طهمورث غلامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد: ویژگی اصلی سیاست اوباما در ارتباط با برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران، تدریجی بودن، متکامل بودن و قرار گرفتن در یک فرایند رو به جلو زمانی می باشد. بر اساس این سیاست، دولت اوباما در گام اول خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی ایران به منظور حل مشکلات و مسائل فی مابین بود. پس از این که پیشنهاد مذاکره به دلایل مختلفی در اوایل روی کار آمدن باراک اوباما به نتیجه نرسید، دولت وی در مرحله ی دوم تصمیم به اتخاذ تحریم های اقتصادی یک جانبه و چند جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف ضربه زدن به منابع اصلی درآمد کشور گرفت. این سیاست امروزه نیز ادامه دارد و در یک فرایند فزاینده و نامحدود قرار گرفته است. به دنبال به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته ای اخیر به نظر می رسد که نوع نگاه و برخورد ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران متفاوت شده است و رویکرد جدیدی در کنار رویکردهای قبلی برای مواجهه با برنامه ی اتمی ایران در حال شکل گیری و تکامل است. به نظر نمی رسد که رویکرد جدید صرفاً اقدامی تاکتیکی و مقطعی باشد. زیرا نمودها و شاخصه های رفتاری ایالات متحده در روزهای اخیر حاکی از این است که ایالات متحده با پی ریزی یک رویکرد استراتژیک به دنبال اهداف عمیق تر و اساسی تری می باشد. در این نوشتار استدلال می گردد که نا امیدی ایالات متحده برای حل برنامه ی هسته ای ایران از طریق صلح آمیز به بالای پنجاه درصد رسیده است و چون تغییر رفتار جمهوری اسلامی را در کوتاه مدت و میان مدت دور از ذهن می پندارد، به دنبال اتخاذ رویکردهای جدیدی با محوریت نظامی می باشد. در ادامه به نمودها و شاخصه های اصلی تغییر رفتار ایالات متحده در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران پرداخته می شود.
کلیدواژگان: فعالیت هسته ای ایران، ایالات متحده و اعمال فشار بر جمهوری اسلامی، رویکرد آمریکا در قبال ایران.
تبیین رخداد
در هفته های اخیر، ایالات متحده اقداماتی در ارتباط با ایران انجام داده است که به هیچ وجه نشانه ی مثبتی برای ایران و امید ایالات متحده به مذاکرات آینده نمی باشد. به عبارت دیگر ایالات متحده با انجام این اقدامات پیام های منفی را برای جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده است مبنی بر این که باب گفتگو را برای همیشه باز نمی داند. این اقدامات عبارت اند از؛
- افتتاح دفتر سازمان مجاهدین خلق در کاخ سفید: دولت اوباما در ابتدای کار خود که خواهان مذاکره با ایران بود، سازمان مجاهدین خلق را در لیست گروه های تروریستی قرار داد. اما به دنبال اوج گیری تنش بین ایران و ایالات متحده در اواخر دوره ی اول اوباما، مجاهدین خلق از لیست سیاه گروه های تروریستی ایالات متحده خارج شد. در اقدامی دیگر آمریکا با دادن دفتر به مجاهدین خلق در کاخ سفید و امکان ارتباط با کنگره ی آمریکا، عملاً مسیر ارتباط رسمی با سازمان یافته ترین اپوزیسیون سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران حرکت کرد. طبیعی است که این اقدام موجب بی اعتمادی بیشتر مقامات جمهوری اسلامی به سیاست های ایالات متحده بشود.
- ایجاد اجماع علیه جمهوری اسلامی ایران در نشست جی 8: جی 8 شامل هشت کشور بزرگ صنعتی دنیا می باشد که نقش اصلی را در مدیریت نظم و ثبات مطلوب خود در نظام بین الملل را به عهده دارد. از طرفی در این گروه نقش ایالات متحده و متحدین سنتی آن بسیار پررنگ است. گروه جی 8 در پایان نشست اخیر خود در لندن، به طور صریح نگرانی خود را از برنامه ی هسته ای ایران اعلام داشت. به گونه ای که وزیر خارجه انگلستان بعد از پایان نشست اعلام کرد که تا قبل از پایان سال جاری میلادی تصمیم نهایی در ارتباط با برنامه ی هسته ای ایران اتخاذ خواهد شد. بدون شک در بیان چنین موضعی نقش ایالات متحده بسیار پر رنگ است. نشست جی 8 پس از پایان مذاکرات بی نتیجه آلماتی برگزار شد.
- صدور بیانیه ی شورای امنیت: به دنبال اوج گیری بحران هسته ای کره ی شمالی، نگرانی دولت های اروپایی و غربی از برنامه ی اتمی ایران بسیار بیشتر شد. تجلی این نگرانی را به خوبی می توان در بیانیه ی اخیر شورای امنیت دید. در این بیانیه ایران غیر هسته ای هم ردیف با کره ی شمالی در نظر گرفته شد که دارای بمب اتم است و با تهدیدات خود شبه جزیره ی کره را در معرض بحران قرار داد. در تنظیم این بیانیه نیز نقش آمریکا پررنگ بود. این مورد و مورد قبلی حاکی از این است که در بعد سیاسی همانند بعد اقتصادی، ایالات متحده به دنبال مواجهه ی چند جانبه با محوریت و همراهی دیگر کشورها با ایران است.
