مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

جایگاه اتحادیه اروپایی در روند صلح خاورمیانه

اشتراک

دکتر سعید خالوزاده[1]

چکیده

 

مشکلات اخیر خاورمیانه ریشه در تاریخ دارد و برخورد عقلایی با آن دشوار است. با توجه به شرایط حساس منطقه بازیگران خارجی بخصوص اتحادیه اروپایی نباید خیلی نسبت به نفوذ خود در این منطقه دچار اوهام شوند. اتحادیه یک بازیگر جوان در صحنه بین المللی است که از عدم اطمینان به خود رنج می برد و نقش آفرینی اش راحت نیست. در چند سال اخیر اتحادیه اروپا به عنوان یکی از طرفین فعال در مسائل منطقه خاورمیانه ظاهر شده است. آمریکا و اسرائیل با نقش مستقل و فعال اتحادیه اروپا موافق نبوده و بیشتر تمایل دارند اتحادیه اروپا نقش مکمل آمریکا را ایفا نماید. از ابتداي روند صلح اسلو، ابعاد اقتصادي و كمك هاي مالي در كانون مركزي سياست و رفتار اتحاديه اروپايي بوده است.

اتحادیه اروپا موضع نسبتا متعادل تری نسبت به آمریکا در روند سازش دارد، این در حالی است که آمریکا در همه موارد جانب تل آویو را گرفته و در همین جاست که اروپا می تواند نقشى متفاوت را ایفا نماید. تداوم خشونت در خاورمیانه بی ثباتی را در منطقه گسترش می دهد و نقش و جایگاه اروپا در منطقه را دچار چالش کرده است. سرعت حوادث در روند تحولات بهار عربی موجب غافلگیری شدید اتحادیه اروپایی شد. وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی موقعیت اروپا را شکننده می سازد. اروپا نمی‌خواهد کاری کند که موجب رنجش رژیم های عربی شود.

یکی از نقاط ضعف اتحادیه اروپا عدم برخورداری از سیاست خارجی واحد در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاه های مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است. حمله نظامی به لیبی، اختلاف نظر بین فرانسه و آلمان، دو موتور محرکه اروپا، و با اکثر کشورهای عضو بوجود آورد و بار دگر نشان داد که اتحادیه اروپا هنوز از نداشتن یک ساختار نظامی و دفاعی مستقل در رنج است.

کلیدواژه ها : اتحادیه اروپایی، خاورمیانه، روند صلح، فلسطین، امریکا، اسرائیل

 

مقدمه

با توجه به پيچيده شدن اوضاع سياسي – ژئوپلتيك در منطقه خاورميانه و تشديد درگيري ها بين فلسطينيان و دولت اسرائيل و با توجه به چشم انداز تشكيل دو دولت در سرزمين هاي اشغالي، اتحاديه اروپائي كه در مجاورت اين منطقه قرار دارد، علاقمندي خود جهت داشتن نقش و حضور در اين منطقه را اعلام كرده است. از طرف ديگر مخالفت اسرائيل و آمريكا با افزايش نقش اتحاديه اروپائي يكي از پارامترهاي اصلي حل و فصل بحران خاورميانه است. اتحاديه اروپائي در صدد خارج كردن نقش انحصاري آمريكا در خاورميانه است و لذا حضور نيروهاي مهم ديگر از جمله سازمان ملل متحد، روسيه و كشورهاي ذينفوذ منطقه را در اين روند مثبت ارزيابي مي كند. ج.ا.ا مي تواند در اين راستا نقش عمده اي ايفا كند كه مورد قبول اتحاديه اروپائي نيز باشد. اشتراكات ج.ا.ا با اتحاديه اروپائي در روند تحولات خاورميانه قابل توجه بوده و بيشتر از اختلافات طرفين مي باشد. اتحاديه اروپائي از طريق پارامترهاي سياسي، اقتصادي – تجاري مي تواند با كشورهاي اين منطقه در تعامل و همكاري باشد و جايگاه خود را در روند تحولات منطقه تثبيت كند.

اتحاديه اروپايي حل و فصل مناقشه اعراب-اسرائيل را در راهبرد امنيتي اروپا يك «اولويت راهبردي[2]» توصيف كرده است[3]. سند تصويب شده راهبرد امنيتي اتحاديه تصريح مي كند بدون فيصله اين مناقشه «امكان چنداني براي پرداختن به ساير مشكلات در خاورميانه وجود ندارد». يعني اهداف اروپا از قبيل دمكراتيزه شدن و آزادسازي، همكاري اقتصادي منطقه اي، ايجاد منطقه آزاد تجاري و همكاري امنيتي منطقه اي تحقق نخواهد يافت. در همين حال، سياستگذاران اروپايي از تمام كشورهاي عضو اتحاديه اروپایی معتقدند كه حل و فصل مسالمت آميز مناقشه اعراب – اسرائيل في نفسه يك هدف است كه تا حد زيادي ناشي از نگراني راهبردي اروپا در مورد امنيت اسرائيل، حمايت اتحاديه از حقوق مشروع مردم فلسطين براي داشتن سرزمين و علاقه اتحاديه به روابط حسن همجواري با جهان عرب است.

بطور کلی اتحادیه اروپا موضع نسبتا متعادل تری نسبت به آمریکا در روند سازش دارد، این در حالی است که آمریکا در همه موارد جانب تل آویو را گرفته و در همین جاست که اروپا می تواند نقشى متفاوت را ایفا نماید. اتحادیه اروپا تنظیم کننده اصلى نقشه راه است که در آن راه حلى براى پایان دادن به بحران میان رژیم اسرائیل و فلسطین ترسیم شده و به همین علت است که اروپا باید در چارچوب جامه عمل پوشاندن به نکات و مفاد همین برنامه و نیز به عنوان وزنه اى سازنده در مقابل آمریکا تلاش کنند.

راهبرد کلی اتحادیه اروپا در خاورمیانه

بطور كلي، اروپائيان مايلند همسايگان جنوبي شان در ثبات و آرامش به سر برند تا از گسترشِ مهاجرت هاي غيرقانوني و جنايات سازماندهي شده کاسته شود[4]. يكي از عمده ترين تفاوت ها بر سر راهبرد اتحاديه اروپايي و آمريكا، نوع نگرش به درگيري بين اسراييل و فلسطينيان و راه هاي حل آن است. برنامه هاي اتحاديه اروپايي كه در چارچوب يك راهبرد براي آينده خاورميانه تدوين شده عبارت از سه اولویت اصلی ذیل است[5] :

افزايش حمايت از دمکرات هاي منطقه، ايجاد زمينه براي سهولت بخشيدن به توسعه ي دمکراسي و بالاخره سازماندهي مجدد سياست غرب براي حمايت از سياسيونِ حامي استقرار دمکراسي در کشورهاي ديگر.

