مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحلیل چرایی نگرانی روسیه از نظام پارلمانی قرقیزستان

اشتراک

تحلیل چرایی نگرانی روسیه از نظام پارلمانی قرقیزستان

 

مازیار آقازاده

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org


قرقیزستان فقیر ترین کشور واقع در منطقه آسیای مرکزی است و این کشور بدون داشتن منابع کانی کمتر مورد توجه قرار می گیرد ، اما همین کشور فقیر یک مشخصه خاص دارد که آن را از دیگر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز ( حوزه خارج نزدیک یا حیات خلوت روسیه ) متمایز می کند و آن ویژگی کیفیت حیات سیاسی و اجتماعی در این کشور است .

قرقیزستان علی رغم سایر جمهوریهای مستقل شده از شوروی سابق پس از استقلال کمتر در چنبره نخبگان روسی تبار یا ” روسو فیل ” قرار گرفت و نخستین رییس جمهور این کشور یک شخص دانشگاهی و آکادمیک به نام ” عسگر آقایف ” بود که البته این روزها دوران بازنشستگی خود را ( پس از انقلاب گل لاله در سال 2005 و برکناری اش از قدرت ) در روسیه می گذراند .

شاید یکی از دلایل اینکه روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی کمتر به قرقیزستان توجه داشت ، نبود منابع عمده  اقتصادی ( از جمله نفت و گاز و..) در این کشور بوده باشد ، اما به هر روی این کشور به همراه 14 جمهوری دیگر، عضو همان اتحادیه ای شدند که قرار است منافع مشترک ” اعضای مشترک المنافع = CIS ” را تحت رهبری روسیه برآورده کند .

تحولات داخلی قرقیزستان منبعث از همان ویژگی های خاص برشمرده شده تا کنون کمتر مورد توجه رسانه ها و محافل سیاسی و آکادمیک منطقه و جهان بوده است ، تا اینکه این کشور در سال 2005 در یک انقلاب آرام عسگر آقایف رییس جمهوری اسبق را برکنار کرد و ائتلافی از مخالفان دولت به رهبری ” قربان بیگ باقی یف ” زمام امور این کشور را به دست گرفت .

برکناری آقایف در سال 2005 ، در سطح محافل آکادمیک و سیاسی در ادامه زنجیره ” انقلاب های رنگی ” تعبیر و تفسیر شد که از اواخر سال 2003 تا سال 2005 در 4 کشور منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به اشکال تقریبا مشابه تکرار شده بود و سبب تغییر هیئت حاکمه ” روس گرا ” شده و نخبگانی جدید را به قدرت رسانده بود که به غرب و مشخصا ایالات متحده آمریکا نزدیکی بیشتری داشتند .

اما تحولات داخلی یک  دهه اخیر قرقیزستان  به انقلاب رنگی سال 2005 محدود نماند و درست 5 سال بعد و در آوریل سال 2010 و باز به همان شیوه ، انقلابی دیگر رخ داد که این بار نوک پیکان آن به سمت رهبر انقلاب رنگی 5 سال پیش  یعنی ” قربان بیگ باقی یف ” رییس جمهور مخلوع قرقیزستان نشانه رفته بود .

باقی یف از کشور متواری شد و هم اینک در کشور بلاروس اقامت دارد و برخی از متحدان سیاسی او در انقلاب رنگین سال 2005 هم اینک زمام امور را با تشکیل یک حکومت موقت و انتقالی به دست گرفته اند .

نخبگان تازه حاکم در قرقیزستان درست دو ماه پس از تحولات انقلاب گونه ماه آوریل با برگزاری یک رفراندوم ، تغییراتی را در قانون اساسی این کشور اعمال کردند و با این تغییرات نام قرقیزستان به عنوان نخستین سیستم پارلمانی در آسیای مرکزی و قفقاز به ثبت رسید . طبق این تغییرات ، اختیارات گسترده رییس جمهوری به پارلمان تفویض شد و نظام سیاسی قرقیزستان از الگویی ریاستی به نطامی پارلمانی تغییر شکل داد .

مقامات مسکو که از تحولات ماه آوریل در قرقیزستان راضی به نظر می رسیدند این بار علم مخالفت برداشتند و “دمیتری مدودف ” رییس جمهوری روسیه پس از رای مثبت مردم قرقیزستان به رفراندوم ماه ژوئن ، طی اظهار نظری صریح آشکارا از برقراری نظام پارلمانی در این کشور ابراز نگرانی کرده و ایجاد نظام پارلمانی را برای ثبات کشور قرقیزستان و منطقه آسیای مرکزی خطر ناک دانست .

مدودف البته در سخنان خود صرفا موضوع را از جنبه تامین ثبات داخلی و منطقه ای مورد توجه قرار داد ، اما پر واضح است که این دلیل اعلامی تنها یکی از اضلاع نگرانی روسیه ازالگو شدن  نظام پارلمانی در کشورهای واقع در حیات خلوت مسکو است .

