مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تحليل معناشناختي حركت هاي تروريستي اخير در بلوچستان

اشتراک

محمد صادق جوكار

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC



مقدمه:

گسترش اقدامات تروريستي اخير در ايران نشان دهنده شكل گيري يك بحران امنيت ملي پيچيده و چندبعدي است كه مديريت و حل آن نيازمند يك دسته بندي دقيق براي شناسايي انواع مختلف آن، زمينه ها و عوامل افزاينده و يا كاهنده آن است. بدين منظور اين نوشته به عنوان درآمدي كوتاه براي شناسايي يك پديده نوظهور و در عين حال فعال در ايران پس از حوادث اوليه انقلاب اسلامي است كه نيازمند بررسي هاي نظري و مستندسازي اطلاعاتي(داده ها) بيشتر است.

در نگاه اوليه به حوادث گذشته تروريستي در كشور مي توان سه دسته اقدام تروريستي با ويژگيهاي منحصر به فرد  از لحاظ  شيوه اجرايي عمليات تروريستي، هدف عملياتي، ويژگيهاي شخص تروريست، گستره عملياتي و هدف عملياتي است.

ا- اقدامات تروريستي قومي مذهبي در شرق‎‏‎ْ؛ ٢- اقدامات تروريستي قومي – سياسي در غرب و ٣- اقدامات تروريستي سياسي- بين المللي(ترور دانشمندان هسته اي)

به اين ترتيب در اين مقاله ما به بررسي نوع اول اقدامات تروريستي در كشور پرداخته و موارد ديگر در پژوهشهاي بعدي ارائه مي شود

الف. اقدامات تروريستي شرق كشور: گروهك ريگي

وجه بارز اين گروه هم آميختگي دو عنصر قوميت و مذهب در آن است كه در خواسته هاي آنان نيز بروز يافته است. گاهاَ نوسان هويتي در اين گروه بسيار زياد بوده و در برخي موارد عناصري غير قومي و مذهبي را  نيز به ادعاي خود افزوده است. مثلا در ابتدا بيشتر فاقد گرايشهاي مذهبي بوده و بيشتر در رويه هاي ياغي گرانه بود و سپس با شكل گيري ارتباط آنها با القاعده خود را «جندالله» ناميدند كه اين نام گذاري در نوع آرايش صحنه تصوير با پرچم هاي منقوش به شعار هاي ديني مشهود است.علاوه بر اين در برهه اي نيز نام خود را از جند الله به «جنبش مقاومت مردمي ايران» تغيير داده كه چندان اين نام از سوي خود آنان نيز گسترش نيافت. برخي پژوهشگران معتقد به فشار ايالات متحده براي تغيير اين نام براي حمايت از بعد تبليغي آنها در توجيه اقدامات تروريستي آنان و مدني جلوه دادن فعاليت هاي آنان در شبكه هاي تلويزيوني آمريكا بود.

به هر ترتيب دو عنصر پيشين يعني مذهب(تفسير افراطي از مذهب و نزديك به تلقي نوبنيادگرايان اسلامي) و عنصر قوميت بلوچ پيكره با ثبات هويتي اين گروه را تشكيل مي دهد. از نظر قومي با توجه به سني بودن اكثريت مردمان بلوچ، نوعي يكسان انگاري مذهب و قوميت در آنها وجود دارد و از نظر مذهبي نيز با شكل گيري ارتباط اين گروه با برخي از علماي تندرو در پاكستان و پيگيري آموزش نظامي آنان با برخي از افراد القاعده چون ابوخباب مصري  وجه اشتراك مذهبي زيادي با تفسير راديكال مذهبي آنان با القاعده وجود دارد. برخي اعترافات برادر عبدالمالك ريگي يعني عبدالحميد ريگي از برخي جلسات قرآن توام با تفسيرهاي ضد شيعي و نيز به كار گيري نمادهاي مذهبي در صحنه هاي كشتار گروگانها و نوع كشتار(بريدن سرگروگانها ي شيعه با چاقو) يادآور شباهت رفتاري آنها با اقدامات تروريستي ابومصعب زرقاوي در عراق است.  مخالفت با گرايشات سنتي در مدارس ديني اهل تسنن( بنگريد به نامه ريگي به مولوي عبدالحميد) و تاكيد بر تكفيري بودن و شيعه ستيزي نيز از ديگر مولفه هاي هويتي آنان است. با همه اين احوال به دلايل درگيري امنيتي اين گروه با نيروههاي نظامي و وضعيت اضطرار جنگي، اين گروه هيچ گاه فرصت ايده پردازي و تدوين يك سامانه منظم فكري را نيافته است. بيانيه هاي اين گروه نيز برخلاف بيانيه هاي رهبران القاعده بيشتر بر توصيف عمليات تروريستي اشان متمركز است تا تبيين مفهومي اقدامات آنها. به سخن ديگر برخلاف القاعده كه داراي مغز متفكر ديني چون ايمن الظواهري است اين گروه بيشتر بر عناصر عملگرا استوار است هر چند از برخي مولوي هاي بلوچستان چون مولوي گروسي، مولوی خليل الله زارعی و حافظ صلاح الدين سيدی به عنوان هواداران فكري آنها در مدارس ديني بلوچستان ياد مي شد كه كشته شدند.