از نظر اتحاديه اروپا «تغييرات در خاورمیانه مي بايست از درون منطقه برخيزد. وظيفه اتحاديه انديشيدن به سياستي است که به تقويت نيروهاي سياسي محلي در مبارزه براي تغييرات دمکراتيک بيانجامد. اتحاديه اروپايي، به سهم خود، مي بايست تلاش جهت ترويج دمکراسي بر زمينه ي گفتگو ميان اتحاديه و مديترانه ي تغيير سازمان داده شده را گسترش دهد. همزمان با کار پايه اي، مي بايست که از سياست هاي تجاري و حمايتي خود نيز براي تشويق دولت ها به اصلاحات و گسترش فضاي حرکت سياسي مشروع بهره بگيرد. با پيشبرد روندي شفاف و قابل اتکا مي بايست کشورهايي را که پيشرفت هايي به سوي دمکراسي و استقرار دولت هاي درستکار حاصل کرده اند را مورد تشويق قرار داده و آنهايي را که خلاف عمل کرده اند، از امتيازاتي محروم کند (گزارش کمیسیون اروپایی، 16 مه 2010).

پيوندهاي ديرينه و عميق تاريخي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي دولت‌هاي اروپايي با منطقه خاورميانه سبب شده اتحاديه اروپا توجه ويژه‌يي به خاورميانه داشته باشد. قرابت جغرافيايي خاورميانه به قاره اروپا در كنار وابستگي روزافزون دولت‌هاي اروپايي به واردات انرژي از بازارهاي جهاني موجب شده تا اتحاديه اروپا در تنظيم روابط خود با مناطق خاورميانه و خليج فارس، «امنيت‌سازي» و «توسعه روابط اقتصادي» با كشورهاي واقع در اين مناطق را در صدر دستوركار سياست‌خارجي خود قرار دهد.

با‌توجه به‌ وجود بحران‌هاي مختلف در خاورميانه، تعامل با مسائل و تحولات اين منطقه يكي از آزمون‌هاي مهم براي سياست خارجي و امنيتي مشترك اتحاديه اروپا است. در اين زمينه، اين اتحاديه كوشيده است با بهره‌گيري از شرايط و تحولات ضمن تقويت جايگاه خود در منطقه، به توسعه مكانيسم‌هاي نهادي جهت پيشبرد اهداف يادشده در قالب‌هايي نظير «مشاركت اروپا، مديترانه»، «سياست همسايگي اروپايي» و «موافقت‌نامه با شوراي همكاري خليج فارس» بپردازد. اتحاديه اروپا به عنوان موفق‌ترين الگوي هم‌گرايي منطقه‌يي، از ابتداي دهه 1990 تلاش‌ها و برنامه‌هاي هدفمندي را براي انسجام و گسترش خود از طريق «هماهنگ‌سازي» سياست‌هاي ملي اعضا آغاز كرده است. در اين ميان، با بازتعريف كردن سطح روابط خود با ايالات‌متحده امريكا از «وابستگي» به «مشاركت» فراآتلانتيكي كوشيده است تا جايي كه ممكن است، زمينه‌هاي بين‌المللي را براي ايفاي نقش جديد جهاني خود مساعد نمايد[6].

چالش های سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خاورمیانه

در يك نگرش تحليلي، سياست خارجي اتحاديه اروپا در قبال منطقه خاورميانه با چالش هايي مواجه است[7]. نخست، هنوز سياست خارجي و امنيتي مشترك (CFSP)[8] اتحاديه اروپا از بالندگي لازم در مواجهه با بحران هايي بين المللي برخوردار نگرديده و در خصوص موضوعات و مناطق حساس، سياست دول اروپايي از روندهاي ملي بيش از گرايش هاي فراملي تبعيت مي كند.

دوم، ورود 10 كشور اروپاي مركزي و شرقي به اين اتحاديه و تبديل شدن آن به سازماني با 27 عضو، بر سرعت عمل و كار آمدي سياست خارجي و امنيتي مشترك اتحاديه اروپا تاثيري باز دارنده داشته و زمينه را براي مداخله و تاثير گذاري برخي از قدرت هاي بزرگ همچون ايالات متحده آمريكا در تحولات اروپا و سياست خارجي آن فراهم كرده است.

سوم، خاورميانه بزرگ به لحاظ جغرافيايي و نيز موضوعي، از گستره مفهومي وسيعي برخودار است. از نظر جغرافيايي، حداقل در تعريف اروپايي آن، اين منطقه چندين خرده سيستم منطقه اي شامل كشورهاي واقع در حاشيه خليج فارس و نيز در ساحل مديترانه جنوبي و شرقي را پوشش مي دهد[9]. از نظر موضوعي نيز خاورميانه پذيراي بحران ها و موضوعات متعدد با بازتاب هاي وسيع بين المللي مي باشد كه مناقشه اعراب و اسرائيل، امنيت انرژي، تروريسم، تسليحات كشتار جمعي، بحران عراق و فعاليت هاي هسته اي جمهوري اسلامي ايران از آن جمله هستند.

چهارم، به طور سنتي، اروپا نقش خود را در خاورميانه به عنوان يك بازيگر در چارچوب خط مشي هاي كلي سياسي و اقتصادي آمريكا ايفا كرده و به جاي تعقيب يك سياست فعال و مستقل، اغلب كاركردي «انضمامي» و «تكميلي» داشته است[10].

برخي تحولات جاري در خاورميانه اين منطقه را براي كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و سياست خارجي و امنيتي مشترك اين اتحاديه بسيار مهم ميسازد. پيامدهاي جنگ اخير در نوار غزه و لبنان و تعهد اروپا به تامين نيروهاي صلحبان، استمرار بحران فلسطين، بي ثباتي امنيتي در عراق، نوع نگاه اروپا به برنامه هسته اي ايران و تشديد اوضاع نابساماني امنيتي در جنوب افغانستان و نيز بروز اقدامات تروريستي در برخي از كشورهاي اروپايي از جمله تحولاتي هستند كه منادي عصر جديد در سياست هاي منطقه اي اروپا مي باشند.

