مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحلیلی بر چشم انداز روابط جمهوری اسلامی ایران و منطقه کردستان عراق

اشتراک

اردشیر پشنگ

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC


شنبه هفته جاری دکتر «برهم صالح» نخست وزیر حکومت اقلیم کردستان عراق در راس هیاتی از وزرا و بازرگانان کُرد عراقی وارد تهران شد و طی سفر خود با مقامات ارشد ایرانی از جمله رئیس جمهور، رئیس مجلس، سرپرست وزارت خارجه، دبیر شورای امنیت ملی و تعدادی از وزرا و مسئولان حوزه اقتصادی دیدار و گفتگو کرد. حال در این نوشتار به بررسی و تحلیل روابط دو جانبه جمهوری اسلامی ایران و منطقه اقلیم کردستان عراق طی سالهای اخیر و نیز چشم انداز پیش روی این دو پراخته میشود:

ایران و کُردها

کُردها همواره خود را به مادها منتسب میکنند و مادها اولین ایرانیانی بودند که سلسله ای پادشاهی در این سرزمین بنا نهادند. بنا به قول بسیاری از پژوهشگران تاریخی کُردها از اصیل ترین اقوام آریایی و ایرانی هستند اما حوادث تاریخی که باعث جدایی بخشهای زیادی از سرزمینهای امپراتوری ایران شد شامل کردستانات نیز شد؛ هرچند پس از روی کار آمدن صفویان در ایران و اعلام مذهب شیعی توسط شاه اسماعیل قسمتهایی از کردستانات سُنی نشین به خلیفه عثمانی گرایش پیدا کردند اما این جنگ 1514 چالدران و شکست سپاه صفوی از عثمانی بود که باعث گردید قسمت اعظم کردستانات از ایران سرزمین مادری اش- جدا شود در دوره قاجاریه نیز بخشهای دیگری (اربیل و سلیمانیه) با توجه به ضعف دولت ایران در قبال عثمانی از کشور جدا شد.

رویدادهای پس از جنگ جهانی اول و پروژه تجزیه عثمانی و تاسیس کشورهای تحت الحمایه توسط انگلیس و فرانسه برای کُردهای خارج از مرزهای ایران به هیچ عنوان خوشایند نبود چرا که غربی ها بر خلاف وعده هایی که در هنگام انعقاد «پیمان سور» برای تاسیس کشوری بنام کردستان داده بودند کردها را در میان سه کشور عراق، ترکیه و سوریه تقسیم کردند. بدین ترتیب کُردها تبدیل به اقلیتهای قومی در سه کشور مذکور شدند کشورهایی که فاصله بسیاری با معیارهای دموکراتیک و رعایت حقوق بشر داشتند و این مسئله در تضییع حقوق اساسی و اولیه این قوم آریایی تاثیر فراوانی داشت.

ایران و کُردهای عراق در دوره پهلوی

جغرافیای کُردستان عراق با تقسیمات انگلیسی فرانسوی موقعیتی مرکزی در بین سرزمینهای دیگر کُردنشین پیدا کرد کُردهای عراقی از همان آغاز تاسیس عراق در دهه 1920 دست به شورش زدند اما دامنه این شورش و تاثیرگذاریهای آن چندان گسترده نبود. دهه 1950 میلادی برای کردستان عراق آغازگر دور جدیدی ازشورش مسلحانه بر علیه حکومت پادشاهی عراق بود. کودتای 1958 ژنرال عبدالکریم قاسم باعث خروج عراق از بلوک غرب و در نتیجه پایان روابط دوستانه با ایران همسایه قدرتمندش شد. از این زمان ایران و عراق دو همسایه متعلق به دو بلوک متفاوت قدرت در عصر جنگ سرد بودند فضای متشنج ایجاد شده باعث شد تا «ملامصطفی بارزانی» رهبر جدید جنبش کردهای عراق از 1961 تا 1975 پنج جنگ عمده را برعلیه جمهوریهای نظامی عراق رهبری کند.