مولفه اول: شيوه اجرايي عمليات تروريستي

به موازات تغيير هويتي آنها از گروهي ياغي به گروهي با داعيه هاي مذهبي و بعدا سياسي نوع عمليات تروريستي آنها نيز متفاوت گشت. در ابتدا يورشهاي كمين گونه و گروگانگيري(چون حادثه تاسوكي و سراوان) مسئولان سياسي و انتظامي(چون شهيد سرهنگ كاوه) شيوه اجراي عمليات آنها بود كه معمولاَ به اشكال مرسوم قتل گروگان در ديگر گروههاي ياغي بود. ولي با كسب هويت مذهبي افراطي اقدماتي چون گروگانگيري و بريدن سر گروگانها با تشريفات مذهبي خود( نصب پرچم سياه منقوش به لااله الا الله و محمد ان رسول الله(ص) و نيز بيانيه هاي مذهبي) بود. در اين دوره گونه هاي ديگر اقدامات تروريستي همسان گروههاي افراطي اسلام گرا در افغانستان و عراق به شكل حملات انتحاري با بستن كمبردبندهاي انفجاري بود. اينگونه اقدامات نشان دهنده ٢ ويژگي عمده و تفاوت آنها با گروههاي ديگر تروريستي است.

الف-١-١- برتري يافتن عنصر ايدئولوژي اقناع كننده عاملين

برخلاف اقدامات تروريستي غرب كشور كه اقدامات تروريستي با محوريت حفظ جان عامل تروريستي صورت گرفت، در شرق كشور عامل تروريستي خود نيز كشته مي شود. اين امر بدين معني است كه عنصر موجد اقدامات تروريستي ريشه «اين جهاني» (مسائل سياسي- اقتصادي)نداشته و متكي بر عوامل مذهبي است. زيرا عمدتاَ تنها مقولات مذهبي است كه توانايي تهييج جان فشاني فرد تروريست را دارد.

الف-١-٢- عمق تعارضات بين تروريستها و اهداف مورد حمله

وقتي تروريستي جان خود را نيز دلبخواهانه براي انجام ترور از دست مي دهد، نشان دهنده پيچيدگي و عمق تعارض و نهايت كينه نسبت به جامعه هدف مي باشد. از اينرو لازمه حل و مديريت چنين بحرانهايي اقدامات سخت افزارانه نظامي نيست بلكه نيازمند دستيازي به ابزار هاي كاهش دشمني و از بين بردن هويت خصمانه انها به هدف مورد حمله بوده كه نيازمند اقدامات نرم افزارانه است.