راهبرد امنيتي اتحاديه اروپايي در خاورميانه

بدنبال بحث های متعدد صورت گرفته در اتحادیه اروپایی خاوير سولانا، نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپایی[11]، راهبرد امنيتي اتحاديه اروپايي در دهه آينده را تهيه و آنرا در تاريخ 20 ژوئن 2003، به شوراي سران اتحاديه اروپايي در شهر تسالونيك يونان، ارائه كرد. در راهبرد امنيتي اتحاديه اروپايي آمده : “به نفع اروپا است كه كشورهاي هم مرز با ما بويژه منطقه خاورميانه خوب اداره شوند. همسايگان خاورميانه اي كه در منازعات خشونت گرايانه درگير شده اند، دولت هاي ضعيفي كه جرايم سازمان يافته را شكوفا نموده اند، جوامع با سوء رفتار يا رشد جمعيت انفجارآميز در همسايگي اروپا، مسائلي را براي اروپا مطرح نموده اند. حل و فصل منازعه اعراب و اسرائيل يك اولويت استراتژيك براي اروپا است. بدون اين، شانس كمي براي حل و فصل موفقيت آميز مسائل ديگر در خاورميانه وجود خواهد داشت. اتحاديه اروپا در اين موضوع بيش از 20 سال است كه درگير مي باشد.

اتحاديه اروپائي حق برگشت ناپذير اسرائيل براي زندگي در صلح و امنيت در داخل مرزهاي شناخته شده بين المللي را برسميت مي شناسد. اتحاديه همچنين ضرورت ايجاد يك كشور فلسطيني داراي حاكميت دموكراتيك و صلح آميز بر اساس مرزهاي سال 1967 و تبادل بخش هاي كوچكي از سرزمين، تقسيم بيت المقدس بعنوان پايتخت و همچنين يك راه حل عادلانه و قابل قبول در مورد مسئله پناهندگان را برسميت مي شناسد. اتحاديه اروپائي تمامي اشكال تروريسم عليه غيرنظاميان اسرائيلي را محكوم مي كند و از دولت فلسطين مي خواهد هر اقدامي را در توان دارد براي جلوگيري از اين اقدامات انجام دهد. همزمان اتحاديه اروپائي از اسرائيل مي خواهد نيروهاي نظامي خود را از مرزهاي شناخته شده بين المللي سال 1967 خارج كند، به اعدام هاي خارج از رويه قضائي، اقدامات مربوط به محاصره كردن فلسطين و به محدوديت هائي كه مردم فلسطين با آن مواجه هستند خاتمه دهد و جلوي ساخت مجتمعات مسكوني را بگيرد(گزارش كميسيون اروپائي، 2010). اتحاديه اروپائي بيشتر از هر زماني معتقد به يافتن راه حل هائي براي مشكلات سياسي، اقتصادي، انساني و امنيتي است. انجام اصلاحات و تقويت نهادهاي اداري يك وظيفه دولت فلسطين است و بايد از داخل اين كشور بوجود آيد. فلسطينيان بايد مجاب شوند كه با تلاش هاي آنهاست كه هر گونه پيشرفتي در آينده مي تواند بثمر برسد و نهادهاي دولتي لازمه ايجاد يك كشور بر اساس اصول دموكراتيك بوجود آيد. سياست اتحاديه اروپائي تعامل با دولت خودمختار فلسطين و طرف هاي بين المللي بمنظور يافتن راه حلي براساس مدارا و رعايت دموكراسي و حقوق بشر است (همان).

بطوركلي اروپاييان براي حضور در تحولات آتي خاورميانه نسبت به برخي محورهاي اساسي تاکيد دارند :

1- محوريت صلح با عملياتي شدن روند صلح خاورميانه ميان فلسطيني ها و رژيم صهيونيستي بر اساس طرح هاي ارايه شده بويژه نقشه راه و پيگيري اصول مورد نظر اروپاييان.

2- ترويج دمکراسي اروپايي بر اساس تعاملات فيمابين، بهره گيري از رايزني و ابزار ديپلماتيک.

3- پيشي گرفتن در برخي حوزه هاي بحراني در رقابت با ايالات متحده و بهره گيري از تجربيات و سوابق حضور خود در اين منطقه و موجه جلوه دادن و مشروع ساختن ابزارهاي تاثير گذار خود.

4- اولويت دهي به ابزارهاي اقتصادي و دوري جستن از سياست هاي سخت افزاري با هدف تعميق روابط، تاثير گذاري بر فرآيند تصميم گيري و يافتن پايگاههاي نفوذ.

5- شکل گيري هويت مستقل اروپا در مجموعه جهان غرب با هدف تجديد نظر در ساختار آن بويژه تکثير قدرت و نقش آفريني متوازن بين کشورهاي موثر[12].

مواضع كلي اتحاديه اروپائي در خصوص درگيري خاورميانه

در چند سال اخير اتحاديه اروپائي بعنوان يكي از طرفين فعال در حل مسالمت آميز روند صلح خاورميانه ظاهر شده است. از طرفي بسياري از كشورهاي دنيا، با هدف محدود کردن امریکا و اسرائیل، از اتحاديه مي خواهند كه در اين روند فعالتر شده و سعي نمايد نقش بيشتري ايفا نمايد. امري كه با خواست اتحاديه و اعضاي آن سنخيت دارد. اين در حالي است كه آمريكا و اسرائيل هيچگاه با نقش فعال اتحاديه اروپائي در روند صلح خاورميانه موافق نبوده اند و بيشتر مايلند اتحاديه نقش مكمل آمريكا و در چارچوب سياست هاي آمريكا و اسرائيل را ايفاء نمايد.

اين ديدگاه عمومي وجود دارد كه كمك ها و طرح هاي انفرادي كه از سوي كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي اختصاص يافته، عليرغم حسن نيت اين كشورها، بازتاب لازم را نداشته است. در واقع این ابتكارات انفرادي در صورتي كه از سوي ساير اعضاي اتحاديه حمايت نشود، خيلي شانس موفقيت ندارد و اين در حالي است كه بدست آوردن حمايت كليه كشورهاي عضو اتحاديه براي فرموله كردن اقدامات عملي و عيني وراي توافقي كه روي اصول كلي كه در بيانيه هاي اتحاديه اروپايي آمده، بسيار مشكل است. ديدگاه هاي متعدد اعضاي اتحاديه اروپايي در مورد اجراي اصول كلي براي حل درگيري اعراب – اسراييل مانع از اقدام جدي و قاطع اتحاديه اروپايي مي شود.