کُردهای عراق در آغا دهه 1970 با چراغ سبز ایالات متحده آمریکا مورد حمایت مالی و نظامی تاثیرگذار محمدرضاشاه پهلوی قرار گرفتند. حمایتی که در برهه هایی از زمان دولت عراق را در تنگنای شدید قرار میداد به نحوی که در 1972 طرح خودمختاری کردستان مورد پذیرش حزب بعث قرار گرفت اما این طرح چون شامل شهر کرکوک نمی شد مورد قبول کُردها نشد در نتیجه جبهه شمال همچنان پابرجا باقیماند. در این دوره محمدرضا پهلوی بارها با عنوان لزوم حمایت از «برادران آریایی» خود در عراق افکار عمومی ایرانیان را نیز به سرنوشت کُردهای عراق حساس نمود. اما حمایت شاه و امریکا از کُردها نه یک حمایت استراتژیک و نژادی بود بلکه اقدامی تاکتیکی در چارچوب منافع ملی ایران بود در نتیجه بعد از میانجیگری «هواری بومدین» رئیس جمهور وقت الجزایر در حاشیه اجلاس سران اوپک در الجزیره شاه با صدام حسین ، معاون وقت رئیس جمهوری عراقف بر سر پایان داده به مسائل و مناقشات بین خود به توافق رسیدند. این توافق زمینه ساز امضای معاهده الجزایر در بغداد در 1975 شد. بر اساس این معاهده عراق نظر ایرانیان مبنی بر مبنا قراردادن خط تالوگ برای تعیین مرز در «اروندروند» را پذیرفتند و در عوض ایران نیز دست از حمایت خود از جنبش کُردهای عراق کشید.

بنا بر بسیاری از تحلیلهای صورت داده در خصوص قرار داد الجزایر شاه برنده کوتاه مدت این معاهده و صدام پیروز بلند مدت آن بود اما در این میان کُردها بازنده اصلی موافقتنامه ای بودند که در آن حضور نداشته و وجه المصالحه دو کشور رقیب و متخاصم قرار گرفتند. در نتیجه حمایتهای ایران بلافاصله قطع گردید و کادر رهبری حزب دموکرات کردستان ادامه مبارزه را بدون حمایت خارجی بی نتیجه یافت لذا شعله های آتش در کردستان عراق بسیار زود رو به خاموشی گرائید و طبق توافق صورت گرفته رهبران و پیشمرگان کُرد مجال یافتند بالاجبار به ایران مهاجرت کنند.

قرارداد الجزایر همچنین زمینه ساز بروز تفرقه و چند دستگی در میان کُردها شد لذا گروهی تحت رهبری جلال طالبانی با انتقاد از عملکرد بارزانی از جنبش وی خارج و حزب اتحادیه میهنی کردستان را ایجاد نمودند حربی که خیلی زود به رقیب جدی حزب دموکرات تبدیل شد.

انقلاب اسلامی و کُردهای عراق

بروز انقلاب اسلامی و خروج ایران از همپیمانی با بلوک غرب فرصتی برای جنبش راکد کُردهای عراق شد برخی شواهد و استنادات نشان میدهد احزاب کرد و بخصوص حزب دموکرات کردستان عراق از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه کردستان ایران دست به تحرکاتی در حمایت از انقلاب زده است و با توجه به حوادثی که در اوایل انقلاب در غرب ایران رخ میدهد خود را یکباردیگر سازماندهی میکند. در همین دوره جلال طالبانی دیدارهایی با امام خمینی و دیگر رهبران ایرانی ترتیب میدهد. روابط حسنه ایران با کُردهای عراق به گونه ای پیش می رود که حتی پس از مرگ «ملامصطفی» مقامات ایرانی اجازه میدهند جسد وی به امانت در ایران به خاک سپرده شود رهبر کُردی که بارها گفته بود: «در ایران احساس غربت نمی کنم چرا که ایران وطن کُردها است» اما این حس این همانی نژادگرایانه باعث پنهان کردن احساس بدش از اقدام شاه در حین امضای قرارداد الجزایر نمی شد عملی که کُردهای عراقی آنرا خیانتی از سوی شاه ایران نسبت به خود تلقی میکردند.

جنگ ایران و عراق و کُردهای عراقی

کُردهای عراقی که پس از انقلاب اسلامی در ایران دست به جنب و جوشی تازه و آرام زده بودند با بروز جنگ طولانی مدت میان ایران و عراق در حد فاصل سالهای 1980 تا 1988 فرصتی گرانبها بدست آوردند تا به تقویت و احیای جنبش ملی گرایانه خود در عراق دست زنند دو حزب عمده کُرد عراقی در سالهای ابتدایی دهه 1980 در کنار مبارزه با رژیم بعث همچنان به رقابت با یکدیگر دست می زدند اما در سالهای میانی جنگ که مواضع طرفین در  جبهه اصلی آن یعنی در جنوب دچار یکنواختی و ثبات شده بود ایرانیها سعی بر گشودن جبهه جدیدی در شمال کردند و برای اینکار می بایست احزاب رقیب کُرد که بعضاً درگیریهای کوچک مسلحانه نیز با یکدیگر پیدا کرده بودند را با سایر گروهها و احزاب معارض بعث مانند مجلس اعلای انقلاب اسلامی، حزب الدعوه و سپاه بدر متحد می کردند امری که بعد از چند دور مذاکرات فشرده بوقوع پیوست. در سایه این اتحاد مخالفین عراقی با محوریت کُردها شاهد پیروزیهای متداومی در سالهای 1986 و 1987 هستیم مسئله ای که برای بعثی ها بسیار گران آمد و آنها را مجبور به انجام اقدامات غیربشری همچون انجام عملیات انفال و به دنبال آن بمباران شیمیایی حلبچه وادار کرد.