مولفه دوم: ترور به مثابه هدف تا ترور به مثابه وسيله

در اكثر گروههاي تروريستي اقدامات تروريستي به مثابه ابزاري براي رسيدن به خواسته هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي مشخص و عيني است اما در شرق كشور اقدامات تروريستي نه به عنوان وسيله براي كسب خواسته هاي مشخص و عيني بلكه به خودي خود جزئي از هدف مبارزه است. به سخن ديگر هدف، مبارزه است با عنصري كه دشمن آنها تصور شده است. خواسته ها در چنين گروههاي نامشخص و كلي و مبهم است. مثلاَ در مورد گروهك ريگي، هدفي كلي و مبهمي چون «خروج مزدوران حكومت مذهبي ايران از بلوچستان» به خواسته هايشان عنوان شده است. بنابراين وقتي مبارزه خود نوعي كسب هدف و فارغ از نتيجه آن نوعي تكليف ديني است، ابتدا بايد به تزلزل در مباني ضرورت مبارزه در بين آنها همت گمارد.

مولفه سوم: هدف اقدام تروريستي: جامعه ستيزي يا دولت ستيزي؟

هدف اقدامات تروريستي غرب كشور وابستگان به حكومت را تشكيل مي دهند. مثل در حادثه تروريستي مهاباد در بين جمعيت زنان منتسب به پيشمرگان كرد مسلمان(داراي وابستگي به حكومت جمهوري اسلامي) و يا در حادثه تروريستي سنندج به ماموران نيروي انتظامي حمله شد، در حاليكه در حوادث تروريستي شرق كشور در ٢ گونه هدف عملياتي وجود دارد. يكي مسئولان سياسي- نظامي جمهوري اسلامي(مثل حمله به اتوبوس سپاه پاسداران و ترور شهيد شوشتري) و ديگري به جامعه شيعه فارغ از نوع افراد حمله مي شود. بدين خاطر در كنار پادگانها، مساجد و حسينيه هاي شيعيان نيز مورد حمله قرار مي گيرند. از لحاظ روند پژوهي، مي توان انتظار داشت كه گزينه هاي بعدي حملات آنها نيز چنين مكانهاي شيعه نشيني در مناطق سني نشين در وهله اول و مكان هاي شيعه در مناطق شيعه نشين در استان سيستان در وهله دوم و مكان هاي شيعه نشين در سراسر كشور در وهله سوم به تناسب توانايي آنها رخ بدهد. موضوع ديگري نيز كه اخيراَ توجه گروه ريگي را به خود جلب كرده است مراكز هسته اي جمهوري اسلامي است كه در اولبن حركت خود با ربايش امير حسين شيراني(يكي از راننده هاي كاميون هاي مرتبط با اين تاسيسات) مدعي ربايش يكي از دانشمندان هسته اي ايران شده است. با توجه به مهندسي امنيتي آنريكا در مورد اين گروهها، احتمال نقش آفريني اين گروه در راستاي خرابكاري و جاسوسي براي غرب بسيار بالاست.

مولفه چهارم: گستره اقدامات تروريستي

از لحاظ گستره اقدامات تروريستي گروهك جندالله، در ابتدا مكانهاي شيعه نشين در استان سيستان و بلوچستان در معرض حمله هستند. بعد ديگر اهداف آنها، مسئولان سياسي و امنيتي استان بود. اما رويه هاي گذشته اقدات اين گروه نشان داده است كه براي جلب توجه بين المللي پايتخت كشور و نيز شهرهاي مهم كشور مي تواند در معرض اقدامات تروريستي اين گروه قرار گيرد. كشف تيم عملياتي آنها در شهر كرج و نيز يكي از شهرهاي شمالي نشان از تكاپوهاي جديد اين گروه است. ربايش راننده كاميون مرتبط با تاسيسات هسته اي نيز نشانه سوگيري جدي عملياتي اين گروه است.

مولفه پنجم:  ويژگيهاي عامل تروريستي

تاكنون عوامل انتحاري اين گروهك داراي ويژگيهاي زير بوده اند:

–       از قوميت بلوچ

–       داراي جنسيت مرد

–       متوسط سن نوجوان

بررسي عوامل انتحاري اين گروه نشان مي دهد كه اين افراد از بين اهل تسنن ديگر مناطق ايران در اين گروه وجود ندارد و همگي عوامل انتحاري از قوم بلوچ مي باشند. هرچند گزارشاتي از فعاليت اين گروه در جذب اهل تسنن ديگر مناطق ايران وجود دارد ولي تا كنون بسيار محدود بوده اند. به نظر مي رسد كه اين گروه در امتداد فعاليت گروههاي وهابي فعاليت مي كنند. گسترش فعاليت گروههاي وهابي در كشور مي تواند به جذب نيرو به اين گروه نيز كمك نمايد.