تنها سياستي كه واقعا مي تواند اروپايي باشد و با سياست آمريكا تا اندازه اي هماهنگي دارد و اجازه مي دهد اروپا به عنوان يك مخاطب معتبر از سوي دو طرف پذيرفته شود، سياستي است كه حدود ده سال دارد از سوي اتحاديه پيگيري مي شود : يك نقش مكمل متعادل در بين دو طرف درگيري و در كنار آمريكا و نه يك ديدگاه آلترناتيو همچون ديدگاهي كه در پايان دهه 70 و ابتداي سال هاي 80 در بيانيه ونيز تجلي يافت[13].

     سياست جديد اتحاديه اروپايي در خاورميانه داراي 3 جنبه كلي مي باشد[14]

     1 – تلاش هايي در جهت ثبات منطقه اي و جستجوي راه حل هاي چند جانبه

     2 – حمايت از ايجاد كشور فلسطين و ساختن دولت فلسطين

     3 – حمايت مالي و اقتصادي از روند صلح. در عمل اين سه جنبه با هم مرتبط هستند و چندان از هم متمايز نيستند.

نقش حمايت هاي مالي اتحاديه از روند صلح خاورميانه

از ابتداي روند صلح اسلو، ابعاد اقتصادي و كمك هاي مالي در كانون مركزي سياست و رفتار اتحاديه اروپايي بوده است. در واقع از سال 1993 تا سال 2009، اتحاديه و كشورهاي عضو آن بزرگترين دهندگان كمك مالي و فني به دولت خودگردان فلسطين و همچنين كلا به روند صلح خاورميانه بوده اند[15].

     كمك هاي اقتصادي اتحاديه اروپائي و كشورهاي عضو آن به دولت فلسطيني در سال هاي 2003 تا 2009 بالغ بر 88/1 ميليارد دلار بوده است كه اين رقم 55 درصد از كل كمك هاي بين المللي در اين مقطع را تشكيل مي دهد. اين در حالي است كه علي رغم كمك اتحاديه بخاطر مسائلي چون بلوكه شدن روند صلح و خصوصا بلوكه شدن دوره اي سرزمين هاي فلسطيني توسط اسرائيل، اين كمك نتوانسته موجب رونق اقتصادي در اين سرزمين ها و افزايش سطح زندگي ساكنين آن بشود. معذالك همين كمك ها اجازه داده تا از فروپاشي كامل اقتصاد فلسطين و نهادهاي آن جلوگيري شده و پروسه صلح زنده نگه داشته شود.

از نظر اتحاديه اروپائي، موافقتنامه مشاركت اروپا-مديترانه كه از سوي كنفرانس بارسلون اعلام گرديد، تنها مكانيسم گفتگو است كه مي تواند همه بازيگران منطقه اي را گرد آورد ولی اجراي اين موافقتنامه بخاطر بلوكه شدن روند صلح مورد تهديد قرار گرفته است. از ديد اتحاديه برخي شرايط از جمله : خاتمه بخشيدن به بلوكه كردن سرزمين هاي فلسطيني از سوي اسرائيل، انجام يكسري اقدامات اقتصادي براي اينكه موافقتنامه مشاركت بين اتحاديه اروپائي و سازمان آزاديبخش فلسطين بطور كامل اجرائي شود، تسريع در روند يكپارچگي اقتصادي منطقه اي، حفظ روند بارسلون، بايد متحقق شود تا پيشرفت هاي واقعي بتواند ميسر شود. در چارچوب فرآيند بارسلون 1995، اتحاديه اروپائي تاكنون با دوازده كشور حوزه مديترانه از جمله اسرائيل و دولت خودگردان فلسطين موافقتنامه مشاركت امضاء كرده است[16].

     اتحاديه اروپائي بر اقدامات آمريكا و اتحاديه اروپائي كه جنبه تكميلي يكديگر را دارد تاكيد كرده و خاطرنشان مي كند كه سياست اتحاديه در منطقه تاكنون بر همين منوال بوده است. اتحاديه معتقد است كه نقش سياسي سازنده اتحاديه اروپائي داراي اثرات مثبت تري در فرآيند صلح خواهد بود. بعلاوه اتحاديه بايد بعنوان بزرگترين كمك كننده، نقش مهمتري را در هماهنگ سازي كمك اقتصادي بين المللي به سرزمين هاي فلسطيني، ايفا كند[17].

راهبرد اقتصادی اتحادیه اروپایی در منطقه خاورمیانه

از سال 2005 تا 2010 گام هاي بسيار مؤثري در ايجاد خاورميانه يكپارچه اقتصادي برداشته شد. اتحاديه اروپا با همه كشورهاي خاورميانه به استثناي ايران پيمان تجاري امضاء كرده است. اقتصاد خاورميانه در حال ادغام در اقتصاد اتحاديه اروپاست[18]. ادغام اقتصاد خاورميانه در اقتصاد اتحاديه اروپا نظر به حقوق گمركي 4 درصدي اتحاديه اروپا و آمريكا در عمل به منزله ادغام اقتصاد خاورميانه در اقتصاد آمريكاست.

مقام هاي اروپايي اعتقاد دارند اصلاحات اقتصادي در خاورميانه كه به رشدهاي بالا در اين كشورها منجر شود مي تواند نمونه موفقي از تفكر اقتصادي اتحاديه اروپا در هزاره سوم معرفي شود. علاوه بر اين، كشورهاي خاورميانه به ويژه كشورهاي نفت خيز آن بازار مناسبي براي فروش محصولات برتر اروپايي در آينده است و تعميق مناسبات اقتصادي اروپا مي تواند ضمانتي براي فروش آنها باشد. اتحادیه اروپايي اميدوار است با ايجاد سياست هاي آزادسازي اقتصادي و تجاري و اصلاحات ساختاري در كشورهاي خاورميانه و هم پيوندي آنها با نظام تجارت جهاني، شرايط ورود آنها به سازمان جهاني تجارت را هموار سازد. اتحاديه اروپا، ثبات داخلي، پيشرفت اقتصادي، امنيت و رفاه جوامع‌ملي خود را در گروي برقراري ثبات اقتصادي و سياسي در محيط‌هاي امنيتي خود از جمله منطقه خاورميانه مي‌داند. درحقيقت، اتحاديه اروپا درباره وجوه نوين ناامني‌هاي جهاني نظير تكثير تسليحات كشتار جمعي، تروريسم، منازعات منطقه‌يي و جنايات سازمان‌يافته، خود را از منطقه خاورميانه «آسيب‌پذير» مي‌بيند. اين آسيب‌پذيري در كنار «وابستگي فزاينده» اتحاديه اروپا به منابع نفتي خاورميانه، محرك‌هاي اصلي سياست خاورميانه‌يي اتحاديه هستند.