هرچند عملیاتهای زنجیره وار انفال (1987 تا 1989) منجر به کشته شدن 182 هزار کُرد، ویرانی 4800 دهکده کُردنشین و گسترش تعریب (عربی سازی) شهرهایی همچون کرکوک و موصل شد و از این لحاظ کُردها تاوان سنگینی پرداختند اما در نگاهی کلی تر این جنگ در کنار تهدیداتش برای کُردها یک فرصت بی بدیل برای احیای جنبش راکدشان در سایه کسب حمایتهای جمهوری اسلامی و در مقیاسی کوچکتر سوریه بود در این دوره روابط حزب دموکرات کردستان عراب در بالاترین سطح خود با ایران بود و حزب اتحادیه میهنی نیز روابط بسیار حسنه ای با همسایگان شرقی خود داشت.

ایران و تحولات 1991 در شمال عراق

حمله ارتش بعث در 1990 به کویت و ضمیمه کردن یک روزه این کشور به عنوان یکی از استانهای عراق باعث واکنش شدید جامعه جهانی به رهبری آمریکا شد بی توجهی عراقیها به قطعنامه های شورای امنیت مبنی بر تخلیه کویت باعث صف آرایی نیروهای ائتلاف جهانی در برابر ارتش عراق شد رویارویی که در فاصله کوتاهی به شکست ارتش عراق منجر شد این شکست سنگین خارجی به مثابه یک فرصت تاریخی برای کُردها و شیعیان شد و آنها همزمان قیامهایی را در شمال (شهر رانیه) و جنوب بر علیه دولت مرکزی عراق انجام دادند اما این قیامها بلافاصله با هجوم گسترده ارتش عراق به سرعت سرکوب شد شدت عمل عراقیها که در این زمان به دلیل حمله به کویت در تیررس انتقادات جهانی قرار داشتند باعث شد تا شورای امنیت به طرح «جان میجر» انگلیسی برای تشکیل مناطق امن پروازی در شمال و جنوب رای دهد ارتش شکست خورده عراقی دیگر توان مقابله با قطعنامه جدید را نداشت در نتیجه بخشهایی از شمال و جنوب عراق عملاً از حیطه اختیار نیروهای امنیتی عراق خارج شدند.

کُردها از این وضعیت بوجود آمده نهایت بهره را بردند و حکومتی خودمختار همراه با پارلمان و دولت محلی بوجود آوردند اما در سالهای میانی دهه 1990 آتش خصومتهای حزبی و گروهی در کردستان شعله ور شد و دو حزب رقیب در مقابل هم به صف آرایی پرداختند در این دوره حزب اتحادیه میهنی کردستان روابط دوستانه تری با ایران برقرار کرد و برعکس حزب دموکرات کردستان در برهه ای از زمان برای اخراج پیشمرگان اتحادیه از شهر اربیل که سنتاً در اختیارشان قرار داشت مجبور به کمک گیری از ارتش عراق شد. در نتیجه طی سالهای دهه 1990 میان گرمی فزاینده روابط جمهوری اسلامی ایران و حزب اتحادیه میهنی کردستان با سردی تعامل با حزب دموکرات رابطه ای مستقیم برقرار شد به نحوی که در پایان این دهه و تا پیش از حمله آمریکا به عراق، حزب مذکور عمدتاً بدنبال ایجاد رابطه با قدرتهای فرامنطقه ای و بخصوص آمریکا همت گمارد.

ایران و تحولات 2003 در عراق و کردستان

سال 2003 و حمله آمریکا برای عراق بطور عام و کُردها بطور خاص یک نقطه عطف تاریخی محسوب میشود از این زمان به بعد سیستمی دموکراتیک و فدرالی بر اساس توافقات پیش و پس از سقوط رژیم بعث میان معارضین با صدام در عراق حاکم گردید. این سیستم و از هم پاشیدن دولت مرکزی به کُردها این امکان را داد تا از یکسو به تقویت موضع خود در منطقه اقلیم کردستان بپردازند و از سوی دیگر به همراه شیعیان در راس هرم قدرت در عراق جدید قرار گیرند.

