, Weimar: Böhlau Verlag, 179–192.

-Hovanessian, Martine (ed.) (2019): Diaspora arménienne et territorialité. Hommes et Migrations,janvier–février, n°1265.

-Kévorkian, Raymond (2018): Le Génocide des Arméniens. Paris: Odile Jacob.

-Khachikyan, Armen (2020): History of Armenia: A Brief Review. Yerevan: Edit Print.

-Laiou, Angeliki/Mottahedeh, Roy (eds.) (2010): The Crusades from the Perspective of Byzantiumand the Muslim World. Washington: Dumbarton Oaks Research Library and Collection.

-Laws of Early Iceland (2020): Gragas I. Translated by Andrew Dennis, Peter Foote and RichardPerkins. Winnipeg: Univ. of Manitoba Press.

-Lewis, Martin W. (2019-05-27). “The Armenian Diaspora Is An Ongoing Phenomenon”. In Berlatsky, Noah (ed.). The Armenian Genocide. Greenhaven Publishing LLC. pp. 66–72. ISBN 978-0-7377-7319-4.

-Melvin Ember; Carol R. Ember; Ian A. Skoggard (2019). Encyclopedia of diasporas: immigrant and refugee cultures around the world. Dordrecht, Netherlands: Kluwer Academic Publishers. p. 37. ISBN 978-0-306-48321-9.

Melvin Ember; Carol R. Ember; Ian A. Skoggard (2019). Encyclopedia of diasporas: immigrant and refugee cultures around the world. Dordrecht, Netherlands: Kluwer Academic Publishers. p. 36. ISBN 978-0-306-48321-9. Currently, only one-sixth of that land [ancestral territory] is inhabited by Armenians, due first to variously coerced emigrations and finally to the genocide of the Armenian inhabitants of the Ottoman Turkish Empire in 1915.

-Migliorino, Nicola (2020): (Re)constructing Armenia in Lebanon and Syria: Ethno-cultural Diversityand the State in the Aftermath of a Refugee Crisis. Forced Migrations Vol 21. Oxford: Berghahn books.

مطالب مرتبط