از همين رو، اتحاديه اروپا حمايت و كمك به توسعه ثبات و امنيت در خاورميانه را راه‌حل اصلي مواجهه با چالش‌هاي نوين امنيتي و نيز دستيابي پايدار به منابع نفتي واقع در اين منطقه مي‌داند. اتحادیه اروپایی با اختصاص 1 میلیارد دلار بزرگترین کمک کننده جهانی به فلسطینیان است و بیش از یک سوم کمک های بین المللی به لبنان در کنفرانس بین المللی حمایت از لبنان که در ژانویه 2007 در پاریس برگزار شد را متقبل گردید[19].

فاکتور اسراییل در فرایند صلح خاورمیانه

نگاهي كه فلسطينيان و اكثريت ملت هاي عرب نسبت به كشور اسرائيل دارند در سه كلمه كلي خلاصه مي شود : بي عدالتي، اهانت و بي اعتنايي به جنايت. براي جهان عرب، ايجاد يك كشور يهودي بخودي خود يك بي عدالتي تاريخي و يك اقدام اشتباه استعماري است. چرا جهان عرب و مسلمان بايد بهاي جنايات غرب مسيحي در قبال مردم يهود را بپردازد؟ بازگشت اسرائيل به مرزهاي 1967 بخودي خود يك مصالحه تاريخي است و بدين ترتيب اسرائيل مي تواند نيمي از سرزمين هاي متصرفه را به نام رئاليسم تاريخي به جهان عرب كه احساس مي كند حقش است، بازگرداند.

     اين احساس بي عدالتي عميق كه همراه با حقارت در برابر قدرت و موفقيت هاي اسرائيل است بطرز دردناكي با شكست جهان عرب و مسلمان جهت ورود به مدرنيته و دموكراسي مصادف شده است. ده سال اخير موجب تقويت احساس فروپاشي تمدني كه دوران شكوفايي خود را در زماني كه اروپاي مسيحي در تاریکی و قرون وسطي بسر مي برد و دوران بيداري اش (رنسانس) با دوران فروپاشي تمدن اسلامي برخورد كرده بود، شده است. اين احساس تبديل به يك انتقاد بسيار شديد نسبت به غربي شده كه آنرا مسئول شكست هايش مي داند. غربي كه رژيم هاي غالبا فاسد را بر سر قدرت حفظ مي كند و بخاطر حفظ وضع موجود سياسي مجرم است[20]. همچنان كه اوليويه روا[21] تاریخ نگار فرانسوی به درستي مي گويد به همان اندازه كه نخبگان مسلمان غربي شده اند به همان اندازه نسبت به يك غرب فاسد خشونت نشان مي دهند.   در مقابل، نگاهي كه اسرائيلي ها به فلسطينيان و كل جهان عرب دارند در سه واژه خلاصه مي شود : تجاهل و ناداني، بي تفاوتي، ناامني و برتري جويي.

اتحادیه اروپایی و بهار عربی

تحولات خاورمیانه در دو سال اخیر تاثیرات زیادی در کشورهای اروپایی بجای گذارد. اروپا که در نزدیکی مرزهای این منطقه قرار دارد، از همان ابتدا واکنش زیادی نسبت به تحولات بهار عربی نشان داد. تداوم انقلابات و خشونت در خاورمیانه بی ثباتی را در منطقه گسترش می دهد و نقش و جایگاه اروپا و کشورهای بزرگ آن بخصوص فرانسه و ایتالیا و انگلیس در منطقه را دچار چالش کرده است. سرعت حوادث موجب غافلگیری شدید اتحادیه اروپایی شد. وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی موقعیت اروپا را شکننده می سازد. اروپا نمی‌خواهد کاری کند که موجب رنجش رژیم های عربی شود.

یکی از نقاط ضعف اتحادیه اروپا عدم برخورداری از سیاست خارجی واحد در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاه های مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است. حمله نظامی به لیبی اختلاف نظر بین فرانسه و آلمان، دو موتور محرکه اروپا، بوجود آورد و بار دگر نشان داد که اتحادیه اروپا هنوز از نداشتن یک ساختار نظامی و دفاعی در رنج است. حمله به لیبی از سوی فرانسه، انگلیس و امریکا مرزهای جنوبی اروپا را ناامن کرده و زمینه ساز افزایش عملیات تروریستی و موج مهاجرت به اروپا است. طولانی‌تر شدن درگیری و بی ثباتی در جنوب مدیترانه به نفع اروپا نیست. اتحادیه از قدرت یافتن دولت‌های مردمی و اسلام‌گرای عربی که دیدگاه خوبی نسبت به غرب ندارند نگران است. اروپا مجبور است سیاست صبر و انتظار را پیش گیرد تا در گذر زمان بتواند خود را با تحولات جدید منطقه ای وفق داده و سیاست مقتضی در پیش گیرد[22].

نگاهی به مواضع متفاوت کشورهای اروپایی نسبت به تحولات خاورمیانه در دو سال اخیر بیانگر آنست که این کشورها بعضاً و در شرایط متفاوت مصالح و منافع ملی را بیشتر از منافع اتحادیه در نظر گرفته اند. روند تحولات در سوریه این امر را بخصوص در ارتباط با دیپلماسی فرانسه نشان می دهد. در خصوص بحران فلسطین، فرانسه سعی دارد تا با ایجاد دو دولت در سرزمین های اشغالی موضوع اختلاف در این منطقه را فیصله داده و از نفوذ معنوی کشورهایی مانند ایران و سوریه در این منطقه بکاهد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر فرانسه، كمك بیشتر به رژیم صهیونیستی برنامه مشترك نامزدهای اصلی انتخابات فرانسه بود. به نوشته روزنامه لوموند[23]، ساركوزی در اظهارات تبلیغاتی خود گفته است كه در صورت پیروزی به فلسطین و اسرائیل خواهد رفت و امید دارد كه فرانسه و در پشت آن همه اروپا مبتكر تبدیل سال 2012 میلادی به سال برقراری صلح میان دو طرف باشند. فرانسوآ اولاند رقیب سوسیالیست ساركوزی نیز در فهرست 60 تعهد خود در صورت پیروزی در انتخابات، از برنامه خود برای برگزاری مذاكرات جدید صلح خبر داد[24].