در این دوره جمهوری اسلامی ایران که سیاست راهبردی اش در قبال عراق از آغاز دهه 1990 تا کنون حفظ تمامیت ارضی این کشور بوده است بطور طبیعی پر نفوذترین کشور منطقه در عراق گردید چراکه متحدین شیعی و کُردش که در زمان جنگ دوشادوش سربازان ایرانی به رزم با ارتش بعث پرداخته بودند اینک زمام امور را در عراق در دست گرفته بودند.

هرچند به نظر می رسد در نگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به عراق، شیعیان در اولویت بالاتری نسبت به کردها قرار دارند اما ایرانیها همزمان کوشیده اند تا روابط حسنه خود با کُردها را نیز تقویت کنند در همین راستا به عنوان یکی از اولین کشورهای منطقه در شهر اربیل کنسولگری خود را افتتاح نمودند مسئله ای که به نوعی نمادی از پذیرش رسمی جایگاه کُردها از سوی جمهوری اسلامی تلقی میشد. همچنین سطح مبادلات تجاری در بین بازارچه های مرزی رو به فزونی یافت و تعاملات و تبادلات فرهنگی که در اوایل دهه 1990 رونق یافته و سپس مدتی به رکود رفته بود یکبار دیگر رواج یافت.

روند مذکور طی سالیان اخیر همچنان رو به رشد بوده است اما به نظر می رسد این روند هنوز تا رسیدن به ظرفیتهای واقعی خود، بخصوص در حوزه سیاسی فاصله زیادی دارد در این راه مشکلات چندی نیز البته وجود دارد که این مشکلات موانعی بعضاً جدی در گسترش روابط کُردهای عراق با ایران محسوب میشوند. عمده ترین این موانع به مشکلات امنیتی موجود در مرزهای غربی ایران بر میگردد. البته طی نیمه دوم سال 2010 نوعی روند مثبت ملایم در نگاه سیاسی دو طرف به یکدیگر مشاهده میشود روندی که با تاثیر طرح راهگشای «مسعود بارزانی» برای حل بن بست سیاسی عراق سرعت بیشتری به خود گرفته است.

چشم انداز روابط ایران و کردستان عراق

برای نتیجه گیری بهتر از موضوع مطرح شده می بایست از دو زاویه دید و یا عملکرد به تعامل میان ایران و کُردهای عراق نگریست:

  1. تاثیر جهتگیریهای کلان کُردهای عراق بر روابط دو جانبه:

همانطور که اشاره شد مهمترین راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات دو دهه اخیر عراق حفظ تمامیت ارضی این کشور بوده است راهبردی که همچنان اهمیت خود را در سیاست خارجی ایران حفظ نموده است. در این راستا باید گفت ایرانیها معتقدند چنانچه اگر تمامیت ارضی عراق به خطر افتد این خطر به احتمال قوی از جانب کُردها خواهد بود لذا اگر حرکت کُردها برای افزایش اختیارات حکومت اقلیم کردستان در راستای زمینه سازی برای خودمختاری کامل و سپس استقلال از عراق تفسیر شود در نتیجه این مسئله به سردی روابط کُردهای عراق با ایران منجر میشود. اما چنانچه تلاش کُردها برای افزایش اختیارات خود توام با تلاش آنها برای حضور سازنده تر در دولت مرکزی عراق و در نتیجه تقویت وحدت ملی عراق تعبیر شود در اینصورت شاهد گرم شدن بیش از پیش روابط جمهوری اسلامی ایران با کُردهای عراق خواهیم بود.

مسئله مهم دیگر در رابطه با کردستان عراق به استفاده از خاک این منطقه توسط گروههای معارض با جمهوری اسلامی برمیگردد مسئله ای که بارها منجر به بروز ناامنی در مرزها و برخی شهرهای غربی ایران شده است. در این حوزه نیز چنانچه کُردهای عراقی بتوانند با تقویت نیروهایشان مانع از استفاده خاکشان توسط دشمنان همسایه تاثیرگذار شرقی شان شوند در نتیجه خواهند توانست بر میزان اعتماد جمهوری اسلامی ایران افزوده و در نتیجه روابط سازنده تر  و مناسبات سیاسی گرمتری را در پیش گیرند اما ضعف آنها مطمئناً نتیجه عکس به بار خواهد آورد.

