مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تشدید منازعات گروه‌هاي شورشي در افغانستان

اشتراک

امیر محمد سوری

  مرکز بین المللی مطالعات صلح -IPSC

 

بیان رخداد

نيروهاي ائتلاف با تاكيد بر وجود برخي تمايزات ميان گروه‌هاي شورشي در افغانستان معتقد بودند كه مي‌توانند با پافشاري بر اين مساله شرايط را به سود خود به پايان برسانند. در اين جا اين سوال مطرح است كه آيا غرب فهم درستي از اختلافات ميان گروه‌هاي معارض دارد؟ و سوال مهم تر اين كه آيا مي تواند شرايط صلح را با اين حربه فراهم آورد؟

بحث اصلي اين پژوهش آن است كه تمامي گروه‌هاي شورشي در اين مساله كه نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا مي‌بايست اين كشور را ترك نمايند اتفاق نظر و بر اين مهم تاكيد دارند كه تا آن زمان جنگ بايد ادامه داشته باشد. مي‌توان اين شرايط را پس از كشته شدن بن لادن توسط آمريكا و تشديد حملات توسط طالبان با نام حملات بهاري و هم​چنین کشته شدن برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح و متعاقبا معلق ماندن تلاش‌هاي مصالحه مشاهده نمود. طي اين گزارش تلاش مي‌گردد فرضيه مورد نظر ثابت گردد.

 

تحلیل رخداد

نيروهاي ائتلاف حساب ويژه‏اي روي اختلافات ميان نيروهاي شورشي باز كرده‏اند. اما آنان اين مهم را در نظر نگرفتند كه هرچند اختلاف نظراتي در نگرش‌هاي طالبان و القاعده و نحوه نگرششان نسبت به تحولات بين‌المللي وجود دارد، بازهم تمامي آنان در اين موضوع كه نيروهاي ائتلاف مي‌بايست افغانستان را ترك نمايند و تا تحقق اين خواسته مبارزه بايد ادامه داشته باشد، متفق‌القول هستند.

مجلس نمايندگان انگليس در بيانيه‏اي در 12 مارس 2011، با تاكيد بر وجود برخي اختلافات در رويكردها ميان گروه‏هاي شورشي در افغانستان، شرايط فعلي را بهترين موقعيت براي مصالحه ارزيابي كرده و دولت آمريكا را به افزايش گفتگوهاي مستقيم با آنان فراخوانده است. اين اظهارات از سوي مقامات انگليسي در حالي بيان مي‌شود كه بسياري از نظاميان آمريكايي هم‌چون مايك مولن نيز بر آن صحه گذاشته و در تلاش براي تقويت و پر رنگ ساختن اين مساله هستند. پس از كشته بن لادن نيز ديويد ميليبند وزير خارجه پيشين انگليس تاكيد كرد كه شرايط حاضر بهترين زمان است تا طالبان همكاري‌هاي خود را با القاعده قطع كرده و به مصالحه بيانديشد.

يافته‏هاي لینشوتن و کوهن از محققين دانشگاه نيويورك آمريكا با استناد به مصاحبه‏ها و تحقيقات ميداني در فوريه 2011 بر اين نكته تاكيد دارد كه بر اساس نوع نگرش بومي طالبان، رهبران اين گروه آماده‏اند تا روابط خود را با القاعده تغيير دهند. اين محققين با استناد به گفتگوهاي فراوان با اعضای ارشد طالبان هم‏چون ملاسلام ضيف سفير پيشين طالبان در پاكستان، بيان مي‏دارند كه اساسا نگرش طالبان محدود و محلي بوده و حتي آنان از حملات یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ نيز اطلاعي نداشته‏ و در اين زمينه بيشتر تحت القائات بن لادن رهبر القاعده بوده‌اند. البته روابط بين طالبان و القاعده مدت مديدي است كه به دليل ريشه‏هاي فكري‌اشان تغيير يافته است. القاعده در پي گسترش حوزه نفوذ خود در سراسر جهان و مخصوصا در خاورميانه مي‏باشد و اساسا اين گروه در پي يك جهاد جهاني است در حالي كه طالبان كه در روستاهاي جنوب افغانستان پرورش يافته‏اند از تحولات بين‏المللي بي اطلاع و ديدگاهي سنتي و محلي دارند[1].  