حمله به لیبی از سوی فرانسه، انگلیس و امریکا مرزهای جنوبی اروپا را ناامن کرد و زمینه ساز افزایش عملیات تروریستی و موج مهاجرت به اروپا شد. طولانی‌تر شدن درگیری و بی ثباتی در جنوب مدیترانه به نفع اروپا نیست. اتحادیه از قدرت یافتن دولت‌های مردمی و اسلام‌گرای عربی که دیدگاه خوبی نسبت به غرب ندارند، نگران است. اروپا مجبور است سیاست صبر و انتظار را پیش گیرد تا در گذر زمان بتواند خود را با تحولات جدید منطقه ای وفق داده و سیاست مقتضی در پیش گیرد.

اتحادیه اروپایی برای ادامه نفوذ در خاورمیانه مجبور به کمک های بیشتر اقتصادی و آموزشی، حمایت از اصلاحات اقتصادی، بهبود شرایط زندگی مردم، حفظ امنیت و ثبات در کشورهای منطقه است و نسبت به گذشته باید هزینه های بیشتری متقبل شود. حوادث اخیر در منطقه اروپا را وادار می کند تا تلاش بیشتری در روند مذاکرات صلح خاورمیانه بعمل آورد. انجام مصالحه ای بین فلسطینیان و اسراییل بیشتر از هر زمانی برای اروپاییان الزامی شده است.

در بحران لیبی نیز کشورهای قدرتمند اروپا مانند انگلیس و فرانسه رهیافتی جداگانه اتخاذ نموده و با تحمیل جنگ سخت بر منطقه باعث سرنگونی معمر قذافی شدند. اما آلمان ضمن پرهیز از چنین موضعی سعی نمود قدرت نرم خود را در این بحران مورد استفاده قرار دهد. اکنون سوریه در وضعیتی قرار دارد که کشورهای اتحادیه اروپا سعی دارند مجدداً توانایی های خود را در معرض امتحان قرار دهند، اما نگرش این کشورها شاید به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی آنان بیشتر بر رهیافت قدرت نرم تمرکز دارد. فراخوانی سفیر ایتالیا، انگلیس و برخی از کشورهای اروپایی، اتخاذ تحریم ها و اعمال مجازاتها علیه سوریه توسط فرانسه و اتحادیه، دیدار با معارضین سوریه و برگزاری اجلاس اخیر مخالفین دولت سوریه در پاریس و استفاده از سکوی اتحادیه عرب در جهت اقناع روسیه و چین در شورای امنیت از مصادیق جنگ نرم غرب و کشورهایی مثل فرانسه علیه این کشور به شمار می رود. به نظر می رسد فرانسه به دلیل همجواری سوریه با رژیم صهیونیستی و وضعیت نامناسب اقتصادی کشورهای اروپایی و وجود گروههایی مانند حزب الله لبنان سعی دارد تا از رهیافت قدرت نرم خود علیه سوریه استفاده نماید. هر چند فرانسه طرح کمکهای بشردوستانه به شهروندان سوریه را مطرح کرده است. به هرحال فرانسه به همراه شرکای خود اروپایی خود درصدد است با فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه سوریه با استفاده از سازمان ملل و اتحادیه عرب دولت سوریه را وادار به تعامل با مخالفین نماید. اما آنچه مسلم است آمیخته شدن منافع کشورهای اروپایی با امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه است. در ارتباط با لیبی، فرانسه و انگلیس با دید نومحافظه کارانه در این جنگ شرکت کردند. آلمان با دید واقع گرایی کلاسیک در این عملیات شرکت ننمود. فرانسه دوره سارکوزی بیشتراز هر چیز بدنبال کسب سهم و پرستیژ بین المللی از رهگذر تحولات بهار عربی است و وقوع انقلابات مردمی در نزدیکی مرزهای اروپا را فرصتی برای سیاست خاورمیانه ای و آفریقایی فرانسه می داند که بعد از سال ها باید دوباره احیاء شود[25].

در خصوص سیاست خاورمیانه‌ای فرانسه، سارکوزی در مصاحبه با نشریه «نشنال اینترست»، ابراز داشت که خاورمیانه بوته آزمایش تهدیدات جهانی است. تروریسم و افراط‌گرایی، زد و خوردهای داخلی، بلندپروازی‌های منطقه‌ای تجاوزگرايانه و گسترش سلاح‌های هسته‌ای از جمله این تهدیدات می‌باشند. تقریباً کلیه کشورهای این منطقه به‌ویژه مصر، عراق، لبنان، اسرائیل و فلسطین و نیز ایران، دچار نوعی تنش می‌باشند.[26]

فرانسه همچنین مایل است ضمن احیاء و گسترش نفوذ سنتی خود در خاورمیانه، روابطی متعادل با دولت های حاکم عربی ایجاد کند و با افزایش تجارت و بخصوص تسلیحات فرانسوی نسبت به استفاده از منابع نفتی این منطقه مطمئن باشد و از طریق افزایش نفوذ و جایگاه خود در منطقه، کنترل تحولات آتی خاورمیانه را به عنوان یکی از اصلی ترین کشورهای اروپایی در دست داشته باشد.

نتيجه گيري

     در خلال يك دهه اخير، اتحاديه اروپايي تلاش هاي خود را براي ايجاد ثبات در منطقه و يافتن راه حل هاي چندجانبه در روند صلح خاورمیانه متمركز كرده است. اتحاديه بخصوص در 2 چارچوب كلي فعال بوده است : موافقت نامه مشاركت اروپا- مديترانه يا فرآيند بارسلون (1995) و گروه هاي كاري چندجانبه فرآيند مادريد بويژه گروه كاري توسعه اقتصادي منطقه اي. موافقتنامه مشاركت اروپا- مديترانه هيچ گاه به عنوان سازوكاري كه بتواند درگيري خاورميانه را حل و فصل نمايد مطرح نبوده و لذا ترتيبات خاصي براي اين منظور در آن پيش بيني نشده است. اين موافقتنامه بيشتر مي تواند روند صلح خاورميانه را با دادن اين امكان به طرفين دعوا تكميل كند تا بين خود فضاي اعتماد بوجود آورده و روابط خود در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و انساني و موضوعات امنيتي را نهادينه كنند و بتواند در راستاي ايجاد صلح و ثبات منطقه اي در درازمدت با ارائه پايه هاي توسعه اقتصادي و يكپارچگي تجارت منطقه اي موثر واقع شود.