مسکو بنا به دلایلی نه چندان مبهم از شکل گیری نظام های پارلمانی در کشورهای واقع در آسیای مرکزی و قفقاز هراسناک است و دلایل این نگرانی را به طور خلاصه در چند محور می توان خلاصه کرد :

1- روسیه خود یک نظام اقتدارگرای ریاستی دارد و تا کنون و در تحولات مختلف ادوار تاریخی ، این کشور به سمت استقرار و ایجاد نظام پارلمانی نرفته است . شاید در نگاه نخست استقرار یک نظام پارلمانی در کشوری که سابقا جزء قلمروی ارضی اتحاد جماهیر شوروی بوده است ، به دلیل این تناقض آشکار با سیستم و نظام سیاسی روسیه قابل درک باشد ، اما همانطور که اشاره شد ، این همه دلایل نگرانی روسیه نیست .

2- حاکمان کرملین در دو دهه گذشته و پس از فروپاشی شوروی سابق ، برای اعمال کنترل بر نخبگان حاکم بر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز از الگوی ” نفوذ در صدر هیئت حاکمه ” استفاده کرده اند . این بدان معنا است که روسیه به دلیل ضعف در نهادهای مدنی داخلی خود نمی تواند از کانال های مختلف در عرصه ” دیپلماسی عمومی ” بهره ببرد ، از این رو حاکمان کرملین دردو دهه گذشته تلاش کرده اند که با حمایت از تشکیل حکومت های ریاستی و اقتدارگرا در جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی در آسیای مرکزی و قفقاز راه میان بری برای اعمل نفوذ و قدرت خود در این منطقه بیابند تا دیگر نیازی برای آزمودن تکنیک ها و تاکتیک های اعمال نفوذ در سطح جامعه مدنی نداشته باشند .

این خواسته و تمایل روسیه کاملا با ” الگوی غربی (آمریکایی) نفوذ ” در این منطقه متفاوت است ، چرا که غربی ها ( آمریکا و اتحادیه اروپا) در دو دهه گذشته تلاش کرده اند برای بسط نفوذ خود در این منطقه از کانال های غیر رسمی و بنیادها و موسسات متنوع و پر شمار جامعه مدنی خود بهره گیرند و علاوه بر تعامل رسمی با هیئت حاکمه این جمهوریها ، با مخالفان سیاسی آنها و نیز با فعالان عرصه جامعه مدنی این کشورها نیز از طریق کانال های غیر رسمی و جامعه مدنی خود تعامل برقرار کنند .

روسیه به دلیل اینکه جامعه مدنی ضعیفی دارد ، عملا   امکان مانور کمتری در عرصه  سیاست عمومی در این جمهوریها دارد و از این رو ترجیح می دهد تا با حمایت از نخبگان اقتدارگرا و متمایل با روسیه در این جمهوریها ” همیشه روی اسب برنده  شرط ببندد “.

3- دلیل دیگر نگرانی روسیه ، هراس این کشور از اعمال نفوذ غرب در این منطقه است . حاکمان کرملین به خوبی می دانند ، در صورتی که نظام های بسته ریاستی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به سمت باز شدن برود ، رخنه ها و شکاف های فراوانی سر بر خواهد آورد ، که اسب نفوذ غرب به راحتی می تواند در این رخنه ها جولان دهد .

برقراری نظام پارلمانی در قرقیزستان نیازمند تنوع و تکثر احزاب و رقابت آنها در یک فرایند مسالمت آمیز گردش قدرت است ، یعنی همان امری که از نظر روسیه ، هم برای  داخل کشور خود و هم برای این جمهوری ها خطرناک است . تنوع کانون های قدرت و رقابت مسالمت آمیز احزاب مختلف به صورت ادواری و دست به دست شدن قدرت بین احزاب و ائتلاف های سیاسی ، پیامد استقرار نظام های پارلمانی است و این امر برای روسیه خوشایند نیست ، چرا که در این صورت نخواهد توانست با امکانات غرب رقابت کند .

روسیه به لحاظ تاریخی و سنتی ترجیح می دهد تا در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز روی نخبگان حاکم سرمایه گذاری کند و حوصله و توان وارد شدن در رقابتی برابر و همه جانبه با غرب را ندارد .

در صورت استقرار نظام های پارلمانی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، غرب به وسیله نهادهای مدنی متنوع خود و نیز با استفاده از امکانات گسترده تبلیغاتی و رسانه ای به تقویت جریان های مخالف روسیه خواهد پرداخت و در این صورت روسیه به صورت استراتژیک بازنده بازی خواهد بود .

4- دلیل دیگر نگرانی روسیه از استقرار نظام پارلمانی در قرقیزستان ، امکان گسترش تحولات داخلی این جمهوری ها به یکدیگر است . تجربه انقلاب های رنگی در فاصله سال های 2003 تا 2005 به خوبی نشان داد که تحولات سیاسی و اجتماعی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به یکدیگر منتقل می شود و روسیه نگران است تا استقرار الگوی پارلمانی در قرقیزستان نیز ” دومینو ” وار به دیگر کشورهای واقع در این حوزه گسترش یابد و در این صورت غرب که در دو دهه گذشته نفوذ فراوانی در عرصه جامعه مدنی این کشورها داشته ، ” خرمن قدرت ” در این جمهوری ها را به دست نخبگان مخالف روسیه و مخالفان داخلی حکومت های اقتدارگرای این جمهوری ها ” درو ” خواهد کرد و عرصه نقش آفرینی برای روس ها محدود تر خواهد شد

مطالب مرتبط