به همين دليل تقريبا تمامي فعالان نظامي و سياسي نيروهاي ائتلاف در جنگ افغانستان از نيروهاي طالباني خواستند تا شرايط بوجود آمده پس از كشته شدن بن لادن را غنيمت شمرده و به فرايند مصالحه ملحق شوند. در حالي كه نكته مهم آن است كه هرچند برخي عمده‌اي از اعضاي طالبان افغانستان نگرشي محلي داشته اما يكي از اصول اصلي فكري آنان مخالفت با حضور نيروهاي خارجي است. مساله‌اي كه در اعلاميه اخير اين گروه در مورد پايگاه نظامي دائمي در افغانستان كاملا مشهود است.

از سوي ديگر اختلافاتي در تاكتيك‌هاي نظامي دو طرف نيز ديده مي‌شود. القاعده زير نظر ملاعمر و بن لادن دستوركارهاي بين‏المللي تعريف كرده كه خود را ملزم به پي‌گيري آن مي‏داند. در همين حال الزامات چنين نگرش بين‏المللي‌اي باعث شده كه اين گروه برعكس طالبان بيشتر درصدد جذب جنبش‏هاي گوناگون باشد. القاعده بر خلاف طالبان بيشتر بر ياري گرفتن از ديگر نيروها در سطح بين‏المللي تكيه داشته و اساسا حيات و تداوم وي به اين مهم بستگي دارد. به عنوان مثال القاعده بين سال‏هاي 2003 تا 2006 به دليل شكست‏هاي جدي در عراق به شدت تضعيف شد اما با قدرت يابي طالبان در 2006 توانست مجددا توان پيشين را بازيابد. در همين زمينه دلايل ديگري را مي‏توان ذكر كرد. دلايلي هم‏چون حمايت برخي قبايل پاكستاني و گروه‏هاي ضد شيعيان مانند لشكر جنگوي از القاعده و البته مهاجرت برخي از فرماندهان پاكستاني از كشمير در احياي توان القاعده بسيار مهم بوده است. از سويي فرماندهان كهنه كاري هم‏چون الياس كشميري و بدر منصور كه جذب تفكرات القاعده شده بودند بين سال‏هاي 2007 و 2008 در جنوب آسيا كمك‏هاي بسياري به اين گروه داشتند. پس از اين جريانات القاعده توانست در جنوب آسيا، عراق، يمن و سومالي قدرت بيشتري پيدا كند. اين نكته نقطه قوت اين گروه است و كشته شدن اعضاي بلند پايه آن هم‌چون بن لادن نمي‌تواند تاثير منفي اساسي‌اي بر كاركرد آنان داشته باشد. القاعده با اين وي‍ژگي معروف به “جهادگرايان بي رهبر” شده‌اند. به اين معنا كه داراي هسته‌هاي مبارزاتي‌اي در مناطق مختلف و به صورت مستقل هستند كه البته پيش از اين بيشتر هماهنگي‌هاي كلي و ارائه راهبردهاي كلان توسط بن لادن ابلاغ مي‌شد. احتمالا بعد از مرگ بن لادن هماهنگي‌ها توسط ايمن الظواهري پي‌گيري مي‌شود.  

اين موارد به خوبي نشان مي‏دهد كه نگرش‏هاي بين‏المللي القاعده برخلاف طالبان نيازمند ياري بين‏المللي است. به همين دليل كمك گرفتن از گروه‏هايي هم‏چون طالبان در اين شرايط بسيار حياتي جلوه مي‏كند تا از اين طريق با كمك آنان بتوانند فعاليت‏هاي خود را در خاك افغانستان با جديت پي‏گيري كنند.

اما همان‌گونه كه مشخص است بيشتر اين تفاوت‌ها به گستردگي و سعت نگرش آنان و هم‌چنين نحوه مبارزات و نيروگيري‌اشان بر مي‌گردد. تمامي گروه‌هاي معارض به خروج نيروهاي خارجي از افغانستان تاكيد دارند و اين مهم را جزو پيش شرط‌هاي اساسي خود تلقي مي‌كنند. نگرش‌هاي آنان به تحولات نيز در اندازه‌اي نيست كه بتواند موجبات جدايي و اختلاف و يا تعارض بين آنان را فراهم سازد. با اين شرايط تا زماني كه نيروهاي ائتلاف در افغانستان حضور داشته باشند و شرايط براي مصالحه فراهم نشده باشد امكان مصالحه محدود خواهد بود. حتي چنين وضعيتي ميان گروه‌هاي شورشي كه در برخي موارد به تشديد رقابت مي‌انجامد بر ميزان مشكلات و ناامني‌ها خواهد افزود.