اتحاديه اروپايي از موضع متعادل تري نسبت به آمريكا در روند صلح خاورميانه برخوردار است. اين در حالي است كه آمريكا بيشتر جانب اسراييل را دارد. و در همين جاست كه اروپا مي تواند نقش متعادل تری ايفاء نمايد. اتحاديه تنظيم كننده اصلى نقشه راه است كه در آن راه حلى براى پايان دادن به بحران ميان اسرائيل و فلسطينيان ترسيم شده است و بهمين علت است كه اروپائيان بايد در چارچوب جامه عمل پوشاندن به نكات و مفاد همين برنامه صلح و نيز بعنوان وزنه اى سازنده در مقابل آمريكا، تلاش كنند. فلسطينيان به اروپا اطمينان و اعتماد بيشترى دارند. آمريكا تصور مي كند كه اروپا نبايد چندان در فرآيند صلح خاورميانه درگير شود و معتقد است نقش اروپا بايد بيشتر كمك مالي و حمايت از ابتكارات آمريكا باشد. اسراييل نيز با اين ايده آمريكا موافق بوده و معتقد است سياست اتحاديه اروپايي نزديك به فلسطين است و اتحاديه نگراني هاي اسراييل را درك نمي كند. طرح نقشه راه برنامه اي است كه حمايت جدي كليه ميانجي گران را مي طلبد. اصلي ترين نتيجه اي كه مي توان از رابطه بين ايالات متحده و اتحاديه اروپا به عنوان ميانجي گرفت اين است كه زماني كه اين دو با هم باشند نفوذشان به حداكثر مي رسد. معذالك، اتحاديه بايد نشان دهد در زماني كه آمريكا از ايفاي يك نقش جدي خودداري مي كند، بروكسل حاضر است نقش قاطع تري را به عهده بگيرد. این در حالی است که اتحاديه اروپايي تاکنون قادر نبود يك نقش مستقل را ايفا كند و به طرفين دعوا نوعي ميانجي گري قابل قبول را پيشنهاد كند. طرح هاي انفرادي كه از سوي كشورهاي عضو اتحاديه اختصاص يافته، بازتاب لازم را نداشته است.

در ارتباط با نقش آينده اتحاديه اروپايي يك مشكل عمده باقي مي ماند : بسط يك اراده سياسي در اتحاديه كه منجر به يك حضور فعال تر شود. عدم وجود توافق بين اعضاي اتحاديه علت اصلي منفعل بودن اتحاديه است. يكي از علت هاي اساسي كمبود اعتماد به خود در اتحاديه است. اصلي ترين كشورهايي كه در اين فرآيند درگير هستند تصور مي كنند كه اتحاديه توانايي تاثير گذاري بر طرفين دعوا و خصوصا بر طرف قوي تر يعني اسراييل را ندارد. از طرفي كشورهاي عضو ترس اين را دارند كه يك موضع قاطع تر اتحاديه با نيات ايالات متحده تلاقي كند. بنابراين ضعف اتحاديه يك ضعف عملكردي نيست و بيشتر يك موضوع روانشناختي است.

     آيا اتحاديه اروپايي برغم تمايل داشتن جهت حل و فصل تنش های خاورمیانه، توانايي لازم را دارد؟ ابزار و امكانات اتحاديه چيست؟ اتحاديه چنانچه اراده سياسي لازم را داشته باشد مي تواند در جهت حل مسالمت آميز دعوا اقدام كند و در اين راه از سه ابزار موثر ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي برخوردار است. با شركت مستقيم در مذاكرات مربوطه اتحاديه از يك توانايي ديپلماتيك خاص برخوردار است.

یکی از نقاط ضعف اتحادیه اروپا عدم برخورداری از سیاست خارجی واحد در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاه های مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است. حمله نظامی به لیبی اختلاف نظر بین فرانسه و آلمان، دو موتور محرکه اروپا، بوجود آورد و بار دگر نشان داد که اتحادیه اروپا هنوز از نداشتن یک ساختار نظامی و دفاعی در رنج است. حمله به لیبی مرزهای جنوبی اروپا را ناامن کرده و زمینه ساز افزایش عملیات تروریستی و موج مهاجرت به اروپا است. طولانی‌تر شدن درگیری و بی ثباتی در جنوب مدیترانه به نفع اروپا نیست. اتحادیه از قدرت یافتن دولت‌های مردمی و اسلام‌گرای عربی که دیدگاه خوبی نسبت به غرب ندارند نگران است. اروپا مجبور است سیاست صبر و انتظار را پیش گیرد تا در گذر زمان بتواند خود را با تحولات جدید منطقه ای وفق داده و سیاست مقتضی در پیش گیرد.

اتحادیه اروپایی برای ادامه نفوذ در خاورمیانه مجبور به کمک های بیشتر اقتصادی و آموزشی، حمایت از اصلاحات اقتصادی، بهبود شرایط زندگی مردم، حفظ امنیت و ثبات در کشورهای منطقه است و نسبت به گذشته باید هزینه های بیشتری متقبل شود. حوادث اخیر در منطقه اروپا را وادار می کند تا تلاش بیشتری در روند مذاکرات صلح خاورمیانه بعمل آورد. انجام مصالحه ای بین فلسطینیان و اسراییل بیشتر از هر زمانی برای اروپاییان الزامی شده است.

 

منابع :

الف) فارسی

احمدی لفورکی، بهزاد، 1388، چالش های اتحادیه اروپایی در خاورمیانه، دو هفته نامه پگاه حوزه ، شماره 254، اردیبهشت ماه.

اشكار، ژيلبر  Gilbert ACHCAR، طرح خاورميانه بزرگ، استاد دانشگاه پاريس 8، لوموند ديپلماتيك فارسی، آوريل 2004.

پاول راجرز، طرح خاورميانه بزرگ؛ از تصور تا واقعيت، ترجمه مصطفي خادميان، همشهري ديپلماتيك، نيمه دوم فروردين 1383.

توكلي، كيانوش، خاورميانه و دو سياست از يك استراتژي، تابستان 1382.

خالوزاده، سعید، سخنرانی در همایش بازتاب تحولات خاورمیانه در اوراسیای مرکزی تحت عنوان مواضع اتحادیه اروپا و روسیه در قبال تحولات خاورمیانه، 27 اردیبشهت 1390، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.

خاویر سولانا راهبرد امنيتي اتحاديه اروپايي برای دهه آينده را در تاريخ 20 ژوئن 2003، به شوراي سران اتحاديه اروپايي در شهر تسالونيك يونان، ارائه كرد.

