مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دولت های شکست خورده و مسئله صلح در خاورمیانه

اشتراک

مجتبی روستایی

پژوهشگر و کارشناس مسائل بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

 

پایان جنگ سرد آغاز اهمیت یافتن دولت های شکست خورده در روابط بین الملل است. اگر تا پیش از این، جنگ و صلح اغلب به روابط قدرت های برتر جهانی و منطقه ای محدود می شد، پس از جنگ سرد، چالش های دولت شکست خورده، این دولت ها را به بازیگرانی مطرح در تحولات بین المللی تبدیل کرد. دولت های شکست خورده که از ارائه کارویژه های یک دولت واقعی در سراسر قلمرو تحت حکومت خود ناتوان هستند به شدت درگیر، خطرناک و دارای رقابت خشونت آمیز گروه ها در داخل هستند. چنین دولت هایی نمی توانند حداقل شرایط مدنی مانند صلح، نظم و امنیت داخلی را تضمین کنند که این ناتوانی ناشی از ویژگی های این دولت هاست.

بر اساس شاخص های صندوق بین المللی صلح، دولت های شکست خورده با عنوان «شکننده» یا «در یک روند پیشرفته فروپاشی» تعریف می شوند. بخش زیادی از این دولتها در آفریقا و خاورمیانه واقع شده اند. طبق آخرین آمار صندوق بین المللی صلح در سال 2019، تقریباً همه دولت های خاورمیانه، خارج از محدوده «پایدار» صندوق بین المللی صلح قرار دارند و جایی را بین «هشدار» و سطح «اعلام خطر» شکنندگی دولت ها اشغال می کنند. یمن به عنوان شکننده ترین دولت در سطح جهانی در صدر فهرست قرار دارد و دولت های سوریه و عراق نیز در فاصله کمی از یمن جای گرفته اند. افزون بر این بسیاری دیگر از دولت های شکننده با کشورهای خاورمیانه هم مرز هستند. افغانستان و پاکستان از جمله مهمترین آنها هستند.

وجود دولت های شکست خورده در برخی کشورهای خاورمیانه زمینه ساز به خطر افتادن صلح منطقه ای و  بروز بحران های متعددی شده است که اثرات آن در بسیاری از موارد فرامنطقه ای نیز می باشد. یکی از مهم ترین اثرات شکنندگی ساختار دولت ها بر روند صلح منطقه ای و جهانی که به خصوص پس از یازده سپتامبر تشدید شده گسترش فعالیت های تروریستی در منطقه است.  فعالیت هایی که از 2001 به این سو با رشدی پنج برابری روبرو بوده است. دو دهه گذشته نشان می دهد که اکثر درگیری های فعال امروز، از جمله تروریسم بین المللی، از کشورهایی شکست خورده و فروپاشیده نشات می گیرد، که یا قادر به کنترل سر ریز آشفتگی های داخلی به فراتر از مرزهای خود نیستند یا به عمد در صدد صادرات آن در تلاش برای کاهش تهدید در خانه هستند. به عبارت دیگر، بحران هایی که در کشورهای شکست خورده ایجاد می شوند، به محیط اطراف آنها نیز آسیب می رسانند. داعش، حاصل وجود دولت شکست خورده در خاورمیانه است. وجود دولت شکست خورده در دو کشور عراق و سوریه سبب شد تا این گروه از عراق به سوریه نیز گسترش پیدا کند و احتمال گسترش آن به سایر کشورهای منطقه نیز وجود داشته باشد. با توجه به این که دولت شکست خورده هنوز در این منطقه وجود دارد، امکان گسترش و فعالیت گروه هایی از نوع داعش همواره وجود دارد.

ساختار دولت شکست خورده زمینه مداخله خارجی و گسترش فعالیت های تروریستی را فراهم می کند. تحولات عربی 2010 و آشوب ناشی از آن ها که در واقع نتیجه دولت های شکست خورده منطقه و ناکامی آن ها بود، زمینه فعالیت گروه های تروریستی به ویژه داعش را برجسته کرد و این گروه به مهم ترین بازیگر غیردولتی در تحولات خاورمیانه تبدیل شد که هدف آن تشکیل یک حکومت تروریستی در منطقه بود. در واقع، ایجاد ارتباط بین تروریسم و کشورهای شکست خورده از آن رو است که دولت های کارآمد مانع عملیات و اقدامات آنها می شوند، در حالی که دولت های شکست خورده از توان و امکانات کافی در این مورد برخوردار نیستند. البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که ایجاد ارتباط مستقیم بین تروریسم و کشورهای شکست خورده تا حدی ساده لوحانه است، زیرا همه کشورهای ضعیف و شکست خورده گرفتار تروریسم نیستند بلکه در این مورد عناصر دیگری همچون دین و سیاست را باید توامان در نظر گرفت.