حتی لازم به ذکر است که تفاوت رويكردها باعث شده كه هر كدام از نيروهاي شورشي مسير مجزايي براي پيش برد منافع خود دنبال كنند كه نتيجه آن ايجاد چالش‏هاي جدي در سياست‏هاي مصالحه و فرايند آشتي ملي است. چنين شرايطي نه تنها مي‏تواند تمامي تلاش‏هاي مصالحه جويانه را به شكست بكشاند بلكه با وجود شكل‌ گيري و گسترش رقابت‏ها مي‏تواند دامنه مبارزات را افزايش دهد و اتخاذ سياست‌هاي مناسب را براي مواجه با اين شرايط دچار مشكل و ابهام سازد.

به عنوان مثال هرچند شبكه حقاني جزيي از گروه‏هاي طالباني به شمار مي‌رود اما آنان شيوه‌هاي خاص خود را براي تداوم منازعات متفاوت از نيروهاي طالبان دارند. اين مساله نشان مي‌‏دهد كه نه تنها اين گروه نسبت به صلح بي اعتنا است بلكه با جديت هرچه تمام‌تر خواهان مقابله با نيروهاي ائتلاف است. شبكه حقاني توانسته با توجه به نگرش رسالت گونه ‏خود، بسياري از گروه‏هاي مختلف را در پناهگاه‏هاي وزيرستان شمالي جمع كند. برخي از اين گروه‏ها شامل جماعتي از طالبان پاكستان، لشكر جنگوي و جنبش اسلامي ازبكستان مي‏شود. پيش از اين چنين هماهنگي‏اي ميان گروه‏هاي شورشي وجود نداشت اما سراج به خوبي توانسته اين هماهنگي را ايجاد نمايد. به همين دليل آنان بر اين مهم مصمم هستند تا اختلافات را كنار گذاشته و يك نيروي مشترك تشكيل دهند. اين در حالي است كه در آوريل 2011 درياسالار مايك مولن نسبت به حمايت‌هاي پاكستان از تلاش‌هاي منازعه جويانه حقاني ابراز نارضايتي كرد و بيان داشته كه كمك‌هاي پاكستان در اين دسته از موارد كه هم‌چنان ادامه دارد از جمله موانع جدي صلح به شمار مي‌رود. نكته‌اي كه پس از مرگ بن لادن حتي روابط پاكستان و آمريكا را نيز به طور جدي با چالش مواجه ساخته است و انتقادها را از اسلام آباد به دليل چنين حمايت‌هايي بيشتر ساخته است.

دورنمای رخداد

ايدئولوژي‏ها و راهبردهاي متعارض نيروهاي شورشي در افغانستان اين اميد را زنده كرده بود كه فرايند مصالحه با موفقيت بيشتري دنبال خواهد شد. هرچند برخي از نيروهاي طالبان خواهان الحاق به روند صلح با عنايت به برخي از شروط هستند اما شبكه حقاني به همراه ديگر گروه‌هاي طالباني مسير مستقل خود را براي مقابله با نيروهاي ائتلاف دارند. اين در حالي است كه القاعده نيز مصمم به تداوم منازعه در افغانستان پس از كشته شدن بن لادن و حتي در ديگر نقاط با آمريكا است.

در چنين وضعيتي سناريوي محتمل آن است كه حتي اگر برخي از اعضاي نيروهاي طالبان از صحنه نظامي در افغانستان كنار بكشند بازهم گروه‏هاي متعددي در اين كشور حضور دارند كه با تجديد نيرو و سازماندهي تلاش مي‏كنند جاي آنان را پر نمايند. به همين دليل اميد به اختلافات و يا حتي كنار كشيدن برخي از نيروهاي شورشي نه تنها نمي‏تواند نقطه مثبتي براي فعاليت‏هاي مصالحه ايجاد نمايد بلكه مي‏تواند ديگر گروه‏ها را ترغيب به تشديد خشونت‏ها و كينه توزي‏ها نمايد که مورد اخیر آن یعنی قتل برهان الدین ربانی کاملا عیان است. به همين دليل مي‌توان انتظار تشديد تنش‌ها را در آينده و معلق ماندن بيش از پيش مصالحه را داشت.

مطالب مرتبط