واعظی، محمود، 1387، رویکرد اتحادیه اروپایی به خاورمیانه، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، شهریورماه.

واعظی، محمود، 1389، اروپا و مسئله امنيت در خاورميانه، مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخیص مصلحت نظام.

پیروز ايزدي، «سياست خارجي فرانسه: تداوم يا تغيير»، مركز تحقیقات استراتژيك، شهريور 1386.

 

saidkhaloozadeh@yahoo.fr

 

 

 

 

 

 

B) Latin

 

 

Asseburg Muriel, « De la rhétorique à la pratique? Les trois dimensions de la politique européenne à l`égard du conflit »,  Paris, Ed. Fayard, octobre 2009, P. 34.

Chartouny-Dubarry, May, « La complémentarité entre l’UE et les Etats-Unis dans le processus de paix israélo-arabe : les implications pour le PEM », Ed. Euromesco Paper, N° 12,  Paris, Avril 2009, P. 16.

Commission européenne 1415. 1.4.93. 16 Mai 2010.

Filiu, Jean Pierre, 2008, L’Union européenne et le Moyen-Orient, L’état de l’Union 2008 : rapport Schuman sur l’Europe.

La Libération, Paris, 27 avril 2012.

Le Monde, Paris, 13 Avril 2004.

Le Monde, Paris, 26 avril 2012.

Moïsi, Dominique, «l’Europe face à l’universalité du conflit israélo-palestinien», Paris, Ed. Complexe, Septembre 2003.

UN International Trade Statisics 1999.


[1] دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه پاریس، استاد دانشگاه، پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا.

Saidkhaloozadeh@yahoo.fr

[2] Strategic Priority

[3]  خاویر سولانا راهبرد امنيتي اتحاديه اروپايي برای دهه آينده را در تاريخ 20 ژوئن 2003، به شوراي سران اتحاديه اروپايي در شهر تسالونيك يونان، ارائه كرد.

[4] توكلي، كيانوش، خاورميانه و دو سياست از يك استراتژي، تابستان 1382.

[5] Le Monde, Paris, 13 Avril 2004.

[6]  واعظی، محمود، 1387، رویکرد اتحادیه اروپایی به خاورمیانه، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، شهریورماه.

[7] محمود واعظي، 1389، اروپا و مسئله امنيت در خاورميانه، مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخیص مصلحت نظام..

[8] The Common Foreign and Security Policy (CFSP)

[9] UN International Trade Statisics 1999.

[10]  احمدی لفورکی، بهزاد، 1388، چالش های اتحادیه اروپایی در خاورمیانه، دو هفته نامه پگاه حوزه ، شماره 254، اردیبهشت.

[11]  EU High Representative.

[12] پاول راجرز، طرح خاورميانه بزرگ؛ از تصور تا واقعيت، ترجمه مصطفي خادميان، همشهري ديپلماتيك، نيمه دوم فروردين 1383.

 

[13] Chartouny-Dubarry, May, « La complémentarité entre l’UE et les Etats-Unis dans le processus de paix israélo-arabe : les implications pour le PEM », Ed. Euromesco Paper, N° 12,  Paris, Avril 2009, P. 16.

مكمل بودن اتحاديه اروپايي و ايالات متحده در فرآيند صلح اعراب – اسراييل : نتايج عملي سياست مديترانه اي اتحاديه اروپايي.

[14] Asseburg Muriel, « De la rhétorique à la pratique? Les trois dimensions de la politique européenne à l`égard du conflit »,  Paris, Ed. Fayard, octobre 2009, P. 34.

از سخن پردازي تا عمل؟ ابعاد سه گانه سياست اروپا در قبال درگيري.

[15]  اتحاديه اروپايي و كشورهاي عضو آن با تامين بيش از 50 درصد از كل كمك هاي جامعه بين المللي به كرانه غربي و به نوار غزه در سال هاي 98 -1994، اصلي ترين كمك كننده مالي و فني به دولت خودمختار فلسطين بوده اند. مجموع كمك هاي اتحاديه اروپايي  به سرزمين فلسطين طي سال هاي 2001-1993 بنابر آمار تهيه شده از سوي كميسيون اروپايي بالغ بر 42/1 ميليارد يورو بوده است.

[16]  سوريه تنها كشوري است كه علي رغم توافقات اوليه، هنوز موافقت نامه مشاركت با اتحاديه اروپايي را امضاء نكرده است. و اين بخاطر اصرار اتحاديه مبني بر وارد كردن بندي در ارتباط با ممنوعيت توليد سلاح هاي كشتار جمعي است. سوريه اين بند را خلاف مذاكرات صورت گرفته قبلي مي داند كه تاكنون با هيچ يك از كشورهاي دنيا و با 11 كشور ديگر حاشيه درياي مديترانه امضاء نشده است.

[17] Com 1415, 1.4.93. 16 Mai 2010.

[18]اشكار، ژيلبر Gilbert ACHCAR، طرح خاورميانه بزرگ، استاد دانشگاه پاريس 8، لوموند ديپلماتيك آوريل 2004.

[19] Filiu, Jean Pierre, 2008, L’Union européenne et le Moyen-Orient, L’état de l’Union 2008 : rapport Schuman sur l’Europe.

[20]  نگاه كنيد به اروپا در برابر جهاني شدن درگيري فلسطين – اسراييل ص. 34.

Moïsi, Dominique, «l’Europe face à l’universalité du conflit israélo-palestinien», Paris, Ed. Complexe, Septembre 2003.

 

[21] Olivier Roi.

خاورشناس معروف فرانسوي.

[22] سخنرانی نویسنده در همایش بازتاب تحولات خاورمیانه در اوراسیای مرکزی تحت عنوان مواضع اتحادیه اروپا و روسیه در قبال تحولات خاورمیانه، 27 اردیبشهت 1390، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.

 

[23] Le Monde, Paris, 26 avril 2012.

[24] La Libération, Paris, 27 avril 2012.

[25] سخنرانی نویسنده در همایش بازتاب تحولات خاورمیانه در اوراسیای مرکزی تحت عنوان مواضع اتحادیه اروپا و روسیه در قبال تحولات خاورمیانه، 27 اردیبشهت 1390، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.

[26] پیروز ايزدي، «سياست خارجي فرانسه: تداوم يا تغيير»، مركز تحقیقات استراتژيك، شهريور 1386.

مطالب مرتبط