- تصویب طرح الزام آمریکا به حمایت از اسرائیل در صورت حمله ی نظامی به ایران: کمیته ی روابط خارجی سنا که نقش اصلی را در تدوین و طراحی قوانین تحریم جمهوری اسلامی ایران دارد، در اقدام اخیر خود در کمیته ی روابط خارجی، طرح یاد شده را با رأی بالا به تصویب رساند که این طرح قرار است در روزهای آینده در کنگره ی آمریکا به رأی گذارده شود که بدون شک بدون هیچ گونه چالشی به قانون تبدیل خواهد شد. پیامد اصلی این طرح، تقویت جرأت و اعتماد به نفس اسرائیل برای حمله ی ناگهانی به تأسیسات هسته ای ایران است.
- فروش تسلیحات پیشرفته به اسرائیل: فروش تسلیحات نظامی به اسرائیل توسط آمریکا به منظور حفظ برتری اسرائیل در مقابل همسایگانش همواره یکی از اصول اساسی سیاست خارجی آمریکا بوده است. اما آنچه که فروش تسلیحاتی اخیر آمریکا به اسرائیل را متفاوت و متمایز می کند، این است که اولاً آمریکا تسلیحاتی را در اختیار اسرائیل قرار داده است که تاکنون در انحصار خود بوده است. ثانیاً تسلیحات اعطایی آمریکا به اسرائیل مانند سیستم های پیشرفته ی سوخت رسان مناسب حمله های هوایی برای مقاصد دور می باشد و در پایان این که تسلیحات جدید برای از بین بردن توان تهاجمی ایران مناسب می باشد. این اقدام حاکی از این است که ایالات متحده به دنبال پر رنگ کردن حلقه ی نظامی علیه ایران با محوریت اسرائیل می باشد. از طرفی دادن تسلیحاتی با درجه ای پایین تر به عربستان و امارات متحده ی عربی، حاکی از این است که آمریکا برخورد نظامی در خلیج فارس و تنگه ی هرمز را دور از ذهن نمی داند و به دنبال آن است که توان نظامی این دو کشور را در مقابل پاسخ های احتمالی ایران تقویت کند.
- چراغ سبز وزیر دفاع آمریکا به اسرائیل: یکی از اصلی ترین منابع اختلاف دولت اوباما در دوره ی اول با اسرائیل بر سر این بود که ایالات متحده مخالف انجام هر گونه حمله ی نظامی ناگهانی و غافلگیرانه ی اسرائیل علیه ایران است. زیرا آمریکا قائل به این بود که می توان از طریق دیپلماسی و فشارهای اقتصادی و سیاسی، جمهوری اسلامی را به کوتاه آمدن از برنامه ی هسته ای اش قانع کرد. از این رو آمریکا نه تنها نسبت به هر گونه حمله ی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران هشدار می داد، بلکه همواره اعلام می کرد در صورت وقوع این امر از اسرائیل حمایت نخواهد کرد. اما امروزه از یک طرف کنگره در حال تصویب قانون الزام آمریکا مبنی بر حمایت از اسرائیل در صورت حمله ی نظامی به ایران است و از سوی دیگر چاک هگل برخلاف دوران قبل نه تنها مخالفتی با حمله ی نظامی اسرائیل ندارد ، بلکه آن را کاملاً در حیطه ی اختیارات اسرائیل می داند و بدین ترتیب چراغ سبزی را به اسرائیل نشان می دهد.
دورنمای رخداد: به نظر می رسد که تحت تأثیر نتایج مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 و نیز کم و کیف معادلات سیاسی در ایران، ایالات متحده نسبت به حل مسئله ی هسته ای ایران از طریق دیپلماسی دچار تردید جدی گشته است. به گونه ای که ناامیدی آمریکا از مسیر گفتگو بسیار بیشتر از امیدواری آن به این مسیر می باشد. این تردید و آن ناامیدی سبب شده است که ایالات متحده که گزینه ی نظامی را که همواره بر روی میز اما در گوشه نگه داشته بود را به تدریج به وسط میز حرکت دهد تا در صورت نیاز از آن استفاده شود. همچنین باید تأثیر بحران کره ی شمالی را در این تغییر رویکرد آمریکا نیز لحاظ کرد. تغییر رویکرد آمریکا خود سبب نگرانی و بی اعتمادی بیشتر جمهوری اسلامی ایران به مقاصد و اهداف آمریکا می شود و این چیزی است که حل مسئله ی هسته ای ایران از طریق گفتگو را در هاله ای از ابهام قرار می دهد.