  1. تاثیر تحول در گفتمان حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر روابط دو جانبه:

جدای از تاثیر عملکرد و جهت گیریهای کلان کُردهای عراق بر روابطشان با جمهوری اسلامی بایستی به تاثیر گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز توجه داشت اگر پیش از انقلاب نوعی گفتمان محافظه کاری توام با همراهی با غرب و با نگاهی ملی گرایانه بر سیاست خارجی ایران حاکم بوده است در دوره بعد از انقلاب ایدئولوژی فراملی اسلامی انقلابی گفتمان غالب در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است هرچند این گفتمان در دوره های ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد تفاسیر مختلفی داشته است اما روح کلی حاکم بر سیاست خارجی ایران را تشکیل داده است یکی از اصلی ترین نتایج این گفتمان توجه جدی به جریانها و گروههای شیعی و مذهبی در خارج از مرزها بوده است امری که به تقویت گروههای همچون حزب الله در لبنان و یا حماس در فلسطین کمک شایانی نموده است.

هردو گفتمان ملی گرایانه و اسلامی در دو دوره مذکور دارای حُسنها و معایبی بوده اند اولی از پتانسیل بالقوه تاثیر گذاری ایران بر جریانهای اسلامگرا و بخصوص شیعی تا حدود زیادی استفاده نکرده است و دومی باعث کم اهمیت شدن توجه به سرزمینهایی که سابقاً زیرمجموعه ایران بزرگ بوده و اینک در حوزه ایران فرهنگی قرار دارند شده است اما در سالیان اخیر در حوزه سیاست داخلی ایران بحث هایی مبنی بر لزوم تعریف منطقه گرایی جدید از سوی ایران و نیز تقویت عنصر ایرانیت در عرصه سیاسی مطرح شده است مباحثی که دارای طرفداران جدی نیز هست چنانچه این روند در داخل ایران تقویت شود و با توجه به این اصل بدیهی که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی کشورها است در نتیجه می بایست بطور طبیعی شاهد افزایش تحرک ایران در سرزمینهایی که خود را در قلمرو تمدنی آریایی طبقه بندی می کنند (از جمله تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، قفقاز و کردستانهای ترکیه، سوریه و عراق) شد امری که اگر بوقوع بپیوندند منجر به قدرت افزون تر سیاست خارجی ایران خواهد شد زیرا در چنین گفتمانی سیاست خارجی ایران به مثابه شمشیر دو لبه و برانی خواهد بود که یک لبه آن حوزه جهان اسلام (بخصوص ژئوپلتیک شیعه) و لبه دیگر ایران فرهنگی را تحت پوشش و تاثیر خود قرار خواهد داد. عملی شدن چنین تحولی منجر به تقویت روابط ایران و کُردهای عراق خواهد شد.

اما با توجه به اینکه تحول در گفتمان سیاست خرجی جمهوری اسلامی هنوز جنبه عملی به خود نگرفته است لذا در حال حاضر برای تحلیل چشم انداز آتی روابط میان ایران و منطقه کردستان عراق بایستی تنها به عامل اول یعنی تاثیر جهتگیریهای کلان کُردهای عراقی بر روابط دوجانبه پرداخت که با توجه به رخدادهای عراق در سال 2010 و نقش سازنده کُردها و بخصوص بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان عراق در پایان بخشیدن به بحران سیاسی 289 روزه عراق و نیز نیاز کُردها برای اعتمادسازی و روابط هرچه بیشتر حسنه با همسایگان قدرتمندشان (ایران و ترکیه) در جهت دستیابی به برخی خواسته های خود در عراق (از جمله الحاق کرکوک به منطقه اقلیم کردستان) شاهد دور جدیدی از گرمی روابط میان کُردهای عراق با کشورهای همسایه و بخصوص جمهوری اسلامی بوده و خواهیم بود. روابطی که کاملاً متاثر از میزان اطمینان بخشی و ضمانت دهی کُردها برای حفظ تمامیت ارضی عراق است.

در نتیجه با توجه به فضای موجود که شرح آن رفت دومین سفر «برهم صالح» در قامت نخست وزیر دولت اقلیم کردستان عراق در زمانه کنونی را بایستی موفقیت آمیزتر از سفر قبلی وی ارزیابی کرد و پیش بینی نمود موفقیتی که به ارتقای گسترده تر سطح روابط تجاری و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با منطقه کردستان عراق منجر شده و همچنین در حوزه سیاسی به افزایش سطح تماسها و حُسن نیت بیشتر کمک خواهد نمود.

مطالب مرتبط