ناتوانی در کنترل مرزهای ملی و اشتراک در مشکلات، مانند تنش های قومی – مذهبی و اختلافات مرزی از دیگر آثار دولت های شکست خورده در منطقه است که زمینه گسترش خشونت به دیگر کشورهای منطقه را مهیا کرده است. درگیری های متعدد میان کردهای شمال سوریه و عراق با دولت های تحت امرشان به منظور جداسازی ساختار سیاسی از این نمونه است که سرریز خطرات آن به کشورهای هم مرزی چون ایران و ترکیه که قومیت های کرد را در طول مرزهای خود دارند همواره وجود دارد. مرزهای سوریه، عراق و سینای مصر نیز همچنان بسیار بی ثبات و بحث برانگیز باقی مانده است. دولت لبنان نیز بر تمام بخش های کشور و مرزهای خود تسلط کامل ندارد و گروه های متعدد رقیب در بخش های مختلف آن با هم رقابت می کنند.

دولت های ورشکسته همچنین بزرگترین تولید کننده بحران های بشردوستانه، آوارگان و پناهندگان هستند. آنها ثبات رژیم را در کشورهای همسایه به خطر می اندازند. عدم موفقیت دولت در ارائه کارویژه های اساسی خود به مردم تاثیر عمیقی است که باعث می شود مردم یک کشور به مهاجرت رو بیاورند و به تبع جریان گسترده ای از پناهندگان ایجاد شود که کشورهای همسایه را بی ثبات کنند. به طور خاص وقتی مهاجرت با مسائلی همچون انتقال انواع بیماری های کشنده و مرگبار همراه باشد نقش مهمتری را به عنوان یک خطر ایفا می کند.

تضعیف حکومت های استبدادی متمرکز به عنوان پایه اصلی رژیم های عربی و عدم موفقیت در نصب دولت های جدید، قانونی تر و فراگیرتر، شکنندگی سیستمی قرارداد دولت – جامعه را در پی داشت و در برخی موارد منجر به هرج و مرج یا بازگشت به وضع پیشادولت شد. یک نوع الگوی قبل از دولت، با تقسیم اقتدار بین گروه های مختلف قومی و قبیله ای و مذهبی که باعث تضعیف این کشورها و از بین رفتن بسیاری از زیرساخت های آنها شد.

عدم وجود رهبری قوی در خاورمیانه، عدم وجود سازمان های منطقه ای فراگیر و موثر که اثرات اختلافات و منازعات را کاهش دهند از دلایلی است که باعث شده در طول دو دهه گذشته ناآرامی ها و بی ثباتی های منطقه ای نه تنها حل نشده بلکه گسترش نیز پیدا کنند و ساختارهای سیاسی دولت های منطقه شکننده تر از قبل شوند. همچنین هیچ هژمون منطقه ای مستقری وجود ندارد که نقشی را همانند مصر در دهه 50 و 60 میلادی ایفا کند. امروز شماری از کشورها برای این موقعیت مبارزه می کنند: ایران، ترکیه، عربستان و اسراییل که البته هیچکدام قدرت غالب منطقه ای نیستند و قدرت منطقه ای بین آنها تقسیم شده است. هیچ قدرت خارجی غالبی نیز در منطقه وجود ندارد. آمریکا حضور ضعیفی در منطقه دارد، اروپا نیز قدرت چندانی را همچون گذشته در منطقه دارا نیست و روسیه نیز تنها در مواردی ورود می کند که اندک منافعش در منطقه به خطر بیفتد.

واقعیت آن است که اکنون دولت های شکست خورده نه تنها برای مردم خود و همسایگانشان بلکه برای مردم سراسر جهان خطراتی جدی را به همراه دارند. جلوگیری از شکست دولتها و احیای مجدد آنهایی که شکست خورده اند ضرورتی استراتژیک و اخلاقی هست که می تواند به احیا و گسترش صلح منطقه ای و جهانی کمک فراوانی کند.

واژگان کلیدی: دولت های شکست خورده ، مسئله صلح ، خاورمیانه، مجتبی روستایی

مطالب مرتبط