نكته ديگر اينكه تاكنون هيچ يك از عوامل انتحاري از بين زنان نبوده اند و حتي بمب گذاري در مسجد شيعيان علي ابن ابيطالب نيز بوسيله مردي با پوشش زنانه انجام پذيرفته بود. اين امر نشان دهنده ٢ برآيند است:

يا ضعف اين گروه در جذب زنان به عنوان عوامل انتحاري به مانند ديگر گروههاي تروريستي (القاعده عراق) و يا عدم توجه كنوني رهبران اين گروه در استفاده از زنان در عمليات تروريستي. به نظر نگارنده با توجه به سطح پايين سواد و فقر فرهنگي زنان در اين استات و بخصوص در بين اهل تسنن و امكان بسيج سهل تر آنان، چنين شيوه اي هنوز مورد توجه جدي آنها قرار نگرفته است كه مقامات امنيتي بايد براي آن برنامه ريزي مفصلي انجام دهند.

نكته آخر در   مورد عوامل انتحاري سن پايين عوامل تروريستي است كه نشان از عدم برنامه ريزي درست نهادهاي تصميم گير در روند جامعه پذيري اين افراد كم سن و سال است. به نظر مي رسد كه فقر اقتصادي منجر به فقر فرهنگي نيز مي شود كه افرادي كم سن و سال اينگونه در معرض اغفال هويتي و تلقينات اين گروه قرار گيرند كه «قرآن شيعيان شش سوره بيش ندارد و منتظر مهدي موعودشان هستند تا قرآن را برايشان كامل نمايد و اين مخالف كمال قرآن و آيه انا له لحافظون است. پس شيعيان مرتد و كافرند و با آنان بجنگيد»(بنگريد به اعترافات عبدالحميد ريگي) حادثه اخير چابهار توسط پسركي نوجوان رخ داد كه قطعاَ تحت تاثير اين القائات قرار گرفته و در آرزوي رفتن به بهشت جان شيعيان سوگوار مولايشان را گرفته است. اين امر مسئوليت نهادهاي اموزشي را بيشتر مي كند تا از روند سربازگيري گروه ريگي جلوگيري كند.

نتيجه گيري و ارائه راهكار:

چنين گروهي به رغم اينكه در شدت و ضعف اقدامات كاملاً رهبر محورند ولي به دليل بعد هويتي اين گروهها منحصر در رهبري خاص نمي مانند و رهبري جديد براي خود مي سازند. همانگونه كه مشاهده شد با اعدام عبدالمالك ريگي، فرد ديگري به نام حاج محمد ظاهر بلوچ را به عنوان رهبر خود انتخاب كردند. كه كلمه حاج به معني بعد اسلامي اين گروه، بلوچ نشانه تمركز بر كل قوميت بلوچ كه برخلاف اسم ريگي است كه بر طايفه اي خاص تاكيد داشت. به نظر نگارنده اين گروه در حال حاضر با تاكيد بر عنصر قوميت بلوچ بهترين گزينه براي بهره برداري آمريكا براي تحت فشار قرار دادن ايران است.(بررسي نوع تعامل آمريكا با اين گروهها در پژوهشي ديگر ارائه خواهد شد) هرچند ابهام در گذار اين گروهها از بعد ملي به بعد فراملي اسلامي مي تواند براي آمريكا به مثابه شمسير دولبه اي حساب شود كه عنصري از آمريكاستيزي نيز در خود دارند.

در مجموع برخلاف نوع برخورد دولت در حوادث تروريستي غرب كشور كه بايد با اقدامات امنيتي سياسي همراه باشد، در شرق كشور به دليل غلبه عنصر مذهب در شكل دهي ايم گروهها نيازمند رويكرد امنيتي-فرهنگي مي باشيم. رهنمودهاي زير براي كنترل و مديريت اين بحران قابل ذكرند:

رهنمود هاي كنترلي در كوتاه مدت:

–       كنترل مرزي و الزام همسايگان(پاكستان و افغانستان) به همكاري براي مبارزه مشترك

–       كنترل ارتباطات مالي با كشورهاي عربي(امارات متحده عربي و عربستان) و كنترل مبادلات وسايل و تجهيزات نظامي

–       تقويت نهادهاي امنيتي در سراسر استان بخصوص در مراسم مذهبي خاص

–       جلب همكاري نهادهاي سنتي اهل تسنن براي مبارزه با تروريسم قومي- مذهبي

–       تمركز بر عدم حس اهل سنت ستيزي در بين علماي سنتي و جلب همكاري آنها در مشروعيت زدايي از گروههاي تروريستي سني در بين اهل تسنن

–       تمركز تصميم گيري امنيتي در استان(طبق برخي اخبار تا ١٥ نهاد امنيتي در اين استان درگيرند كه الزاماً بايد توسط يك مديريت هماهنگ گردند.

–       جلب همكاري عناصر ميانه رو اهل تسنن در مراتب مديريتي استان

–       جلوگيري از اقدامات تلافي جويانه شيعيان در حمله به مراكز مذهبي اهل تسنن براي جلوگيري از شيوع جنگ مذهبي

راهبردهاي مديريتي بلند مدت:

١- راهبردهاي فرهنگي

–       ايجاد و تقويت مكتب مذهبي بريلوي در مقابل مكتب ديوبندي كه عامه مولوي هاي بلوچستان از اين مكتب اند. لازم به ذكر است كه مكتب ديوبندي نزديكي زيادي با وهابيت دارد و ذاتاً عناصر شيعه ستيزانه در خود دارد. در مقابل مكتب بريلوي به صورت خودجوش در اواخر قرن نوزدهم براي مقابله با مكتب ديوبندي در هند بوجود آمد و روابط آشتي جويانه اي با شيعيان و صوفيان دارند

–       تقويت زيرساخت هاي آموزش رسمي رايگان براي كاستن از نقش مدارس ديني كه در هر روستايي بنا شده و نقش مهمي در جامعه پذيري گرايشات ديني تندروانه در بلوچستان دارد. لازم به ذكر است اين مدارس داراي ارتباط گشترده اي با مدارس مذهبي پاكستان  و در سطوح بالاتر با دانشگاه مدينه در عربستان دارند. فقر اقتصادي و فقدان مدارس رسمي، مدارس ديني را به تنها گزينه مردم در بلوچستان در آموزش بدل كرده است.

–       مديريت و نظارت بر مدارس ديني بلوچستان با تاكيد بر علماي ميانه رو و بازتدوين غيرمحسوس كتب ديني و كاهش تاثيرگذاري شبكه مدارس بين المللي جهان اسلام با مديريت و هزينه عربستان بر آنها

–       كنترل نرخ مواليد در وهله اول با اقدامات فرهنگي و كنترلي سخت افزارانه به صورت توأمان. در حال حاضر بلوچستان ايران بيشترين نرخ زاد و ولد را داراست و در برخي مناطق تا %٧ مي باشد درحاليكه نرخ رشد جمعيت شيعيان ١ تا ٣/١ درصد است

–       مهاجرت جمعيتي از كرمان و هرمزگان با پيگيري توسعه زيرساخت هاي اقتصادي و نياز به نيروي كار

–       جلوگيري از بومي گزيني وزارت علوم از دانشجويان در استانها و همچنين جلوگيري از بومي گزيني نهادهاي نظامي

اقدامات اقتصادي:

–       گسترش بندر چابهار و تبديل آن به مهمترين بندرگاه كشور و جلب نيروي كار از سراسر كشور كه هم تركيب جمعيتي را سامان دهد و هم با توسعه اين منطقه منجر به رابطه منطقي توسعه=امنيت مي شود

–       پيگيري ديپلماتيك بر حق آب ايران از هيرمند و توجه به توسعه كشاورزي در سيستان

–       توسعه برخي صنايع در مسير خط لوله گاز بندرعباس به ايرانشهر به پاكستان

اقدامات سياسي

–       توجه به مديريت بومي وفادار به سيستم سياسي در پست هاي مديريتي

–       رفع موانع به كارگيري اهل تسنن در مشاغل دولتي

مطالب مرتبط